شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


فصل شکار


فصل شکار
▪ ترجمه؛ فریده صارمی
▪ مرگ و پنگوئن
▪ آندری کورکف
▪ ترجمه؛ شهریار وقفی پور
▪ نشر روزنه
▪ چاپ اول؛ ۱۳۸۶
زنجیره یی از رخدادهای غیرمحتمل و پوچ، مرگ و پنگوئن، اولین داستان آندری کورکف را که به زبان انگلیسی ترجمه شده است، شکل می دهد. حلقه نخست از این زنجیره ماجرای پنگوئنی است که مراقبت از آن، از سوی باغ وحش کی یف به نویسنده یی در تنگنا به نام ویکتور سپرده می شود. باغ وحش کی یف که با مشکلات فراوانی روبه رو است، از غذا دادن به حیواناتش بازمانده است. ویکتور پنگوئن خانگی اش را میشا می نامد که در آن بخش از دنیا معمولاً نامی است که برای خرس های خانگی انتخاب می شود.رخداد بی منطق بعدی استخدام ویکتور به عنوان نویسنده آگهی های ترحیم در یک روزنامه محلی است که به تازگی از چاپ آخرین داستان کوتاه او سر باز زده است. سردبیر بی درنگ متوجه می شود ویکتور یک «ترحیم نویس بااستعداد است و در نوشتن متون موجز و روشن زبردست.» او می گوید که ویکتور «به گونه یی درباره مردگان می نویسد که گویی پیش از آن کسی درباره آنها ننوشته است.» ویکتور نوشتن آگهی های ترحیم را با دستمزد اولیه ۳۰۰ دلار در ماه آغاز می کند. تنها مشکل این است که سوژه های ویکتور هنوز زنده اند. البته تمام روزنامه های دنیا تعدادی آگهی ترحیم از پیش آماده دارند اما روشن می شود که نوشته های ویکتور ندای دعوت سرنوشت هوسباز به سوی گمراهی است.
در واقع فساد و بوالهوسی بر اوکراینی که کورکف باز می نمایاند، سرزمینی که قهرمانان او در آن یا بیکارند یا در استخدام سازمان های تبهکار، چیره شده است. برخی از این دسته های تبهکار ناگزیر با دولت اوکراین در ارتباطند و بی تردید، تعدادی از آنها نیز به روزنامه ویکتور وابسته اند. گنگسترهای مرموز با رفتاری دوستانه بدون در زدن یا حتی باز کردن قفل ها، در آپارتمان ویکتور رفت و آمد دارند. یکی از آنها دخترک چهار ساله اش را به همراه یک اسلحه و یک گونی پر از پول به ویکتور می سپارد تا از او مراقبت کند. به نظر نمی رسد ویکتور چندان درباره موقعیتش بیندیشد. تنها مشغله او تاب آوردن «کشوری عجیب و زندگی عجیب ترش است، بی آنکه ذره یی مایل به درک منطق آن باشد. تحمل کردن، همین و بس.»
کورکف با لحنی سبک و بی روح می نویسد، سîبک او یادآور نوشته های دونالد بارتلمی است. آن هنگام نیز که سوژه های آگهی های ترحیم ویکتور طی پیشامدهایی غافلگیرکننده، همچون تیراندازی های متقابل، خفگی، پرت شدن از پنجره های ساختمانی شش طبقه و خلاصه، شیوه های معمول آدمکشی اتحاد جماهیر شوروی می میرند، لحن پوچ گرای او ثابت می ماند. هنگامی که ویکتور با دودلی درباره نقش خود در این وقایع پرس و جو می کند، سردبیرش به او هشدار می دهد که «تنها وقتی از تمام قصه باخبر می شوی که دیگر نیازی به کار تو و در نتیجه به خود تو وجود نداشته باشد.» مرگ و پنگوئن می کوشد یک تریلر هستی گرایانه موفق باشد، با این حال، تصویری تکان دهنده از جداماندگی دوران بعد از شوروی ارائه می دهد. ویکتور دچار آن بی رغبتی همگانی است که راه پیشرفت اوکراین را از زمان استقلالش به این سو، سد کرده است. او مرد سودازده یی است که از رشد و ترقی بازمانده و با ذهنی آشفته و گیج در داستان پیش می رود. هیچ گونه حسی نظیر عشق میان او و کودکی که به او سپرده شده است، شکل نمی گیرد و نه حتی بین او و پرستار کودکی که با آنها زندگی می کند. همچنین تلاشش برای دوستی با دو مرد نیز به مرگ و جدایی می انجامد. ویکتور سهم اندکی در جامعه یی دارد که در حال ساخت خود روی ویرانه های به جا مانده از شوروی قدیم است. کورکف برای افزودن بعدی قومیتی به بیگانگی ویکتور از زندگی اوکراینی، او را از اقلیت های روس اوکراین معرفی می کند. (داستان به زبان روسی نوشته شده و در کی یف به چاپ رسیده است.)در این دورنمای خالی و سرد اخلاقی، کورکف پناهگاه وسیعی برای طنز سیاهش می یابد. او ویکتور را در حالی تصویر می کند که با جدیت تمام مشغول نوشتن آگهی های ترحیمش است که همواره به واژه های قالبی سوگواری های افراطی آراسته اند؛ «الکساندر یاکورنیتسکی، نماینده مجلس، دیگر در میان ما نیست. یک صندلی چرمی در ردیف سوم مجلس خالی است که به زودی توسط شخص دیگری اشغال می شود، اما در قلب آنانی که الکساندر یاکورنیتسکی را می شناختند، همواره خلاء ژرفی وجود خواهد داشت.» در مرگ و پنگوئن، توطئه و تبانی باندهای تبهکاری به چرخ عظیمی شباهت دارد که در آن ویکتور، همچون یک کاراکتر هیچکاکی، چرخ دنده ناچیزی است. اما رشته توطئه سست و بی رمق از آب درمی آید و سردستی و مختصر توصیف می شود. متاسفانه، کورکف هیچ گاه به روشنی نشان نمی دهد نقش آگهی های ترحیم ویکتور در بازی تبهکاران شبح مانند، صاحب منصبان دولتی و روزنامه نگاران فاسد چیست.اما خوانش تمثیلی، دستاوردهای رمان به ویژه همانندی سرنوشت ویکتور و پنگوئن و مردمان شوروی سابق را به حداقل می رساند. میشا موجودی ساکت، منفعل و بی فکر است که زندگی اش در خوردن ماهی منجمد خلاصه می شود. ویکتور متوجه می شود پنگوئن نیز همچون خودش، افسرده و ملول است. مرگ و پنگوئن، هجویه یی است درباره تنهایی های مکمل. زنان، مردان و پنگوئن های دوران پس از شوروی برای بقای خود به یکدیگر نیاز دارند اما دوستی یا حتی هدفی مشترک نمی یابند. آنها در قلمرویی فاسد، بی ثبات و ورشکسته زندگی می کنند، در پهنه یی از بی میلی، که رخدادهای بی منطق آن قرار است خوانندگان رمان کورکف را وادارد تا چیزی فراتر از تاب آوردن محض را بجویند.
کن کلفوس
نیویورک تایمز
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید