جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


بازیگری تمام نشدنی


بازیگری تمام نشدنی
رابرت دنیرو ۶۵ ساله در ۱۷ آگوست ۱۹۴۳ در نیویورک به دنیا آمد. وی پس از بازی در بیش از ۷۰ فیلم و با پیشینه ۴۰ سال در عرصه بازیگری، شمایل بی همتای یک بازیگر مولف و صاحب سبک است. به راستی چه چیزی رابرت دنیرو را چنین بی مانند ساخته است؟ تعداد اسکارهایش؟ نه. زیرا او تنها ۲ بار مجسمه طلایی اسکار را در دستانش گرفته و چندین بار هم نامزد دریافت این جایزه بوده است که برخی بازیگران از این لحاظ بالاتر از وی قرار دارند. هواخواهان بسیارش؟ باز هم پاسخ منفی است، چرا که دنیرو برخلاف موفقیت های بسیارش در زمینه بازیگری هیچ گاه بازیگر موفق تجاری نبوده و تهیه کنندگان چندان برایش سر و دست نشکسته اند که دستمزد بالایی برای حضور در فیلم هایشان به او بدهند. تنها چند سال است که دنیرو مسیر بازیگری اش را تغییر داده و با روی آوردن به فیلم های اکشن و کمدی گیشه را هم فتح می کند. او در سال ۱۹۹۹ برای بازی در فیلم این را تحلیل کن ۸ میلیون دلار دستمزد گرفت.کارهای عجیب و غریبش برای ایفای نقش همچون ۳۰ کیلو اضافه وزن برای بازی در فیلم گاو خشمگین؟ باز هم باید گفت خیر. دنیرو چند سالی از این نظر رکورددار بود چون وینسنت دانافریا با اضافه کردن ۳۵ کیلو برای بازی در فیلم غلاف تمام فلزی سبب شد کار دنیرو چندان هم غریب به نظر نیاید. در حقیقت رابرت دنیرو ۳ ویژگی دارد که او را میان بزرگان بازیگری کم نظیر می کند.
نخست این که سبک بازی و فرورفتن او در نقش ها به گونه ای است که کمترین اثری از شخصیت خودش باقی نمی گذارد، بدین معنا که او چنان شخصیت های جدید و متفاوتی خلق می کند که در رفتار، حرکات، نگاه و سخن گفتن هیچ شباهتی با رابرت دنیروی واقعی ندارند. از این رو شخصیت های مختلف وی در فیلم ها تفاوت چشمگیری با هم داشته و اثری از تکرار در آن ها دیده نمی شود. آل کاپون در تسخیرناپذیران جز شباهت ظاهری هیچ گونه نقطه اشتراکی با سام در فیلم رانین ندارد. تماشاگری که چندان پیگیر فیلم های دنیرو نیست ممکن است به هیچ وجه متوجه نشود که نقش لویی گارا در جکی براون و ویتوکورلئونه در فیلم پدرخوانده۲ را یک نفر بازی کرده است. تراویس بیکل عصبی و نچسب گاو خشمگین کجا و نیل مکسالی خونسرد و قابل اعتماد مخمصه کجا؟ دنیرو در چنان عمقی از نقش فرو می رود که دیگر خود او را نمی بینیم و این یکی از ویژگی های بی نظیر بازیگری است. ویژگی دیگر بازیگری وی، سبک مینی مالیستی اوست، در حالی که بسیاری از بازیگران با نمایش اغراق آمیز و همه جانبه ویژگی های یک شخصیت، به معرفی فرد می پردازند، دنیرو تا آن جا که می تواند شخصیت را کمتر نمایش می دهد زیرا بر این باور است که:
ما در زندگی واقعی تلاش نمی کنیم احساسات مان را نشان دهیم بلکه بیشتر در پی پنهان کردن آن هستیم. از این روست که در عرصه بازیگری نیز در نمایش احساس و اندیشه شخصیت ها از طریق حرکت، نگاه و سخن خست به خرج می دهد. بهترین نمونه برای این سبک از بازی دنیرو را می توان در فیلم مخمصه دید. اگر چه این سبک بازیگری وی در فیلم های پدرخوانده۲، رفقای خوب، رانین و امتیاز آشکارتر است اما به سبب قابلیت مقایسه با سبک بازی متفاوت آل پاچینو در فیلم مخمصه بیشتر به چشم می آید. در فیلم مخمصه ۲ اسطوره بزرگ بازیگری در مقابل هم قرار می گیرند: رابرت دنیرو و آل پاچینو. ۲ بازیگر هم نسل و تحسین شده که پس از منتفی شدن حضور دنیرو در پدرخوانده۳ سرانجام در فیلم مخمصه توانستند در کنار یکدیگر قرار گیرند. او در مخمصه در نقش یک خلافکار باهوش، بازی زیرپوستی درخشانی دارد و بدون هیچ گونه نمایشی از بروز احساسات تنها زرنگی، هوش، تنهایی و مسئولیت پذیری نیل را نشان می دهد. در مقابل پاچینو هم چون همیشه بازی خوبش را از طریق تحرک دائمی، واکنش های عصبی، حرکات غلو شده و حرکت کردن دائمی چشمانش نشان می دهد. سومین دلیل موفقیت دنیرو پشتکار، تلاش و نبوغ اوست.
وی برای ایفای بسیاری از نقش هایش چنان تلاش می کند که در توان کمتر بازیگری می توان آن را سراغ گرفت او برای بازی در گاو خشمگین جدای از افزایش وزن، چندین ماه هم تمرینات سخت ورزشی انجام داد تا بتواند به خوبی نقش یک بوکسور را ایفا کند. وی برای بازی در فیلم شکارچی گوزن ساخته مایکل چیمینو مدت ها با کارگران اوهایو زندگی کرد، با آن ها در رستوران نشست و به خانه هایشان رفت تا ویژگی های رفتاری و گفتاری شان را بیاموزد. حتی به خاطر نقش کوتاهی که در فیلم دار و دسته ای که نمی توانست شلیک کند با هزینه خود به ایتالیا رفت تا راجع به گروهی خاص تحقیق کند.پیش از آغاز فیلمبرداری کازینو کت و شلوار و جلیقه می پوشید، در استودیو با تفاخر راه می رفت و با خود می گفت: من مالک این جا هستم، حکایت وسواس های بیش از حد او هنگام ساخت فیلم، نیز زبان زد کارگردانان است. دنیرو به سبب سابقه تئاتری اش به شدت به تمرین و روخوانی فیلمنامه معتقد است و هنگام فیلمبرداری هم به هر نتیجه ای رضایت نمی دهد. نماهای او (به درخواست خودش) به برداشت های بسیار می انجامد تا سرانجام احساس کند که بهترین بازی ممکن را ارائه داده است. این تلاش و سختگیری در کنار استعداد فراوان وی، دنیرو را در فهرست بزرگ ترین بازیگران تاریخ سینما جای داده است. بسیاری از نقش های او فراتر از خود فیلم ها جاودان و در یادها ماندگار شده اند. بسیاری از جمله هایی که در فیلم ها می گوید در ذهن تماشاگران یادآور لذت تماشای قدرت بازیگری او شده است. دنیرو چند سالی است که در انتخاب نقش هایش تنوع بخشیده است.
او در سال ۱۹۹۹ نقش پل ویتی را در کمدی این را تحلیل کن بازی کرد که به نوعی هجو شخصیت های مافیایی بود که پیش تر آن ها را بازی کرده بود. سال بعد از آن هم نوبت به ایفای شخصیت کارتونی رهبر بی باک در فیلم راکی و بولوینکل رسید. به نظر می رسد که در سال های اخیر نقش های کمدی به تدریج نسبت بیشتری از شخصیت هایی که او ایفا می کند را به خود اختصاص داده است، هر چند که بازی خوب او در نقش های کمدی سبب بروز جنبه دیگری از استعداد فراوان او می باشد، اما در مقابل حضور و بازی در آثاری چون زمان نمایش به اعتبار دنیروی بزرگ لطمه می زند. او باید قدر موقعیت کنونی اش را بداند و مثل مارلون براندو آن را از دست ندهد. دنیرو هنوز هم می تواند بهترین باشد دنیرو شانس همکاری با فیلمسازان صاحب نام و بزرگی چون برایان دی پالما، فرانسیس فورد کاپولا، سرجیو لئونه، برناردو برتولوچی، مارتین اسکورسیزی و... را داشته است. بازی دنیرو دیده نمی شود که فهمیده می شود. از این رو روح سرکش و ناآرام وی -که در کالبدی به ظاهر آرام مخفی است- تماشاگر را مجذوب بازی درونی خویش می کند. شاید به همین دلیل او ترجیح می دهد کمتر وقتش را صرف سخن گفتن کرده و نگاه کردن و خاموشی را بر می گزیند.
او با نگاه جستجوگرش که نگاه واقعی یک بازیگر است پیرامونش را می کاود. دنیرو گفتن دیالوگ را به خوبی ریتم و ضرب آهنگ می شناسد به گونه ای که تماشاگر هیچ گاه -حتی- از مونولوگ های وی خسته نمی شود، گویی این مونولوگ ها به صورتی شعرگونه بیان شده و با حرکاتی حساب شده همراهند. بی شک رابرت دنیرو بازیگر خلاقی است که با شیوه خاص کشف و شهودش در بازیگری جاودان خواهد شد و نام خود را به عنوان اسطوره های بازیگری در تاریخ سینما به ثبت خواهد رساند. دنیرو تاکنون همواره یک احساس وصف ناپذیر را در جریان تماشای فیلم هایش به تماشاگر تزریق می کند، تا بدان حد که مخاطب هنگام تماشای فیلم تمامی لحظه ها با وی احساس همذات پنداری می نماید.
● فیلم شناسی:
ـ ۳ اتاق در منهتن (ژان پیر ملویل - ۱۹۶۵)
ـ تبریکات (برایان دی پالما- ۱۹۶۸)
ـ آواز سام (جان.سی. برودریک-۱۹۶۹)
ـ جشن عروسی (برایان دی پالما، جان شید- ۱۹۶۹)
ـ سلام مادر (برایان دی پالما- ۱۹۷۰)
ـ مادر تمام عیار (راجر کورمن- ۱۹۷۰)
ـ جنیفر در ذهن من (نوئل بلک- ۱۹۷۱)
ـ زاده برای پیروزی (ایوان بیسر- ۱۹۷۱)
ـ دار و دسته ای که نمی توانست شلیک کند (جیمز گلدستون- ۱۹۷۱)
ـ طبل را آهسته بزن (جان.دی. هانکوک- ۱۹۷۳)
ـ خیابان های پایین شهر (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۷۳)
ـ پدرخوانده ۲ (فرانسیس فورد کاپولا- ۱۹۷۴)
ـ راننده تاکسی (مارتین اسکورسیزی ۱۹۷۶)
ـ ۱۹۰۰ (برناردو برتولوچی- ۱۹۷۶)، آخرین تایکن (الیا کازان- ۱۹۷۶)
ـ نیویورک، نیویورک (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۷۷)
ـ شکارچی گوزن (مایکل چیمینو- ۱۹۷۸)
ـ گاو خشمگین (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۸۰)، اعترافات واقعی (اولوگراسبارد- ۱۹۸۱)
ـ سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۸۳)
ـ روزی روزگاری در آمریکا (سرجیو لئونه- ۱۹۸۴)
ـ سقوط در گرداب عشق (اولوگراسبارد- ۱۹۸۴)
ـ برزیل (تری گیلیام- ۱۹۸۵)
ـ ماموریت (رولند جافی- ۱۹۸۶)
ـ قلب فرشته (آلن پارکر- ۱۹۸۷)
ـ تسخیرناپذیران (برایان دی پالما- ۱۹۸۷)
ـ گریز نیمه شب (مارتین برست- ۱۹۸۸)
ـ چاقوی ضامن دار (دیوید. هیو. جونز- ۱۹۸۹)
ـ ما فرشته نیستیم (نیل جردن- ۱۹۸۹)
ـ استنلی وآیریس (مارتین ریت- ۱۹۹۰)
ـ رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۹۰)
ـ بیداری ها (پنی مارشال- ۱۹۹۰)
ـ در مظان جرم (ایروین وینکر- ۱۹۹۱)
ـ بک درافت (ران هاوارد- ۱۹۹۱)
ـ تنگه وحشت (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۹۱)
ـ شب و شهر (ایروین وینکو- ۱۹۹۲)
ـ سگ هار و گلوری (جان.مک. ناگتون- ۱۹۹۳)
ـ زندگی این پسران (مایکل کیتون جونز- ۱۹۹۳)
ـ داستان برانکسی (رابرت دنیرو- ۱۹۹۳)
ـ فرانکشتاین (کنت برانا- ۱۹۹۴)
ـ کازینو (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۹۵)
ـ مخمصه (مایکل مان- ۱۹۹۶)
ـ هواخواه (تونی اسکات- ۱۹۹۶)
ـ خواب گردها (بری لوینسون- ۱۹۹۶)
ـ اتاق ماروین (جری زیک- ۱۹۹۶)
ـ قلمرو پلیس (جیمز مگنولد- ۱۹۹۷)
ـ جکی براون (کوئنتین تارانتینو- ۱۹۹۷)
ـ سگ را بجنبان (بری لوینسون- ۱۹۹۷)
ـ آرزوهای بزرگ (آلفونسو کورئون- ۱۹۹۸)
ـ رانین (جان فرانکن هایمر- ۱۹۹۸)
ـ این را تحلیل کن (هارولد رامس- ۱۹۹۹)
ـ کامل (جول شوماخر- ۱۹۹۹)
ـ ماجراهای راکی و بولونیکل (دس مک آنو- ۲۰۰۰)
ـ مردان افتخار (جورج تیلمن جرارد- ۲۰۰۰)
ـ ملاقات والدین (جی روچ- ۲۰۰۰)
ـ پانزده دقیقه (جان هرتزفیلد- ۲۰۰۱)
ـ امتیاز (فرانک اوز- ۲۰۰۱)
ـ زمان نمایش (تام دی - ۲۰۰۲)
ـ شهر کنار دریا (مایکل کیتون جونز- ۲۰۰۲)
ـ موهبت الهی (نیک هالم- ۲۰۰۴)
ـ افسانه کوسه (بیپ برگران، ویکی جانسون- ۲۰۰۴)
ـ ملاقات فاکرز (جی،روچ- ۲۰۰۴)
ـ پل سن لوئیس ری (مگ گوسکان- ۲۰۰۴)
ـ پنهان کن و بجوی (جان پولسون- ۲۰۰۵)
ـ چوپان خوب (رابرت دنیرو- ۲۰۰۶)
ـ یکشنبه شب دوست داشتنی (جاناتان گلازر- ۲۰۰۶)
ـ قتل عادلانه (جان آونت -۲۰۰۸ )
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید