جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

جنگ قصه‌گویی


جنگ قصه‌گویی
«این جنگ، جنگ قصه‌گویی و نقالی است، هر کس قصه را کنترل کند برنده است.» این سخن یکی از مقامات اسرائیلی است که در مورد جنگ غزه گفته است، شاید منظور وی میزان تسلط و کنترل بر افکار عمومی باشد، اما تحلیل حادثه غزه بسیار مهم است چون ممکن است در صحنه نظامی مسلمانان پیروز شده باشند اما با فشار تبلیغاتی کنونی غرب و برخی کشورهای عربی، میزان و تأثیر این پیروزی آشکار نشود.
حال شرح قصه غزّه:
۱) جنگ غزه، نخستین جنگ رسمی نظامی میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بود، از سال ۱۹۴۸ تا پایان سال ۲۰۰۸ یعنی در طول ۶۰ سال گذشته هر گاه ارتش اسرائیل یا فلسطینی‌ها روبه‌رو می‌شود، از موضع اقتدار به قتل عام، اخراج، اسارت، ویرانگری می‌پرداخت و هر زمان که فلسطینی‌ها به آنها برمی‌خوردند، باید مظلومانه به بازرسی بدنی، تحقیر و توهین تن بدهند، تنها فلسطینی‌ها به صورت چریکی به رویارویی با این ارتش پرداخته بودند، نه جنگ رو در رو با آتش سلاح‌های سبک و نیمه سنگین در یک جبهه مشخص آن هم برای مدت ۲۳ روز.
ظاهراً مقدر این بود که سال ۲۰۰۸ که شصتمین سال اشغال سرزمین فلسطینی است باید پایان می‌یافت تا این حادثه بزرگ رخ دهد، حالا دیگر غزه به معنای واقعی آزاد شده است، اگر قبلاً می‌گفتند غزه در اثر مذاکرات آزاد شده، امروز غزه توانست مقابل مهمترین قدرتی که رژیم صهیونیستی تاکنون توانسته بود به وسیله آن، سرزمین‌ها را غضب و سپس حفظ کند. ایستاد و راه ورود ارتش دشمن را بست.
۲) اکنون حماس یک حکومت است که می‌تواند از خودش دفاع کند و در زیر شدیدترین فشارها بایستد، به آتش دشمن پاسخ دهد و مردمش را هم اداره کند، دیگری کسی نمی‌تواند بگوید چون اسرائیل، آمریکا، محمود عباس، مصر و عربستان و... موافق ادامه حضور حماس در غزه هستند پس حماس هست، اکنون مشخص شد همه اینها نخواستند و هر کاری برای این نخواستن کردند اما حکومت حماس باقی ماند.
۳) ارتش اسرائیل تا پیش از جنگ ۳۳ روزه، ارتشی بود که همزمان با سه ارتش عربی می‌جنگید و همه را در حداقل زمان شکست می‌داد، یعنی حداکثر شش روز، برای اولین بار در جنگ با حزب الله مجبور شد ۳۳ روز بجنگد و شکست هم بخورد، اما جنگ با حزب الله نیز در خارج از مرزهای فلسطین بود (که رژیم صهیونیستی به ناحق ادعای تملک آنرا دارد)، جنگ غزه در درون سرزمین فلسطین بود، و در مباحث نقش ارتش در اقتدار حکومت، این یعنی آغاز پایان کار یک حکومت که نیروی نظامی نتواند در چارچوب سرزمین حاکمیتی حرف آخر را بزند، دیگر نیروی مقابل حکومت بدون ترس به مبارزه تا پیروزی ادامه خواهد داد، مانند آنچه در ایران در رژیم گذشته اتفاق افتاد، هنگامی که ارتش نتوانست مانع ادامه قیام مردم شود، انقلاب در آستانه پیروزی قرار گرفت.
۴) توجه به سخنان مقامات آمریکایی و اسرائیلی در ابتدای حمله به غزه به خوبی روشن شود که آیا آنها به اهداف خودشان رسیده‌اند یا نه؟ خلاصه آنکه قرار بود توان موشکی حماس را نابود کنند، حکومت حماس را ساقط و غزه را به محمود عباس تحویل دهند، الان کدام محقق شد، حماس در روز بیست و سوم جنگ (روز پایانی) در مقابل حمله هوایی ارتش اسرائیل، با موشک پاسخ داد، اسماعیل هنیه در غزه حکمرانی می‌کند، محمود عباس هم در شرم الشیخ در مجلس فاتحه این توطئه با دوستان عرب و غربی‌اش مشغول است.
۵) در مورد نقش ایران نیز ابتدای جنگ به گونه‌ای سخن گفتند و در پایان به نحو دیگری، مقامات مصری و برخی کشورهای عربی، اسرائیل و آمریکا که فکر می‌کردند می‌توانند حماس را شکست بدهند و با شکست حماس، ایران را نیز شکسته باشند، تبلیغات کردند که ایران حامی اصلی حماس است و موشک‌هایی که حماس شلیک می‌کند ایرانی است، هر چه توانستند در رسانه‌ها فریاد زدند و ناخواسته برای قدرت جمهوری اسلامی ایران تبلیغ کردند، با هویدا شدن آثار شکست ارتش اسرائیل و پیروزی حماس، جهت تبلیغات تغییر کرد که ایران فقط از حزب الله پشتیبانی می‌کند، و حماس از ایران فاصله دارد و بیشتر کمک‌ها به حماس از برخی دولت‌های جنوبی خلیج فارس است که البته برخی از کشورهایی که نام می‌برند، از متهمان اصلی پرونده خیانت به مردم فلسطین در این ماجرا هستند.
پرسشی که باقی می‌ماند اینکه سرانجام ایران پشتیبان حماس بود یا خیر؟
۶) تکذیب نقش ایران در پایان ماجرا، یکی از تاکنیکهایی است که برای سرپوش گذاشتن به نتایج بسیار مهم این جنگ، به کار برده می‌شود، زیرا افکار عمومی مسلمانان و دنیا به روشنی دیدند، چگونه ارتش اسرائیل که همواره از موضع تهدید با ایران سخن می‌راند، در مقابل جمع محدودی که در درون خاک فلسطین صرفاً دست حمایت ایران را با خود دارند، درمانده شده می‌تواند با خود ایران به رویارویی برخیزد؟
اینها نشانه‌هایی از پایان استراتژی غرب پس از جنگ جهانی دوم در جهان اسلام است، که در گذر زمان شاهد تحولات عظیم‌تری خواهیم بود.
۷) برخی دولت‌های عربی نیز بار دیگر شانس خود را آزمایش کردند، از آمریکا و اسرائیل برای مقابله با جریان اسلام گرایی در منطقه یاری طلبیدند، که ظاهراً این کار در حاشیة اجلاس ۱+۵ با کشورهای عربی صورت گرفت، اما نتیجه دلخواه آنها به دست نیامد، حکومت‌های پوسیده عربی ناامیدانه تلاش می‌کنند، یعنی نمی‌خواهند باور کنند که آمریکا دیگر حلاّل مشکلات نیست، آمریکا اگر می‌توانست راه درست را بیابد اسرائیل را وارد این مهالک نمی‌کرد.
۸) رفتار حسنی مبارک بیش از بقیه خنده آور بود، پس از سه هفته سکوت در مقابل این همه جنایت، روز جمعه (یک روز قبل از پایان جنگ) در مقابل دوربین‌های تلویزیونی ظاهر شد با صدای کلفت فرمان داد به دولت اسرائیل که جنگ را متوقف کند ظاهراً مشاوران وی به ایشان نگفته‌اند که پیغام اسرائیل‌ها مبنی بر توقف جنگ در روز شنبه (۲۸/۱۰/۸۷) به رئیس جمهور مصر، در رسانه‌ها هم منتشر شده، بنابراین همه می‌دانند که شنبه جنگ تمام می‌شود؛ به همین دلیل نیاز به فرمان روز جمعه نیست.
۹) روش پایان دادن به جنگ نیز چیزی کمتر از شوخی تلخ نبود، خانم‌ها رایس و لیونی نشستند و توافقنامه امضا کردند که چون ارتش اسرائیل نتوانست مانع موشک پرانی حماس شود، دولت آمریکا با کمکهای آموزشی و تکنولوژیکی آمریکا به اسرائیل مانع این کار خواهد شد.
به نظر می‌رسد اینها یا عقل خود را از دست داده‌اند یا مردم دنیا را احمق فرض کرده‌اند، اگر آمریکا این تواناییها را داشت چرا قبلا به اسرائیل نداد که بدون این همه هزینه و آبروریزی جلوی حماس را بگیرد، جالب‌تر آنکه رایس پس از امضاء گفت، البته این مسئولیت‌ ناتو و اروپاییها‌ست که جدیت کنند و مانع ایران شوند که به حماس کمک نکند!
۱۰) قصه غزه اگر چه بسیار پر غصّه بود، اما در مقابل آنچه فلسطینی‌ها برای اولین بار به دست آوردند، قابل تحمل است. امروز فلسطینی‌ها می‌توانند در مقابل عرب‌ها و جهانیان با سرافرازی بایستند و سخن بگویند که عزتمندانه در بخشی از سرزمین خود حاکمیت دارند؛ اگر چه با چهر‌ه‌ای خونبار.
محمد جعفری
منبع : سایت تابناک


همچنین مشاهده کنید