شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


جست وجوگر آشیانه تفکر


جست وجوگر آشیانه تفکر
فردریش هولدرلین شاعر برجسته آلمانی در سال ۱۷۷۰ متولد شد و به همراه هگل و شلینگ در توبینگن درس خواند. فضای زندگی و اشعار او به گونه یی بود که هایدگر در پایان جنگ جهانی دوم تفسیرهایی از اشعار هولدرلین ارائه کرد. او را «شاعرترین شاعران» خواند و از هومر، شکسپیر و دانته برتر دانست و گفت؛«هولدرلین شاعری است که در این زمانه نیاز در روشنگاه بودن قرار گرفته است.» به رغم آنکه شاعران و نویسندگان بسیاری از او تاثیر گرفتند اما دوره شاعری هولدرلین کوتاه و گران سنگ بود. او پس از چندی به وادی سکوت و جنون کشیده شد که این حالت تا پایان عمر باقی ماند. نشست هفتگی شهرکتاب با حضور دکتر کریم مجتهدی به بررسی جایگاه این شاعر اهل فلسفه اختصاص داشت که چکیده یی از آن در ذیل خواهد آمد.
● هولدرلین فرزند قرن روشنگری
دکتر کریم مجتهدی معتقد است ارزش اشعار هولدرلین را تنها در زبان مادری او می توان دریافت. هولدرلین در قرن روشنگری به دنیا آمد؛ قرنی که غرب به نهایت قدرت و اوج رسید و دیگر نمی شد اصل علم را زیر سوال برد. قرن هجدهم متعلق به نویسندگان دایره المعارف است که درصدد بسط دادن علم در زمینه های گوناگون اند. اواخر این قرن واکنش شدیدی علیه منورالفکری نوع قرن هجدهمی آغاز می شود. این عکس العمل در آلمان و در میان شعرا شدیدتر از فرانسه و انگلستان بود هرچند ژان ژاک روسوی فرانسوی نخستین کسی است که مضار پیشرفت سریع صنعتی را در غرب افشا کرد و نشان داد انسان غربی، به رغم اتحاد در قدرت صنعت و علم در مسیر انحطاط افتاده و فطرت اصلی اش را از دست می دهد اما این مساله در فرانسه انعکاسی نمی یابد و انعکاس آن در آلمان بیشتر از فرانسه است. سه جریان مهم و تاثیرگذار در اروپای قرن هجدهم رخ می دهد؛ نخست انقلاب صنعتی انگلستان است که در افکار و نظریات آدام اسمیت تبلور می یابد.
دوم انقلاب اجتماعی و سیاسی فرانسه است که در ۱۷۸۹ شروع می شود و تا کودتای ناپلئون طول می کشد و در کشورهای دیگر هم انعکاس می یابد. سوم نهضت فرهنگی آلمان است که نه حالت انقلاب صنعتی انگلستان را دارد و نه انقلاب سیاسی - اجتماعی فرانسه را. اما یک نوع نهضت فرهنگی است که آن را اصطلاحاً «توفان روحی» می نامند. در این دوره گویی دفعتاً تمام استعدادهای جوان در آلمان به منصه ظهور می رسد و نوعی نهضت همه جانبه در تئاتر و شعر ایجاد می شود که نوید دهنده روزگار جدیدی است. در این نهضت تنها در ادبیات باقی نمی ماند و به رفتار مردم، نحوه لباس پوشیدن آنها، موسیقی، معماری و هنرهای دیگر هم تسری می یابد. این نهضت خاص فرهنگی آلمان به نوعی واکنش در برابر فرانسوی هاست. اگر فریدریک دوم در دستگاه درباری اش به زبان فرانسه صحبت می کرده است، «هردر» ادعا می کند زبان فرانسه مصنوعی، درباری و مجلسی است و زبان آلمانی ریشه در طبیعت دارد و روح طبیعت را نشان می دهد و رابطه انسان را با عناصر طبیعت، نبات، حیوان، جنگل ها و رودخانه ها بروز می دهد.
● معنای شعر در سنت آلمانی
معنای شعر در آلمان با سنت های فرانسوی و انگلیسی تفاوت دارد. یک لغت در زبان آلمانی کاربرد بسیار وسیع تری از زبان های دیگر دارد. در زبان یونانی به شعر پوئتیکا می گویند که این لغت در یونانی بر صنعت دلالت دارد و شاعر چیزی را با شعرش می سازد. در دوره رمانتیک، صنعت الزاماً وزن و قافیه نیست. شاعر صنعتگر است و چیزی را می سازد. زبان با مفاهیم فرق دارد و منطوق ها مطرح اند نه الزاماً مفهوم. لازم نیست یک لغت در شعر، دلالت بر یک مفهوم دقیق و معینی بکند. شاید خود آن لفظ تنها به صورت صوتی مطرح باشد. شعر خصوصاً در آلمان، عین موسیقی است. هولدرلین نیز اهل موسیقی بوده و در آخر عمر برای سرودن شعر پیانو می نواخته است. دوره او دوره بتهوون است و رمانتیسم اصلی آلمانی در موسیقی آن بروز کرده است.
● شاعری میان فلاسفه
شخصاً به این اعتقاد ندارم که فلاسفه شاعرند یا شعرا فیلسوف اند اما هولدرلین با شلینگ و هگل هم کلاس و هم درس بوده است و پنج سال با هم در شبانه روزی زندگی کرده اند. وقتی خبر انقلاب کبیر فرانسه به آلمان می رسد، هگل، شلینگ و هولدرلین در حیاط مدرسه یی که درس می خواندند، درختی را به نام «درخت آزادی» کاشتند. اگر در میان فلاسفه آلمان در آن دوره کسی باشد که به رمانتیک های آلمانی نزدیک باشد، شلینگ است. شلینگ فیلسوف - شاعر است و از حیث زندگی، گرایش فکری و ارتباط خیلی به هولدرلین نزدیک است. حتی اگر حمل بر افراط گویی نشود منبع فکر هگل و شلینگ، هولدرلین است. فکر اصلی از آن هولدرلین است و هگل و شلینگ آن را به صورت فلسفه طبیعت و فلسفه تاریخ و حقوق یا علوم سیاسی بیان کرده اند. هولدرلین تمام مظاهر فرهنگ یونان را به خوبی می شناخته است. اشعاری به سبک شعرای یونان دارد و حتی تلفظ یونانی را در آلمانی تقلید کرده است. او در جست وجوی مثل افلاطونی است و می خواهد آنها را زنده کند. او کانت را خوب می شناخت و بر سر کلاس فیخته حاضر می شد گرچه بر این باور بود که فیخته رابطه انسان را با طبیعت قطع می کند. با اینکه هولدرلین افکار شعرای آلمانی و معاصران خود را خوب می شناخت اما فیلسوف به معنای متداول نیست بلکه شاعری است در میان فلاسفه. شعر برای هولدرلین مابعد و ماقبل فلسفه است و هیچ وقت بر فلسفه منطبق نمی شود.
● اشعار انضمامی هولدرلین
هولدرلین فرزند خانواده یی مذهبی بود و تا پایان عمر به امر قدسی اعتقاد داشت و آنچه شعرش را زیبا می کند نوعی توجه دادن به امر قدسی است. درباره روزهای آخر زندگی او مطالب بسیاری نوشته اند اما به نظر می رسد جنون با نبوغ رابطه یی ندارد چون تمام شعرهای ارزشمند هولدرلین به پیش از حالت جنون او بازمی گردند. جنون شاید پیش از آنکه رخ دهد، سازنده باشد اما وقتی می آید دیگر سازنده نیست و شاعر فقط در توهمات است و نمی تواند به کار اصلی اش بپردازد. هولدرلین با وجود بیماری ها و افسردگی هایش، شعف را با شعرش به دیگران هدیه می کند. شعرش سرود زندگی است. آنچه در اشعار هولدرلین اهمیت دارد و شاید به همین دلیل نمی توان آن را ترجمه کرد این است که در آن روح زبان مطرح است و از طریق روح زبان، روح قوم آلمانی مطرح می شود که می خواهد خود را نزدیک طبیعت حس کند. در دوره معاصر نقاشی از تصویری به انتزاعی متمایل است اما در موسیقی عکس این مساله روی داده و هرچه به دوران معاصر نزدیک می شویم، موسیقی های کلاسیک از حالت انتزاعی به انضمامی نزدیک تر می شوند. شعر هولدرلین هم یک شعر انضمامی و ملموس است و سعی می کند آن را به واقعیت روزمره نزدیک تر کند.
● شعر خانه وجود است
یکی از کسانی که شعر هولدرلین را به سبک خودش تفسیر کرده و او را شاعری دانسته که به ذات شعر پی برده و آن را در آثار خودش متبلور کرده، هایدگر است. به نظر هایدگر زبان محل عبور وجود است یعنی از طریق زبان به وجود اشاره می کنیم و در اینجا انسان شبان و پاسدار وجود است و غیر از انسان هیچ موجود دیگری در جهان راجع به مساله هستی و نیستی تامل نمی کند. انسان از مساله وجود پاسداری می کند و شعر خانه وجود است و شاعر حافظ خانه وجود است. با اینکه هولدرلین فیلسوف نیست اما شعرش طوری است که هایدگر توصیف و تفسیر می کند و نحوه یی از بیان هستی شناسی است. از دید او با شعر آن انکشاف و اختفای وجود بروز می یابد. اگر شاعر فیلسوف نیست، به این معنا نیست که شاعر متفکر هم نیست. شاعر آشیانه تفکر را جست وجو می کند. از نظر هایدگر شعر معنای ناگفته و مستقیمی است که نباید آن را معنی کرد.
شیما زارعی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید