یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


جایگاه کلیم کاشانی در ادب فارسی


جایگاه کلیم کاشانی در ادب فارسی
میرزا ابوطالب کلیم کاشانی مشهور به طالبای کلیم که او را «خلاق المعانی ثانی» خوانده اند، از شاعران مشهور و نامی ایران در سده یازدهم هجری است که با قصاید و غزلیات و مضامین نواش نقش جاودانه و به سزایی در ادب دیرپای و دیرمان فارسی دارد.
درخصوص انتساب لقب «خلاق المعانی ثانی» به کلیم کاشانی باید گفت، توفیق همیشه از آن شاعرانی است که حال و هوای تازه را وارد یک ساخت و یا صورت های شعری می کنند ویا خود به ایجاد ساخت و قالب و صورتی نو می پردازند و طبیعی است که ایجاد قالب و مضمون جدید در شعر یک ملت، در همه ادوار تاریخی امکان پذیر نیست، زیرا اگر معنی درست و معقولی از ساخت و صورت و مضمون در ذهن داشته باشیم می دانیم که این کار جز به ندرت وآن هم در برهه ای خاص از تاریخ، ظهورش امکان پذیر است و لهذا شهرت کلیم کاشانی به «خلاق المعانی ثانی» ناشی از پیدایش یک حال و هوای نو و مضامین جدید و مفاهیم تازه از جانب او در عرصه شعر و ادب فارسی است، به گونه ای که اگر خواسته باشیم توصیفی از اشعار کلیم داشته باشیم می توانیم بگوییم که زبان ساده و گفتار روان وسخن استوار در قالب مضامین غالباً تازه و معنای بدیع و ناگفته که گاهی ناشی از اندیشه های غنایی و حکمی و اجتماعی توأم با وام نگیری از دیگران برترین و مهم ترین ویژگی سخن کلیم محسوب می گردد.
اگرچه ارزیابی شعر کلیم و نگاهی ژرف اندیشانه به تذکره ها درخصوص شخصیت شاعری و طرز سخن او مجال بیشتری را می طلبد اما این را باید گفت و دانست که کلیم از معدود شاعران و صاحب سخنان و ادیبانی است که پس از قرن ها، آثار گران قدر و گران سنگش شهره عام و خاص و زیب دفتر و فرهنگ و ادب ایران زمین قرار گرفته است.
شعر کلیم آوازه اش از صبح عالم گیرتر
تاچو شمع صبحگاهی از زبان افتاده است
و راز ماندگاری شعر خود کلیم را باید در صفای باطن و لطافت اندیشه و نفس شاعرانه او در مضمون آفرینی و مضمون سازی دانست، آن گونه که در اشعارش اطناب و اسهاب دیده نمی شود و در هر بیت او نهایت استفاده از مفهوم و واژگان و حسن ترکیب توأم با آرایه های معنوی و بدیعی آشکار است.
در این مقال کوتاه جنبه های گوناگون کلامی و شخصیتی کلیم موردبررسی قرار می گیرد.
الف) کلامی
کلیم کاشانی در اشعار کوشیده است که مضامین تازه و توأم با باریک اندیشی و خیال پردازی ارائه نماید و کوشش او، مضمون یابی و ارائه خیال خاص و برجسته است، یعنی فکری جزئی اما بدیع و نو و بیان آن به گونه ای شگفت آور، آن گونه که خود در دیوان اشعارش به کرات اعلام می دارد که از معانی و مضامین تکراری و نرنجیده و به ستوده آمده است و عاشق معانی بکر است.
می رمم از هرکه باشد آشنای من کلیم
آشنای معنی بکرم که آن بیگانه است
صید معنی را کلیم از رشته پرتاب فکر
هیچ صیاد سخن از بنده محکم تر نبست
دیگر هنر کلیم در بعضی از غزلیاتش آن است که کوشیده است تا مفهومی بلند و گران مایه را در کوتاه ترین قالب ممکن عرضه کند و قطعاً کاربرد معنای بکر، خیال انگیز و پرکشش توأم با لفظ سخت و مقبول و دل نشین، مهارت وتوانایی خاص می خواهد که از عهده کلیم برمی آید، به دیگر عبارت، شعر او تقلید از دیگران نیست بلکه او خود واژه ها را برمی گزیند و به هر سویی که بخواهد می برد و از آن استفاده می کند.
سرو را دانی چرا آزاد گویند خلق؟
ز آن که دامان تعلق زین چمن برچیده است
به خلق احسان کن و چشم از تلافی پوش، می باید
به کس راحت رسان بی عوض چون بادزن باشی
قالب شعر کلیم قصیده و غزل است ولی شهرتش و مهارتش را باید در غزلیات او جست و جو کرد. غزلی که حد و حدود ندارد، مثلاًگاهی به چهل بیت می رسد و تکرار قافیه درآن امری طبیعی است و شاید علت آن باشد که شاعر سبک هندی تک بیت گوی است، یعنی قالب حقیقی مفردات است، اما شاعر این ابیات مستقل را، به وسیله رشته قافیه و ردیف به هم گره زده است.
محبت برحذر از مستی سرشار من است
سنگ بگریزد از آن شیشه که دربار من است
ویا ردیف:
ضعفم مدد زقوت صهبا گرفته است
دستم عصا زگردن مینا گرفته است
و یا ردیف:
بعد وارستگی ام سوز تو در تن باقی است
آتش افسرده ولی گرمی گلخن باقی است
و یا ردیف:
چو سایه گمرهی از ما جدا نخواهد شد
هواپرستی غفلت قضا نخواهد شد
و یا ردیف:
حسن اگر این است ناصح همچو ما خواهد شدن
چوب تر آخر به آتش آشنا خواهد شدن
دیگر ویژگی غزلیات کلیم کاشانی این است که از یک سو لطافت و انسجام و روانی سبک عراقی را دارد و از سوی دیگر ظرافت و نازکی خیال های سبک هندی و مضمون اکثر غزلیات او همانند هم عهد دانش تعلیمی و دارای محتوای پند و اندرز است.
گر به قسمت قانعی بیش و کم دنیا یکی است
تشنه گر یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکی است
شعر کلیم شعر معناگراست و بیشتر به معنای شعر عنایت دارد تا به زبان، سخنانش همه جا استوار و خالی از عیب است، معانی بلند را به آسانی بیان می کند، چنان که گویی سخنان روزانه خود را اظهار می دارد. در تشبیهات حسی و عقلی و خیالی و مرکب تواناست و رابطه تشبیهی بین مصراع، معقول و لطیف و معتدل است و قابل فهم:
ما زآغاز و زا نجام جهان بی خبریم
اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است
نه به ما پای گریزی مانده نه دست ستیز
بر سر راه حوادث همچو مور جاده ایم
او مطمئن است که غزل هایش آفاق را درمی نوردد و اشعارش نه تنها در وطن و یا در شهری که زندگی می کرده است، مورد قبول واقع خواهد شد، بلکه غزل هایش حصارها را درخواهد نوردید و تا دور دست ها پیش خواهد رفت.
توشه تحسین یاران همره او کلیم
این غزل اینجا نمی ماند به غربت می رود
کلیم در «تمثیل» ید بیضایی می نمایاند و در اکثر غزلیات او «امثال سایر» و یا ابیاتی که حکم مثل سایر را داراست هویدا است.
گرچه محتاجیم، چشم اغنیا بر دست ماست
هر کجا دیدیم آب از جو به بالا می رود
چشم اثر کلیم ندادم ز آه خویش
آری ز نخل سوخته نوبر نمی رسد
عشقت کمی از چاره و تدبیر ندارد
در گرمی تب مروحه تاثیر ندارد
دیوان او به واسطه اقامت طولانی اش در هندوستان، بهترین معین و مشخص واژگان و ترکیبات هندی است و در شعر کلیم ذکر حرف و صنایعی که لازم بوده در شعر او وارد شود، قطعاً بیشتر از دیگر شاعران پارسی گویی است که به هندوستان رفته اند که واژه های «برسات، پرگنات، درسن و...» مؤید این موضوع است.
ب) اخلاقی
مؤلف کلمات الشعرا از قول محمدعلی ماهر شاعر که زمان حیات کلیم را درک کرده و با وی ملاقات داشته، می نویسد که... کلیم عجیب مرد خلیق و خوش محاوره ای بود که هر که در صحبتش می رسید، فیض یاب می شد و محفوظ برمی گشت، او هیچ گاه صاحب مال و منال نبوده و تمامی صلاتی که از جانب پادشاه به او داده می شد به فقرا می بخشید.
با مطالعه دیوان کلیم درمی یابیم که هدف کلیم در دیوانش انسان سازی و دعوت به فضایل و خوبی هاست و تا آنچه که توانسته است قدم های زیادی برداشته و قلم رانی کرده است.
در سراسر دیوان هفتصد و پنجاه صفحه ای او عیب جویی مستقیم از کسی مشاهده نمی شود که مؤیدامعان نظر و ژرف اندیشی و مناعت طبع والای اوست
گر هجو نیست در سخن من، از عجز نیست
حیف آیدم که زهر در آب بقا کنم
کلیم مردی است معتدل و محتاط و این خصوصیت ها که با تربیت دیوانی همراه شده است، بخشی از شخصیت او را تشکیل می دهد ولی با این وجود با زرق و برق و جهش های بخت و پیشرفت های ناگهانی مخالف است.
کلیم از دشمنان خود نیز به نیکی یاد می کند و عناد را نوعی بیماری می داند و خود را مجرم می شمارد که نتوانسته است دشمن خود را با خود همراه سازد.
قسم به ذوق محبت که دشمنی مرض است
علاج سینه ی خود کن، اگر عدو داری
او، از خود دارای جهان بینی است که در سراسر دیوان عظیمش جلوه گر است و قطعا یکی از بزرگترین ویژگی های دیوان ارزشمند او این است که در جو تامل و تنبه شناور است.
برترین خصوصیت جهان بینی کلیم، بی اعتباری دنیا و ثبات عقباست.
قابل چندین شکایت نیست وضع روزگار
آنچه دارد تلخ و شیرین جمله یک پیمانه است
کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار
جغد را ارزانی آن گنجی که در ویرانه است
دنیا جای دلبستگی و دلدادگی نیست و مایه بدنامی است.
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
گویم کلیم با تو که آن هم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل از جهان گذشت
و نباید بدان مغرور شد
ای که دل گیر از حیاتی یاد از پروانه گیر
از ملال زندگانی سینه بر خنجر زدن
و این سرای عاریتی قابل نشستن نیست
سرای عاریتی قابل نشستن نیست
از آن به خاطر احباب جا نمی خواهم
در این سرا، راحتی و آسایش در کار نیست و مصایب و گرفتاری ها خط اصلی حرکت روزگار است
دنیا خیال و خوابی است، این خواب نزد دانا
آسایشی ندارد بهتر زچشم بستن
کلیم در طلب نان، توسل به هر کس را جایز نمی شمارد و در عین حاجت، چشم بر مال ندارد و کشیدن بار منت احسان را بر دوش جان رنج جان فرسا می شمارد.
با وجود آن که حتی قبل از راه یافتن به دربار شاه جهان همواره در مصاحبت امرای بزرگ بوده اما در اوج افتخار به بی نام و نشانی می بالد.
در کیش ما تجرد و عنقا تمام نیست
در بند نام ماند اگر از نشان گذشت
و به لسان حافظ و در قالب طنز اظهار می دارد که تواضع و مستی بهتر از عبادت ریایی و خودخواهی است.
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری (حافظ، غزل، ۲۵۳)
زگوش این نکته پیرمغان بیرون نخواهد شد
که مستی خاکساری آورد، پرهیز مغروری
کلیم نیز همانند حافظ معتقد است که راه عشق پرخطر و فریبنده و طوفان زا است که از هر سویش سنگ محنت و بلا می بارد و به هر چه بنگری و از هر جا بگذری طوفان خیز است و طوفان زا
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست (حافظ، غزل ۷۲)
از در و دیوار می بارد بلا در راه عشق
یک سرابم پیش ره نامد طوفانی نداشت
با وجود اقامت در کشمیر و وضع مناسب ایشان، عشق و ارادت او به وطن غیرقابل توصیف است و عاشق ایران و قطعا نفوذ در هند و شهرت یافتن او را از آرزوی ایرانی بودن و ایرانی ماندن دور نکرده است و در ابیات مختلف گاه به کنایه و گاه ایهام و گاهی صریح از وطن سخن می گوید.
پرواز از وطن شیوه بال و پر من نیست
عمرم به غریبی چو پر تیر گذشته
ج) اعتقادی
از دیدگاه اعتقادی هم باید گفت که قطعا کلیم معتقد به مذهب شیعه است، زیرا وی در عصری زندگی می کرد که اوج ترویج و نشر مذهب شیعه بوده و قصیده مطول و ثقیل او در مدح امام عارفان علی بن ابیطالب(ع) در این زمینه موید است.
با همه آلودگی دارم امید مغفرت
از ولای سرور پاکان علی مرتضی
پاک تر باید زبان و کام از موج و حباب
از سگان قنبرش گر کس شود مدحت سرا
آن که او را جز خدا و مصطفی نشناخته
مدح او ما را نباشد هیچ کم از سزا
آسمان گر بود معراج نبی معراج او
بود دوش آن که شد خاک رهش ارض و سما
هیبت موسی و علم آدم و تقوای نوح
گر مصور می شدی، بودی به شکل مرتضی
بیشتر نام علی مذکور باشد با عظیم
درکلام حق ببین، تعظیم شاه اولیاء
در حقیقت اوست قرآن مبین لاریب فیه
پس بر او روشن بود هر رطب و یا بس بی خفا
اهل بیت سرور عالم بود کشتی نوح
هست شاه اولیا هم کشتی و هم ناخدا
یا امیرالمومنین در مانده ام در کار خویش
باز کن این عقده را از سرور مشکل گشا
ضمن آن که کثرت تلمیحات قرآنی و روایی در قصاید و گاهی در غزلیات او در مدح پیامبر اعظم(ص) و در مدح علی بن ابی طالب حاکی از اعتقاد والای او به موازین و شرایع علوی است.
فی المثل
بار بر هر کس به قدر طاعت او می نهند
گر گره در کار گل افتد، چه باشد، شبنمی
به آیه «ولا یکلف ا... نفسا الا وسعها» اشاره دارد.
علی خوشه چرخ آرانی
منابع:
۱-دیوان حافظ- با مقابله از نسخه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی- نشر طلوع
۲-دیوان کلیم کاشانی: تصحیح و تعلیق محمد قهرمان- چاپ آستان قدس رضوی
۳-دیوان کلیم کاشانی: تصحیح: پرتو بیضایی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید