یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نقدعرفان سکولار


نقدعرفان سکولار
«سکولاریزم – secularism- از جمله لغاتی است که ترجمه ی آن درکشورهای اسلامی با مشکل همراه بوده است. در فارسی آن را با استفاده از چند لغت به «جدایی دین از سیاست » یا «جداشدن دین از دنیا»، «دنیوی کردن»، «اعتقاد به اصالت امور دنیوی » ، «غیردین گرایی»، «نادینی گری»، «دنیویت» و «این جهانی» ترجمه کردند، و در عربی مصدرجعلی «علمانیت» را نظیر «عقلانیت» مترادف آن قرار دادند.»(۱)
«با صرف نظر از معادل هایی که برای سکولاریزم و مشتقات مربوط به آن به کاربرده می شود، در معنای سکولاریزم می توان گفت این لفظ ناظر به نوعی هستی شناسی است که اصالت را به امور دنیوی و دین این جهانی می دهد، واین نوع از هستی شناسی که با انسان شناسی و معرفت شناسی مناسب با خود هماهنگ است در قبال نوع دیگری از هستی شناسی است که صورتی معنوی و دینی دارد. » (۲)
«سکولاریسم» تفکری این جهانی است و فقط دغدغه ی این جهان و رفاه و پیشرفت مادی و این جهانی را دارد و می خواهد بدون استمداد از دین – بلکه با طرد و نفی آن – به این هدف دست یابد. از همان آغاز پیدایش ، تفکر و ایدئولوژی «سکولاریسم» مبتنی بر سه یا چهار اصل عمده بوده است که توضیح خلاصه ی آنها بدین قرار است:
۱) بهبود زندگی این جهانی فقط از طریق وسایل مادی.
۲) حل همه ی مشکلات از طریق علم و کشف حقیقت از هر طریق علمی و عقلی ( غیردینی).
۳) بناکردن اخلاق برپایه ی عقل وانجام نیکی برای خود نیکی ( نه برای خدا، آخرت و ...).
اساس تفکر «سکولاریسم» بر شاخصه هایی همچون بهبود زندگی در همین دنیا، تلاش برای پیشرفت و ترقی مادی بشر واحترام به کشف حقیقت از طریق عقلی و تجربی و قابل ارزیابی که منجر به بهبود زندگی مادی شود، معطوف شده است.
لذا واژه ی «سکولار» به معنای «امردنیوی» و « آنچه که با این جهان مربوط است. (of this world) آمده است و در زبان لاتینی متضاد امر دینی و معنوی است . (۳)
باتوجه به هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی سکولاریزم ، شاکله عرفان سکولار برپایه سه عنصر اساسی شکل گرفته است که عبارتند از:
۱) فاقد جهان بینی توحیدی است.
۲) فاقد شریعت وحیانی است.
۳) فاقد اعتقاد به قیامت و جهان دیگر است.
بنابراین هرگونه مکتب عرفانی که این عنصر درآن باشد عرفان سکولار نامیده می شود.
جهان غرب از «رنسانس» به این سو، به تبیین هستی و آرمانها و هدفهای انسان طبق اصول فلسفه مادی توسط افرادی چون «توماس هابز» ، «جان لاک»، «جان استوارت میل» و دیگر فیلسوفان تجربی مذهب پرداخت.
و با حذف مبانی تفکر دینی بنیاد تمدن غرب در بحران معنویت متزلزل گشت. تاثیر تمدن و تکنولوژی جدید بر دگرگونی و بهتر شدن وضع زندگی مادی بشر را هرگز نمی توان دور از نظر داشت اما این واقعیت تلخ را نیز نمی توان کتمان کرد که تمدن مدرن یکی ازعوامل غفلت آدمیان از اصلی ترین ساحت وجودی خود یعنی روح ملکوتی و در نتیجه فروپاشی اخلاقی و معنویت در جهان غرب و معاصر است ناتوانی تمدن صنعتی در برآوردن نیازهای معنوی و ارزشی انسان معاصر و در نتیجه ظهوربحران و بن بست های بغرنج شده است.
در پی این بحران های معنوی و معرفتی جنبش های دانشجویی در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ آمریکا و اروپا را فراگرفت.
شکست سکولاریسم در حوزه های مختلف و متنوع نیازهای فطری انسان در عصر مدرن و فضای بحران زده اخلاقی، روانی و اجتماعی برآمده از تمدن سکولار در جهان معاصر سبب شد تا تئوری پردازان این مکتب در غرب بدنبال ترمیم پایه های متزلزل تمدنی خود برآیند و دل های مضطرب انسان دورمانده از اصل خویش را با تارهای عنگبوتی نو معنویت گرایی پیوند زند. خروجی این رویگردمبنای معنویت گرایی جدید درعصر پست مدرن شد.
براساس این دیدگاه انسان نیاز به احساس معنوی و دین و فراغت از زندگی مادی دارد؛ اما نباید این نیاز به حوزه اجتماعی سوق داده شود.
امیل دورکیم- جامعه شناس معروف – در مورد استقلال یافتن علوم، تعلیم و تربیت، سیاست، حقوق، نهادهای اجتماعی و حتی شیوه های زندگی از دین، و روند عرفی شدن و سکولاریزاسیون در کتاب «تقسیم کاراجتماعی» می نویسد:
«دین پیش تر همه چیز جامعه را در بر می گرفت. هر اجتماعی دینی بود و این دو اصطلاح به صورت مترادف به کار برده می شدند، اما کم کم مسائل سیاسی ، اقتصادی و علمی، قلمرو خود را از دین جدا کردند. خدا قبلا در تمام روابط بشر حاضر بود، اما در طول زمان از آن باز پس می کشد و به تدریج جهان را به انسان و درگیری هایش وا می گذارد. حتی اگرهم بخواهد مسلط باشد تسلطی از راه دور و از بالا است... وی به تدریج فضای بیشتری را به عملکرد آزادانه ی بشرمی دهد. این روند در نقطه ی خاصی از تاریخ اتفاق نمی افتد بلکه می توانیم از همان آغاز تحولات جوامع، شاهد آن باشیم. لذا این امر به شرایط توسعه و رشد جوامع بستگی دارد. اما روی هم رفته هر روز از تعداد آن دسته از باورها و احساسات گروهی، که به آن اندازه متمرکز و توانمند باشند که بتوانند ویژگیهای یک دین را پیدا کنند، کاسته می شود. می توان گفت میانگین فشردگی وجدان عمومی به طور فزاینده ای کم می شود. این قلمروها که از مذهب مستقل می شوند بطور روزافزونی ناسوتی (profane) می شوند. » (۴)
غیرقدسی شدن امورکه بارزترین جلوه ی آن در سیاست و اداره ی جامعه مشاهده میشود در مغرب زمین در طول چند قرن و باروندی تدریجی صورت گرفت.
در زندگی مدرن امروز هم که فشارهای روانی و جسمی و ذهنی، انسان ها را پریشان نموده، مضمون رهایی از رنج زندگی ماشینی بسیار موردتوجه عرفان سکولار قرار گرفته است. این دیدگاه کاملا مناسب با ذوق و تمایلات انسان مدرن به زندگی این جهان و جستجو راه هایی برای حداکثر لذت و بهره مندی از دنیا است.
عرفان سکولار به انسان می آموزد که چگونه هرچه بیشتر توانایی خود را به کار گیرد تا کامیاب تر و موفق تر و راحت تر در دنیا و برای دنیا عمل کند.
لذا شاهد هستیم که عرفان شرقی از نوع هندوئیسم و بودیسم مورد اقبال عرفان سکولار غربی قرار می گیرد.
زیرا که هندوئیسم و بودیسم که اعتقاد به معاد وحیات اخروی در آن کمرنگ است و به جای آن تناسخ و بازگشت های متوالی به این جهان را دربردارد، می تواند زمینه خوبی برای هماهنگی با سکولاریسم تعدیل شده غرب باشد؛ زیرا هردو می خواهند از رنج دنیا بکاهند و در هر دو مرام زندگی دنیا اعتبار دارد؛ زیرا پایان آن ، تولدی دیگر را درپی دارد. انسان های خوب در بازگشت مجدد به جهان در طبقات بالای جامعه و بدکاران در طبقات پایین یا حتی به صورت حیوانات، گیاهان و حتی جمادات به دنیا باز می گردند.
علاوه بر انحصارکارکرد این جهانی عرفان سکولار، محدود شدن آن به حوزه شخصی افراد نیز بعد دیگر سکولاریست بودن معنویت گرایی جدید است.
اصل طریقت عرفانی هندویی برتامل درونی، مراقبه و رسیدن به معرفت نفس(برهمن – آتمن ) بوده و طریقت های عبادی نیز به نوعی سکون، آرامش و کسب فیض در محضرخدایان بت گونه خلاصه می شود. هرکس باید از درون خود را رها سازد تا به کسب معرفت توفیق یافته و به آرامش رسد و به رنج دنیا خاتمه دهد.
تالکوت پارسونز - «جامعه شناس نامدار معاصر» در روند تحولات جاری درزیر ساخت اجتماعی، برای آینده دینداری در جوامع مسیحی غرب پیش بینی کرده و اشاره به موقعیتی دارد که درآن دین از هرگونه حضور درحیات اجتماعی معزول شده است و تنها برای قابل تحمل کردن زندگی در قفس آهنین دنیا تهی از معنا، به تعلق خاطرشخصی بدل می شود تا دل مشغولی اوقات فراغت وی گردد.
«امروزه درغرب عرفان های انحرافی حاصل اعمالی است که بدون معرفت هستند، مثل یوگا، یوگا در تفکر برخی جوانان ایرانی بیشتر انجام اعمال خاص ورزشی است. اما کسانی که اندیشه های هندی را خوانده اند می دانند که در هند ۹ مکتب نظری داریم که دیدگاه شهودی را مطرح می کنند و از این میان ۶ مکتب خدامحورند و ۳ مکتب خدا را قبول ندارند. یکی از این ۶ مکتب نظری یوگا است. این مکتب معتقد است راه نجات در کنار معرفت عمل هم نیاز دارد. اگر یوگا در شکل مناسک صادر شود بعد از مدتی به صورت ضد خود عمل می کند و انحرافاتش بالا می رود. (۵)
ازجمله رهیافت ها و سلوک و اعمال معنویت جدید تحت عنوان «فراعلم و فراروانشناسی» که در عرفان سکولار تخصیص و توسعه یافته است.
در این حوزه مقوله های فراوانی قرار می گیرد مانند:
پیشگوئی، طالع بینی، سفرمعنوی، مدیتیشن، NLP، تجسم خلاق، رنگ درمانی، موسیقی درمانی و .... در مورد این پدیده ها باید گفت که اینها عمدتا تکنیک هایی برای دستیابی به آرامش هستند و هیچ ارتباطی با عرفان ندارند. نکته دیگر این که بعضی از این دستاوردها واقعیت علمی ندارد و بیشتر برای ایجاد هیجانات آنی و کاذب مطرح شده است. نسبت به بعضی دیگرهم باید گفت پژوهش های علمی در باره آنها هنوز ناقص است و تاتکمیل شدن فاصله دارد.
بنابراین عرفان سکولار به گونه ای طراحی شده است که کاملا بر دیدگاه احساس نیاز معنوی فردی تاکید دارد و براجتناب از حوزه اجتماعی تکیه می نماید و صرفا بدنبال قابل تحمل ساختن دنیا فاقدمعنا وسختی های زندگی ماشینی و مدرن است.
علیرضا مزروعی
منابع:
۱- حمید پارسانیا ، سکولاریسم ، نشر و پژوهش معنا گرا
۲- همان
۳- دکتر همایون همتی، سکولاریسم در بوته نقد، نشر و پژوهش معناگرا
۴- همان
۵- حسن بلخاری قهی، همایش علمی «پیامبراسلام(ص)عرفان و معنویت نو» تالارعلامه امینی دانشگاه تهران ۲۴/۲/۱۳۸۷
منبع : پژوهه دین


همچنین مشاهده کنید