شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اسراییل و هشدار تاریخ


اسراییل و هشدار تاریخ
سی سال پیش—زمانی که دولت اسراییل به نیمه ی راه امروز خود رسیده بود—من در نیویورک با ژنرال ماتی پلد Matti Peled، مصاحبه یی ترتیب داده بودم. خشونت این ژنرال در کار مدیریت سرزمین های اشغالی، معروف بود اما از وقتی که بازنشسته شده بود روحیات او به ملایمت و نزدیکی به جناح کبوتر ها گرایش یافته، و عموم را ترغیب به مذاکره ی جدی با فلسطینی ها می کرد. او معتقد بود که اسراییل باید تمام اسکان های غیر قانونی را رها ساخته، به مرزهای پیش از جنگ ١٩٦٧ عقب نشینی کرده و به تمام نزاع هایی که سر راه یک صلح اساسی قرار گرفته اند خاتمه دهد.
وقتی که از او سئوال کردم، «اگر یک دولت اسراییلی با شهامت که آمادگی چنین حرکتی را داشته باشد پیدا نشود آنوقت چه؟» او جواب داد، «هوم . . . ، در آنصورت ما هم به سرنوشت صلیبی ها گرفتار خواهیم شد. ممکن است قدری طول بکشد اما در نهایت ما هم به دنبال آنها خواهیم رفت».
در آن زمان به زبان آوردن چنین حرفهایی از سوی یک اسراییلی، آنهم یک ژنرال سابق ارتش حیرت انگیز به نظر می رسید. در آن دوران هم—به روال همیشه—لابی اسراییل در آمریکا عاشق این بود که اسراییل را کشوری تحت محاصره نشان دهد که هر آن ممکن است توسط عرب های خونخوار از صحنه ی روزگار محو گردد، مگر آنکه ایالات متحده بدون هیچ قید و شرطی از آن حمایت کند.
البته در آن زمان کسی به این سناریو باور نداشت. در سالهای دهه ٧٠ بیشتر مردم معتقد بودند که از طریق سازمان ملل میتوان به یک راه حل قابل قبول دست یافت. و هرچند که آن راه حل، کلیه خواست های فلسطینی ها را شامل نمی شد اما لااقل این امکان را فراهم می کرد که آنان به یک شبه کشور نصف و نیمه دسترسی یافته، و اسکان یهودیان در زمین های ایشان متوقف شده و شاید هم در نهایت به حال خود رها شوند.
این اندیشه ها در سال ٢٠٠٨ همانقدر از مد افتاده و قدیمی جلوه می کنند که کارت های کریسمس زمان ملکه ویکتوریا. آن سرزمین خودمختار فلسطینی، که گاهی برخی اسراییلی های تازه از شیر گرفته شده و از سیستم جدا شده مطرح می سازند، موزاییک پراکنده یی است مرکب از نواحی تحت محاصره و جدا از یکدیگر که حلقه ی جاده های نظامی یهودیان، به دور آن کشیده شده و دسترسی آنها به آب گرفتار محدودیت است.
حماس که با رای فلسطینی های درمانده از هر سو، به پیروزی دست یافته است از سوی ایالات متحده و اروپا مهر تروریست خورده است. جیمی کارتر در زمانی که من با ژنرال اسراییلی بالا مصاحبه می کردم رئیس جمهور آمریکا بود و امروز همین مقام، وقتی که در چند هفته پیش محاصره ی نوار غزه توسط اسراییل را یک جنایت وحشتناک و ضد انسانی خواند، مورد حمله های بی امان اسراییل قرار گرفت و همدست تروریست ها معرفی شد.
درست است که امروزه لابی اسراییل در آمریکا، بیش از دهه های گذشته زیر سئوال می رود، اما اینهمه در مجموع تنها موج های نازکی تلقی می شوند که بر سطح اقیانوس وسیع حمایت کنگره آمریکا از بازهای اسراییلی افتاده باشد. بنابرین هیچ رئیس جمهور عادی یی در ایالات متحده جرئت بروز احساسی متفاوت از آنچه هیلاری کلینتون با چنان شدتی ابراز کرد نخواهد داشت. هیلاری ایران را تهدید به زدودن از صحنه ی روزگار می کند و این تهدیدی است که می توان از آن تعبیر های بیشماری به عمل آورد.
سفر این هفته ی بوش به اسراییل با این هدف صورت می گیرد که سر به راهی هشت ساله ی خود در قبال باز های اسراییلی را به نهایت و فیناله ی خود رسانده، یک نوع «قرارداد اسلوی شماره ٢» مطرح ساخته، بر تصاحب غیرقانونی زمین های فلسطینیان مهر تایید دائمی زده، و موافقتنامه های سازمان ملل را یکجا به زباله دانی تاریخ بیاندازد.
اما از بد روزگار سفر او با فرود آمدن بارانی از اتهامات فساد اداری بر نخست وزیر اسراییل همزمان شد. اولمرت که به لکنت زبان افتاده بود قول داد که اگر گناه او در دریافت هدیه های مالی از موریس تالانسکی—صاحب معاملات ملکی لانگ آیلند نیویورک—ثابت شود، از مقام خود کناره گیری خواهد کرد. تمام شواهد حکایت از این دارد که اولمرت روزهای آخر نخست وزیری خود را می گذراند. سر هم کردن یک ائتلاف جدید در دولت اسراییل کار آسانی نیست.
از سوی دیگر سیاست های منطقه یی آمریکا متحمل یک عقب نشینی خفت بار تازه شده است. دولت لبنان در مقابل حزب الله مجبور به عقب نشینی شده و به ابقای نظارت حزب الله بر ترافیک فرودگاه بیروت و ادامه ی کار سیستم اختصاصی مخابرات آن سازمان تسلیم شده است. هرچند که اسراییل از موشک باران شهر اشکلون توسط حماس در خشم است اما همزمان قدرت حزب الله را در براه انداختن حمله های موشکی فراموش نکرده است.
دیروز داشتم از بالای «قلعه الحصن-کراک دو شوالیه» (Krak des Chevaliers) واقع در شمال دمشق، به افق باز جنوبی، و اسراییل نگاه می کردم. تی ای لارنس این قلعه را «با شکوه ترین قلعه ی جهان» خوانده بود. حتی صلاح الدین ایوبی هم نتوانسته بود شوالیه های فرقه ی «هاسپیتالر»(Hospitaler) را با جنگ از این قلعه بیرون کند، و در نهایت این مملوک مصر بود که در سال ١٢٧١ با آنان مذاکره کرده و از محلی که بمدت ١٦٢ سال اشغال کرده بودند بیرون کرد.
در برج جنوبی قلعه (که در سال ١٩٣٠ توسط مهندسین فرانسوی تعمیر شده است) ایستاده بودم که به یاد ژنرال پلد و شباهت های میان اسراییلی ها و صلیبی هایی شدم که این قلعه را سه برابر طولانی تر از اسراییلی های فعلی سرزمین های اشغالی، در تسلط خود نگاه داشته بودند.
هرچند فایده ندارد که آدم به پیش بینی های دراز مدت دست بزند، اما در این تردیدی نیست که همانطور که ژنرال پلد و بسیاری از وابستگان به جناح کبوتر ها در اسراییل معتقدند، باز های اسراییلی نه تنها امنیت اسراییل را تامین نکرده بلکه برعکس شدیداً به خطر انداخته اند. و این در حالی است که تعادل قوا در منطقه نسبت به یک نسل پیش، که ایالات متحده قدرت برتر منطقه محسوب می شد، بکلی بهم خورده است.
بزودی بوش، و شاید از او زودتر اولمرت، خواهند رفت. بد نیست حالا که هر مسافر تازه یی را که تا پایش به اسراییل می رسد به «یاد واشم» بنای یادبود قربانیان هولوکاست می برند، تور «قلعه‌الحصن-کراک دو شوالیه» را نیز برای سیاستمدارانی که نگران آینده ی اسراییل و حقوق فلسطینی ها هستند اجباری سازند.
نوشته Alexander Cockburn
ترجمه لقمان تدین نژاد
منبع : دنیای ما


همچنین مشاهده کنید