شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ما و صهیونیسم


ما و صهیونیسم
● مقدمه
صهیونیسم یک جنبش سیاسی می‌باشد که در سده اخیر فعالیت خود را گسترش داده، تا جایی که نام آن هر روز در رسانه‌ها شنیده و فجایع اسف‌بار این جنبش در سراسر دنیا پخش می شود. عمده‌ترین آن فجایع که ظهور و بروز یافته است در فلسطین رخ می دهد. اسرائیل غاصب یکی از دستاوردهای صهیونیسم است که اهداف صهیونیسم را بی‌شرمانه به اجرا در می آورد و در راستای آن اهداف روزانه تعداد زیادی از مسلمانان نوار غزه و کرانه باختری را قتل عام می کند و به روشهای مختلف به آنها فشار می آورد. آواره‌ کردن چند میلیون فلسطینی از سرزمین آبا و اجدادی خود و مهاجرت اجباری آنها به کشورهای همجوار، گرفتن مسجدالاقصی و ایجاد حفاری در زیر آن برای دست‌یابی به معبد سلیمان، وابسته‌کردن اعراب فلسطینی به خود به انحاء مختلف و ایجاد دیوار حائل بین کرانه باختری و مناطق اشغالی، دستاوردهای این رژیم بعد از تأسیس اسرائیل است. این نوشتار بر آن است که تا حد امکان به معرفی جنبش صهیونیسم و زمینه‌های شکل‌گیری و فعالیت آن در بستر زمان و در نهایت به بررسی اجمالی آنچه در فلسطین گذشته و می‌گذرد بپردازد.
● تعریف صهیونیسم
"صهیونیسم اصولاً به دو گرایش سیاسی وفرهنگی تقسیم می‌شود. صهیونیسم سیاسی که در نیمه دوم قرن ۱۹ رشد کرد، خواستار بازگشت یهودیان به فلسطین و ایجاد کشور اسرائیل است. اما صهیونیسم فرهنگی که قدمت بیشتری از صهیونیسم سیاسی دارد، با مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس اسرائیل مخالف بود." بنابراین آنچه موضوع بحث این نوشتار است صهیونیسم سیاسی است نه فرهنگی.
فعالیت رهبران این جنبش در دهه آخر قرن ۱۹ شدت گرفت و در نهایت پیوند منافع قدرتهای بزرگ اروپا و آمریکا با حرکت صهیونیسم در خاورمیانه به ایجاد یک کشور یهودی فلسطین انجامید.
رهبران سیاسی و فکری جنبش صهیونیسم مدعی داشتن حق تاریخی و مذهبی نسبت به فلسطین بودند. از نظر آنها حق مذهبی آنها از وعده الهی به یهودیان پراکنده روی زمین برای بازگشت به ارض موعود نشأت می گیرد .
از لحاظ تاریخی نیز مدعی هستند که حکومت باستانی قوم یهود در فلسطین ایجاد شده و در اثر هجوم بیگانگان در سده ۵ قبل از میلاد نابود شد و معتقدند تأسیس مجدد اسرائیل در واقع بازسازی حکومت باستانی قوم یهود است. اما این موارد توجیهات جنبش برای رسیدن به اهداف خود و جلب حمایت و همکاری یهودیان جهان است و پایه‌های استدلالی ضعیفی دارد .
در زمینه حق تاریخی، تحقیقات مستند خلاف آنرا ثابت کرده است، نخستین ساکنان سرزمین فلسطین نه عبرانیها، بلکه اسلاف اعراب کنونی آنجا بوده‌اند. قبایلی ازاعراب حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد به فلسطین مهاجرت کردند و به کنعانیها معروف شدند آنها برای نخستین بار شهر اورشلیم را بنیان گذاشتند. و در حدود ۷۰۰ سال بعد، عبرانیها به همراه حضرت ابراهیم به ارض کنعان مهاجرت کردند. سپس بنی اسرائیل به همراه حضرت یعقوب به مصر رفته و در سال ۱۲۰۰ق.م حضرت موسی، آنها را از چنگال فرعون نجات داده و به طرف فلسطین حرکت داد. اولین حکومت اسرائیل در ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد توسط حضرت داود ایجاد شد. بعد از او هم سلیمان پادشاهی اسرائیل را در دست گرفت. اما پس از آن دو، حکومت اسرائیل به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد و بعد ها هر دو سقوط کردند. پس فقط ۷۸ سال حکومت متحد و بادوام داشته اند و پس از آن در طی ۵۰۰ سال هر دو حکومت شمالی و جنوبی نابود شدند. علاوه بر این حقایق برخی محققان برجسته یهود هم منکر حق تاریخی یهودیان نسبت به فلسطین می شوند. "لردسیدنهام" معتقداست: "فلسطین سرزمین یهودیان نیست بلکه یهودیان آنرا پس از یک کشتار وحشیانه از کنعانیها گرفتند، زیرا اگر چنین باشد رومیها می توانند ساکن انگلستان باشند." یا "موشه منوهین" یهودی منتقد صهیونیسم معتقد است: "ساکنان اصلی فلسطین اعرابی بودند که از ۴ هزار سال قبل این سرزمین را در تصرف خود داشتند و هم اکنون در اردوگاه های آوارگان زندگی می کنند . آنها دوبار شاهد ظهور و سقوط اسرائیلی‌ها بودند ولی خود در حاشیه باقی ماندند و به عنوان روستاییان این سرزمین به حیات خود ادامه دادند."
اما ادعای آنها مبنی براینکه تأسیس حکومت اسرائیل، تحقق وعده الهی برای بازگشت یهودیان به سرزمین موعود است نیز با اشکال مواجه است. استقلال آنها بر چند آیه از تورات استوار است. مثلاً در بخشی از تورات (عهد عتیق ،باب ۱۵، آیه ۱۸) آمده است: «این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم یعنی فرات به نسل تو بخشیده‌ایم» با این وجود هیچ یک از این آیات حق انحصاری یهودیان را نسبت به فلسطین ثابت نمی کند چرا که درآیه مذکور این سرزمین به ابراهیم و فرزندانش (اعقابش) داده شده و حال آنکه اعقاب ابراهیم، فقط یهودیان نیستند، بلکه عده ای از اعراب نیز شامل ذریه ابراهیم می شوند. عده ای از اعراب از نسل اسماعیل‌اند و آنگاه که این وعده داده شده، زمان قربانی‌ کردن اسماعیل از سوی پدرش ابراهیم بوده و اسحق که یهودیان ذریه او هستند، به دنیا نیامده بود. علاوه بر این از نظر انسان شناسی نمی‌توان ثابت کرد که تمامی یهودیان کنونی از اعقاب ابراهیم هستند. یهودیان امروز به سه دسته تقسیم می‌شوند:
‌۱) تعداد کمی از آنها اعقاب یهودیان مهاجر از فلسطین هستند
۲) یهودیانی که با دیگران پیوند خورده اند
۳) آنهایی که مذهب یهودیت را پذیرفتند و پیوندی با یهودیان فلسطین ندارند. البته اکثر یهودیان کنونی از همین دسته اند. در این مورد می توان از خزریهایی که درسال ۷۴۰ م به یهودیت گرویدند نام برد. و چنانچه بعداً ذکر خواهد شد یهودیان روسیه و یهودیانی که از روسیه به اروپا مهاجرت کردند جنبش صهیونیسم را زنده کرده و به آن شاخ و برگ دادند و آنرا به صورت جنبشی عملی درآوردند.
از طرفی بسیاری از یهودیان ضد صهیونیست، با تشکیل دولت اسرائیل مخالفت ورزیده و آنرا تحقق وعده الهی نمی دانند. "المربرگر" روحانی برجسته یهودیان آمریکا و از پیشتازان جنبش ضد صهیونیستی بر همین عقیده است.
حتی برخی از منتقدان یهودی صهیونیسم، معتقدند وعده‌های تورات در رابطه با بازگشت به ارض موعود تحقق یافته است. از آنجا که در این نوشتار و مجال بحث در این موارد نیست، به ایجاز اکتفا کرده و خوانندگان را به کتاب "ریشه‌های بحران در خاورمیانه" ارجاع می دهیم.
ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که برخی می گویند صهیونیسم در زمانی اندک و با تصمیم چند اندیشمند و فعال یهودی شکل گرفته است و یا تصور بر این است که همه تلاش های صهیونیسم در راستای تشکیل یک دولت یهودی خلاصه ‌شده و با محقق‌ شدن این هدف مأموریت آن به پایان رسیده است. اما این سخنان دور از حقیقت و ناشی از کم آگاهی در خصوص ماهیت صهیونیسم می شد.
● زمینه‌های شکل‌گیری تفکر صهیونیسم
همانگونه که ذکر شد پایه تفکر صهیونی و بازگشت به سرزمین موعود از مدتها قبل وجود داشته و تقریباً بعد از پراکنده ‌شدن یهودیان در جهان این اندیشه شکل گرفت. اما تا قرن ۱۷ میلادی تلاش مشخص و برجسته‌ای همراه با فعالیت منسجم برای تحقق آن به چشم نمی خورد. از اوایل قرن ۱۸ و به دنبال فراهم شدن توجیهات لازم برای طرح تشکیل دولت یهودی به طور پراکنده زمزمه هایی در این زمینه شنیده شد.
مجموعه عواملی که در شکل گیری و تقویت اندیشه صهیونیستی مؤثر بود عبارتند از:
۱) تبلیغات دائمی بزرگان یهود مبنی بر تعلق داشتن فلسطین به یهودیان
۲) وجود دیدگاههایی در مورد فرهنگ یهودیان در کشورهای اروپایی و در نتیجه کشته شدن و آواره ‌شدن آنها که در برخی موارد به تحریک و یا سازماندهی خود صهیونیستها صورت می‌گرفت.
ملل اروپایی و آسیایی (روسیه) اغلب دیدگاه مثبتی نسبت به یهودیان نداشتند و به همین دلیل یهودیان همواره در انزوا و حاشیه به سر می برند. مسیحیان، قوم یهود را به عنوان قومی که پیامبر ایشان حضرت مسیح (ع) را مصلوب ساخته است قومی خائن و گناهکار می دانند. از سوی دیگر وجود دیدگاههایی در بین یهود مانند برگزیده بودن از جانب خداوند و پست‌ شمردن ملل غیر یهودی، فساد، مخفی کاری، خیانت، رباخواری، زراندوزی و ... باعث ایجاد دیدگاهی منفی از یهودیان در بین مسیحیان شده بود. این موضوعات، در موارد بسیاری موضوع مناقشه بین آنها قرار می‌گرفت. برخی از این درگیریها از جانب مردم و برخی توسط حکومت ها اعمال می‌شد و گاه به صورت ضرب وجرح و کشتار و محصور نمودن آنها در محله‌های مخصوص و یا تبعید و اخراج از کشور صورت می‌گرفت.
درسال ۱۹۰۲ در روسیه اوراقی منتشر شد که در آن به برنامه‌های پشت پرده و خطرناکی به عنوان اهداف سیاسی یهودیان برای تسلط بر جهان اشاره شده بود. در این نوشتارها که به «پروتکلهای یهود» معروف گردید صریحاً روشهای یهودیان از زبان خودشان برای تحمیق ملتها و تسلط بر ایشان بیان شده بود که از آن جمله می توان به ترویج فساد و بی‌بندوباری، در دست گرفتن رسانه‌های گروهی، سلطه اقتصادی، مبارزه با ادیان و... اشاره نمود. انتشار این اوراق هم خشم مردم روسیه رابرانگیخت و موجب حمله به یهودیان به عنوان مفسدین گردید. البته خود اندیشمندان یهودی نیز بارها بر نقش بلاتردید یهودیان در ایجاد و یا دامن زدن به احساسات ضد یهودی تأکید دارند.
۳) وجود دیدگاههایی در فرهنگ یهود که ایشان را قومی برجسته، لایق و مستحق حکومت بر دیگران معرفی می‌کند.
یهودیان معتقدند که قوم یهود برتر و بالاتر از دیگرا ن است و باهوشتر و بهتر و کاملتر و وظیفه دینی یهودیها این است که خلوص نژادی خود را حفظ کنند. در واقع یهود آنچنان خون و قوم و نژاد را با دین و اعتقاد یکی کرده است که اساساً امکان جداکردن اینها از هم وجود ندارد و از آنجا که اعتقاد یک امر باطنی، آزاد و مربوط به عقل، دل و ایمان است و ملاک و معیار سنجش و اندازه‌گیری و شیوه مادی و ملموس مورد علاقه یهود ندارد، کار به دست خون و نژاد افتاده است و همه چیز با این معیار و محک سنجیده می شود. در نگاه آنها یهودی خالص و ناب آن است که پشت اندر پشت یهودی بوده و شجره نامه مشخص و مطمئن داشته باشد و همه پدران و مادرانش تا نسلها به یهودیهای صدر تاریخ برسد و هیچ توجهی به شخصیت فردی و تربیت و اعتقاد و صلاحیت اخلاقی و عمل او در زندگی نمی شود. نتیجه این امر این است که حق و حقیقت و رازش انسانی معیار واقعی و حقیقی خود را از دست می دهد و یهودی می‌شود معیار حق، هرچند او کثیف‌ترین، رذل‌ترین و مکارترین فرد روی زمین باشد. در صورت بروز اختلاف بین دو نفر یهودی و غیر یهودی بلاشک و بدون تحقیق و تفحص حق با یهودی است اگر هر دو یهودی بودند حق با یهودی خالصتر و اگر هر دو غیر یهودی بودند آنکه بیشتر رفیق و خدمتگزار یهودی هاست محق است.
۴) تبلیغ بر روی مسأله به اصطلاح مظلومیت و بی‌پناهی قوم یهود از سوی برخی نظریه‌پردازان صهیونیست.
صهیونیستها همواره در بوق یهودستیزی (آنتی‌سمتیزم) می دمند و خود را تنها قومی می دانند که همه از آنها متنفرند و همه نابودی آنها را می خواهند. آنها به واسطه وقوع آشوتیس و یا هولوکاست (که تماماً ادعاهای دور از واقعیت است و آنها را به عنوان افسانه‌هایی مطرح کرده‌اند تا درجاهای مختلف به سود خود از آن استفاده کنند و محققان تجدید نظر طلب امروزه تمام این ادعاها را با توجه به ضد و نقیض های فراوانی که در آن موجود است، رد می کنند) خود را مستحق برپایی یک دولت می دانند "آبراهام هشل" می‌گوید: "دولت اسرائیل پاسخ خدا به آشوتیس است" و یا یکی دیگر از بزرگان یهود به نام "موشه زیمرمن" می گوید: "هولوکاست توجیه اصلی تأسیس دولت اسرائیل است." در واقع آنها برپایی دولت اسرائیل را نتیجه منطقی ظلمی که بر یهودیان در هولوکاست رفته است می دانند. بنابر همین ضرورت است که صهیونیسم، همواره باید مایه حیات (یهودستیزی) را همراه خود داشته باشد. این دو باید آنچنان با هم تلفیق شوند که اصلاً جدا کردن آنها از هم امکان نداشته باشد. حتی انتقاد به صهیونیسم یا یهود نیز یهودستیزی محسوب می شود. و یهودستیز به عنوان کسی که حق مسلم یک یهودی مظلوم و ستمدیده را محترم نشمرده محکوم است. "خاخام آنیزنبرک" معتقد است: "انتقاد از صهیونیسم یعنی یهودستیزی .... زیرا یهودیت بدون صهیونیسم قابل تصور نیست."
۵) فعالیت گروهها و سازمانهای منظم یهودی با کارکرد سیاسی، جذب یهودیان سراسر دنیا و ایجاد آبادیهای یهودی نشین در فلسطین
گروههایی از اواسط قرن ۱۹ آغاز به کار کردند. جنبش "عشاق صهیون" در سال ۱۸۸۲ در روسیه به وجود آمد. شعار آنها به سوی فلسطین بود و با هدف بازگشت دادن یهودیان به فلسطین و تشکیل یک کانون یهودی ایجاد شد. "لئوپینکسراز" عوامل اصلی شکل‌‌گیری این گروه و همچنین جنبش پیشتازان بیلو بود. پینکسر در واقع رهبر این جنبش به حساب می آید. این جنبش تا سال ۱۸۹۷ یعنی برپایی کنفرانس بال به طور مستقل و بعد از آن در چارچوب سازمان جهانی صهیونیست که "هرتصل" رهبری آنرا به عهده داشت به فعالیت در بارور کردن اندیشه ملی در بین یهودیان، توسعه طرح مستعمره کردن فلسطین و تشویق یهودیان برای مهاجرت پرداختند.
جنبش دیگر "پیشتازان بیلو" نام دارد. این جنبش نسبت به عشاق صهیون از رنگ و جلای صهیونیستی بیشتری برخوردار بود. در واقع جنیش بیلو در طرح بازگشت به فلسطین بیش از عشاق صهیون نقش داشت. اولین مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین از سوی طرفداران بیلو و به تشویق رهبران آن صورت گرفت. این جنبش در روسیه شکل گرفت و بیشتر هّم و تلاش خود را در تبلیغ اندیشه‌های صهیونیسم در روسیه گذاشت. پس از برگزاری کنفرانس بال، برای انسجام فعالیتهای صهیونیستها و تلاش در جهت تحقق اهداف جنبش صهیونیسم، نهادی شبه دولتی به نام "سازمان جهانی صهیونیسم" تأسیس گردید. کار عمده آن سازمان، استعمار و مذاکره جهت دستیابی فلسطین بود.
۶) لابی برخی از متنفذین یهودی با دربارهای اروپایی به ویژه انگلیس و مجاب ‌نمودن ایشان برای حمایت از ایجاد دولت یهودی
‌البته بین این گروه رابطه متقابلی وجود داشت و این چنین نبود که نفوذ یهودیان، انگلیسی ها را مجبور به حمایت از آنها نماید. "دکتر حمید احمدی" در کتاب "ریشه های بحران در خاورمیانه" معتقد است «طراحان مسأله بازگشت یهودیان به فلسطین در اصل صهیونیستها و حتی یهودیان نبودند بلکه این اندیشه نخستین بار از سوی محافل حاکم قدرتهای استعماری نوظهور اروپا مطرح شد.» در تاریخ شاهد هستیم که از اوایل قرن ۱۷ قدرتهای استعماری، درصدد بودند بعضی از مناطقی را که تحت استعمار درآورده بودند به یهودیان بدهند تا در آنجا مستقرشوند. البته همانطور که در بالا نیز ذکر شد افکار و اندیشه های یهودیان و تنفر مسیحیان از یهودیان و عواملی دیگر در این تصمیم ها دخیل بود. در واقع این کشورها می‌خواستند خود و ملت خود را از شر یهودیان برهانند و سپس از آنها به عنوان نیروهای دست نشانده در سرزمینهای استعماری استفاده نمایند.
اقدام به استعمار فلسطین با استفاده از یهودیان نخستین بار از سوی ناپلئون بناپارت در ۱۷۹۹ مطرح شد. اما او در این طرح شکست خورد و سپس نوبت به فرانسه وانگلستان رسید «‌این دو کشور برای حفظ منافع خود در مدیترانه و کانال سوئز به طرح ایجاد یک کشور یهودی در فلسطین توجه کردند. این مسأله پس از اتمام ساختمان کانال سوئز، جدی‌تر شده و این دو کشور به مسأله فلسطین علاقه بیشتری پیداکردند.»
پس در واقع پیوند منافع قدرتهای بزرگ اروپا و آمریکا با حرکت صهیونیسم در خاورمیانه به ایجاد کشور یهودی در فلسطین انجامید. در نهایت، این اتحاد منافع، منجر به صدور اعلامیه بالفور در نوامبر ۱۹۱۷ از سوی انگلستان جهت تأسیس موطن ملی یهود در فلسطین شد.
● سازمان یابی فعالیتهای جنبش صهیونیسم
عواملی که در بالا ذکرشد، به ایجاد سازمان صهیونیسم، منجر شد. در این سالها پتانسیل لازم برای سازماندهی و فعالیت جدی در زمینه عملی‌ نمودن اندیشه های صهیونیستی فراهم شده بود و فقط به یک چهره فعال برای سازماندهی آن نیاز بود. "تئودورهرتزل" این مسؤولیت را به عهده گرفت. او در این زمینه ابتدا به شناسایی نخبگان قوم یهود پرداخت. تمام این نخبگان با اندیشه هرتزل موافق نبوده و از زوایای مختلف به مسأله صهیونیسم می‌نگریستند. برخی صهیونیست‌ مذهبی بودند و تأکیدشان بر آیات تورات بود. گروه دیگر صهیونیست های فرهنگی بودند و معتقد به این که فقط تعدادی از بزرگان یهود به فلسطین رفته و آنجا را به یک کانون معنوی برای یهودیان دنیا بدل سازند.
اما دیدگاه سیاسی بر آن دو دیدگاه غالب بود. آنها بعد مذهبی و فرهنگی را به عنوان ابزار قبول داشتند و اصولاً از مبانی دین و فرهنگ یهود اطلاع چندانی نداشتند.
"یعقوب شیث" رهبر کمیته یهودان آمریکا، چند سال پس از تشکیل سازمان صهیونیسم در مورد وضعیت اعتقادی پیشگامان این جنبش می گوید: ‌«اگر بگویم ۵۰ تا ۸۰ درصد کسانی که به عنوان ملیون یهود معروفند، بی دین و منکر خدا هستند و اکثر زعمای نهضت ملی یهود، علاقه و توجهی به مذهب ندارند، گویا اشتباه نکرده‌ام.»
به هرحال هرتزل اجازه نداد اختلاف نظرات اندیشمندان و فعالان یهودی خدشه ای به برنامه های صهیونیسم سیاسی وارد آورد و سرانجام موفق شد ۲۰۴ نفر از برجستگان یهودی از ۱۷ کشور جهان را در سال ۱۸۹۷ در شهر بال سوئیس گرد هم آورده و اولین کنگره بین المللی صهیونیستها را تشکیل دهد.
کنفرانس بال اهداف خود را به شرح ذیل به تصویب رساند:
«هدف صهیونیسم ایجاد موطنی برای یهودیان در فلسطین و تضمین آن توسط قواعد بین‌المللی است. این هدف در اجرای تدابیر زیر محقق می شود:
۱) گسترش مناسب مهاجرنشین های یهودی در فلسطین توسط کشاورزان و کارگران صنعتی.
۲) سازماندهی و ایجاد و مدت بین تمامی یهودیان از طریق مؤسسات مناسب محلی و بین‌المللی و براساس قوانین کشورهای مختلف.
۳) تقویت و پرورش احساسات و آگاهی ملی یهودیان.
۴) در صورت لزوم برداشتن گامهای مقدماتی در جهت کسب موافقت و رضایت حکومتها برای دستیابی به هدف صهیونیسم.
هرتز ل پس از برگزاری کنفرانس، در راستای اهداف سازمان صهیونیسم با بعضی دولتمردان از جمله "ژورف جمیزلین" انگلیسی، "عبدالحمید سلطان" عثمانی، "ویلهلم دوم" قیصر آلمان، ملاقات و گفتگو کرد. و نتیجه این گفتگوها، جلب موافقت انگلیس برای حمایت از سازمان صهیونیسم و اعلام بیانیه بالفور در ۱۹۱۷ انجامید.
● نفوذ بین المللی یهود
بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان، قبل از فعالیت رسمی سازمان صهیونیسم بر پنهان بودن اهداف خطرناک و جهان گستر یهودیان در پشت طرح ایجاد دولت یهودی تأکید می نمودند. یهودیان متنفذ نیز همچون مسایل دیگر، این مسأله را یک جنگ روانی علیه قوم یهود عنوان می کردند. اما امروز که به یک قدرت مسلط تبدیل شده اند و از کسی واهمه‌ای ندارند، این افکار را کنار گذاشته و علناً بر سلطه خود بر دولتها و... تأکید می کنند. یهود بین‌الملل به این معنا نیست که یهود در ممالک مختلف را مدنظر قرار دهیم، بلکه این مفهوم ناظر بر اعمال سلطه بین المللی از سوی یهود می باشد.
مسأ‌له فقط این نیست که تعداد اندکی از یهودیان در میان کنترل‌ کنندگان مالی بین‌المللی وجود دارند، بلکه این کنترل‌ کنندگان جهانی منحصراً یهودی هستند. کاملاً روشن است که صاحب ثروت بودن با کنترل ‌کردن یکی نیست. یهودی که جهان را کنترل می کند، صاحب ثروت است. ولی علاوه بر آن چیزی دارد که بسیار مؤثرتر از ثروت است و آن نبوغ و استعداد تجاری و ارباب منشانه ن‍ژاد خویش است. از طرف دیگر یهود از نوعی وفاداری و انسجام نژادی بهره می برد که نظیر آن در هیچ یک از جوامع بشری دیگر وجود ندارد. (۱)
البته سلطه یهود بر جهان، مسأله ای نظری و به صورت فرضیه نیست، بلکه اسناد و مدارک روشن و متفق این مسأله را اثبات می کند که در کشورهای آمریکایی و اروپایی صاحب قدرت و صنعت، ابزارها و اهرم های کلیدی در دست اقلیتی یهودی قرار دارند و یا در قبضه نهادها و شبکه های وابسته به یهودند.
یکی از بزرگان یهود به نام "ژان ایزوله" سال ها قبل از اعلان تأسیس رژیم نامشروع اسرائیل نوشت: « در جهان امروز تنها یک مسأله وجود دارد و آن مسأله اسرائیل است. مأ‌موریت اسرائیل تحقق رؤیای بنی اسرائیل با حمایت سرمایه‌داری جهانی است و این خیال خامی نیست. اسرائیل(یهود) نه تنها آمریکا بلکه سراسر عالم خاکی را فتح خواهد نمود.» (۲)
در جهان امروز هم کم نیستند سازمان ها و محافل و احزاب و گروه هایی که با پوشش های گوناگون و گاه با شعارهای خیرخواهانه در همین سمت و سو می‌کوشند. سازمان های رسمی بین‌المللی چون سازمان ملل، شورای امنیت، کمیسیون حقوق بشر، بانک جهانی، یونسکو، سازمان بهداشت جهانی و صندوق بین‌المللی پول از نفوذ این جماعت مصون نیستند.
به علاوه یهود در برخی نهادها و محافل کمتر شناخته شده نفوذ کرده اند که تأثیر مستقیم در تصمیم‌گیری دولتها دارند. برای ارائه تصویری روشن، می توان به ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی- اطلاعاتی آمریکا اشاره نمود. طبق اسناد غربی، در آمریکای امروز، صهیونیست ها، ایالات و شهرهای بزرگ و بازارهای عمده را در دست دارند. دو مجلس سنا و کنگره را به میل خود اداره می‌کنند و مراکز بزرگ سینمایی مانند هالیوود، خبرگزاری هایی همچون آسوشیتدپرس و یونایتدپرس، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بانک ها و مؤسسات بزرگ بانکی و مالی را هم در چنگ دارند. به اعتراف نویسندگان غربی، اکثر شهروندان آمریکایی همان نظر گاهی را نسبت به جهان دارند که توسط وسایل ارتباط جمعی صهیونیستی آمریکا تبلیغ می ‌شود. (۳)
لازم به ذکر است که در هردو حزب دموکرات و جمهوری خواه، قدرت و نفوذ اصلی از آن یهودی هاست. از دیدگاه بیشتر مردم فرمانروای آمریکا رییس جمهور(جرج بوش) است، اما در حقیقت کسانی تصمیمات اصلی را می‌گیرند که مردم با نام آنها کاملاً بیگانه‌اند.مسلماً دانستن حقایقی از این دست دیدگاه خواننده را درباره تحولات جهانی تغییر خواهد داد. برای جا افتادن بیشتر بحث، مثال دیگری ذکرمی‌کنیم؛ اگر در مورد بمباران "هیروشیما" و "ناکازاکی" ژاپن در اواخر سال های جنگ جهانی دوم، اکثر مردم مطلع شوند که طراح و بانی انفجار آن دو بمب اتمی، جز مشتی یهودی از جمله "آلبرت اینیشتین" نبوده اند، قطعاً قضاوت آنان در مورد بسیاری از رخدادهای دیگر هم تغییر خواهد کرد و همانگونه که به راحتی از کنار مسأله فلسطین و کشتار میلون ها مسلمان فلسطینی نمی‌گذرند، از کشتار فجیع صدها هزار نفر در ژاپن هم به سادگی نمی‌گذرند. اینیشتین در سال ۱۹۳۹ نامه ای به "روزولت" رییس جمهو ر آمریکا نوشت و یادآور شد که عنصر اورانیوم می تواند به یک منبع مهم انرژی تبدیل شود و اگر بمبی از این نوع در بندری منفجر شود، می تواند تمام بندر و پیرامون آن را ویران کند. بدین نحو بود که نه یکی، بلکه دو بندر با خاک یکسان شدند. این درحالی است که آمریکایی ها حمله خود را این چنین توجیه می کنند: «بمباران اتمی هیروشیما نه تنها به جنگ خاتمه داد، بلکه باعث نجات دموکراسی شد و بین قدرت های بزرگ جهان صلح برقرار نمود. همچنین آمریکا از اسلحه اتمی برای تسلط بر جهان سود نجست.» (۴)
● جنگ روانی تهاجم تبلیغاتی صهیونیسم
تهاجم تبلیغاتی صهیونیسم برای زیباسازی چهره زشت و ماهیت پلید اشغالگران در نزد افکار عمومی جهان با یک تهاجم تبلیغاتی دیگر برای نازیبا جلوه دادن چهره اعراب و مسلمانان همراه است. مثلاً برای از بین بردن قباحت اشغال فلسطین، به سخنان پاپ در جنگ های صلیبی تکیه می‌کنند که گفته بود "به سوی شرق بروید و سرزمینی را که خداوند به بنی‌اسرائیل بخشیده، از وحشی های اشغالگر بازپس بگیرید" و آن را سندی برای حقانیت خود در خاک فلسطین به شمار می آورند.
در مقابل، تبلیغات صهیونیست ها، اعراب را به عنوان مردمی عقب‌افتاده، شهوت طلب، زناکار، می گسار، قمارباز، جاهل و خالی از عواطف انسانی معرفی می‌کند.
بدون هیچ تعارفی، باید گفت که صهیونیست ها در این زمینه به هدف خود رسیده‌اند. زیرا اکنون افکار عمومی آمریکا و اروپا با عینکی که تبلیغات صهیونیستی برای آنها تهیه کرده به مسلمانان نگاه می کنند. همچنین در نگاه غربی ها، صهیونیست ها نیز دیگر آن چهره و ماهیت زشت سابق را ندارند.
به عنوان نمونه یکی از خبرگزاری های بین‌المللی یهودی را به طور خلاصه بررسی می‌کنیم.
همانطور که می دانیم خبرگزاری ها و بنگاه های خبرپراکنی در جهان به مثابه مهمات در اسلحه عمل می کنند؛ تا مهمات نباشد، اسلحه به کار نمی‌افتد. اگر به جدول نام خبرگزاری های جهان نگاه کنیم، نام خبرگزاری "رویترز" را در صدر می بینیم. جالب است بدانیم بنیانگذار این خبرگزاری "جولیوس پاول رویتر" آلمانی و یهودی می باشد. این خبرگزاری در ابتدا برای انتشار اخبار بانک ها و فعالیت های اقتصادی کار خود را آغاز کرد و سپس خبرهای سیاسی و اجتماعی را نیز وارد حوزه فعالیت خود نمود.
این خبرگزاری با مخابره سریع وقایع و حوادث، به مرجع مطبوعات تبدیل شد. (۵)
صهیونیسم به عنوان یکی از مظاهر استعمار جدید با اتکا بر پشتوانه‌های اقتصادی و ابزارهای تبلیغی و با حمایت همه جانبه آمریکا حرکت گسترده‌ای را برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان تدارک دیده است. آنها با نفوذ برخبرگزاری ها و آژانس های خبری و مطبوعات جهان، شاهراه اطلاع رسانی بین المللی را در اختیار خویش گرفتند و با گذشت مدت کوتاهی چنان بر مجامع ژورنالیستی جهان چیره شدند که اینک کمتر مجله یا روزنامه‌ای را می‌یابیم که صهیونیست ها از درون آن را هدایت نکنند.
آنان همچنین با سلطه بر سینما، تلویزیون، تئاتر و سایر رسانه‌های هنری و تبلیغی جهان تلاش کردند که دقت و حساسیت جوانان و نیروهای فعال و کارآمد جوامع مختلف را نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه خویش از بین برده و آنان را به موجوداتی بی‌تفاوت و سطحی نگر مبدل سازند. نگاهی کوتاه به جوامع گوناگون بویژه کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس، کشورهای عربی شمال آفریقا و آسیا مؤید این ادعاست.
اگر مسلمانان متحد و یکپارچه به ندای وحدت‌بخش امام خمینی(ره) گوش فرا می‌دادند و نیروهای متفرق خویش را در محو دشمن مشترکشان بسیج می‌کردند آیا باز هم جهان اسلام شاهد این فجایع دردناک و جانسوز بود؟
حال ممکن است سؤال پیش ‌آید که چرا یهودیان بر رسانه‌های جمعی تسلط پیدا کرده و آنها را مقهور خویش کرده اند؟‌ در جواب باید گفت یهودیان در گذشته تاریخ، هماره مورد تحقیر و نفرت مردم قرار داشتند. چه ایشان هر جا بودند، ‌کارشان احتکار بیشتر مواد خوراکی اصلی مردم بود و یهودی ها در نظر آنان انسانهایی بخیل، خبیث، نیرنگ‌باز، حیله‌گر، خونریز، خودبین و ترسو بودند. یهودیان سال ها نقشه کشیدند و طراحی نموده‌اند تا بدین نتیجه رسیدند که موفق ترین وسیله‌ای که می توانند توسط آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغییردهند، سیطره و نفوذ بر رسانه‌های خبری جهان است.
درسال ۱۸۶۹ میلادی خاخام یهودی ‌"راشورون" چنین گفت: «اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت برجهان است، بی‌تردید مطبوعات و روزنامه نگاری دومین ابزار کار ما خواهد بود.» (۶)
در پروتکل دوازدهم فلاسفه خبیث صهیونیسم آمده است: « ما جریان مطبوعات و روزنامه نگاری را بدین صورت در خدمت خویش درمی‌آوریم؛ آرام آرام به سمت صهیونی کردن مطبوعات حرکت می‌کنیم و افسار و عنان آن را بدست گرفته و به سمت خود منعطف می سازیم، اما نباید بگذاریم که دشمنانمان به روزنامه ها و رسانه های خبری که بیانگر آراء و نظرات آنان باشد، دست یابند. هیچ خبری نباید بدون کنترل و نظارت ما برای مردم بیان شود.» (۷)
آنان به این ترتیب توانستند چهره زشت و کریه یهود را بویژه نزد اروپاییان و آمریکاییان زیبا و دوست داشتنی کنند و به عنوان انسان های زیرک، شجاع، نابغه، خوددار، دانشمند و بلنداندیش معرفی نمایند.
آنها از این ابزار، ‌استفاده بسیار زیادی را برای انتشار افسانه هولوکاست نمودند. بدین طریق مشروعیت خود را برای ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین و کشتار مسلمانان بدست آوردند. آنها با در دست داشتن رسانه های خبری، اعمال هیتلر را بزرگ کردند و از کشتارهای جمعی و تنورهای گازی اخبار دروغین و کذبی را پراکندند که چگونه هیتلر یهودیان را داخل این تنورها می سوزاند و یا آنان را تیرباران می کند. البته این امر که هیتلر ضد یهود بود و آنان را آواره ساخت، یک دروغ محض است که یهودیان پخش کردند تا توجه مردم را به سوی خود جلب نمایند و از سوی دیگر اموال و سرمایه‌های ملل مختلف را به سوی خود بکشانند.
تا اینجا با مفهوم صهیونیسم و فعالیت های پنهان و آشکار آن در عرصه بین‌المللی تا حدودی آشنا شدیم. حال به بررسی سازمان اصلی صهیونیست ها می پردازیم، ‌چرا که مدیریت و سازماندهی فعالیت های مذکور صهیونیسم به عهده این سازمان است و بررسی آن به درک مطلب کمک بیشتری می کند.
● سازمان جهانی صهیونیسم
سازمان جهانی صهیونیسم با نام اولیه "سازمان صهیونیستی" در اولین کنگره صهیونیستی در سال ۱۸۹۷، به عنوان چارچوب ساختاری جنبش سازمان‌یافته صهیونیستی و اهداف ظاهری ایجاد کانون یهودی برای اقوام یهود، بنیانگذاری شد و شامل کلیه یهودیانی می گردید که برنامه صهیونیستی را می‌پذیرفتند. از راه تأسیس این سازمان بود که صهیونیسم به جنبشی مدرن، دموکراتیک و مجهز به ابزارهای لازم برای فعالیت های سیاسی، مهاجرتی و تحقیقاتی در مقیاس وسیع تبدیل گردید.
این سازمان برای رسیدن به اهدافش ابزارهایی دارد که در زمان ریاست "تئودور هرتزل" بر این سازمان (۱۹۰۴ـ ۱۸۹۷ ) به وجود آمدند. این ابزارها عبارتند از:
۱) تراست مستعمراتی یهود که کار بانک صهیونیستی را انجام می داد.
۲) صندوق ملی یهود با هدف خرید زمین به عنوان مالی که همیشه به ملت یهود تعلق خواهد داشت.
۳) دولت به عنوان ارکان رسمی سازمان
الگوی داخلی سازمان تا حد خیلی زیادی به الگوی یک دولت حاکمه شباهت دارد که اعضا همانند شهروندانی هستند که کنگره سازمان را انتخاب می نمایند. قوه مجریه سازمان نیز به دولت و سازمان اداری یک مملکت شبیه است و دادگاه کنگره نقش قوه قضاییه این سازمان را بازی می کند.
یکی از زیرمجموعه‌های این سازمان، آژانس یهود می باشد. این آژانس به عنوان سند قیمومیت فلسطین ابداع و توسط جامعه ملل در سال ۱۹۲۲ اعلان گردید. آژانس یهود نیز به عنوان مؤسسه ای عمومی با هدف مشورت و همکاری با حکومت فلسطین در موضوعات اقتصادی، اجتماعی و... در راستای تأسیس دولت یهودی، شناخته می‌شود. (۸)
وظایف این سازمان عبارتند از:
▪ ایجاد سازمانی برای مهاجرین یهودی در خارج و انتقال آنها و اموالشان به اسرائیل،
▪ شرکت در امر جذب مهاجرین در اسرائیل،
▪ پرداختن به امور مهاجرت جوانان،
▪ اسکان دادن مناطق کشاورزی در اسرائیل،
▪ تهیه زمین و اصلاح و آب یابی آن،
▪ شرکت در تأسیس مؤسسات تجاری و توسعه و گسترش فعالیت های اقتصادی،
▪ تشویق به سرمایه‌گذاری های بزرگ بخش خصوصی،
▪ کمک به امور فرهنگی و مؤسسات آموزش عالی در اسرائیل
▪ هماهنگ کردن فعالیت های مؤسسات یهودی در اسرائیل
▪ سازمان ‌دادن به آنها در محدوده‌های تعیین شده با کمک های مالی دولت و مردم. (۹)
بحث در مورد صهیونیسم و فعالیت های آن، بدون در نظرداشتن وضعیت فلسطین از گذشته تا به امروز، امری خالی از فایده است. چرا که یکی از عمده‌ترین فعالیت های صهیونیسم در مناطق اشغالی صورت می‌گیرد. درست است که تنها هدف اساسی صهیونیسم، تأسیس دولت اسرائیل نبوده و تنها آن را پوششی برای فعالیت های پنهانی خود مدنظر قرار داده‌اند، اما از مهمترین غایات صهیونیسم، بحث اسرائیل است. لذا درک مسأله صهیونیسم بدون در نظر داشتن فعالیت های اسرائیل در فلسطین و مناطق همجوار آن سخت خواهد بود. بنابراین در این قسمت، به صورت مختصر، نگاهی به قراردادهای ننگین صلح بین اعراب و اسرائیل و تحولات فلسطین بعد از تأسیس اسرائیل خواهیم داشت:
● سازش مسالمت آمیز
کاربرد این اصطلاح درباره فلسطین صادق نیست. زیرا بیش تر طرح های سازشکارانه مسالمت آمیز معمولاً میان کشورهای مختلفی است که با هم در حال جنگ هستند و یا میان گروه های داخلی در یک کشور است. اما معاهدات و توافق نامه هایی که نیروهای پیروز پس از اشغال سرزمین ملتی دیگر و آواره ساختن ساکنان و بهره برداری از منابع آن منعقد می کنند، معاهداتی است میان اشغالگری غاصب و ملتی تحت اشغال و شکست خورده، و بیانگر تسلیم طرف ضعیف در برابر طرف قوی تر است.
یهودیان با زور و بدون موافقت صاحبان اصلی فلسطین وارد این کشور شده و اراضی شان را به مالکیت خود درآوردند و با توسل به قوه قهریه نهادهای نظامی، مدنی و اقتصادی خود را در آنجا بنا نهادند. یهودیان در سایه اشغالگری های انگلستان و با استفاده از ابزار زور توانستند دولت خود را در سال ۱۹۴۸ و در ۷۷ درصد از خاک فلسطین تشکیل دهند.
بنابراین این معاهدات در نتیجه جنگ بر سر اختلافات مرزی و یا ساقط کردن یک رژیم نیست، بلکه بیان کننده وضعیتی استعماری است که هر نوع سازشی در آن اتفاق می افتد. سازشی که در آن به ساکنان سرزمین اشغالی ظلم شده است؛ چرا که حتماً در آن بخشی از سرزمین شان و یا حق تعیین سرنوشت از آن ها گرفته و یا این که حق حاکمیت مطلق آن ها بر کشور و دولت شان سلب می شود.
نکته شایان توجه اینجاست که هیچ کدام از طرح های صلح به دنبال راهی برای پایان بخشیدن به زورگویی ها و تجاوزات صهیونیست ها نبود، بلکه هدف مشروعیت بخشی به اشغالگری های مهاجران یهودی بود.
● طرح های سازش از سال ۱۹۶۷ ـ ۱۹۴۸
نکته مشترکی که در تمامی طرح های سازش و صلح دیده می شود، تعامل با مسأله فلسطین به اعتبار مسأله پناهندگان است و توجه تنها معطوف به بعد انسانی قضیه فلسطین است، نه بعد سیاسی آن.
طرح های صلح و سازشی که تنها بر مسأله پناهندگان تأکید می کردند و در صدد رفع مناقشات میان اعراب و اسرائیل بودند، یکی پس از دیگری در این دوره ظهور کردند و در هیچ کدام بحثی از تشکیل یک دولت فلسطینی به میان نمی آمد.
به تنها طرح عربی شایان ذکری که در این دوره جریانی کاملاً متفاوت از دیگر کشورها طی کرد، طرح تونس است که توسط "حبیب بورقیبه" رییس جمهور تونس در ۲۱ آوریل ۱۹۶۵ ارائه شد و متضمن بندهای ذیل بود:
۱) "اسرائیل" یک سوم مساحتی را که تا کنون به اشغال خود در آورده است، به عرب ها تحویل دهد تا آنکه محل تشکیل دولت فلسطینی باشد.
۲) پناهندگان به مناطق تحت حاکمیت دولت جدید باز خواهند گشت.
۳) صلح میان عرب ها و اسرائیل برقرار خواهد شد و جنگ میان دو طرف دیگر به پایان خواهد رسید.
پیشنهاد رییس جمهور تونس با استقبال طرف صهیونیستی رو به رو شد. چرا که دولت عبری آن را رویکردی جدید در تفکر عرب ها می دانست ولی با این حال رژیم صهیونیستی از هر گونه اعطای امتیاز و چشم پوشی از بخش های اشغال شده خودداری می کرد. گفتنی است که پیشنهاد بورقیبه با مخالفت و تقبیح شدید دولت ها و ملت های عربی رو به رو شد.
"لیوی اشکول" نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس در مقابل طرح بورقیبه، در ۱۷ مه سال ۱۹۶۵ طرح صلحی را ارائه کرد که مبتنی بر تثبیت وضعیت فعلی فلسطین البته با اندکی تغییرات، مذاکرات مستقیم و فوری با جهان عرب، برقراری صلح دائم و برقرای روابط سیاسی میان اسرائیل و کشورهای عربی بود.
● طرح های صلح از ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۷
جنگ ژوئن ۱۹۶۷، باعث خلق واقعیت های جدیدی در منطقه شد. اشغالگران صهیونیست در این دوره بقیه خاک فلسطین (کرانه باختری و نوار غزه)، صحرای "سینا"ی مصر و "جولان" سوریه را نیز به اشغال خود درآوردند. دیگر تمام فکر و ذهن کشورهای عربی که در اندیشه آزادی اراضی اشغالی ۱۹۴۸ بودند، معطوف به آزادی اراضی اشغالی ۱۹۶۷ شد. در این دوره، دولت های عربی تلاش شان را وقف سازش با اسرائیل می کردند. در نتیجه رژیم اشغالگر قدس، توانست برنامه جدیدی را در طرح های صلح جای دهد و مناطق اشغالی ۶۷ به موضوع اصلی روند سازش تبدیل شد. در این میان اگر چه در کنفرانس سران کشورهای عربی که در ۲۹ آگوست ۱۹۶۷ برگزار شده بود، شعار "صلح نه، مذاکرات نه و تسلیم در برابر دشمن نه" سر داده شد، ولی این اقدام تنها به منظور پاسخگویی به احساسات جریحه دار شده ملت هایی بود که خواستار انتقام از دشمن شده بودند و به هیچ وجه نشانگر یک خط مشی سیاسی نبود که بر اساس آن هر گونه سازش با دشمن اشغالگر رد شود، چرا که دولت های عربی سریعاً وارد عرصه صلح با اسرائیل شدند. ضمن آنکه هیچ گام عملی و استراتژیک را در راه تحقق شعارهای شان برنداشتند. کثرت طرح های سازش در این دوره به حدی است که دیگر از دایره شمارش بیرون می روند. چارچوب کلی تمامی طرح های عربی صلح، عقب نشینی اشغالگران از اراضی اشغالی ۱۹۶۷ بود و چارچوب کلی طرح های صلحی که رژیم صهیونیستی ارائه داد، بحث بر سر پایان جنگ، برقراری روابط با کشورهای عربی و نادیده انگاشتن حقوق طبیعی ملت فلسطین بود. چارچوب کلی طرح های بین المللی صلح نیز تلاش برای ارائه راه حلی بود که پاسخگوی خواسته های دو طرف باشد که در این میان رابطه کشور ارائه دهنده با هر کدام از دو طرف نیز مؤثر بود. در این دوره (سال ۱۹۶۸) سازمان آزادی بخش فلسطین که تا آن روزها مشی کاملاً نظامی وسازش ناپذیر داشت، با تغییر در ایدئولوژی خود شروع به سازش با اسرائیل نمود. هدف راهبری فتح در آن زمان تأسیس یک دولت دموکرات فلسطینی بود. بنابراین برای تحقق آن چاره را در سازش با اسرائیل دانست. فعالیت های سیاسی برای حل مناقشه فلسطین با امتیازدهی های سازمان آزادی بخش و روابط سیاسی با یهودیان همراه بود. روابطی که پیش از خدمت به مردم فلسطین، نوعی خیانت در فلسطین به شمار می رفت. همچنین توافق نامه کمپ دیوید برای سازش بین مصر و رژیم صهیونیستی در این دوره و در سال ۱۹۷۸ به امضای طرفین رسید.
● طرح های سازش از ۲۰۰۰ - ۱۹۸۷
سازمان آزادی بخش فلسطین در سال های ۱۹۸۷ ـ ۱۹۸۶ از ضعف سیاسی و به حاشیه رانده شدن رنج می برد. ولی آغاز انتفاضه اول (۹ دسامبر ۱۹۸۷) ارمغان آور قدرت دوباره سیاسی برای این سازمان بود و توانست دوباره هویت فلسطینی را شکل دهد. انتفاضه منعکس کننده هدف محوری نسل مقاومت (کسانی که هر گونه سازش با دشمن اشغالگر را رد می کردند) در پایان بخشیدن به مسأله سازش بود. با شروع انتفاضه، مسأله فلسطین بار دیگر در رأس برنامه ها و در محور توجه سازمان ملل متحد، کشورهای قدرتمند جهان، کشورهای عربی و رسانه های جهانی قرار گرفت. به هر حال، چرخ زمان به شکلی که سازمان آزادی بخش و ملت فلسطین می خواست، پیش نمی رفت. چرا که جنگ ایران و عراق تازه پایان یافته و خسارت های زیادی به بار آورده بود. حمله عراق به کویت، حضور نظامی آمریکا در منطقه خلیج و تثبیت حاکمیتش بر این منطقه نیز در این روند مؤثر بود. توافق نامه های ننگین و شرم آور "اسلو"، "وای ریور" و "شرم الشیخ" در این سال ها منعقد شد که با هر قراردادی بخشی از خاک فلسطین مورد معامله قرار می گرفت و در نهایت هیچ سودی برای ملت فلسطینی در بر نداشت. (۱۰)
● کرانه باختری و دیوار آپارتاید
ایده احداث دیوار آهنین در محدوده اراضی اسرائیل، اولین بار در نوشته ها و سخنرانی های ژابوتینسکی (۱۱) و در سال های دهه ۱۹۲۰ مطرح شد. (۱۲) البته در طول تاریخ دیوارهای مختلفی برای حفظ کشور و دوری از حملات دشمنان کشیده شده است، اما این دیوار تفاوت های اساسی با دیوارهای دیگر دارد. رژیم صهیونیستی در بعضی اماکن به ویژه در مناطق پر جمعیت فلسطین، دیوارهای بتونی با ارتفاع ۸۰۹ متر برپا کرده است. بیشتر این دیوارها که از صفحات بتونی پیش‌‌ساخته درست شده اند، در بالای تپه ها یا زمین های هموار مجاور مناطق مسکونی یا اراضی کشاورزی فلسطینی ها برپا شده است. (۱۳) در بعضی از مناطق دیوار همراه با خندق و سیم خاردار، حسگرهای الکترونیک و برج های دیده‌بانی برای تک تیراندازهای اسرائیلی است و درمیان آن مسیری برای عبور مردم و نیروهای گشتی ایجاد شده است. عرض این موانع ۱۰۰ـ۵۰ متر است و هدف اصلی آن، جدا کردن فلسطینی ها از خانواده، سرزمین، مدرسه و محل کارشان است. این دیوار خطی ممتد به طول ۶۲۵ کیلومتر است که تاکنون بیش از ۲۰۰ کیلومتر آن تکمیل شده است. این دیوار گذرگاه هایی معدود برای عبور دارد که ساعت فعالیت آنها محدود است. شاید بتوان گفت که بیش از ۹۵ درصد از قسمت هایی که تا کنون ساخته شده، در قسمت کرانه باختری بوده است و کمتر از ۱ درصد آن در سرزمین های اشغالی ساخته خواهد شد.
فلسطینی‌های مقیم و غیر مقیم در این مناطق برای رفتن به خانه، محل کار، دیدن اقوام یا زمین های کشاورزی خود، باید اجازه نامه کتبی داشته باشند. این دیوار نشان دهنده ادامه فاجعه یا آوارگی بیش از ۷۰۰هزار فلسطینی از خانه و کاشانه و سرزمینشان از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در ۱۹۴۸ تا کنون است. با این تفاوت که این بار فلسطینی های بیشتری آواره خواهند شد. زیرا دسترسی آنها به محل کار، زندگی و منابع دیگری که در آینده برای رشد جمعیت و توسعه اقتصادی به آنها نیاز خواهند داشت، محدود خواهد شد. (۱۴)
دیوار حائل با هدف تبدیل کرانه باختری به مناطقی محصور و جزیره مانند، طراحی شده است که یک شبکه جاده ای برای تردد دارند، اما دسترسی کافی به منابع طبیعی نظیر آب ندارند. به طور خلاصه باید گفت همه هدف اسرائیل از ساخت دیوار حائل، تسلط بر اراضی فلسطین و جلوگیری از تشکیل فلسطینی مستقل و خودکفا بوده است.
● نتیجه گیری
همانطور که ذکر شد، صهیونیسم جهانی مهمترین ابزار تبلیغات خود را رسانه های جمعی و خبر گزاری های بزرگ قرار داده و از این طریق هجمه تبلیغاتی شدیدی مخصوصاً علیه مسلمانان و اسلام ایجاد کرده است. آنها با این ابزار چهره کریه و زشتی از مسلمانان، خاصه مسلمانان فلسطین، ایران و لبنان در ذهن مردم دنیا پدید آورده اند. از طرف دیگر از خود چهره موجهی ایجاد کرده و حمله به اعراب فلسطینی و کشتار سبعانه آنها را منطقی جلوه می دهند، چرا که اسلام یعنی تروریسم. بنابراین حمله به آنها و نابودی آنها مخصوصاً که سرزمین پدری آنها را هم تسخیر کرده اند، جایز شمرده می شود. در این شرایط و اوضاع وظایف سنگینی بر عهده مسلمانان مخصوصاً قشر تحصیلکرده می باشد. ممکن است گزینه نظامی و نبرد مستقیم با این جرثومه و غده سرطانی برای همه مهیا نباشد، اما امور دیگری هست که البته ثوابی کمتر از جهاد ندارد.
در درجه اول، تولید فرهنگی در این زمینه باید مورد تأکید قرار گیرد. ما نیز می توانیم همانگونه که دشمنان مسلم و قسم خورده مان علیه ما تبلیغات سوء انجام می دهند، آنها را مورد هجمه وسیع تبلیغات خود قرار دهیم. البته نه به این معنی که هر حادثه ای که رخ می دهد را به آنها نسبت دهیم. بلکه منظور، پخش حقایق و مستندات اعمال آنها است. و مسلماً اعمال پشت پرده آنها به قدری زیاد و به قدری ناپسند است که نیازی به پخش اطلاعات کذب نیست. در این زمینه با نوشتن مقالات، کتاب ها و مجلات و همچنین تولید برنامه های مستند در صدا و سیما می توان هم مردم را در این مورد آگاه کرد و آنها را نسبت به آن حساس نمود، و هم با گسترش در رسانه های خارجی آنها را بیدار کرد.
وظیفه دوم، بحث نهادینه کردن فرهنگ تحریم کالاهای صهیونیستی و اسرائیلی است. صهیونیست های متنفذ و ثروتمند دنیا نه تنها در دولت ها، رسانه ها و سازمان های بین المللی نفوذ کرده اند، بلکه بسیاری از کارخانه های تولید پوشاک مانند Timberland ، Caterpillar و...، تولید لوازم الکترونیک و کامپیوتری مانند Intel و nokia مواد خوراکی ونوشیدنی مثل Nestle ، Pepsi ،Coca cola و... را در دست دارند. متأسفانه اکثر این کالاها به صورت قانونی یا قاچاق در ایران نیز موجود است و به علت عدم آگاهی، بسیاری از مردم از آن استفاده می کنند. حال بر ماست که با تبلیغات وسیع، تحریم این کالاها را ابتدا در کشور خود و سپس در کشورهای دیگر نهادینه کرده و حداقل گامی را در راه حفظ ارزش هایمان برداریم و با نخریدن این کالاها بازار مصرفی آنها را از بین ببریم، چرا که خرید هر کالای صهیونیستی مساوی با تأمین یک گلوله تیر برای هدف قرار گرفتن کودکان و پیران و زنان و مجاهدان و همه اعراب فلسطینی است.
۱.حمید احمدی، ریشه های بحران در خاور میانه ،انتشارات اطلاعات، ص ۳
۲. همان ، ص ۷
۳. Lord Sydenham
۴.همان ، ص ۱۰
۵. همان ،ص ۱۱
۶. همان ،ص ۱۲
۷. مقاله صهیونیسم بین المللی، موسسه مطالعات وتحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران،سایت www.yahood.ir
۸.عجاج نویهض ، پروتکلهای دانشوران صهیون،انتشارات آستان قدس رضوی، ص۴۲ -۶۰
۹.محمد احمدی ،پژوهه صهیونیست،مجموعه مقالات ،جلد دوم، ص ۱۴-۳۰
۱۰.اسراییل شاهاک،تاریخ یهود آیین یهود،انتشارات قطره ، ص ۲۰
۱۱.همان،ص ۱۵۰
۱۲.روژه گارودی ،محاکمه صهیونیسم اسزاییل ، ص ۵۰
۱۳.حمید احمدی ،ریشه های بحران در خاور میانه ،ص ۳۲
۱۴.ناهوم سوکولوف،تاریخ صهیونیسم،جلد اول ،ص ۳۱۳-۳۵۶
۱۵. همان ،ص ۱۸
۱۶. همان ، ص ۱۹
۱۷. مقاله صهونیسم بین المللی ،موسسه مطالعات ابرار معاصر تهران
۱۸.مقاله صهیونیسم بین المللی ، موسسه مطالعات وتحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
۱. هنری فورد، یهود بین الملل، ص ۲۲۴ - ۲۲۸
۲. محمد احمدی، پژوهه صهیونیست، جلد اول، ص ۴۰
۳. چارلز فیش، نشریه هفتگی اسپات لایت، ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۶
۴. برگرفته از مقاله Was Hiroshima necessary? By Mark Weber از سایت www.ihr.com
۵. زیاد ابوغنیمه، یهود در فرهنگ، تبلیغات و رسانه های غربی، ص ۳۵ – ۲۰
۶. فواد بن عبد الرحمن الرفاعی، نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری، ترجمه حسین سروقامت، ص ۸ - ۶
۷. پروتکل های دانشوران صهیون، عجاج نویهض، پروتکل ۱۲، ص۳۱۶ – ۳۰۷
۸. بر گرفته از کتاب: سازمان های یهودیان آمریکا و اسراییل، او برین لی، مترجم علی ناصری، ص ۴۰ - ۲۹
۹. همان، ص ۳۱
۱۰. بر گرفته از کتاب های ۱. دیپلماسی پنهان اسراییل در کشور های عربی ، محمد جعفر سعدیان ۲. طرحهای صلح مربوط به قضیه فلسطین از ۱۹۳۷- ۲۰۰۱ از سایت www.palestine-info.com
۱۱. از جمله رهبران صهیونیسم جهانی در سالهای قبل از اعلام تاسیس اسراییل.
۱۲. مایکل سورکین ، در برابر دیوار ،مجموعه مقالات ،ص ۳۴
۱۳. همان ،ص ۳۴
۱۴. همان ، ص ۱۱۳ و ۱۱۴
منبع : کانون اندیشه جوان


همچنین مشاهده کنید