سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

ایران و آمریکا، بالاخره چه راهی؟


ایران و آمریکا، بالاخره چه راهی؟
از نگاه دکتر علی خُرم، منطقه خاورمیانه که می‌رفت به میدان نزاع ایران و آمریکا تبدیل شود، می‌تواند مایه ثبات و امنیت برای کشورهای این منطقه، در سایه سیاست‌های اصولی و منطقی طرفین باشد.
جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحد آمریکا پس از ۳۰‌ سال تنش اکنون درحال ارزیابی یکدیگر هستند که شاید برون رفتی از این تنگنا بیابند. آمریکا طبیعتاً به عنوان یک کشور قدرتمند و تأثیرگذار، همواره درصدد بوده در موضع بالاتر مذاکرات قرار گرفته و با جمهوری اسلامی ایران روبه‌رو گردد.
استراتژی آمریکا همواره برپایه سخن دستوری از بالا به پایین بوده که سعی نموده ارزش‌ها وسیاست‌های خود را به ایران بقبولاند. این استراتژی در مورد اغلب کشورها پاسخ مثبت داده است و لذا آمریکا هیچگاه درصدد این نبوده که احتمال اشتباه در سیاست‌هایش را بررسی نماید بلکه تنها، به انتظار فروپاشی و یا تسلیم طرف مقابل نشسته و در این رابطه از ابزارهای قدرت خود در صحنه سیاسی، اقتصادی، نظامی و در نهایت در صحنه‌های علمی و تکنولوژیکی بهره کافی جسته است. از قضا جمهوری اسلامی ایران، هم در صحنه داخلی و مقاومت مردمی، هم در صحنه‌های اقتصادی به جهت منابع عظیم طبیعی خدادادی خود و هم در صحنه‌های سیاسی بین‌المللی به جهت موقعیت ژئوپلیتیک خود توانسته این معامله همیشگی آمریکا را برهم زده و علیرغم برخی خسارات وارده، در مقابل آمریکا تسلیم نشود.
اوج سیاست‌های خصمانه آمریکا، در دوره‌ نومحافظه‌کاران به نمایش گذاشته شد. از ژوئن ۲۰۰۳‌ و بعد از سقوط رژیم بغداد کاخ سفید تصور نمود وقت پایان دادن به سرنوشت جمهوری اسلامی ایران فرا رسیده است. لذا از سیاست‌های فروپاشی از درون یا تغییر رژیم، سیاست‌های تنبیهی و برقراری تحریم‌های بین‌المللی و در نهایت سیاست‌های تهدید مستقیم نظامی استفاده نمود تا به هدف خود نایل آید ولی به دلایل گوناگون در این راه بی‌نصیب ماند.
مجموعه شرایط و از جمله توانمندی جمهوری اسلامی ایران، باعث گردید جنگ‌سالاران آمریکایی که عموماً در قالب سیاسیون متبلور شده‌ بودند، متقاعد شوند که بکارگیری سیاست‌های سخت‌افزاری در مورد ایران هنوز کارگر نیست و ادامه این بحث نه تنها به منابع ملی سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای مساعدتی نمی‌کند بلکه باعث درگیری بیشتر آمریکا در بحران‌های خاورمیانه خواهد شد. در طرف جمهوری اسلامی ایران نیز اهداف و شرایطی تعریف شده است که ادامه تنش با آمریکا، مخالف با آن اهداف و دیدگاه‌ها است. اگر تا چند سال پیش، ایران در درون مرزهای خود به حل و فصل امور اولیه می‌پرداخت و نیازی به مساعدت سرمایه، تکنولوژی و مدیریت خارجی نداشت اما اکنون با تصویب سند چشم‌انداز ۲۰‌ ساله و رویای قدرت اول منطقه شدن، دیگر نمی‌توان از فراسوی مرزها چشم برداشت. اکنون با گذشت سه سال از مهلت چشم‌انداز، همگان متوجه‌ شده‌اند که مقولات سرمایه، تکنولوژی و مدیریت مدرن خارجی که چین از طریق بهره‌گیری از آنها توانست به غول اول صادرات جهان تبدیل شود، در زیرسایه تحریم‌های خارجی و خصومت با آمریکا به دست نخواهد آمد. کشورهای صاحب قدرت که کشورهای غربی و همپیمانان آمریکا می‌باشند، هیچگاه منافع اندک خود با ایران را به منافع رابطه با آمریکا ترجیح نمی‌دهند.
به سادگی می‌توان دریافت که ادامه این شرایط به معنای فراموش کردن اهداف چشم‌انداز خواهد بود که برای جمهوری اسلامی ایران، چه در داخل کشور و چه در خارج گران تمام خواهد شد. به عبارتی دیگر، جدایی از روابط دیپلماتیک با ایالات متحد، تبعات و آثار سویی به همراه دارد و کشور نمی‌تواند از مزایای این ارتباط صرفنظر کند. از سوی دیگر، با تغییر شرایط منطقه‌ای و آزاد شدن برخی پتانسیل‌ها به سود ایران، سیاست‌خارجی جمهوری اسلامی ایران توانسته در ظرف چند سال گذشته، حضور بیشتری در خاورمیانه داشته باشد و از بازیگران اصلی این منطقه به حساب آید. این هدف که روز به روز دغدغه مهمتری برای کشور تلقی می‌گردد، خود در گروی همکاری، هماهنگی و شراکت منافع ملی در منطقه می‌باشد. هرگونه هماهنگی و همکاری در منطقه، مستلزم مذاکره و رفع تنش با آمریکا است که بیشترین حضور خارجی را در خاورمیانه و به ویژه در خلیج فارس دارد. تصور این که در یک نبرد فرسایشی می‌توان عامل آمریکا را کنار گذاشت، تصوری غیرواقع‌بینانه است، در حالی که کشورها، رشد و توسعه سیاست‌ خارجی خود را منوط به شرایط غیرواقع‌بینانه که دست‌یافتنی نیست، نمی‌نمایند. بدین ترتیب ملاحظه‌ می‌شود جمهوری اسلامی ایران به دلایل متعدد، همچون عوامل فوق، بایستی به دنبال رفع تنش با ایالات متحد آمریکا به عنوان قدرت اول جهانی باشد تا به رویای قدرت اول منطقه نایل آید.
● الگویی برای دو طرف
چنانچه مجموعه شرایط، چه در طرف ایالات متحد آمریکا و چه در سوی جمهوری اسلامی ایران، با یک نگاه بی‌طرفانه مورد بررسی قرار بگیرد این نتیجه حاصل می‌شود که طرفین نیازمند ارزیابی بیشتر از یکدیگر می‌باشند و ادامه این تنش نافرجام، به ضرر منافع ملی هر دو کشور است. ایران و آمریکا می بایست بر عداوت‌های گذشته فایق آمده و به خاطر منافع و امنیت ملی خود، نوعی از روابط دیپلماتیک معمول برگزینند تا آینده به تدریج راه را برای نزدیکی بیشتر دو کشور فراهم سازد. آمریکا به بازیگری قوی در خاورمیانه احتیاج دارد که از خود منطقه بوده و الگوهایش مورد قبول مردم مسلمان منطقه باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز به محیطی آرام در صحنه سیاست‌ خارجی خود نیاز دارد که بتواند امکانات داخلی را در سند چشم‌انداز ۲۰‌ ساله با امکانات خارج پیوند زند تا به رشد ناب و مطلوب دست پیدا کند و در صحنه خارجی نیز بتواند به یاری سایر بازیگران پرداخته و صلح، امنیت و همکاری اقتصادی تجاری را برای کل منطقه خاورمیانه به ارمغان بیاورد. علاوه بر این که دو کشور، احتمالاً به نوعی پختگی رسیده و متقاعد شده‌اند که به جای مجادله و تنش ۳۰‌ ساله، راه نوینی برگزینند که متضمن منافع ملی در هر دو کشور باشد و البته شرایط مناسبی نیز در چند ماه اخیر به وجود آمده که می‌تواند بسترساز تحقق رویای فوق باشد، در این میان مهمترین رویداد، تغییر رییس‌جمهور محاظفه‌کار آمریکا می‌باشد که امکان دارد جای خود را به رییس‌جمهور دمکرات دهد که اصولاً نگرش تند محافظه‌کاران را کنار گذاشته، به دوران ریاست‌جمهوری کلینتون روی آورد که در صورت تحقق این امر، شرایط برای نگرش جدید در دستگاه آمریکا و متعاقب آن در مطبوعات و رسانه‌های این کشور که اکنون وظیفه سیاه نمایی تحولات و دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران را به عهده دارند، فراهم می‌شود. لزومی ندارد رییس‌جمهور بعدی آمریکا به سیاست‌ها و تعهدات رییس‌‌جمهور قبلی پایبند باشد و حتی می‌تواند به خاطر حفظ منافع و امنیت ملی کشورش، سیاست‌ها و تعهدات قبلی را مورد انتقاد قرار داده و طرحی نو بیافریند - طرحی که امنیت محیط بین‌الملل را از دستور خارج ساخته و به جای آن، ‌آرامش، صلح، همکاری و هماهنگی بین‌المللی را به ارمغان بیاورد.
● منافع هسته‌ای
موضوع تقابل شرق و غرب و اراده روسیه برای سد کردن پیشروی غرب در حیات‌خلوط امنیتی این کشور، موضوعی قابل توجه است که اگرچه برای نتیجه‌گیری هنوز زود است ولی آینده این تقابل، قطعاً بی ارتباط با نحوه پیشبرد پرونده هسته‌ای ایران نخواهد بود. جمهوری اسلامی ایران نبایستی چنین تقابلی را مبنای استراتژی خود قرار دهد ولی می‌تواند در مذاکرات هسته‌ای و سیاسی خود با آمریکا، این موضوع را به عنوان اهرم‌های مفید به کار برد. قطعاً جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در بُعد مسأله هسته‌ای، در یک فضای متعادل که در آن آمریکا پیش‌برنده مصنوعی قطار مذاکرات و توافقات هسته‌ای نباشد، به یک راه‌حل جامع، منصفانه و پایدار بیاندیشد. بنابراین جمهوری اسلامی ایران که علاقه‌مند به کاهش تنش در سطح جهان و رفع سوء تفاهمات با قدرت‌های بزرگ می‌باشد، می‌بایستی تمام توان خود را در صحنه دیپلماتیک به کار گیرد تا در این راستا استراتژی مناسب نیز از سوی گروه ۱‌+۵‌، برای حل موضوع هسته‌ای ایران تدوین گردد. در این رابطه ایران بایستی نقش منطقه‌ای و جهانی خود را در حفظ صلح و امنیت بین‌المللی نشان داده و در عمل اثبات نماید در آنچه که آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای غربی ادعا می‌کنند نه تنها سهیم نیست بلکه برعکس یکی از پایه‌های قوی حفظ صلح در جهان می‌باشد. سخن آخر این که اگر مخالفان و بدخواهان فرصت یابند سعی می‌کنند همچون سی سال گذشته، طرحی اجباری برای رییس‌جمهور بعدی آمریکا فراهم کنند که راهی جز انتخاب تحریم‌ها و ادامه تهدیدهای نظامی علیه کشورمان نداشته باشد. جمهوری اسلامی ایران با تسلط بر تکنولوژی هسته‌ای، قدرت نفوذ در خاورمیانه، ایفای نقش در منطقه و پتانسیل‌ بالا در تبدیل شدن به یکی از مهمترین تأمین‌کننده‌های انرژی اروپا و جهان، خواستار برقراری یک رابطه بسیار مستحکم ومبتنی بر منافع و احترام متقابل با همه کشورهای جهان می‌باشد.
منبع : ماهنامه اقتصاد ایران


همچنین مشاهده کنید