چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سیر صعودی تا سقوط


سیر صعودی تا سقوط
دهه شصت وقتی فوتبال ایران در باشگاه ها از کیا و بیایی برخوردار بود، وقتی پرسپولیس و استقلال روزهای طلایی خود را پشت سر می گذاشتند، وقتی فوتبال باشگاه های تهران خاستگاه تیم هایی چون هما، وحدت، گسترش، دارایی ، پورا و غیره بود گزارشگری جایگاهی نداشت. مردم کما بیش با صدای بهرام شفیع و کیومرث صالح نیا با جو ورزشگاه آشنا می شدند.
اینترنتی هم که در کار نبود تا اسامی بازیکنان خارجی در گزارش های شبانه به مخاطب عرضه شود. دور، دور شفیع بود و این وسط گاه آدم هایی مثل اسکندرکوتی یا عباس بهروان، نم نمک وارد گود می شدند. اتمسفر استودیوی پخش اما در نهایت پژواک صدای شفیع را به عنوان پیشرو در گزارش ها به رسمیت می شناخت.
گذشت و گذشت تا چندی بعد یکی مثل جهانگیر کوثری، تعدادی از نام ها را نزدیک به نام اصلی و صحیح بازیکن تلفظ کرد. یادمان نمی رود چه کشمکش هایی سر تلفظ نام گئورگی هاجی بود یا روبرتو باجو را باجیو، باگیو یا چیزی شبیه به این تلفظ می کردند. کم کم با ورود اینترنت به منازل و استفاده علاقه مندان از سرعت در دسترسی به اطلاعات، ذائقه مخاطب هم تغییر کرد. آنکه گوش به زنگ، پای تلویزیون می نشست، دیگر نمی توانست قبول کند، گزارشگر درست در لحظه به ثمر رسیدن گل به رنگ جوراب ورزشی بازیکن اشاره کند.
با چنین تغییری خواسته های مخاطب هم تغییر کرد و دیگر در این دور تسلسل جایی برای بسیاری از گزارشگران قدیمی نبود. شفیع، بهروان، کوتی و غیره در سایه قرار گرفتند و پس از چندی به کلی حذف شدند. حتی همین یکی دو سال پیش که در میان بهت همگان، شفیع گزارش بازی استقلال و پرسپولیس را عهده دار شد، باز هم نتوانست از سایه نشینی و عزلت فرار کند. این دور باطل، شد شناسنامه این گزارشگران. کوثری هم به روزنامه نگاری و تهیه کنندگی در سینما پرداخت تا بدین گونه راه برای رونمایی از نسل جدید گزارشگران باز شود.
● تورق با دستکش سفید
در موزه کتاب نیویورک، رسم است هنگام رونمایی از یک کتاب، فردی که مسؤول برگزاری این مراسم است، با دستکشی سفید این کار را انجام می دهد. این کار نوعی احترام را برای کتاب تازه متولد شده به همراه دارد. ما نیز با دستکشی سفید کتاب نسل جدید گزارشگران را تورق کردیم.
کتابی که در صفحات آن نام افرادی چون جواد خیابانی، عادل فردوسی پور، مزدک میرزایی و پیمان یوسفی نقش بسته است. ابزار دست این گروه، اینترنت بود و هست. در این میان اما خیابانی با استفاده از تجارب روزنامه نگاری اش و صدای خاصی که داشت، به پرچم دار این قافله تبدیل شد. خیلی زود به جایی رسید که مخاطب دوست داشت بازی را فقط با صدای او بشنود و ببیند. از میان خیل بازیهایی که او گزارشگر آن بود می توان به بازی ایران و استرالیا در ملبورن اشاره کرد. هیجان خیابانی در آن بازی آنقدر زیاد بود که همپای گل های باقری و خداداد، سیگار پرت کردن «ویه را» و وقت تلف کردن های ابراهیم تهامی در قاب ذهن مخاطب شکل گرفت، ماند و مانا شد.
پس از چندی جواد خیابانی، راه را برای دوستش که همانا عادل فردوسی پور بود، باز کرد. گزارشگری که با تسلط کامل بر زبان انگلیسی - فراتر از Yes or No - اطلاعات ساده ای را در اختیار مخاطب قرار داد که دیگران از ارایه آن تقریباً عاجز بودند. شاید هم همکاران او حوصله نداشتند توی سایت های اینترنتی دنبال پشت و پسله بازیکن و تیم و باشگاه بروند. طولی نکشید که عادل از دیگران جدا شد و بعد هم نوبت رسید به خلاقیت. عادل خلاقیت به خرج داد و برنامه نود را به سبکی ایرانی و البته با سنجه هایی ایرانیزه روی کانال برد. وقتی استودیو نود «آن ایر» می شد، کمتر علاقه مند فوتبال را می شد پیدا کرد که کانال گیرنده اش را جایی دیگر تنظیم کرده باشد.
در این میان نام مزدک میرزایی و پیمان یوسفی کمتر شنیده شد. سازمان هایی که مزدک را خوب می شناسند، می گویند او نسبت به دیگران اندکی خجول است و این به اصطلاح ضعف او را در حاشیه نگه داشته چه قاطبه اهالی ورزش صدا و سیما از تسلط او بر فوتبال کالچو مطلع هستند. پیمان یوسفی هم هرگز از یک گزارشگر متوسط فراتر نرفت. کاری که او می کند بعضا از رضا جاودانی هم ساخته است و این نقصان بزرگی است!
● گزارشگرانی روی اعصاب
این روزهای گرم، کم کم جای خود را به روزهایی سرد و کسل کننده دادند. مدیران شبکه سوم سیما، اهداف خود را بنا بر نیاز مخاطب ترسیم کردند، پوشش مسابقات ورزشی، خاصه فوتبال و پخش فیلم های سینمایی. تعداد بازیها بیشتر از دو بازی در هفته شد و گزارشگران پرکارتر شدند. این پرسش اما مطرح شد که با بالا رفتن تعداد بازیها و اضافه شدن بر کمیت و کیفیت پخش، آیا گزارشگران نیز بر دایره معلومات خود افزودند؟
اضافه شدن بر دایره واژگان، خود مرهون مطالعه مداوم است. این قانون می تواند تعریف دیگری هم داشته باشد: «گزارشگری که به جمع آوری اطلاعات اهتمام نمی ورزد، کاری جز راه رفتن روی اعصاب مخاطب نمی کند.»
این قانون نانوشته به ما می گوید چرا در چند سال اخیر بسیاری از مخاطبان می گویند وقتی فلان گزارشگر، بازی را گزارش می کند، ترجیح می دهند صدای گیرنده خود را قطع کنند. اطلاعات غلط، حرف های زائد و حواشی زیاد سبب شد مدیران ورزشی، چندین مرتبه از گزارشگر یا گزارشگران خود بخواهند بازی را با حواس جمع بیشتری گزارش کنند. این نسل از گزارشگران می توانند خاطره چرت زدن های پای تلویزیون را به طور کامل از ذهن حذف کنند اما توگویی تعدادی از آنها به چنین چیزی اصولا فکر نمی کنند. به هرحال قوانین کار تا حدودی دست و بال کارفرما را در تغییر می بندد و به محض آنکه کسی از آب باریکه اش مطمئن شد و میوه را سیر خورد، شاخه را می شکند.
● فقط توصیف بازی نه گزارش
در شبکه های تلویزیونی خارج از کشور، بسیاری از مجریان ورزشی، خارج از چارت گزارشگری، تحلیلگران زبده ای هستند. «آرتور دساپا» گوینده مشهور تلویزیون برزیل نمونه ای از این دست است اما کدامیک از گزارشگران ما از چنین جایگاهی ولو در حد اظهار نظرهای کارشناسی برخوردارند؟ این البته نمی تواند عیب یک گزارشگر باشد اما می تواند از رغبت نداشتن او برای اضافه کردن بر کیفیت داده ها پرده بردارد.
در بازیهای داخلی، گزارشگران ما به دلیل- شاید- نداشتن چنین جایگاهی نزد کارشناسان، به محض انتقاد از یک فوتبالیست در مظان اتهام قرار می گیرند. باید راهی باشد برای رسیدن به پاسخ «چرایی» این سیر صعودی تا سقوط.
از در و دیوار گاهی صدایی به گوش می رسد که فلانی دیگر ذهنش با فوتبال نیست و به مسائل اقتصادی اش بیشتر بها می دهد. دیگری می گوید، اگر فلان گزارشگر جوان در تیم فلانی بود، بازیهای پرت ساعت ۲ صبح را به او نمی دادند. این صحبت ها درحالی گفته می شود که مخاطب کماکان تشنه شنیدن یک گزارش خوب است.
بیایید قبول کنیم، اگر یک گزارشگر شاخص می شود، از دو مؤلفه سود برده؛ یکی توانایی اش و دیگری ضعف رقبایش. حالا باید پرسید در این میان کدام یک از ۲ مولفه یاد شده، در اعتلای یک گزارشگر نقش مجسم تری ایفا می کنند.
علیرضا کیوانی نژاد
منبع : روزنامه ایران ورزشی


همچنین مشاهده کنید