چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

به بهانه برنامه نود


به بهانه برنامه نود
صبح و عصر آخرین جمعه آذر ماه جاری شاهد دو برنامه تلویزیونی در شبکه های مختلف صدا و سیما بودم که به بررسی مشکلات پیش آمده برای فوتبال ایران اختصاص داشت. در این دو برنامه، کارشناسان مدعو، نماینده ارشد فیفا در کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال را به باد انتقاد گرفته و تلویحا و بعضا تصریحا او را عامل اصلی تاخیر در انتخابات فدراسیون فوتبال ایران دانستند و حتی یکی از مهمانان مدعی بود اصولا از ابتدا هم مشکلی از جانب فیفا برای فوتبال ایران وجود نداشته و عامل اصلی بروز تمامی‌مشکلات از اول تاکنون (تعلیق فعالیت های فدراسیون فوتبال و...)، نمایندگان فیفا در کمیته انتقالی و روابط پشت پرده آنان با مسوولان AFC بوده است. علی رغم اینکه موارد ضد و نقیض زیادی در مطالب گفته شده از سوی کارشناسان دو برنامه یادشده میشد دید اما به هرحال یک بیننده غیر حرفه ای چون من و حتی حرفه ای که از واقعیات ماجرا کم اطلاع بود به راحتی میتوانست تحت تاثیر آن تحلیل ها قرار گرفته و مسبب مشکلات را نمایندگان فیفا در کمیته انتقالی بداند. پس از مشاهده آن دو برنامه، کنجکاو بودم تا عکس العمل نمایندگان فیفا در کمیته انتقالی را در قبال این اظهارات بدانم تا اینکه صبح روز سه شنبه (سه شنبه قبل) از طریق سایت ها متوجه شدم که شب گذشته برنامه ورزشی نود شبکه سه سیما، مصاحبه ای با نماینده ارشد فیفا در کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال انجام داده است. با توجه به اینکه می دانستم شبکه ماهواره ای جام جم، تکرار برنامه ورزشی نود را روزهای سه شنبه پخش می کند لذا آنرا از اول تا آخر تماشا کردم ولی مصاحبه ای که سایت ها بدان اشاره میکردند در آن ندیدم. با مراجعه به سایت رادیو و تلویزیون و دیدن آن مصاحبه متوجه شدم که مصاحبه یادشده در پخش تکراری برنامه نود سانسور شده بوده است. این برنامه ظاهرا از سایت مربوطه نیز برداشته شده است (البته نمی دانم شاید این کار را در مورد همه برنامه ها میکنند و مخصوص این برنامه نباشد).
این ماجرا درعین سادگی و علی رغم اینکه ممکن است از منظری موضوع پیش پا افتاده ای به نظر برسد اما از منظری دیگر واقعیت های جالب توجهی را به نمایش میگذارد چرا که ادعاهای بزرگی که سیستم موجود داشته و دارد را راست آزمائی نموده و بسیاری از رفتارهای آن را توضیح میدهد. در اینجا به برخی از این واقعیت ها به ترتیب اهمیت (از نظر نویسنده) اشاره میشود:
۱) استقلال، یکی از شعارهای اصلی انقلاب ۵۷ مردم ایران بود. به تبع آن مستقل بودن، مقابله با دخالت خارجی در امور داخلی کشور و مهمتر از آنها ایستادن در مقابل زورگوئی بیگانگان از جمله ادعاهای محوری است که در سال های بعد از انقلاب همواره در سطح نظام سیاسی کشور مطرح بوده و حتی در چند ساله اخیر بر شدت و حدت آن افزوده شده است. اما علی رغم همه این اتفاقات، همان ها که هر نوع نرمشی در قبال بیگانگان را با اتهاماتی چون مرعوب بودن، آمریکائی بودن، وابسته بودن و لیبرال بودن بدرقه می کردند به ناگاه پذیرفتند که نهادی بیگانه در نحوه تصمیم گیری ها برای فدراسیون فوتبال ایران و شیوه اداره آن دخالت کند و حتی اسناسنامه این فدراسیون را کمیته ای که تصمیم گیرنده نهائی آنرا فیفا منصوب می کند تهیه کرده و جهت تصویب نهائی به فیفا ارائه کند(لازم به ذکر است که ایرانی بودن نمایندگان فیفا در کمیته انتقالی، تصمیم خود این نهاد بین المللی بوده و دولت ایران نقشی در این زمینه نداشته است. یعنی این افراد می توانستند غیرایرانی هم باشند). بر اساس مطالب ذکر شده در برنامه نود که از سوی نمایندگان سازمان تربیت بدنی هم تکذیب نشد دخالت فیفا تا آنجا پیش رفته است که حتی کاندیدای مورد نظر دولت برای ریاست فدراسیونی که غالب منابع مالی آنرا دولت تامین می کند رد صلاحیت کرده و نمایندگان دولت نیز بجای ایستادن در مقابل این دخالت آشکار، فردی از جناح ساختار شکن رقیب را واسطه کرده اند تا مشکل پیش آمده را حل کند و آنان بتوانند نامزد مورد نظر خود را برای ریاست فدراسیون فوتبال به صحنه بیاورند! نکته ظریف ولی مهم دیگر اینکه، قرار است بر انتخابات فدراسیون فوتبال، نمایندگانی از سوی فیفا علاوه بر منصوبان آن نهاد بین المللی در کمیته انتقالی نظارت کنند. وجود چنین تناقض آشکاری حداقل این نکته را روشن می کند که به نظر می رسد ایستادگی در مقابل زورگوئی و دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور اصل نبوده بلکه وسیله ای است که می تواند پوشش خوبی برای ناکارآمدی ها باشد، ضمن آنکه شعار سیاسی بسیار جذابی نیز هست. اگر چنین است پس دلیل اینکه نظام موجود مواردی چون تمکین به خواسته شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر تعلیق غنی سازی اورانیوم یا اجازه دادن به نهادهای بین المللی برای نظارت بر انتخابات مجلس را بر نمی تابد ولی به راحتی در مقابل مواردی چون تصویب اساسنامه فدراسیونی که منابع مالی آنرا خودش تامین می کند توسط یک نهاد بیگانه یا دخالت فیفا در شرایط کاندیداهای ریاست بر فدراسیون فوتبال یا نظارت نمایندگان فیفا بر انتخابات فدراسیون فوتبال تسلیم می شود چیست؟
تجربه چند سال اخیر نشان می دهد که سیستم موجود اعتقاد چندانی به اصل خودداری از بازکردن میدان های مبارزه جدید در حین درگیر بودن در میدان های دیگر ندارد هرچند که نمی توان تاثیر این عامل را حداقل نزد برخی از ارکان قدرت به کلی منکر شد. بنابراین به نظر می رسد هزینههای کوتاه آمدن در قضیه فدراسیون فوتبال برای ساختار موجود از منافع آن بیشتر است. و لذا سیستم به راحتی مشکلات مترتب بر آنرا به گردن دولت های گذشته یا افراد و موضوعات دیگر میاندازد و ثالثا حکومت با بستن فضاهای اطلاع رسانی در مورد پرونده هسته ای و انحصاری کردن آن، در منافع دستیابی به انرژی هسته ای افراط و در هزینه های آن تفریط میکند. اما هیچکدام از سه امکان فوق در مورد قضایای فدراسیون فوتبال برای سیستم موجود فراهم نیست. هزینههای ایستادگی در مقابل خواستههای فیفا نقد است و فوتبال ایران بلافاصله تعلیق و از شرکت در میادین بین المللی محروم می شود و لذا حکومت در مقابل ده ها میلیون علاقه مند فوتبال قرار میگیرد. هزینههای تعلیق و محروم شدن فوتبال ایران از شرکت در صحنههای بین المللی بر خلاف هزینههای مترتب بر پرونده هسته ای، به سرعت و بدون واسطه به جامعه منتقل شده و به وضوح برای علاقه مندان به آن ملموس است. نهایتا اینکه، فضای رسانه ای فوتبال بسیار فراخ و گسترده بوده و محدویت های معمول در مورد مباحث سیاسی و اجتماعی را ندارد و این پدیده تا صدا و سیما نیز امتداد دارد که مصاحبه و مناظره اخیر صورت گرفته میان رئیس کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال و برخی از مسوولان سازمان تربیت بدنی در برنامه تلویزیونی نود که در نوع خود در دهه های اخیر بی نظیر بود شاهد این مدعاست.
۲) تعریف مرسوم از رسانه بر این نکته تاکید دارد که رسانه، اخبار، تحلیل ها و پیام های گوناگون را به صورت مستقیم و غیرمستقیم به جامعه هدف خود بازتاب می دهد و بدون آنکه قضاوت های ارزشی خود را با اطلاعاتی که منتقل میکند مخلوط نماید داوری و نتیجه گیری را بر عهده مخاطب خود میگذارد. به جرات می توان گفت که هیچ یک از رسانههای فعال در دنیای امروز چنین چارچوبی را دقیقا رعایت نمی کند. اما می توان از نزدیکی یا دوری رسانه ها به چنین استانداردی سخن گفت.دسته ای ازرسانه ها چنان در نقطه مقابل این استاندارد حرکت می کنند که عملا تبدیل به دستگاه تبلیغات سیاسی به نفع متولیان خود شده و خاصیتی ضد رسانه ای پیدا میکنند و در واقع به بلندگوئی میمانند که با تقطیع واقعیت ها و بعضا غیرواقعیت ها، اطلاعات را به صورت گزینشی و به گونه ای که به نفع آنهاست جار می زنند. دسته ای دیگر از رسانه ها خط قرمزشان آن است که اطلاعاتی که بازتاب میدهند به ضرر متولیان آنها نباشد هرچند که ممکن است نفعی هم برای آنان نداشته باشد. اما دسته ای از رسانه ها هم هستند که حدی از متضرر شدن متولیانشان را از قبل اطلاع رسانی که انجام می دهند تحمل می کنند. به نظر نمی رسد که رادیو وتلویزیون ایران جزو دسته سوم باشد، بلکه در غالب موارد در دسته اول جای می گیرد، در برخی موارد هم در زمره رسانه های دسته دوم عمل می کند و در موارد معدودی نیز که معمولا هم از دست در میرود همانند رسانههای دسته سوم اطلاع رسانی مینماید. برنامه هفته گذشته نود را در زمره عملکردهای دسته سوم صدا وسیما میتوان جای داد چرا که اجازه داد موضوع مورد بررسی بدون آنکه با تکنیک های تصویری و تقطیع در اظهار نظرهای طرفین مناقشه، سمت گیری خاصی داشته باشد مورد مداقه قرار گیرد و لذا به نظر می رسد برنامه مفیدی برای جامعه فوتبال دوست بود که بازتاب های آن در سطح جامعه محسوس است.
هم در برنامه نود و هم دو برنامه ای که در مقدمه یادداشت به آنها اشاره شد مهمانان با لحنی که قاطعیت و استحکام در استدلال و دلسوزی گوینده را به بیننده القا میکرد به تجزیه و تحلیل وقایع اخیر فوتبال ایران پرداختند. اما طرفین بحث در برنامه نود مطلع تر از مدعوین دو برنامه دیگر بودند و مهمتر از آن، موضوع مورد مناقشه را از دو منظر متفاوت و مخالف هم مورد بررسی قرار میدادند در حالی که در برنامههای پخش شده در روز جمعه، به موضوع مورد بررسی فقط از یک منظر نگاه میشد و مخالفان آن منظر نیز در برنامه ها حضور نداشتند.
بنابراین داوری و نتیجه گیری که برنامه نود برای بیننده خود فراهم آورد با آنچه که در مورد دو برنامه دیگر اتفاق افتاد بسیار متفاوت و حتی متضاد است. واقعیت آن است که رویکرد اتخاذ شده در برنامه هفته گذشته نود، رویکردی غریب در صدا و سیماست و رویه رایج در برنامههای رسانه ملی رویکرد مورد استفاده دو برنامه دیگر است. این پدیده برای ساختار موجود مقوله ای استراتژیک به نظر می رسد و لذا یکی از دو استثنای سیاست های کلی اصل ۴۴ برای خصوصی کردن بنگاه های دولتی، رادیو وتلویزیون است که متاسفانه اصلاح طلبان امتیاز دور زدن قانون اساسی در این قضیه را دادند ولی امتیاز مهمی چون امکان ایجاد رادیو و تلویزیون خصوصی و حتی غیردولتی را نخواستند.
به هرحال در قضاوت بر اساس اطلاعات ارائه شده در برنامههای صدا و سیما در مورد مقولات مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، باید بسیار احتیاط کرد.
۳) در طول سال های گذشته برخی از ارکان حقیقی ساختار موجود، منافع ملی را سپری برای پوشاندن و توجیه ضعف ها و ناکارآمدی های خود قرار داده نشانه هائی از این واقعیت را نیز می توان در برنامه تلویزیونی نود هفته گذشته دید. روشن است که اجازه به بیگانگان(فیفا) برای دخالت در امورد داخلی کشور، بیشتر با منافع ملی تباین دارد تا مشخص شدن افراد و نهادهائی که در این مسیر ضعف داشته و مقصر هستند. حتی به نظر می رسد مورد دوم در جهت منافع ملی است و نه در خلاف جهت آن. علی رغم این موضوع، درحالیکه تاکنون هیچ فرد یا نهاد رسمی در کشور و حتی برخی روزنامههای تندرو نامرعوب، سخنی در مخالفت با اقدامات فیفا بر زبان و قلم جاری نکرده اند در کمال تعجب در برنامه نود دیدیم که مسوول دولتی ذی ربط خواستار کتمان واقعیات مربوط به انتخابات فدراسیون فوتبال می شود تا مقصرین وقایع پیش آمده شناخته نشوند و اسم این را رعایت منافع ملی میگذارد! در حالیکه به نظر میرسد اتفاقا این مقوله علیه منافع ملی است و اگر هم منفعتی در آن باشد منافع شخصی است.
۴) واقعیت دیگری که برنامه ورزشی نود آن را توضیح میدهد آن است که برای بسیاری از افراد حکومتی و سیاسی که فوتبال را از همه طرف محاصره کرده اند و خود را علاقه مند و دلسوز آن معرفی می کنند بیش از آنکه خود فوتبال هدف باشد گردش مالی میلیاردی و آرای جمعیت میلیونی طرفدار آن مد نظر است. در برنامه نود به صراحت گفته شد که انتخاب مربی تیم ملی، دیگر برای مقامات مسوول در اولویت نیست و اگر قبلا پیگیر آن بودند به این دلیل بود که فرد مورد نظر آنان قرار است رئیس فدراسیون فوتبال شود! در حالیکه اگر خود فوتبال برای آنان مطرح بود امکان نداشت چنین رفتاری در پیش گیرند و چنین چیزی بگویند. جالب آن است که کاندیداهای دیگر نیز وابسته و نزدیک به خودشان هستند که اگر چنین نبود خدا می داند چه میکردند. وقتی که گفته می شود ۷۰ میلیون سهل است ما توان اداره ۱۲۰ میلیون نفر را داریم چگونه نمی شود آدمیپیدا کرد که رئیس فدراسیون شود و حرف و حدیث های موجود نیز پشت سرش نباشد.
۵) مناظره صورت گرفته در برنامه نود هفته گذشته نشان داد که برخی مقامات مسوول آنگونه هم که ادعا می کنند پایبند به اصول نیستند و رعایت امانت را نمی کنند و به راحتی خلاف واقع سخن میگویند تا نه مصالح حتی جامعه بلکه مصالح شخصی خود را تامین نمایند.
و آخرین کلام آنکه، چه می کنه این تلویزیون اگر بلندگوئی خود را فراموش کنه!
نویسنده : پدرام
منبع: وبلاگ عباس عبدی (آینده )
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید