سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


شهر و هویت شهرنشینی


شهر و هویت شهرنشینی
شهر مجموعه‌ای از عوامل زنده‌و پویاست که ژن هویت‌بخشی آن در طول زمان انتقال می‌یابد و عناصر و عوامل تشکیل‌دهنده محیط‌های آن اعم از ساختمان‌ها، گذرها و میادین و ... مخلوق روح خلا‌ق ساکنان آن است.شهر در طول زمان رشد می‌کند و در کنش متقابل با شهروندان قرار می‌گیرد و چهره شهر آیینه چهره شهروندان می‌شود. با آغاز دوره سرمایه‌داری، شکل تولید و سبک زندگی این شهرنشینان تغییر کرده و تغییرات بافتی و تراکم به معنای امروزی آن پدید آمد.بر اثر این تغییرات محیطی، هویت ساکنین و شرایط روحی و روانی آنان نیز ناخواسته تغییر می‌کند و هویت جدیدی بروز می‌کند.
هویت یک معیار رشد است. به عبارتی دیگر وقتی یک شهر یا جامعه رشد می‌کند، بخشی از صفات هویتش در جریان رشد تغییر می‌کند و ساماندهی جدیدی می‌یابد. در این ساختار باید هویت شهری به ‌عنوان یک معیار برای توسعه و عاملی برای ارتقای کیفیت محیط مطرح شود تا بتواند زمینه‌های مشارکت و امینت افراد را فراهم کند.
در این معنا و مفهوم <محله> همیشه تداعی‌گر وجود زنجیره‌ای از خانواده‌ها با بسیاری از ویژگی‌ها و بازخوردها و ارزش‌های فرهنگی نسبتاً مشابه در حیطه جغرافیایی با بافت و محدوده مشخص است.
از یک نگاه، محله می‌تواند خود یک <شهرک> باشد. زمانی که وسعت یک محله به طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد، شاهد پدید آمدن و تولد واژهها و مفاهیمی همچون <پایین‌محله>، <بالا‌ محله>، <محله اصلی>، <محله جدید> و نظایر آن می‌شویم.
در بررسی تحلیلی <محله> مفهوم آنچه که توجه به آن از اهمیت و ارزشمندی فوق‌العاده‌ای برخوردار است، مبانی روانشناختی و اجتماعی<محله> است.
بیشتر مقوله‌های مربوط به هویت در محله‌ها بازسازی می‌شود، مفهوم محله به‌عنوان واحد پایه و اولیه سازمان، کالبدی از فضای ساختاری شهر است. این واحد از تجمع پیوستگی کم یا زیاد، معاشرت نزدیک، روابط محکم همسایگی و اتحاد رسمی میان گروهی از مردم به‌وجود می‌آید. اغلب در محله‌های شهری کیفیت واحد فیزیکی منطبق با رفتارهای اجتماعی بوده و از این رو هر محله واحد مشخصاتی جدا از سایر محله‌های شهری دارد.
محلا‌ت در گذشته صرف‌نظر از حجم و وسعت محله حدود عرفی خاصی داشته که برای ساکنان آن مشخص و قابل شناسایی بوده است و هویت اکثر افراد با محلا‌ت شناخته می‌شده و اهالی آن نسبت به محله و متعلقات آن تعصب داشته‌اند.
شالوده سازماندهی کالبدی- اجتماعی در شهرهای قدیم بر نظام محله‌بندی و سلسله مراتب تقسیمات آن ( بازار و مرکز شهر ، محله ، کوی و...) استوار بوده که هم به روابط اجتماعی و اقتصادی شهر و هم به روابط اداری، ارتباطی و خدماتی شهر، سازمان می‌داده است.
محله‌های شهری از گذشته یکی از کانون‌های خرد و ملموس شکل‌گیری هویت‌های فرهنگی و تعلق اجتماعی هستند. ارزش‌ها و هنجارهای محله‌ای نخستین برخورد ملموس افراد با هویت فرهنگی را شکل می‌دهند و اغلب به صورت مناسبات رویاروی، حس تعلق اجتماعی را تقویت می‌کنند.
در محله‌های قدیمی به‌ویژه محله‌های طبقه کم درآمد، ارتباط همسایگان با حس تعاون و همیاری بیشتر بوده و ارتباط در چنین محله‌هایی از طریق مراکز مذهبی، باشگاه‌های ورزشی، قهوه‌خانه‌ها و کوچه‌ها صورت می‌گیرد، اما در محله‌های مختص سکونت طبقه پر درآمد، روابط همسایگان تضعیف شده و کمتر به آن احساس نیاز می‌شود. در محله‌های قدیم عمده زمان ساکنان محل، در کوچه و خیابان می‌گذرد و برای ساکنان آن محیط محله بیش از فضای داخلی خانه رضایتبخش بوده است ولی امروزه خیلی از ساکنان در چارچوب خانه خود محصور شده و دیگر از آن محله‌های قدیمی خبری نیست.
به‌طور کلی عوامل محیطی نه تنها در زندگی مادی انسان‌ها اثر می گذارند، بلکه در طرز تفکر و نگرش‌های آنها نیز مؤثر واقع می شوند و زمینه شکل‌گیری فرهنگ‌ها را در این رابطه به وجود می‌آورند که از محیطی به محیط دیگر متفاوت است.
باید گفت در میزان احساس تعلق محله‌ای عامل وسعت، نقش اساسی دارد. به عبارتی هر اندازه سهولت دسترسی به مؤسسات عمومی و تجهیزات محله‌ای با پیاده‌روی امکان‌پذیر باشد، در این فرآیند احساس تعلق به محله افزایش می‌یابد.
استفاده از مؤسسات محله مثل مراکز مذهبی، باشگاه و قهوه‌خانه به مردم این امکان را می‌دهد که خود را در یک محدوده کاملا‌ً مقید احساس کرده و در نتیجه تعلق بیشتری نسبت به محله مسکونی خویش پیدا کنند؛ چرا که اجتماع شهری باعث می‌گردد که کنش متقابل اجتماعی و جامعه مدنی شکل گیرد و واحد مکانی که این کنش‌ها عمدتاً در آن شکل می‌گیرد محله می‌باشد.
بنابراین توجه به بعد اجتماعی محله قلمروهای اجتماعی و غیرکالبدی یکی از ضروریات محیط قابل ‌زیست‌شهری است و ایجاد عناصر کالبدی که بتوانند مرزهای قلمرویی اجتماعی را هر چه بیشتر متبلور سازد، می‌تواند به ساماندهی بیشتر کنش‌های متقابل در اجتماع انسانی منجر شود.
ولی در آن سو هر اندازه که دسترسی به نیازهای روزانه و تغییرات شهری با اتومبیل صورت گیرد و فاصله حرکت بیشتر باشد به همان اندازه احساس هویت و تعلق اجتماعی به شهر کاهش می‌یابد، بنابراین احیای مراکز هویت محله‌ای از نیازهای اجتماعی یک شهر است و برای جذب مردم به فضای اجتماعی محله باید شاخص‌های امنیتی، دسترسی، پیاده، نظارت و انجام مراسم جمعی و آیینی در فضای شهری وجود داشته باشد ولی امروزه گسترش شهرنشینی و عدم ساماندهی معابر و شبکه بزرگراه‌ها موجب گسست محله‌‌های فرهنگی مشابه شده‌ و در نتیجه به قطع ارتباط محله‌ها منجر شده است.
به‌طور کلی هویت‌بخشی و مشارکت اجتماعی محله‌ای به‌عنوان یکی از زیرساخت‌های ساختاری- کالبدی دارای اهمیت است. ادامه حیات شهری دلیل بر اهمیت محله در تکامل اجتماعی-روانی شهرنشینان است، بنابراین محله تبلور کالبدی اجتماع ومرز‌های آن تبلور حریم‌ها و قلمروها است.
شهرگرایی جدید در پی تلا‌ش به آمیختگی اجتماعی، محیطی و مکانی است و یکی از عناصر مهم شهرگرایی جدید محله و محله‌گرایی است. به طوری که اصول به کار رفته در طراحی یک محله شهری باید برای کل شهر به کار گرفته شود.
مقایسه شهرهای گذشته با امروز نشان می‌دهد که شهرهای گذشته دارای ساختاری بسامان بوده و هویت محله‌ای را تقویت می‌کرده است، اما شهر‌های جدید ابتدا ساختار شهر را با شهرک‌های مسکونی، برج‌ها و آپارتمان‌ها که جمعیت را از اقصی نقاط ایران در آن ساکن کرده است، تعریف می‌کند.
همین موضوع باعث از بین رفتن محلا‌تی که شهروندان در سایه آن احساس امنیت و آرامش می‌کردند، شده است. <به قول اولسون ۱۹۶۳۳ ‌) Olson از آنجا که محیط، دچار تغییرات زیادی شده است، بنابراین برخی نسبت به هنجارهایی که در محیط‌‌اش از آن پیروی می‌کرد، احساس پایبندی نکرده و هرج و مرج و آشفتگی رخ می‌دهد.>
در چنین محیط‌هایی به میزان دوری آحاد جامعه از ارزش‌های معنوی و معطل ماندن اصول مربوط، زمینه انواع ناهنجاری‌های اخلا‌قی و اجتماعی فراهم می‌شود.
در شهرسازی و شهرنشینی دوران جدید، به دلیل تسلط اقتصاد صنعتی و وسایل حمل و نقل ماشینی و گسترش وسیع ابعاد کالبدی شهر، مقیاس‌های انسانی تا حدود زیادی اعتبار خود را از دست داده است و محله که یک سلسله مراتب کاملا‌ً نظارتی و مشارکتی بدون مدیریت (مدیریت حقوقی) شده است.
باید گفت هویت شهری زمانی معنی‌دار خواهد بود که تبلور عینی در فیزیک شهر داشته و در واقع کالبد بیرونی و فیزیک شهر نمادی از هویت شهری باشد، ولی متاسفانه امروزه بسیاری از شهرهای بزرگ همچون تهران برگرفته از هویت شهروندان شده که تا به امروز هیچ تعریف هویتی مشخصی از آنان نیز نشده است.
این موضوع نشان می‌دهد که تهران دارای هویتی غیر قابل تعریف شده است که مشخص کردن این مقوله‌ها و مولفه‌ای آن نیز برای خود کارشناسان شهرداری مشکل است.
باید گفت هویت اساسا واژه‌ای خنثی است که در این راستا نمی‌توان گفت تهران شهری بی‌هویت است چرا که همه آنچه تهران را از سایر شهرها جدا می‌کند، هویتش است، ولی این هویت را چگونه می‌توان تعریف کرد درحالی‌که هویت شهروندانش برگرفته از ساختمان‌های بزرگ و کوچک آن شده است.
امروزه کلا‌ن‌شهرهای ایران و سازه‌های شهری آن را در دهه اخیر می‌توان سازه‌هایی <بدون هویت> نامید و این سازه‌ها، برپایه جهت‌گیری‌هایی در تلا‌ش هستند به کلا‌ن شهرهای ایران، ظاهری مدرن بخشد، اما تجربه نشان می‌دهد که نه تنها این کلا‌ن‌شهرها مدرن نشده‌اند، بلکه از وجه سنتی دلپذیر خود نیز تهی گشته‌اند.
باید گفت شهر با تکیه بر هویت وجودی خود که منحصر به آن است، باید در مسیری حرکت کند که برآمده از ویژگی‌های مثبت آن است؛ نه در مسیر تخریب خود بر‌اند و نه تن به سکون دهد. ‌
ساختمان‌ها و بناهای تاریخی که در اکثر محله‌ها دیده می‌شد، نشان از طرز زندگی، کیفیت زندگی، آداب و رسوم، عقاید، ارزش‌ها، هنجارها و بالا‌خره، فرهنگ هر جامعه‌ای دارد.
این بناها در هر محله و شهری، هویت و شناسنامه مردم آن ناحیه را تشکیل می‌دهند و در نقش یک عامل هویت‌ساز، بیانگر چیستی و کیستی یک جامعه یا یک شهر بوده و نمادی از هویت هر محله تعریف شده است.
در این راستا اگر این بناها به صورت یادمان در ‌آیند، شهروندان با دیدن آنها از مسیر نیاکان و پدران خود آگاه می‌شده و مردم به‌وسیله این میراث می‌توانند جایگاه خود را در جامعه امروزی تعریف کنند، ولی متاسفانه آمارها نشان می‌دهد امروزه در اثر گسترش ساختوساز شهری نصف بیشتر این بناها از بین رفته است و این موضوع تهدیدی بر هویت تلقی می‌شود.
بی‌اهمیتی به این آثار که بخشی از هویت ملی است، بی‌اعتنایی به ریشه‌ها، ارزش‌ها و اصالت‌های فرهنگی، هنری و تاریخی را بدنبال خواهد داشت و تهی‌شدن شهر از سنت، تهی شدن حافظه اجتماعی از هویت است. ‌
بسیاری از کارشناسان شهری بر این عقیده هستند که نمای ظاهری محله باید به نوعی کالبد فرهنگی هر شهر محسوب شود، به‌طوری‌که هر تازه‌واردی که وارد محله می‌شود، اوضاع فرهنگی آن محله را مورد سنجش قرار دهد ولی متاسفانه امروزه پیکره شهرها به گونه‌ای ساخته شده‌اند که با هیچ اسلوب و اصول رفتار انسانی سازگاری نداشته و ناهمگن‌اند؛ در نتیجه شهری با آپارتمان‌های در اندازه‌های کوچک و مشابه ساخته‌ شده است که هویت ایرانی نداشته و نمی‌تواند هویت جمعی و محله‌ای را تقویت کند. ‌
در کنار این موضوع با اینکه گروه‌های تعریف‌شده اجتماعی با قلمرو مشخص، محیط فیزیکی معین و کنش‌های متقابل کارکردی و اجتماعی و هویت تعریف می‌شوند، ولی هنوز هم با گذشت سال‌ها در تهران یک طرح جامع کارآمد که بتواند بر اساس خصوصیات فرهنگی همان ساکنان، محله‌ها را طراحی کند، وجود ندارد که این موضوع باعث نابودی هویت شهری شده و در نتیجه موجب بروز آشفتگی‌‌های توسعه شهری می‌شود.
امروزه بیشتر ساختمان‌های شهرهای بزرگ همچون تهران الگو گرفته از طرح‌های اروپایی است که در این مورد باید گفت برای ارتقای هویت تهران نیاز به استانداردهای دیگر شهرها وجود ندارد، چرا که اساسا در قرن ۲۱ هیچ استانداردی در شهرسازی وجود ندارد که بتوان بر آن تکیه کرد. هیچ شهری نمی‌تواند استاندارد خود را به دیگر شهرها تحمیل کند.
با تحلیل معنای روانشناختی فضا برای افراد و گروه‌ها می‌بینیم که چگونه مکان‌های متفاوت هویت متفاوتی دارند. درک اینکه مردم فضا را چگونه در می‌یابند و از آن استفاده می‌کنند کمک می‌کند تا برنامه‌ریزان به سمت حفظ وتقویت هویت محلی متوجه شوند.
در آخر باید گفت اگر شهر‌ها از نظمی درونی در رابطه با محیط اطراف خود برخوردار بود، صاحب هویتی می‌شد که به آسانی قابل شناخت بود، اما در حال حاضر تاثیر نیروها بر شکل به جای آنکه مستقیم باشد، حاشیه‌ای و بهم‌خورده است.
هویت محله‌ای و شهری زمانی معنی‌دار خواهد بود که تبلور عینی در فیزیک شهر داشته باشد و این کنش و رفتار یکایک شهروندان می‌تواند به شهر، روح و هویت دهد به شرطی که هنجار هویت درست فهمیده شود. ‌
غفار پارسا‌
کارشناس ارشد جامعهشناسی تهران مرکز
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید