چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


این سو و آن سوی شهر


این سو و آن سوی شهر
این جا بجنورد است. شهری در شمال شرقی ایران که چند سالی می شود نام مرکز استان را با خود دارد. شهری است مثل بقیه شهرها. همه جور آدمی دارد و همه جور محله ای. این جا شمال و جنوب و شرق و غرب دارد.
از راسته خیابان طالقانی که بگذری، کم کم چهره شهر تغییر می کند. برج ها رو به تحلیل است و کوچه ها رو به تنگی. زمستان و تابستان در وسط کوچه ها آب جاری است، آبی که بیشتر از پساب های خانگی نشات می گیرد. همین طور که پایین می روی ساختمان ها از نما می افتند و چهره آجری و سوخته خود را نشان مان می دهند؛ مغازه ها برق و جلای شان را از دست می دهند و دیگر نام های »مزون«، »گالری«، »هنرکده«، »دفتر مهندسی« و این جور اسامی را کمتر می بینی.
بانک و عابربانک هم کیمیاست، در این جا مغازه های کفش و پوشاک و مواد غذایی در این سر شهر تابلوهای آن چنانی و استند و بنر هم اصلا دیده نمی شود. هم زمان با این تغییرات، چهره ظاهری آدم ها هم این جا متفاوت است. لباس های کهنه و مندرس، کفش های سوراخ و گل آلود و صورت های آفتاب سوخته بسیار دیده می شود. البته هستند شهروندانی که ظاهر آراسته ای دارند اما گمان می کنی که با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته اند.
به هر حال سبک زندگی این جا فرق دارد. در آن سوی شهر کوچه ها معمولا خلوت از حضور آدم هاست و بیشتر فضای کوچه را وسایل نقلیه گران قیمت پر کرده است، آن جاها برای پارک خودرو باید ساعت ها وقت صرف کنی ولی برعکس در پایین شهر به درون هر کوچه که پای می گذاری، با حضور انبوهی از آدم ها روبه رو می شوی. زنانی که در اجتماعات چندنفره جلوی درها دور هم نشسته اند و از هزار و یک در حرف می زنند، ولوله کودکانی که با دمپایی پاره یا پابرهنه درون گل و لای کوچه ها بالا و پایین می پرند و پیرمردانی که روی تل خاک یا آجرهای یک ساختمان نیمه کاره آفتاب می گیرند هم در گوشه و کنار به چشم می خورند.
پایین تر که می روی کوچه ای را پیدا می کنی که باریک تر از همه کوچه هاست و انتهایش به یک زمین بایر ختم می شود. وقتی به آن جا می رسی منظره یک گورستان قدیمی برایت تداعی می شود. چند درخت خشکیده که دسته زاغ ها را میهمان کرده اند و چند تل خاک که با زباله تزئین شده است، تمام معنایی است که دیده می شود!
● چرخ و فلک کودکی
کنار آخرین خانه منتهی به زمین بایر، چرخ و فلکی کهنه و زنگ زده توجه هر رهگذر تازه واردی را جلب می کند. از آن چرخ و فلک های کوچکی که بچه های ۶-۵ ساله هم به زحمت درونش جای می گیرند، از همان هایی که وقتی خیلی کوچک بودیم، توی برخی پارک ها نظیرش را مشاهده می کردیم و با دادن یک سکه ۵۰ ریالی ۵ دور می زدیم. اصلا گمان نمی کردیم که چنین وسایلی هنوز هم وجود داشته باشد و یا حتی کسانی باشند که هنوز از آن ها استفاده کنند. این طرف تر صدای شرشر آب به گوش می رسد، صدایی که اگر در آن سوی دیگر شهر بودیم، به طور حتم مربوط به فواره یک حوض خانه ای اعیان نشین بود. اما این جا صدا از جوی باریک آب ناشی می شود و هم زمان بوی بد پساب ها وزباله های ریخته شده درون جوی، مشام را می آزارد. یک صدا در ۲ نقطه شهر احساس های متفاوتی را ایجاد می کند و این ناشی از تفاوت سطح زندگی است.
● تفاوت سطح زندگی
سطح زندگی اصطلاحی است که برای نشان دادن حدود و مصارف مادی و معنوی اهالی یک کشور به کار می رود و در سطح کوچک تر در شهرها نیز شاهد تفاوت سطوح زندگی هستیم. سطح زندگی به طور مستقیم به تولید اجتماعی، درآمد اهالی، میزان مصرف کالاها و چگونگی برطرف کردن نیازهای فرهنگی و بهداشتی وابسته است.فقر به علت تفاوت طبقاتی در جامعه بروز می کند و تقریبا از ابتدای تاریخ وجود داشته است.
برخی معتقدند: تنها علت فقر، تمرکز ثروت در دست اقلیت محدود است. اما تمرکز روی موضوع نابرابری در توزیع درآمد ثروت به جای پرداختن به علت های واقعی فقر، مسیر بحث چاره جویی های این معضل را دچار انحراف کرده است.
● رفع فقر و تقویت روحیه اجتماعی
اندیشمندان دوره جدید و اقتصاددانان تاکید کرده اند که ثروت حاصل از نیروی کار انسان است. ثروت ها با تلاش و ابتکار انسان ها تولید می شود، بنابراین هر جا که انسان هست، ثروت نیز بالقوه آن جاست و زمانی که این نیروی بالقوه به فعل درنیاید، شاهد فقر خواهیم بود. قرن های طولانی وضعیت فقر به طور عمده بر جوامع انسانی حاکم بود. تنها در ۲ سده اخیر است که انسان ها توانسته اند با تکیه بر نظام اقتصادی مدرن بر فقر عمومی غلبه کنند و شاید پرداختن به این گزارش از آن بابت باشد که پیامدهای نابه هنجار فقر و اثرات مثبت تولید ثروت برای جامعه را بارزتر بررسی کنیم.
چندصد سال قبل میانگین امید به زندگی در میان مردم جوامع مختلف ۲۵ سال بود اما اکنون این میانگین به ۶۵ سال رسیده است و همین موضوع خود به تنهایی ثابت می کند که رفع فقر از جامعه تا چه حد می تواند روحیه اجتماعی یک ملت را دگرگون کند.
● الگویی مثل چین
صدها میلیون نفری که تنها طی ۲ دهه گذشته در کشور چین توانستند گریبان خود را از فقر مطلق رها سازند، با تکیه بر توانمندی های خود و تلاش در یک محیط کسب و کار نسبتا آزاد اقتصادی به این هدف دست یافتند. گویی همین دیروز بود که چینی ها جشن شروع برنامه های تحول اقتصادی کشور خود را گرفتند. شاید برنامه این جشن را از طریق اخبار رسانه ملی پی گیری کرده باشید که در آن صورت حتما مشاهده کردید که چه جشن باشکوهی بود و چینی ها تا چه اندازه از این استقلال مالی به خود می بالیدند.
البته این موضوع را نباید از نظر دور داشت که متاسفانه اغلب مردم کشور ما ماهی رایگان یا ارزان قیمت را به زحمت آموختن ماهی گیری ترجیح می دهند و تا نیاز این است، عرضه هم متناسب با نیاز توزیع خواهد شد.
● چرا اجرا نشد؟
انسان ها در مجموع به اندازه کافی انگیزه برای تولید ثروت دارند ولی این که این انگیزه در راه درست خود هدایت شود، وظیفه دولت هاست. در جوامع شهری این وظیفه را مسئولان شهری برعهده خواهند داشت. تشویق به سرمایه گذاری از هر راهی ممکن است و یکی از مهم ترین راهکارهای پیشرفت به سمت فقرزدایی محسوب می شود. یادمان هست که چندین سال قبل مسئولان استان از دادن اجازه احداث بیمارستان خصوصی به افراد متقاضی خبر دادند اما تاکنون حتی یک درمانگاه قابل توجه خصوصی را در استان مشاهده نمی کنیم. مسئله واگذاری احداث پارکینگ به بخش خصوصی هم از دیگر اجازه های مسئولان شهرداری به مردم بود که باز هم عملی نشد. در رابطه با پارکینگ تسهیلات مختصری را هم برای متقاضی قائل شدند اما باز هم نشد و سوال این جاست که چرا؟
● حرکت لاک پشتی به سمت پیشرفت
به طور قطع سرعت لاک پشتی شهر به سمت پیشرفت خوشایند هیچ شهروندی نیست. یکی از شهروندان می گوید: هر کاسبی می داند که سال اول کارش نباید انتظار درآمد آن چنانی داشته باشد و حتی باید احتمال ضرر و زیان را هم بدهد ولی چرا مسئولان شهر و استان ما این احتمالات را نادیده می گیرند؟
»جعفری« می افزاید: مسئولان حتی به قیمت ضرر اولیه و کمک های قابل توجه خود باید انگیزه سرمایه گذاری در شهر و استان را تقویت کنند و در غیر این صورت تا سال ها بعد هم بجنورد چهره یک مرکز استان واقعی را به خود نخواهد دید.
● نگاهی دوباره به شهر
این جا بجنورد است. راسته خیابان طالقانی. پیاده رو سمت راست را به سمت شرق شهر ادامه می دهیم. مغازه ها به طور عموم خیلی معمولی هستند، البته بسیار زیباتر و شکیل تر و پرخرج تر از مغازه های شمال شهر ولی نسبت به شهرهای دیگر و مراکز دیگر استان ها هیچ محسوب می شود. اولین ساختمان بانک درست و حسابی را در چهارراه امیریه مشاهده می کنی، آن هم زمانی که تقریبا یک کیلومتر راه را پشت سرگذاشته ای.
به چهارراه بعدی نرسیده ای ۶،۵ متکدی و دست فروش سر راهت سبز می شوند. کودکان خیابانی هم که یک وزنه مقابل خود گذاشته و چمباتمه زده اند را می توانی ببینی.سینما در همین بخش از شهر قرار گرفته؛ یک سینمای قدیمی که به ضرب چراغ و آجر ۳ سانت، نمایی نو به آن بخشیده اند. مقصد بعدی میدان شهید است. مخابرات تا شهید را می توانی قسمت اوج زیبایی و شلوغی شهر بنامی. چند ساختمان بانک که خیلی معمولی است ولی نه برای بجنورد و تعداد زیادی مغازه، باز هم از نوع معمولی. میدان شهید مرکز شهر محسوب می شود و مقصد بسیاری از افراد از جمله روستاییان است که آخر هفته را به شهر می آیند. بساط دست فروشی در این نقطه از شهر بی داد می کند. گاری های باقالی داغ و لبو و بلال و هر چیز دیگری که مقتضای فصل باشد نیز در گوشه و کنار به چشم می خورد. این اشتغال ها گرچه گاهی به فضای شهر حال و هوایی خاص می بخشد ولی اغلب آن ها را نمی توان کار نامید چرا که نه در اقتصاد جامعه نقش مثبت دارند و نه برای شاغلان امنیت و رفاه به همراه می آورند.به تمام این مشاغل اضافه کنیم کسانی را که در ازدحام چهارراه ها پشت چراغ قرمز فال حافظ و گل و هزار و یک جور چیز دیگر می فروشند یا پیرمردی که چند بسته کبریت و چند پاکت سیگار را روی کارتن کوچکی کنار خیابان می فروشد و یا مردی که بساط پنبه زنی اش را روی دوچرخه قدیمی و فرسوده اش گذاشته و از این کوچه به آن کوچه می رود و فریاد می زند و معلوم نیست در آپارتمان هایی که ساکنانش برروی تشک های خوشخواب می خوابند، مشتری پیدا می کند یا نه؟!
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید