سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

خاورمیانه سه ضلعی


خاورمیانه سه ضلعی
اكبر هاشمی رفسنجانی هفته پیش به ملك عبدالله نامه ای نوشت كه هم متضمن گلایه های دوستانه از مواضع اخیر پادشاهی عربستان درباره بحران لبنان بود و هم درخواست از وی برای پیشگامی در حل این بحران و نادیده گرفتن اختلافات شیعه و سنی و توجه به دغدغه های مشترك دو كشور به ویژه طرح خاورمیانه بزرگ خانم رایس.
این نامه در دورانی نوشته شده كه هاشمی رفسنجانی از پایان ریاست جمهوری اش سال ها گذشته و تلاش دوباره اش برای كسب جایگاه پیشین در جمهوری اسلامی با انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری ناكام ماند. از طرف دیگر ملك عبدالله پس از سال ها انتظار مرگ برادر دو سالی است كه پادشاه مطلق العنان عربستان سعودی شده است. به رغم تفاوت جایگاه این دو شخصیت سیاسی در كشورشان نامه رفسنجانی نشان از دوستی عمیق اما نه چندان دیرپای آنها دارد.
اما آیا روابط كشورهای متبوعشان آن قدر عمیق شده كه بتواند زخم دیرین ناشی از مناقشات سیاسی و منازعات مذهبی را كه در ماجرای به گروگان گرفته شدن دو سرباز اسرائیلی به دست حزب الله سر باز كرده است، مرهم نهد و مناقشه تشدید شده اعراب و اسرائیل را با همسویی دو جریان در كشورهای اسلامی و عربی به سمت دلخواه رهنمود شود؟ عربستان در جریان تجاوزات اسرائیل به نوار غزه و جنوب لبنان تلویحاً حزب الله و حماس را به ماجراجویی متهم كرد و همین موضع كه مصر و اردن هم از آن حمایت كردند موضوعی شد كه شخصیت هایی چون هاشمی رفسنجانی از پیامدهای آن اظهار نگرانی كنند چرا كه معتقدند اگر عربستان و به تبع آن مصر و اردن چنین موضع نمی گرفتند، اسرائیل با حمایت آمریكا نمی توانست با ابعاد گسترده ای لبنان را آماج حملات نظامی خود قرار دهد، بی آنكه از واكنش جهان عرب و اسلام بیمی به خود راه دهد.اما اگر كمی بیشتر به تاریخ رقابت های كشورهای منطقه دقت شود می توان دید كه صف بندی كشورهای منطقه ناشی از تحولات زودگذر یك سال و دو سال نیست كه با گروگان گیری حماس و حزب الله دوستی هایی فروپاشد و با دوستی دو دولتمرد ائتلافی شكل گیرد. ملك عبدالله اگرچه در تفكر و روش با اسلاف خود همچون ملك خالد و ملك فهد تفاوت هایی دارد كه مواضع و دیدگاه هایش را به رهبران جمهوری اسلامی در سال های اصلاحات به ویژه رفسنجانی و خاتمی نزدیك كرده است، ولی میراث دار مناسباتی است كه او را به خاندان پادشاهی سعودی و نظام های محافظه كار در كشورهای عربی به ویژه خلیج فارس پیوند می دهد و دغدغه هایی دارد كه او را از جمهوری اسلامی متمایز می سازد.
هرچند كه به نظر نمی رسد این دغدغه ها به سطحی برسد كه دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بروز آن بود.
نگرانی كشورهای محافظه كار و میانه رو عرب از شرایط كنونی منطقه، سه وجه دارد. آنها از سویی تحت فشار ایالات متحده برای باز كردن فضای سیاسی و در پیش گرفتن اصلاحاتی هستند كه از تمركز در قدرت سیاسی آنان می كاهد و به همین دلیل در برابر طرح خاورمیانه جدید آمریكا مقاومت می كنند و از دیگرسو نگرانند كه باز كردن فضا در این شرایط به قدرت گرفتن جریاناتی بینجامد كه مثال بارز آن القاعده و گروه های سلفی است. هرچند پادشاهی سعودی خود به تفكر سلفی وهابی تعلق خاطر دارد ولی میان وهابیت غرب گرا كه این پادشاهی نماد آن است با وهابیت غرب ستیز كه بن لادن نماینده آن است فاصله ای عمیق ایجاد شده كه آنان را به دشمنان خونی یكدیگر بدل كرده است.
در این میان نگرانی سومی نیز در كشورهای عربی با جوامع عمدتاً سنی از زمان به قدرت رسیدن شیعیان در عراق شكل گرفته كه روی كار بودن حكام علوی در سوریه و ابتكار عمل حزب الله لبنان در جنگ با اسرائیل این نگرانی را دوچندان می كند به ویژه آنكه جریان حزب الله توانسته است پیوندی عمیق با جنبش اسلام گرای سنی حماس در فلسطین برقرار كرده و درگیری همزمان این دو جنبش با اسرائیل افكار عمومی را در جهان عرب به حزب الله و مقاومت جانانه اش در برابر هجوم ماشین جنگی اسرائیل جلب كرده است.
ضلع دوم قدرت در خاورمیانه اسرائیل است كه از سویی حمایت بی چون و چرای ایالات متحده و حمایت نسبی اروپا را با خود دارد كه به معنی برتری دادن نظامی - امنیتی اسرائیل بر كشورهای منطقه است. طرح خاورمیانه جدید این برتری را به اسرائیل می دهد زیرا كه متضمن شكستن آخرین مقاومت ها در برابر برقراری صلح میان اعراب و اسرائیل است و روی كار آوردن رژیم هایی است كه برتری اسرائیل را به رسمیت بشناسند. در چنین رژیمی كه برای منطقه خاورمیانه تدارك دیده شده است، جریاناتی چون حزب الله و حماس یا كشورهایی چون سوریه و ایران كه مخالف تحقق روند مورد نظر آمریكا و اسرائیل باشند، طبیعی است كه دشمنان شماره یك آن به حساب می آیند و كشورهایی چون مصر یا اردن كه قبلاً شرایط عضویت در كلوپ جدید را با امضای پیمان صلح با اسرائیل به دست آورده اند یا كشوری چون عربستان كه تلویحاً این روند را پذیرفته است، نیز در این دیدگاه با آمریكا و اسرائیل همسو به نظر می رسند.
خاورمیانه ضلع سومی هم دارد و آن كشورهای حاشیه خاورمیانه عربی است. به طور مشخص دو كشور غیرعربی در منطقه با این مشخصات به چشم می خورند: یكی تركیه و دیگری ایران. تا پیش از انقلاب اسلامی این دو كشور در كنار اسرائیل نگرانی مشتركی در برابر خاورمیانه عربی داشتند و روابطی نزدیك با یكدیگر پی ریزی كرده بودند. با انقلاب اسلامی ائتلاف پنهان این سه كشور فروپاشید و اگرچه تركیه هنوز پیمان های نظامی اش را با اسرائیل با وجود روی كار آمدن دولت اسلام گرا حفظ كرده است ولی جمهوری اسلامی به تنهایی ضلع سوم قدرت را در خاورمیانه نمایندگی می كند. ایران پیش از انقلاب متحد طبیعی آمریكا و اسرائیل برای مقابله با ناسیونالیسم عربی بود و ایران جمهوری اسلامی اگرچه موضع مخالفتش را با این نوع نگرش در جهان عرب كه امروزه با جنبه های دیگری چون سلفی گری و همسویی با غرب آمیخته شده حفظ كرده اما راه مقابله با نگرش حاكم بر جهان عرب را نه در همسویی با اسرائیل و غرب كه در دشمنی با آنان جسته است و از این رو برای جلب افكار عمومی مردم در منطقه به رقابتی آشكار با كشورهای عربی برخاسته است. جنگ كنونی در لبنان در واقع جنگی آشكار است میان دو ضلع قدرت یعنی جریان طرفدار طرح جدید خاورمیانه و مخالفان آن و جنگی است پنهان میان دو گرایش عربستان و مصر و گرایش ایران و حزب الله.
جنگ نخست جنگی است كه هر كدام هدف را حذف دیگری قرار داده و جنگ دوم جنگی است برای به دست گرفتن رهبری جهان اسلام و جهان عرب در خاورمیانه كه هدف آن الزاماً به انقیاد درآوردن دیگری و نه حذف آن است.
پیام هایی كه میان رهبران كشورهای اسلامی و عربی در این مورد رد و بدل می شود در واقع پیام هایی است برای به تمكین وادار كردن دیگری كه با گلایه همراه است.
مهران كرمی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید