دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


زمان در تئاتر


زمان در تئاتر
تئاتر یک هنر زنده است این عبارت را بارها شنیده‌اید اما معنای این عبارت چیست؟ شاید تصور کنید که تئاتر هنری است که هنرمندان زنده در برابر تماشاگران زنده و در یک برنامه زنده به هنرنمایی می‌پردازند.
اما این دریافت، یک دریافت غیرتئاتری است و بر اساس مقایسه میان سینما و تئاتر شکل گرفته است اما بیایید با یک نگاه تئاتری این عبارت را تفسیر کنیم.
«تئاتر یک هنر زنده است» در این عبارت ما با مفهوم زندگی که در تضاد با مفهوم مرگ است مواجه می‌‌شویم. زندگی هنگامی معنا می‌یابد که ما به ماهیت زمان پی می‌بریم زیرا مرگ و زندگی در نتیجه تأثیر زمان بر اشیاء و انسان شکل می‌گیرد ـ‌ مرگ در نتیجه تأثیر کاهنده و زندگی در اثر تأثیر افزاینده زمان در اشیاء و ا‌نسان به وقوع می‌پیوندد ـ‌ از این رو برای شناخت تئاتر باید عنصر زمان را مورد بررسی قرار دهیم زیرا نادیده گرفتن عنصر زمان سبب می‌گردد تا هرگز تئاتری شکل نگیرد زیرا هنر تئاتر نمایشگر مرگ و زندگی است و این هنر تنها در فرآیند تأثیر زمان بر اشیاء و آدمیان پدید می‌آید و این تأثیر در لحظه به لحظة نمایش وجود دارد.
ما برای شناسایی تئاتر آپارتمان ناگزیریم تا به واشکافی عنصر زمان بپردازیم. اما پیش از این بررسی باید به نکته‌ای اشاره کنیم:
نکته: بسیاری تصور می‌کنند تئاتری شکست می‌خورد که تماشاگر پس از برخاستن از جایگاه خود دچار ملال گردد و احساس کند که زمان بسیاری را در تماشاخانه بیهوده گذرانده است و حوادث در تئاتر بسیار ک‍ُند می‌گذرند. در واقع تماشاگر یک ساعت از زمان حقیقی خود را در تماشاخانه گذرانده اما تصور می‌کند دو یا سه ساعت از زمان او بیهوده تلف شده است. این گذشت زمان، زمان روانی نامیده می‌شود. بسیاری از منتقدان با در نظر گرفتن زمان روانی ارزشهای هنری اثر را مورد سنجش قرار می‌دهند اما به‌زعم ما این منتقدان در بسیاری از لحظات دچار اشتباه می‌شوند زیرا بسیاری از گروههای تئاتر حرفه‌ای و آماتور با ساختن یک زمان جعلی و غیر تئاتری تماشاگران را تا دقیقه ۹۰ در روی صندلی نگه می‌دارند و تماشاگر سرخوش از تماشاخانه بیرون می‌آید این حادثه در نمایش آپارتمان به وقوع می‌پیوندد ـ اما برای آسیب‌شناسی نمایش آپارتمان باید تفاوت زمان تئاتری و زمان جعلی را دریابیم.
زمان زنده فقط عنصر سازنده هنر تئاتر است [زیرا عناصر دیگر تئاتر مانند بازیگران نویسندگان و... در سینما هم حضور دارند] اما این عنصر هرگز به شکل مجرد در تئاتر تجلی نمی‌یابد برای شناسایی عنصر زمان باید اشیاء و آدمیان را مورد مطالعه قرار دهیم؛ زیرا عنصر زمان در تئاتر هنگامی شکل می‌گیرد که ما به شناسایی تأثیرات آن در انسان و اشیاء بپردازیم.
تأثیرات زمان در اشیاء و آدمیان به دو بخش تقسیم می‌گردد:
الف) تأثیرات فیزیکی زمان:
۱) تأثیرات فیزیکی زمان در اشیاء: مقصود ما از اشیاء فقط اجسام نیست. ما زمانی از این واژه استفاده می‌کنیم که قصد داریم پوسته بیرونی و شکل ظاهری را مورد بررسی قرار دهیم به عنوان مثال تأثیر زمان در تاریکی و روشنایی هوا یا تأثیرات زمان در شکل‌گیری چهره و اندام انسان این تحلیل و بررسی در حیطه تأثیرات فیزیکی زمان قرار می‌گیرد.
به‌زعم ما «آپارتمان» از این زاویه دید بسیار آسیب‌پذیر است.
در نمایش آپارتمان صحنه به دو بخش تقسیم می‌گردد. در سمت راست صحنه رویدادهای زندگی مهناز و همسرش فرامرز به نمایش گذاشته می‌شود و در سمت چپ صحنه رویدادهای زندگی سیمین و همسرش مجید به تصویر کشیده می‌شود نمایش این صحنه‌ها به گونه‌ای صورت می‌گیرد که تماشاگر چند دقیقه از زندگی یکی از آنها را می‌بیند صحنه تاریک می‌گردد و تماشاگر به دیدن زندگی دیگری می‌پردازد.
[یادآوری این نکته الزامی است که هیچ‌کدام از رویدادهای نمایش کوچک‌ترین ارتباطی با یکدیگر ندارد و هر کدام به صورت مج‍ز‌ّا شکل می‌گیرد؛ به استثنای پایان نمایش که یکی از شخصیتها «مهناز» به شکل کاملا‌ً تصادفی به خانه شخص دیگر نمایش «سیمین» می‌رود و لحظاتی را پیرامون خرید خانة «سیمین» با او گفت‌وگو می‌کند و نمایش به پایان می‌رسد.]
تماشاگران آپارتمان ناخواسته هر دو قسمت صحنه را رؤیت می‌کنند گاهی اوقات نوری ساده بخشی از صحنه را تاریک می‌کند تا توجه تماشاگران را به سوی رویداد معطوف سازد اما نورپردازی ناکار‌آمد و حرکت نابه‌جای بازیگرانی که در شکل‌گیری رویدادهای نمایش نقشی را ایفا نمی‌کنند به تمرکز تماشاگر آسیب می‌رساند زیرا نمایشگران این نکته را نادیده می‌گیرند که تئاتر یک هنر زنده است و در تئاتر عنصر زمان باید در اشیاء ثابت [اجسام] و اشیاء متحرک [بازیگران] تأثیر بگذارد اما زمانی که بازیگران ناآگاه به حرکتهای زائد می‌پردازند تماشاگران نمی‌توانند به تأثیرات عنصر زمان در تئاتر واقف گردند زیرا آنها هرگز نمی‌توانند به آسانی بر روی رویدادهای نمایش متمرکز شوند.
۲) تأثیرات فیزیکی زمان در رویدادهای نمایش: با دیدن نمایش آپارتمان تماشاگر با سه زمان متفاوت مواجه می‌گردد:
▪ زمان خطی: هنگامی که نمایش به زندگی مهناز و همسرش فرامرز اختصاص می‌یابد نمایشگران از زمان خطی استفاده می‌کنند. این زمان فقط در سمت راست صحنه شکل می‌گیرد.
▪ بازگشت به گذشته: این زمان هنگامی شکل می‌گیرد که سیمین به یادآوری خاطرات گذشته خود با همسرش مجید می‌پردازد و تماشاگران با دیدن فلاش‌بک به مشاهده زندگی او می‌پردازند و می‌توانند حوادث گذشته و امروز او را در کنار یکدیگر ببینند. این زمان فقط در سمت چپ صحنه شکل می‌گیرد. اما چرا زمان بازگشت به گذشته فقط در هنگام نمایش رویدادهای زندگی سیمین و مجید شکل می‌گیرد؟ مگر مهناز و فرامرز هم در زندگی زناشویی خود با شکست مواجه نگشتند؟ مگر مهناز هم همانند سیمین گذشته خود را به یاد نمی‌آورد؟ اما چرا نمایشگران به دلخواه زندگی مجید و سیمین را با تکنیک فلاش‌بک و زندگی مهناز و فرامرز را با زمان خطی به نمایش می‌گذارند؟ تنها دلیل موجه به کارگیری این ترفند، ساختن زمان جعلی و ایجاد ریتم ساختگی و غیرتئاتری است تا تماشاگر کمتر آزار ببیند.
▪ زمان موازی: رویدادهای نمایش به شکل موازی طراحی شده‌اند. نمایش در لحظاتی به زندگی «مهناز و فرامرز» اختصاص می‌یابد و پس از وقفة کوتاهی تماشاگران رویدادهای زندگی «سیمین و مجید» را مشاهده می‌کنند. اما نمایشگران برای ایجاد زمان موازی دچار اشتباه می‌شوند.
ـ تذکر اول: کوچک‌ترین ارتباط ساختاری میان دو رویداد نمایشی که می‌بایست به شکل موازی در کنار یکدیگر قرار بگیرند وجود ندارد.
ـ تذکر دوم: زمان در هر یک از رویدادها به شکل دلخواه طرح‌ریزی شده است در حالی که برای شکل‌گیری زمان موازی، زمان رویدادها باید یکسان باشند.
ـ تذکر سوم: در زمان موازی رویدادها باید در نقطه مشترک به یکدیگر بپیوندند. اما این حادثه به شکل کاملا‌ً تصادفی در نمایش به وقوع می‌پیوندد اما اگر عنصر تصادف را از نمایش حذف کنیم نمایشگران چگونه می‌توانند میان رویدادهای نمایش پیوندی برقرار کنند.
نمایش آپارتمان سه زمان متفاوت را گزینش می‌کند اما هرگز نمی‌تواند به تبیین ساختار خود بپردازد زیرا زمان نه بر پایه نوع رویداد که بر پایة انتخابی شخصی و غیر هنری تعیین شده است.
ب) تأثیرات متافیزیکی زمان:
مقصود ما بیان تأثیراتی است که زمان در روح و روان اشیاء می‌گذارد؛ به بیانی روشن‌تر، این تأثیرات فقط در انسان پدیدار می‌گردد. ق‍ُدما، بارها بر این نکته تأکید داشتند که شخصیت بازی باید از نقطه الف به نقطه ب برسد. نکته‌ای که امروزه کمتر مورد عنایت درام‌نویسان قرار می‌گیرد اما ستیزه میان استادان درام کاملاً‌ بیهوده است زیرا هدف تئاتر هرگز تحو‌ّل شخصیت‌ بازی نیست بلکه هدف تئاتر، نمایش تأثیرات زمان در اشیاء و انسان است اما آیا این تأثیرات در نمایش آپارتمان پدیدار می‌گردد؟
پاسخ ما به این سؤال منفی است. تماشاگر با دیدن نمایش آپارتمان هرگز درامی را مشاهده نمی‌کند او با یک نمایش چندپاره روبه‌رو می‌گردد زیرا عنصر زمان که به شکل غیر تئاتری در نمایش حضور می‌یابد مانع انسجام درام می‌گردد و روش درام را دچار گسست می‌کند. به عنوان مثال در رویدادهای زندگی «مهناز و فرامرز» فرامرز با انتقادهای خود آسایش را از مهناز می‌گیرد و مهناز کوچک‌ترین اعتراضی نسبت به او نمی‌کند. اما ناگهان خشمگین می‌شود و به این نتیجه می‌رسد که باید خانة مستقلی را تهیه کند و با این اندیشه از خانة فرامرز بیرون می‌رود. این نقطة آغاز درام است اما همین نقطه، پایان زمان خطی رویداد است زیرا درام به جای انسجام در ابتدای راه متوقف می‌گردد.
پایان نمایش آپارتمان هرگز از برآیند ستیزه‌های اثر، شکل نمی‌گیرد. این پایان هنگامی شکل می‌گیرد که دو زمان متفاوت نمایش، زمان خطی «رویدادهای مهناز و فرامرز» و زمان بازگشت به گذشته «رویدادهای زندگی مجید و سیمین» با یکدیگر اتصال می‌یابد به این دلیل پایان اثر یک پایان ساختگی است.
هومن نجفیان
منبع : سورۀ مهر