یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


علی(ع) در شعرِ کوچه‌های کوفه


علی(ع) در شعرِ کوچه‌های کوفه
بی تردید سخن گفتن در وصف امام اول شیعیان حضرت علی(ع) در هر بعد و منزلتی که باشد، بسیار دشوار و سخت بنظر می‌آید و چه بسیار گفتارها و نوشتارهای مستندی که در وصف آن به ثبت و ضبط رسیده‌اند، اما باز اندکی باشد از بیش.
علی علیه السلام را باید شخصیتی بی بدیل و الهی دانست، بی بدیل بدین خاطر که در طول تاریخ هنوز به مانند آن کسی نیامده- است و الهی بدین سان که تمام ویژگی‌های آن حضرت با دیگران در تفاوت و تنوع است و بنابراین همین تفاوت و تنوع ویژه باعث شده تا که شخصیت آن حضرت الهی باشد. علی شخصیتی است انسان دوست و انسان مدار. انسانی است- به معنای واقعی. چون تمام ویژگی‌های انسانی را داراست. او کسی است که در صبر نمونه است ودر اراده بی‌همتا. هم گذشت و ایثار آن مثال زدنی است و هم اینکه در شرم و حیا و مردانگی الگوست. او کسی است که کار را برای بنده خدا، بخاطر رضای خدا انجام می‌دهد (حسن فاعلی) ونه برای خود و رضایت منویات زندگی خود (حسن فعلی) و همین ویژگی‌های بارز و شایسته‌اند- که نگاه‌ها را به خود جلب کرده و به مانند خورشیدی تابناک و ماهی نورانی در آسمان روز و شب می‌درخشد و بدین سان است که نه تنها علی(ع) را باید شخصیتی جهانی و آسمانی برشمرد که امامِ همه‌ی عوالم دنیوی و متافیزیک نیز به حساب می‌آید. او خورشید کعبه و زاده کعبه است.
آری او کسی است که طلوعش به مکه جان می‌دهد و غروبش به چشمان کوفه حیات،‌با این تفاصیل سخن گفتن در باب چنین انسان وارسته‌ای هم سعادت می‌خواهد و هم درایت و شناخت کافی. لذا هر چند در شکافتن شخصیت والا و محبوب و آموزنده‌ی آن، هم در حوزه‌ی شعر و هم نوشتار بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند، ولی در وصف چنین شخصیت بارزی هر چقدر سخن بگوئیم، باز کم گفته‌ایم. به طوری که می‌توان گفت: دنیای همه‌ی موجودات عالم فانی است، ولی دنیای آن حضرت همیشه ابدی و جاودان است. حال آنچه در پی می‌آید، جایگاه علی(ع) در شعر «کوچه‌های کوفه» از دکتر قیصر امین پور می‌باشد که در این شعر می‌توان شخصیت حضرت علی(ع) را در زوایای مختلف چه از لحاظ اجتماعی و چه از لحاظ عرفانی و چه از حیث عظمت انسانی و الهی محل بحث و وارسی دانست.
با این حال شعر کوچه‌های کوفه را ابتدا می‌نویسیم و بعد سعیمان بر آنست که در زوایایی که ذکر آن رفت، جایگاه آن حضرت در همین شعر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
ـ این جزر و مد چیست که تا ماه می‌رود؟
ـ دریای درد کیست که در چاه می‌رود؟
ـ این سان که چرخ می‌گذرد بر مدار شوم
ـ بیم خسوف و تیرگی ماه می‌رود
ـ گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
ـ یک لحظه مکث کرده، به اکراه می‌رود
ـ آبستن عزای عظیمی است، کاین چنین
ـ آسیمه سر نسیم سحرگاه می‌رود
ـ امشب فرو فتاده مگر ماه در آسمان
ـ یا آفتاب روی زمین راه می‌رود؟
ـ در کوچه‌های کوفه صدای عبور کیست؟
ـ گویا دلی به مقصد دلخواه می‌رود
ـ دارد سر شکافتن فرق آسمان
ـ آن سایه‌ای که در دل شب راه می‌رود
از این منظر زیباترین توصیفی که از شخصیت حضرت علی(ع) می‌شود، در مطلع شعر کوچه‌های کوفه است. به بیانی می‌توان گفت که مطلع شعر را می‌توان همان مقطع شعر هم به شمار آورد. چه اینکه شاعر به زیبایی تواضع و فروتنی امام علی(ع) را در عبادت و وصل به یار به تصویر می‌کشد. مهمترین عنصر در این مصرع تشبیهات ادبی شاعر است که توانسته با مهارت و ظرافت خاصی به آن بپردازد.
جزر و مد که در معنی واژه‌ای و عام آن به مفهوم بالا و پائین آمدن دریاست. ولی در این جا بر پایه‌ی مبانی عرفانی بکار رفته است. بدین گونه که به قیام و قعودی اشاره می‌کند که مشحون در معرفت و وصل به حقیقت می‌باشد.
قیام و قعودی که می‌تواند تصویری از حادثه‌ی بزرگ و آموزنده در مسجد کوفه باشد. و زیباتر اینکه این قیام و قعود بدنبال رسیدن به اصل است و آن اصل چیزی جز سبع السموات و الارضین نیست. در این مصرع باید اذعان داشت که معانی و عرفان محضی نهفته است و آن می‌تواند رسیدن به ماه و یا نوری باشد که با ماه آسمان بسیار در تفاوت است. بنابراین آخرین هدف این قیام و قعود که مفهوم اصلی نیز (حضرت علی است) طی طریقی است عارفانه که در جهت وصل به حقیقت خویش می‌کوشد. مصرع دوم نیز که باز با علامت سئوال روبروست، سئوالی است که شاعر در شکلی توصیفی عنوان می‌دارد و باز می‌تواند با همان درد بیکران حضرت علی در بطن اجتماعِ خویش مرتبط باشد که آن حضرت راهی بجز سخن با چاه را پیدا نکرد. اما شاعر در این جا به «درد» وسعت فراوانی به اندازه‌ی یک دریا می‌دهد که در چاه می‌رود. یعنی ظرف با مظروف در معنی سطحی آن با هم سازگار و همخوانی ندارند، ولی در معنی واقعی آن این مهم می‌تواند بعنوان یک معجزه صورت پذیرد. به تعبیری شاعر دریای درد آن حضرت را که مظروفی وسیع است، برای جایگزین کردن در یک چاه بعنوان ظرف مقدور و ممکن می‌داند.
یعنی می‌توان گفت که بحر در کوزه هرگز جایگاهی ندارد، اما برای انسانهای وارسته و وصلِ به حق این مهم امکان پذیر است و البته این بیت در کل سیر صعودی دلی را به مقصد دلخواه بازگو می‌کند. در بیت دوم شاعر حادثه‌ی کوفه را یک اتفاق مهم و ماندگار جلوه می‌نماید که البته تحت هر شرایطی معتقد است که این حادثه باید رخ دهد و به همین خاطر است که از گذر چرخ (زمان) بر مدار شوم، خبر می‌دهد. و جالب‌تر اینکه شاعر بر مدار شوم می‌گوید و نه در مدار و یا از مدار شوم. پس این گذر چرخ بر مدار شوم قطعاً پیامدی را بدنبال خواهد داشت و آن پیامد نیز گرفتن ماه یا همان خسوف است. به بیانی دیگر شاعر ضربت خوردن حضرت علی(ع) را در مسجد کوفه بسیار غم انگیز می‌پندارد، به طوری که این حادثه را به زیبایی با حوادثی که در طبیعت و عالم امکان اتفاق می‌افتد، تشبیه می‌نماید. و مهمترین پیام در بیت سوم این شعر ایستادن زمان است. آری ایستادن زمین و زمان در شأن هیچ کس و برای هیچ حادثه‌ای بجز آخر زمان ممکن نیست.
چه این که فقط در آن جاست که زمان از حرکت می‌ایستد، ولی شاعر حادثه‌ی کوفه را آنچنان غم انگیز و مهم می‌پندارد که گویا با این حادثه زمان از حرکت ایستاده است. لذا در این جاست که جایگاه حضرت علی(ع) بسیار نمادین و والاست. چرا که شاعر این حادثه را در زوایایی هم به حوادثی که در سوره قیامت و تکویر آمده است،‌ تشبیه می‌کند.
در بیت چهارم نیز صحبت از آبستن عزای عظیم شده است که در این جا باز ساختمان شعری بر پایه‌ی همان قواعد و اصول تشبیه و استعاره است. چرا که نسیم سحرگاه در این جا هم می‌تواند حضرت علی باشد که آشفته خاطر می‌رود و هم اینکه می‌تواند نسیم سحرگاهی باشد که در عزای حضرت علی آشفته و پریشان خاطر راه خود را می‌پیماید.
در بیت پنجم: آنچه که مرسوم و معقول است، ماه همیشه در آسمان هست و افتادن آن در آسمان به زمین هرگز در معنی حقیقی میسر نبوده و نیست، اما در این جا منظور شاعر از ماه می‌تواند حضرت علی باشد و هم می‌تواند خود ماه باشد که در این عزای عظیم به صورت دیگری جلوه می‌نماید. بطوری که در مصرع دوم نیز شاعر به راه رفتن آفتاب بر روی زمین اشاره می‌کند که دقیقاً همان جلوه نمودن صورت دیگری از رفتار و روحیّات طبیعت است که در این عزای بزرگ چهره می‌شود. یعنی شاعر حادثه کوفه را زیباتر و مجلل‌تر از آن چیزی به تصویر می کشد که مخاطب به آن می‌اندیشد. یعنی برای این اتفاق دنیاهای ویژه‌ای را با ویژگی‌های ویژه ترسیم می‌کند که هرگز به ذهن انسان خطور نکرده است.
بیت ششم: شاید بتوان گفت تقدیر الهی است که باید حتماً چنین اتفاقی بیفتد و این اتفاق به عنوان مهمترین اتفاق در طول تاریخ بشر به ثبت برسد. اگرچه امام اول شیعیان نیز از بروز و شیوع این حادثه کاملاً با اطلاع و باخبر است، ولی زمان و مکان آن نیز تنها در محلی بنام کوفه میسور است و این جز تقدیر و خواست الهی چیز دیگری نیست. پس دلنوازترین صدای عبور برای دلی که به مقصد دلخواه خود در پرواز است، همان صدای عبور حضرت علی است که در کوچه‌های کوفه رخ می‌دهد. «فُزتُ و ربِّ الکَعبه» به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم.
بیت هفتم: بیت آخر مهمترین پیام حادثه است. چه این که شاعر از طالب بودن فرق آفتاب صحبت به میان می‌آورد. یعنی می‌خواهد که بگوید، حضرت علی(ع) با دل و جان منتظر به وجود آمدن چنین اتفاقی است، اتفاقی که از آن نیز با رضایت کامل استقبال می‌کند. در این بیت سه واژه‌ی آفتاب، سایه و شب بکار رفته است. شاعر در این جا از شکافتن فرق آفتاب می‌گوید که طبعاً آفتاب در این جا حضرت علی است، ولی زیبایی و اوج کار شاعر در وصف این حادثه همان سایه‌ای است که در دل شب راه می‌رود. چرا که شاعر توانسته ارتباطی عمیق را با ائمه اطهار برقرار کند و به بیانی شاعر شناخت لازم را از ائمه اطهار و بخصوص امام اول شیعیان بدست آورده است.
چون حضرت علی(ع) را به آفتاب تشبیه می‌کند، ولی این زبان زبان شاعر نیست که از سایه در دل شب سخن به میان می‌آورد، بلکه همان زبان گویا و رسای حضرت علی است که سایه را در دل شب مقدور و ممکن می‌داند. کما اینکه در نگاه عموم این مهم در هیچ زاویه‌ای امکان پذیر نیست، مگر زبان غیب، که آن هم تنها توسط شاعر می‌تواند اتفاق بیفتد.
و مهمتر اینکه در مصرع دوم از بیت آخر این شعر؛ دو پیام رسا و آموزنده نهفته است. چه این که سایه در دل شب کنایه از کمک آن حضرت به ایتام و افراد مستمند است که بطور مخفیانه و بخاطر حسن فاعلی و رضایت حق انجام می‌پذیرد. در ثانی طی طریق کردن راه عرفان و وصل به دوست بصورت پنهانی است. یعنی به بیانی استقبال از حادثه است. حادثه‌ای که پیامد آن از بهر پیمودن همان جاده سعادت و معرفت بصورت پنهانی است که شاعر با تکنیک ادبی و تشبیه شاعرانه خود این مهم را به تصویر می‌کشد. حسن سخن اینکه این شب‌ها بسیار محترم و گرانبهاست.
شبهای قدری که قرآن در دل آن نازل شده است. شبهایی که رحمت و مغفرت است و بالاخره آن شب، آن شبی که در نگاه قرآن بسیار ارزنده است (شب قدر از هزار ماه برتر است) و یا شبی که باز از دیدگاه قرآن شبی است که فرشتگاه و جبرئیل به اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود می‌آیند و شبی که تا طلوع فجر رحمت و سلامت است. پس این شب‌ها را محترم و گران سنگ می‌دانیم. محترم بدین مفهوم که عزای بزرگترین انسان خدایی است. انسانی که پرچم عدالت و درفش انسانیت را در سرزمین جهل و جور به اهتراز درآورد و گران سنگ بدین خاطر که تا ابد شخصیت و منش انسانی و روحانی آن کیمیا و بی جانشین است.
پس برای چنین انسان وارسته و حقیقی‌ای، کوچه‌های کوفه هرگز نگریسته‌اند، بلکه همیشه تبسمی به رنگ عشق بر لبان داشته و دارند و طبعاً شعر کوچه‌های کوفه از دکتر قیصر امین پور نیز دنیاهای بی بدیلی را خلق می‌کند که هرگز این دنیاها فانی نیستند، چون صاحب این دنیاها شخصیتی است که بقایی در فناست. و چون نخستین افتخار برای آن حضرت پیشگام بودن وی در پذیرش اسلام و به عبارت واضح‌تر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه‌ی خویش بود. این پیشگامی و گرویدن به‌ آیین توحید از اموری است که قرآن مجید نیز بر آن تکیه و تأکید خاص دارد «سبقت در اسلام. «و السابقون السابقون اولئک المقربون (واقعه ۱۰ و ۱۱)
و مهمتر از این، سخن خود نغز پیامبر است که می‌فرماید: نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در حوض (کوثر) ملاقات می‌کند پیشقدمترینِ شما در اسلام، علی بن ابی طالب است. عصاره‌ی کلام رباعی زیبای ذیل در وصف حضرت علی از شاعر گران سنگ علی مرتضایی است.
پیوسته کشم به سوی او دست نیاز
شاید نکند فکر مرا طعمه‌ی آز
حالی بدهد فراخور سفره‌ی عیش
چون حال خوشِ علی بهنگام نماز
عابدین پاپی


همچنین مشاهده کنید