یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حضرت زینب (س) سیره زینبی و نهضت بیداری


حضرت زینب (س) سیره زینبی و نهضت بیداری
در مقاله حاضر نویسنده با تحلیل هدف قیام حسینی به بررسی نقش حضرت زینب در تداوم نهضت بیداری و افكارسازی و تهییج عواطف و احساسات مردم پشیمان شده از عدم یاری فرزند رسول خدا(ص) پرداخته و نقش و سیره حضرت زینب (س) را در نهضت بیداری و آگاهی بخشی مسلمانان كلیدی و بنیادین ارزیابی نموده است كه با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● هدف قیام حسینی
بی گمان هر نهضتی برای ببار نشستن، نیازمند عوامل، ابزارها و بسترهای مناسبی است. اگر علل قیام عاشورا و اهداف غایی آن، مبارزه با ستم و بازگشت به دین اسلام و قرآن بود، این مهم تنها با شمشیر و قیام در میدان نبرد محقق نمی شد بلكه نیازمند ابزارهای نرم و تأثیرگذار دیگری چون تأثیر بر افكار عمومی و هدایت آن به سوی مقصد و مطلوب قیام بود.
از این رو حضرت امام حسین(ع) نیز با توجه به این مهم در هرجایی كه فرصت و بستری برای كار فرهنگی و تبلیغی فراهم بود به شمشیر بیان متوسل می شد و به تشریح علل ایجادی و غایی قیام می پرداخت.
سخنرانی ها و احتجاجات آن حضرت از همان آغاز مبارزه با حكومت غاصب و باطل و ظالم یزیدی در مدینه تا روز عاشورا و در گرماگرم نبرد و خون و چكاچك شمشیرها بیانگر این روش بوده است تا بتواند با بهره گیری از همه امكانات و فرصت ها و تأثیرگذاری بر افكار عمومی و بیداری اسلامی، آنان را به سوی حق هدایت كند و قدرت و خلافت را به راه راست برگرداند.
قیام آن حضرت كوششی بود تا مردمان، خود برای احقاق حق خویش قیام كنند؛ زیرا بر پایه آموزه های قرآنی یكی از اهداف فرستاده شدن پیامبران، روشنگری و آگاه سازی و پرورش انسان هایی است كه خود برای به دست آوردن حق خویش به پا می خیزند، خداوند در این باره می فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ ما پیامبران را با دلایل روشن به همراه كتاب قانون و میزان داوری فرستادیم تا مردمان را آگاه كرده و آنان خود برای قسط و عدالت قیام كنند.
هدف این نبود كه خود آن حضرت به تنهایی و یا با گروهی اندك از یاران به عدالت و قسط قیام كند و آن را برپا دارد؛ زیرا هرگز این امكان وجود ندارد كه گروهی حتی نخبگان سیاسی و علمی و رهبرانی خاص با حزب و گروهی قوی بتوانند جامعه انسانی را به سوی هدف والای برپایی عدالت سوق دهند بلكه برای رسیدن به این مقصد، همراهی و همگامی و همدلی مردم از اصول اساسی دست یابی به چنین هدفی است.
براین اساس قیام حسینی(ع) زمانی می توانست به هدف برسد كه مردمان را همدل و همراه سازد و این مهم جز به بیداری و روشنگری و تأثیرگذاری بر افكار عمومی جامعه به عنوان صاحبان حقیقی قدرت و حكومت امكان پذیر نبود؛ بنابراین قیام شمشیری و هیاهوی جنگی، تنها می توانست به عنوان جرقه بیداری و روشنایی رعد و برقی باشد كه خفتگان را بیدار و فضای آكنده از تیرگی و تاریكی را كمی روشنی بخشد.آنان در ظلم و ستم یزیدیان بنگرند و آن گاه خود به امر عدالت خواهی و قسط طلبی قیام كنند.
● لزوم تداوم نهضت بیداری
این جاست كه پس از افتادن پرچم جنگ و خون، می بایست پرچم بیدارگری برافراشته می شد و این مسئولیت برعهده بازماندگان این قیام یعنی حضرت زین العابدین(ع) و حضرت زینب(س) بود كه به خوبی از عهده این ماموریت برآمدند و توانستند به مردمان بیدار شده از رعد شمشیر كربلاییان و انوار درخشش آذرخش خون ستاره فرید آسمان نبوت و طهارت. حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) بفهمانند كه اكنون زمانه قیام مردمان برای عدالت است. این گونه شد كه در پی بیدار باش و هشدار باش كاروان اسیران كربلا، حركت توفنده و عظیم توابین شكل گرفت و به سه سالی نیانجامیده طومار یزید و یزیدیان را در هم پیچید.
● سیره رهبران نهضت بیداری
تبلیغات و جنگ روانی اگر بی مایه باشد هر چند می تواند مردمان را به كمك احساسات و عواطف به خیابان ها بكشاند و آنان را چند روزی مشغول دارد ولی هرگز نمی تواند آنها را برای تغییرات بنیادین، همواره در میدان نبرد نگه دارد.
از این رو زمانی تاثیرگذاری جنگ روانی و تبلیغاتی دایمی خواهد بود كه پیام دارای آن چنان قوت و نیروی ذاتی باشد كه بتواند مردمان را پس از احساس و عواطف با عقل همراهی كند و آنان را با نیروی عقلانی در میدان نگه دارد از این جاست كه نقش رهبرانی كه بازیگر افكارسازی عقلانی باشند هویدا می شود. حضرت زینب با برادرزاده بزرگوارش از این توان برخوردار بودند كه بتوانند همان گونه كه احساسات آنان را تهییج می كنند افكار ایشان را به چنان عقلانیتی سرخ و فرا ابزاری مجهز سازند كه تا سالیان سال بلكه نسل ها و سده ها در میدان نبرد با ظلم و ستم نگه دارند و آنان را به حق طلبی وادارند. گام نخست زینب این بود كه احساسات برانگیخته شده از خون های پاك در سرزمین كربلا را تهییج نماید و آتش درونشان را برافروزد.
او در همان آغاز حركت كاروان اسیران به سمت كوفه با زبان علوی گونه اش به سخنرانی پرداخت و با سخنرانی كوتاه و ساده و در عین حال تاثیر و تاثر برانگیزش مردمان را به شیون و ناله برانگیخت و همگان را به صحنه سیاست و جامعه كشاند.
سخنرانی كوتاه زین العابدین(ع) نیز این معنا را تقویت كرد و تحولی سریع و شگفت انگیز در جامعه كوفیان برجا گذاشت به طوری كه مردم پس از وی، ضدحكومت یزیدیان شعار داده و ابراز انزجار و برائت كردند. زبان های به كام فرو رفته از دهان ها برون افتاد و فریاد خونخواهی و عدالت خواهی در كوی و برزن فراگیر شد. این سخنرانی ها به اندازه ای موثر و كارساز بود كه موقعیت عبیدالله بن زیاد و یزید در نزد مردم به سختی متزلزل و سست شد و با آن كه فرماندار كوفه در نبرد جنگی در میدان كربلا ظاهر پیروز شده بود و می بایست قدرت وی در دیده ها بزرگ تر جلوه می كرد و ترس او بیش تر از پیش در دل ها جای می گرفت، فریادهای توام با نفرت و انزجار از حكومت وقت یزیدی از همه جا برخاست.
دولت وقت می كوشید با بهره گیری سیاسی و تبلیغاتی و جنگ روانی، هر جنبشی را سركوب كند. فریاد آزادی خواهان از هر كجا شنیده می شد، اكنون می بایست فرو می خفت؛ زیرا آنان توانسته بودند بزرگ ترین دشمن خود را كه فرزند دختر پیامبر(ص) بود از میدان به در كنند و شمشیر برگردنش بكشند.
افراد مخالف دیگر می بایست حساب كار به دستشان می آمد كه هیچ كس را یارای مخالفت با چنین قدرت و حكومتی نیست از این رو عبیدالله بن زیاد و یزیدیان با راه اندازی كاروان سرها و اسرا می كوشیدند موقعیت خود را بیش از پیش تثبیت كنند ولی حركت امام علی بن الحسین(ع) و حضرت زینب(س) همه این نقشه ها را نقش برآب كرده بود.
اگر تا پیش از این می كوشیدند تا با شناساندن سرها و اسرا به مخالفان بفهمانند كه آنان بزرگ ترین مخالفان خود را این چنین سربریدند تا ترس و وحشت بر مخالفان چیره و آنان را به گوشه گیری از سیاست و مخالفت وادار سازند، اكنون می بایست كشته شدگان و اسیران را پنهان می كردند. بیداری مسلمانان می توانست مسیر افكار عمومی را تغییر دهد و به سمت و سویی هدایت كند كه بنیادهای حكومت را درهم ریزد.
این چنین است كه وقتی كشنده حسین در مجلس عبیدالله و یا یزید خود را با اشعاری چنین معرفی كرد كه: ركاب مرا از زر و سیم پركن كه من پادشاه محجب را كشته ام و كسی را كشته ام كه پدر و مادر او بهترین مردم بودند و هنگامی كه پیوندها را بشناسانند وی بهترین پیوند را داراست؛ عبیدالله و یا یزید به خشم آمد و گفت اگر می دانستی حسین چنین كسی است چرا او را كشتی؟ و حكم قتل او را دادی؟ این همه نشان می دهد كه اكنون دولت وقت می كوشد تا مردم را از عمق فاجعه دور سازد.ولی خطبه های زینب(س) در كوفه و در میان انبوه مردم حق را آشكار كرد و انگیزه قیام كنندگان و علت و اهداف قیام را به خوبی به مردم شناساند.
● نقش سخنرانی های حضرت زینب(س) در خنثی سازی جنگ روانی دشمن
در روایات است كه هنوز سخنرانی های بیدارباش زینب پایان نیافته بود مردمان بر یكدیگر بانگ می زدند و می گفتند: به خدا تباه شدید و نمی دانید. در همان جا بود كه وقتی امام زین العابدین(ع) فرمود: خدابیامرزد كسی را كه پند مرا بشنود و سفارشم را به كار بندد؛ همگی فریاد برآوردند: همه فرمانبرداریم. همه حرمت تو را نگه خواهیم داشت و با دشمنانت پیكار خواهیم كرد. ما یزید را می گیریم و به دست تو می سپاریم.
سخنان آنان آن چنان بردل ها تأثیر گذاشت كه وقتی عبیدالله بر منبر كوفه در همان عصر ورود كاروانیان سخنرانی كرد، عبدالله عفیف برخاست و خطاب به عبیدالله بن زیاد گفت: دروغگو تو و پدرت و آن كسانی هستید كه تو را بر ما حاكم ساختند. مردك! فرزند پیغمبر(ص) را می كشی و بر منبر مسلمانان چنین سخنانی می گویی.(تاریخ طبری ج ۷ ص۲۷۳)
زینب و امام سجاد(ع) می خواستند خاطره هولناك كشتار اهل عدالت خواهی و قیام كنندگان بر ضد ظلم و ستم، در اذهان باقی بماند و علت اصلی قیام روشن گردد تا مردم برپایه عقلانیت و دین بتوانند در موقع مناسب تصمیم درستی اتخاذ كنند و نیز بذرهای قیامی كه در كوفه كاشته شد بارور شود و با عقلانیت و خرد پیوند خورد؛ زیرا اگر تنها به این احساسات زودگذر بسنده می كردند همان گونه كه به سرعت شعله می كشد و فراز می رود به همان سرعت بلكه بیشتر خاموش می شود و فرود می آید. این احساسات می بایست با بیان دقیق انگیزه های قیام و علل آن آبیاری می شد و به رشد و بالندگی می رسید تا بتواند ماندگار باشد و تأثیرات بنیادینی را به جا گذارد.
وقتی كاروان اسرای عاشورایی را به كاخ ابن زیاد آوردند، او خطاب به زینب(س) گفت: خدا را شكر كه شما را رسوا كرد و نشان داد كه آنچه می گفتید دروغی بیش نبود.حضرت زینب(س) گفت: سپاس سزاوار خدایی است كه ما را به محمد(ص) گرامی داشت. جز فاسق دروغ نمی گوید، جز بدكاره رسوا نمی شود و آن ما نیستیم؛ دیگرانند.»
ابن زیاد گفت: دیدی خدا با برادرت چه كرد؟
حضرت زینب در جواب گفت:
«از خدا جز خوبی ندیدم. برادرم و یاران او به راهی رفتند كه خدا می خواست. آنان شهادت با افتخار را برگزیدند و بدین نعمت رسیدند اما تو پسر زیاد، خود را برای پاسخ آنچه كردی آماده كن.
همچنین در اثر سخنان كوبنده حضرت زینب(س) در شام، یزید در مركز حكومت خود در پیش دیدگان مردم رسوا شد. وقتی یزید با عصا به دندانهای امام حسین(ع) می زد و می گفت: كاش بزرگان من كه در بدر كشته شدند می بودند و به من دست مریزاد می گفتند و می دیدند كه انتقام آنها را از اولاد احمد گرفته ام، حضرت زینب خطاب به او سخنانی بر زبان راند كه تأثیر عمیقی بر مردم شام گذاشت و در دگرگونی اوضاع علیه یزید مؤثر بود:
یزید پنداری اكنون كه زمین و آسمان بر ما تنگ است، و چون اسیران، شهر به شهرمان می برند، در پیشگاه خدا ما را ننگ است؟ و ترا بزرگواری و آنچه كردی نشانه سالاری؟ به خود می بالی و از كرده خویش خوشحالی كه جهان تو را به كام است و كارهایت به نظام؟ نه چنین است، این شادی، تو را عزاست و این مهلت برای تو بلاست...
یزید! به خدا جز پوست خود را ندریدی و جز گوشت خویش را نبریدی و به زودی و ناخواسته بررسول خدا در می آیی. روزی كه خویشان و كسان او در بهشت جمع و خدایشان آنان را در كنار هم آورده است و از بیم و پریشانی آسوده اند.
به زودی آن كه تو را بر این مسند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو كشانده، خواهد دانست كه زیانكار كیست و خوار و بی مایه چه كسی است. در آن روز داور، خدا و دادخواه، مصطفی و گواه بر تو، دست و پاهاست. اما ای دشمن و دشمن زاده خدا، من هم اكنون تو را خوار می دارم و سرزنش تو را به چیزی نمی شمارم. به خدا، كه جز از خدا نمی ترسم و جز به او شكوه نمی برم، هر حیله ای داری به كار بر و از هر كوششی كه توانی، دست مدار و دست دشمنی از آستین برآر، كه به خدا این عار به روزگار ز تو شسته نشود...
بنا به نقل مقاتل و تواریخ، سخنانی نیز بین امام سجاد(ع) یزید رد و بدل شد. سخنان امام به ویژه بر منبر شام در جمع مردم، و نیز روشنگری هایی كه در برابر رفتار برخی از شامیان نمود موجب آگاهی مردم از اصل واقعه و نگرانی و بیم یزید از عاقبت فاجعه ای كه انجام داده گردید. شامیان دریافتند كسانی كه با چنان وضع فجیعی در عراق كشته شدند، شورشی و خارج از دین نبودند. آنان خاندان كسی هستند كه یزید به نام وی بر مسلمانان حكومت می كند.
● عاقبت روشنگری های حضرت زینب(س)
این سخنان و پیشامدهای متعاقب آن علاوه بر آگاهی مردم (چه در كوفه و چه در شام) با عمق فاجعه و بر ملا شدن ماهیت حكومت یزید، سبب شد كه یزید به دلجویی از بازماندگان امام حسین(ع) برخیزد و آنان را بیش از این در دمشق نگاه ندارد. گویند حتی یزید دستور داد كه جای مناسبتری برای اسرا فراهم گردد.
به نقل طبری، یزید، علی بن الحسین را طلبید و گفت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را. اگر من با حسین بودم هر چه از من می خواست می دادم و به هر صورت بود مرگ را از او باز می داشتم هر چند به بهانه نابودی بعضی فرزندانم باشد.
بلاذری نوشته است به علی بن الحسین(ع) گفت: اگر دوست داری نزد ما بمان هر چه بخواهی به تو می دهیم اما او رفتن به مدینه را اختیار كرد و یزید وی را به مدینه فرستاد.
این گونه است كه قیام حسینی(ع) با مدیریت بازماندگان قیام مخصوصا زینب كبری(س) به حركتی عمومی و فراگیر تبدیل می شود و قیام های پیاپی از سوی مردم و رهبران آنان به نام توابین و مختار و عبدالله و در همه شهرها و آبادی های جهان اسلام بر پا می شود تا بر اساس دستور قرآنی لیقوم الناس باالناس بالقسط خود ایشان برای دست یابی به حق خویش قیام كنند.
علی جواهری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید