یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اهل بیت (علیهم السلام) و ایثار


اهل بیت (علیهم السلام) و ایثار
ایثار و گذشت و دیگران را بر خود ترجیح دادن صفتی است ذاتی اهل بیت (علیهم السلام) و در جایْ جایِ حیات و زندگی فرد فرد این خاندان به روشنی خورشید ، هویدا و پیداست تا جایی كه هیچ مستحقی و نیازمندی و حتی غیر نیازمند به آنان مراجعه نكرد جز اینكه با دستانی پر و كیسه ای مالامال از جنس و پول برگشت .
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود :
إنّا لَنُعْطِی غَیْرَ الْمُسْتَحِقِّ حَذَرَاً مِنْ رَدّ الْمُسْتَحِقِّ .(۱)
ما از بیم آنكه مستحق و نیازمند را رد نكرده باشیم به غیر مستحق هم می بخشیم !
ابوحمزه ثمالی می گوید : شنیدم حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) به كنیزش می فرمود : بر در خانه من نیازمندی و تهیدستی نگذرد مگر آنكه او را اطعام كنید و من همانجا به حضرت گفتم : هركس چیزی می خواهد و به سوی انسان دست دراز می كند مستحق نیست ، امام (علیه السلام) فرمود :
أخَافُ أن یَكُونَ بَعضُ مَن یَسأَلُنَا مُحِقّاً فَلاَ نُطْعِمُهُ وَنَرُدَّهُ ، فَیَنزِلُ بِنَا أهلَ البَیتِ مَا نَزَلَ بِیَعقُوبَ !(۲)
می ترسم برخی از كسانی كه درخواست كمك می كنند مستحق باشند و ما او را اطعام نكرده ، باز گردانیم و آنگاه بر ما اهل بیت آن نازل شود كه بر یعقوب نازل شد .
این بخشش و ایثار گاهی به گونه ای بود كه همه دارایی آنان را فرا می گرفت .
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید :
إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلیٍّ قَاسَمَ رَبَّهُ ثَلاثَ مَرّات ، حَتَّی نَعلا وَنَعلا وَثَوْبَاً وَثَوْبَاً وَدِینَاراً وَدِینَاراً.(۳)
حسن بن علی سه بار هر آنچه از كفش و جامه و دینار داشت با خدا تقسیم كرد .
● ایثاری كم نظیر
حسن بن بصری می گوید : روزی حضرت امام حسین (علیه السلام) به بستان خود نزدیك شد و غلامش را دید كه نشسته و نان می خورد . امام زیر درخت خرمایی نشستند و با دقت او را نگریستند ، دیدند غلام از هر قرص نان نیمی خود می خورد و نیمی دیگر را برای سگ می اندازد و در پایان كار هم دست به دعا برداشته ، گفت : خدایا ! من و سرورم را بیامرز و به او بركت بخش ، چنان كه به پدر و مادر او بركت دادی ، به مهربانی ات ای مهربان ترین مهربانان .
در این هنگام امام برخاست و او را با نام صدا كرد و فرمود : ای صافی ! غلام وحشت زده از جای برخاست و گفت : سرورم ! و ای سرور همه مؤمنان ! من شما را ندیدم ، مرا ببخش .
امام فرمود : مرا حلال كن ، زیرا بدون اجازه وارد بستانت شدم !
صافی گفت : به خاطر فضیلت و سروری و كرم خود چنین سخنی را می گویی !
امام فرمود : دیدم نیمی از نان را خود می خوری و نیم دیگر را به سگ می دهی ، چرا ؟
غلام گفت : سرورم هنگامی كه من نان می خوردم این سگ به من می نگریست و من از نگاهش شرم كردم ، از این گذشته این هم سگ شماست كه بستانتان را در برابر دشمنان می پاید و من هم برده شمایم و هر دو رزق رسیده از شما را می خوردیم .
امام (علیه السلام) گریست و فرمود : تو در راه خدا آزادی و با رضایت خاطر هزار دینار به تو می بخشم !
غلام گفت : اگر مرا آزاد كنید باز هم دوست دارم عهده دار بستان شما باشم .
امام فرمود : مرد هرگاه سخنی بر زبان جاری می كند ، شایسته است كه آن را با عمل خود ثابت كند و من پیش از این گفتم : بدون اجازه تو به بستانت وارد شدم و سخن خود را با عمل ثابت كردم و باغ را با هر آنچه در آن است به تو بخشیدم !
غلام گفت : اگر شما بستانت را به من بخشیدی من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان شما كردم.
ایثار در سخت ترین شرایطنكته ای كه بس تأمل برانگیز است اینكه : اهل بیت (علیهم السلام) ایثار و بخشش را حتی در سخت ترین شرایط زندگی از دست نمی دادند ، چنان كه نقل كرده اند : تهیدستی در روز عاشورا وقتی شنید جماعتی قابل توجه در وادی نینوا گرد آمده اند ، به راه افتاد تا خود را به آنان رسانید ، حضرت امام حسین از حال او پرسید ؟ گفت : نیازمندم و شنیده ام مردمی بسیار در این محل گرد آمده اند ، با خود گفتم : شاید از این گروه خیری به من رسد ، حضرت فرمود : همین جا بایست و پیش تر نرو ، آنگاه به خیمه باز گشت و آنچه لازمه كمك بود در پارچه ای پیچید و به آن تهیدست داد و او نیز گرفت و شادمان بازگشت! !
گذشت از مجرمانعبیداللّه بن حرّ جعفی كه هر لحظه چون بت عیّار به شكلی درمی آمد ، لحظه ای با حق بود و گاهی با باطل و گاه هم بی طرف ! در جنگ صفین با اینكه اهل عراق بود به كمك معاویه شتافت و تمام دوران جنگ بر ضد امیرمؤمنان (علیه السلام)در خدمت دشمن ردیف اوّل اهل بیت ، معاویه فرزند نامشروع ابوسفیان بود .
او پس از پایان جنگ به خیال اینكه در عراق نمی تواند ادامه زندگی دهد همراه معاویه به شام رفت و در آنجا با حقوقی كه از معاویه می گرفت سرگرم زندگی شد .
در عراق شهرت یافت كه عبیداللّه بن حرّ در جنگ كشته شده ، همسرش پس از اطمینان و یقین به این موضوع و به دنبال پایان امور شرعی با عكرمهٔ بن الخبیص ازدواج كرد .
عبیداللّه كه سخت به همسرش علاقه داشت از شنیدن این خبر چنان ناراحت شد كه تصمیم گرفت به كوفه باز گردد و چنانچه ممكن باشد ، همسرش را از شوهر دوم جدا كند و به خانه خود برگرداند .
معاویه وی را از رفتن به كوفه ترسانید و به او گفت : رفتنت همان و گرفتار شمشیر انتقام علی شدنت همان ! ولی عبیداللّه در پاسخش گفت : من به سوی عدالت و به جانب كلید حلّ مشكلات می روم و از رفتنم ترس و واهمه ای ندارم . اخلاق علی ، اخلاق تو نیست ; اخلاق علی اخلاق الهی و ملكوتی است و او فریادرس دادخواهان است .
او به كوفه آمد ، ابتدا به شوهر همسرش مراجعه كرد ولی شوهر زن از رها كردن آن زن به شدّت امتناع ورزید و با كمال جرأت و جسارت عبیداللّه را از نزد خود راند ، عبیداللّه كه دید تاب مقاومت در برابر او را ندارد روانه مسجد كوفه شد تا حلّ مشكل را از علی (علیه السلام) بخواهد .
او به مسجد آمد ، گروهی انبوه را گرداگرد خورشید هدایت و محبت دید ، صبر كرد تا كار همه با علی به پایان برسد آنگاه در محضر علی نشست و با كمال آرامش طرح شكایت كرد ، حضرت فرمود : تو همان نیستی كه در جنگ صفین بر ضدّ من معاویه را یاری دادی و به روی اهل ایمان شمشیر كشیدی ؟ گفت : علی جان ! من برای محاكمه شدن اینجا نیامده ام ، من برای درمان دردم به محضرت شتافته ام ، مشكل مرا حل كن و همسرم را به من باز گردان !
حضرت به غلامش فرمان داد آن مرد را احضار كند ، غلام ، همسر زن را به محضر حضرتش آورد ، امام از وی خواست كه آن زن را رها كند تا به شوهر اولش باز گردد ، عرضه داشت : زن از من حملی در رحم دارد ، حضرت فرمان داد خانه ای اجاره كنند و آن زن را به آن خانه انتقال دهند و یك پرستار به خرج امیرمؤمنان تا زمان وضع حمل ، از او پرستاری كند سپس با رعایت امور شرعی به عبیداللّه برگردد.
در روش اهل بیت (علیهم السلام) و سیره آن بزرگواران گذشت و اغماض و نادیده گرفتن جفا و خطا به عنوان جوانمردی و مردانگی مورد توجه است .
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود :
مُرُوَّتُنا أَهْلَ البیتِ ، العَفُوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا وَإِعْطاءُ مَنْ حَرَمَنا.(۴)
جوانمردی و مردانگی ما اهل بیت گذشت نسبت به كسی است كه بر ما ستم روا داشته و نیز عطا و بخشش به كسی است كه از ما دریغ ورزیده است .
و این حقیقت را تنها به زبان اعلام نمی كردند بلكه در عمل و رفتار هم پیشه خود داشتند .
حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) می فرماید : زنی یهودی گوشت گوسپندی را مسموم كرده ، نزد پیامبر آورد تا حضرت با خوردن آن از پای درآید ، حضرت به او فرمود : چه چیز تو را به این كار وا داشت ؟ زن یهودی گفت : با خود گفتم : اگر او فرستاده خداست ، این گوشت مسموم به او زیانی نمی رساند و اگر پادشاه است ، مردم را از حكومتش آسوده می كنم ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) پس از شنیدن این سخن از او درگذشت!
ابن أبی الحدید در شرح نهج البلاغهٔ در وصف امیرمؤمنان (علیه السلام) می گوید : در بردباری و گذشت از مجرم ، بردبارترین مردم و نسبت به مجرمان ، باگذشت ترین ایشان بود و درستی این سخن از جنگ جمل پیداست ، آنگاه كه به مروان بن حكم كه دشمن ترین و كینه توزترین دشمن او بود دست یافت از او درگذشت! !
مرا به حسن و حسین (علیهما السلام) ببخشرسول بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) درباره مجرمی حكم كرد كه هركس او را هرجا یافت دستگیر كند تا به سزایش برسد .
مجرم فراری برای در امان ماندن از جریمه ، خانه به خانه پنهان می شد و خود را از چشم مردم دور نگاه می داشت ولی ادامه این وضع برایش طاقت فرسا شد .
روزی از روزنه دری كه پشت آن پنهان بود كوچه را تماشا می كرد ناگهان دید حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السلام) ـ كه در آن وقت دو كودك خردسال بودند ـ در حال عبور از كوچه اند ، در را باز كرد و هر دو را روی دوش نهاد و به سوی مسجد پیامبر (صلی الله علیه وآله) حركت كرد ، زمانی كه وارد مسجد شد پیامبر (صلی الله علیه وآله)بالای منبر بود ، فریاد برداشت : یا رسول اللّه ! من این دو را شفیع خود نموده ام به حق هر دو بزرگوار از من درگذر و حضرت با كمال بردباری و مهربانی از وی گذشتند!
۱ – بحار الانوار:۹۳/۱۵۹.
۲ – وسائل الشیعه:۶/۲۸۹.
۳ – الاستبصار:۲/۱۴۱.
۴ – تحف العقول/۳۸.
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع : عرفان


همچنین مشاهده کنید