شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آلبرایت : نمی توان دموکراسی را تحمیل کرد


آلبرایت : نمی توان دموکراسی را تحمیل کرد
از انتخابات عراق گرفته تا انتخابات شهرداریها در عربستان (اگرچه تنها با حضور مردان)، اعلام انتخابات چندحزبی در مصر توسط «حسنی مبارك » و اعتراضات خیابانی در لبنان برای دموكراسی و خروج سوریها ، آیا این جزیی از همان روندتاریخی است كه در موج دموكراسی خواهی در اروپای شرقی و مركزی و گرجستان و اوكراین دیده شد؟
من همیشه بر این باور بوده ام كه همه ما یكسان هستیم. مردم می خواهند در جایی زندگی كنند كه بتوانند خود رأساً تصمیماتشان را بگیرند. با گسترش اطلاعات در سراسر جهان ، میل و اشتیاق و پشتیبانی روزافزونی برای دموكراسی دیده می شود. این میل و اشتیاق از سالهای ۱۹۸۰ در جهان بخصوص در كره جنوبی ، تایوان، فیلیپین ، اندونزی ، اروپای شرقی و مركزی ، آمریكای لاتین و كشورهای سابق اتحاد شوروی وجود داشت. در این زاویه، باید گفت آنچه جهان عرب هم اكنون شاهد آن است، جزئی از این موج سراسری است ، اما این چیزی نیست كه تازه شروع شده باشد و دلایل و جنبه های مختلفی وجود دارد كه به آن پستی و بلندی هایی می دهد. دموكراسی در سه سال گذشته به وجود نیامده است. بی شك، یكی از مشكلات جدیدی كه در روسیه ، آمریكای لاتین و تا حدی در اروپای شرقی و مركزی دیده می شود، برهه پس از دموكراسی است. دموكراسی، یك رویداد نیست یك روند است. اگر دموكراسی گسترش پیدا نكند یعنی مردم نتوانند خانه ای از خودشان داشته باشند، تجارت كنند و گرسنه نمانند، جامعه به وضع اولیه خود باز خواهد گشت.
سیاست خارجی بوش در خلع قدرت از صدام و برگزاری انتخابات به طور قطع، اثراتی داشته است. بن بست گفت وگو و بحث در باره دموكراسی در خاورمیانه كه طی این سالها به وجود آمده بود، شكسته شده است.
جواب شما هم می تواند مثبت و هم منفی باشد. حقیقت آن است كه پیش از این هم در خاورمیانه ، انتخابات و جنبش های دموكراتیك وجود داشته است . مرگ «یاسر عرفات » ، عامل بسیار مهمی در شكل گیری انتخابات فلسطینی ها بود. من طرفدار جنگ عراق نبودم، اما براین باورم كه انتخابات، مسأله ای بسیار چشمگیر و یك پیروزی برای مردم عراق بود و می توان برای جورج بوش برای این مهم اعتبار قائل شد. اما این تنها مقدمه ماجراست و مشكلات و پیچیدگی هایی وجود دارد كه از عملكرد دولت بوش برخاسته است. در بازدیدی كه از جهان عرب داشتم، یك مسأله كاملاً آشكار و واضح بود. آنها (اعراب) خواهان حمایت و پشتیبانی هستند اما نمی خواهند كه به آنها گفته شود در اصلاحات خود چه كارهایی باید انجام دهند، اما این چیزی است كه سیاست خاورمیانه بوش انجام می دهد. بنابراین اگرچه بسیاری از انتخابات در عراق خشنود شدند، اما آنها نمی خواهند جزئی از برنامه و طرح آمریكایی قرار بگیرند. تصویری كه وجود دارد، دوگانه است. به دلیل جنگ و نتایج آن ، احساسات ضدآمریكایی شدیدی وجود دارد ، اما در عین حال، احساس شادمانی و خشنودی همزمانی از بابت آنچه مردم عراق تاكنون به دست آورده اند نیز وجود دارد.
اگر ما در ابتدای مرحله جدید دموكراتیزه كردن خاورمیانه هستیم، با چه مشكلاتی مواجه خواهیم شد؟
در عراق ، انگشتان رنگی ناشی از انتخابات قابل توجه بود. باید به مردم عراق به این خاطر تبریك گفت، اما در همین زمان، عراقی ها باید قانون اساسی جدید خود را آماده كنند، همه پرسی برگزار نمایند و انتخابات جدید را برپا كنند. این یك روند طولانی و دلهره آور باتوجه به وضعیت فعلی عراق و شكاف های موجود در آن است.
در لبنان، در هنگام اعتراضات خیابانی آنچه قابل توجه بود، اتحاد و وحدت مسیحیان و مسلمانان بود، اما مشكلی كه وجود دارد، این است كه آنها درگیر جنگ داخلی بوده اند و تفاوت های قومی كماكان وجود دارد و به همین جهت، وضعیت سیال است. موضوع لبنان از این جهت با اوكراین تفاوت بزرگی داشت. در مصر، بسیاری از مردم خواهان دموكراسی هستند. دراین كشور، هنگامی كه حزب جدید سیاسی تشكیل می شود با سركوب و محدودیت مواجه می شود. در مصر، نوعی محدودیت و سركوبگری مدیریت شده وجود دارد. هنگامی كه بوش در سخنان سالانه خود از مصر نام برد؛ حسنی مبارك فشارها را دریافت و قدمی برداشت، اما حتی دولت بوش نیز منتظر آن است تا ببیند این اقدامات چه معنایی دارد. در عربستان سعودی هم ناآرامی ها و بحران های بسیاری وجود دارد. هنگامی كه در مجمع اقتصادی جده شركت كردم، زنان از مردان جدا شده بودند. گام بزرگ برداشته شده این بود كه در پایان هرجلسه گفته می شود كه نوبت آن فرا رسیده است كه به زنان گوش دهیم و آنگاه این زنان به وضوح و آشكار می گفتند كه نمی خواهند محیط كارشان جدا از مردان باشد. انتخابات شهرداریها، تنها یك آغاز به شمار می رود. سخت است كه بگوییم چه مقدار از این تغییرات از فشارهای خارجی حاصل شده و چه مقدار از آنها به داخل كشور ربط داشته است.
با توجه به تمام این موانع و پیچیدگی ها، آیا سیاست خارجی بوش سیاست مناسبی برای خاورمیانه دراین لحظات تاریخی است؟
برای آمریكا سیاست درستی است كه در كنار دموكراسی و آزادی قرار گیرد. ما یك كشور یگانه هستیم و این چیزی است كه من همیشه گفته ام. مشكل در مقطع فعلی این است كه برچسب آمریكا بیش از حد بر روی این مسائل خورده است. دموكراسی یك ارزش جهانی است و كشورهای دیگری در جهان هستند كه در كنار آمریكا دارای دموكراسی هستند. نمی توان دموكراسی را تحمیل كرد. باید آن را پرورش داد و از آن حمایت كرد. سؤال اینجاست كه چه مقدار واكنش در برابر دموكراسی تحمیلی آمریكا وجود خواهد داشت؟ من مدت زمان زیادی با مخالفان اروپای شرقی بودم. آنها همیشه از این كه با غرب و آمریكا شناخته بشوند سپاسگزار بوده اند. آنها می خواستندكه این توجه بر روی آنها باشد تا از این طریق از خودشان محافظت كنند. درجهان عرب، آنهایی كه خواهان دموكراسی هستند، در ارزشها با ما شریكند و براین باورند كه مردم باید خودشان انتخاب كننده باشند، اما این كه وابسته به آمریكا تشخیص داده شوند برای آنها مفید و سودمند نیست و این نقش آمریكا را در گسترش دموكراسی در خاورمیانه عربی متمایز می كند.
خصومت با آمریكا در تمام این منطقه، آشكار و محسوس است و طرفداری خاصی از آمریكا دیده نمی شود. به همین جهت، اگرچه دموكراتیزه كردن یك هدف و غایت مطلوب آمریكایی است ، اما در منطقه به عنوان برهم زننده هژمونی تلقی می شود و یك گزینه بومی نیست.
توصیه تان به «كاندولیزا رایس» جانشین شما در وزارت خارجه چیست؟ به او می گویید در مسیر درستی قرارداری، اما افراط نكن؟!
من و كاندولیزا رایس اغلب این موضوع را مورد بررسی قرار داده ایم. من همیشه به یك سیاست خارجی دموكراتیك درست باور داشته ام و همیشه براین باور بوده ام كه می توان درباره ارزشهای آمریكایی با دیگران صحبت كرد، اما باید همیشه به هوش بود كه نمی توان آن را به زور به آنهاخوراند.

ترجمه : آرمن نرسسیان ‎/ فصلنامه : «چشم انداز نو» - بهار ۲۰۰۵
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید