یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مجبوریم واقعیت بنیادگرایی را بپذیریم


مجبوریم واقعیت بنیادگرایی را بپذیریم
دره سوات پاکستان بار دیگر آرام شده است. سوات را به خاطر چشم‌انداز خیره‌کننده کوهستان‌ها و علفزارهایش غالبا با سوئیس مقایسه می‌کنند، اگر چه در طول دو سال اخیر به منطقه جنگی و محل درگیری‌های سنگین جنگجویان طالبان با سربازان ارتش تبدیل شده بود اما حالا‌ سوات آرام است چون دولت پاکستان بخش‌هایی از کلیدی‌ترین خواسته‌های شبه‌نظامیان را پذیرفته که یکی از آنها تاسیس دادگاه‌های اسلا‌می در این منطقه است. عده‌ای می‌ترسند این به معنای نابودی مدارس زنان، ممنوعیت پخش فیلم سینمایی در منطقه و البته شروع دوباره گردن زدن در خیابان‌ها و استادیوم‌ها باشد. بله، رسانه‌ها خواهند نوشت که این شبه‌نظامیان آدم‌های بدی هستند و این خبر بدی است، اما سوال دشواری وجود دارد: ما - جهان خارج - باید چه کاری در قبال شورش‌های سوات انجام می‌دادیم؟ اینکه ما کاملا‌ با چنین افرادی و البته با عقیده و عمل‌شان مخالفیم امری آشکار است اما ما باید دقیقا چطور مخالف آنها باشیم؟ در پاکستان و افغانستان ما به‌شدت با آنها جنگیده‌ایم، چه به‌صورت مستقیم (با سربازان غربی و هواپیماهای بی‌سرنشین) چه غیرمستقیم (با کمک‌رسانی به سربازان افغانی و پاکستانی.) آیا راه مقابله با شورشیان، اعزام نیروی بیشتر، آموزش سربازان افغان، فشار بر ارتش پاکستان و پرواز هواپیماهای بی‌سرنشین برای کشتن آدم‌بدها است؟ شاید - گاهی اوقات هم بله - اما من فکر می‌کنم بهتر است کمی آرام بگیریم و تلا‌ش کنیم پدیده بنیادگرایی اسلا‌می را بفهمیم.
اسلا‌م‌گرایان فقط در دره سوات قدرتمند نیستند. نیروهای طالبان در طول دو سال گذشته در افغانستان پیشروی‌های مهمی داشته‌اند. هفته پیش در سومالی، الشباب، یک گروه محلی شبه‌نظامیان اسلا‌م‌گرا یک شهر دیگر را از چنگ نیروهای دولتی درآورد. گزارش‌ها از نیجریه تا بوسنی و اندونزی نشان می‌دهد که اسلا‌م‌گرایان بنیادگرا در میان مردم محبوبیت بیشتری کسب می‌کنند. اکثر این گروه‌ها تفسیری از اسلا‌م را ترویج می‌کنند که در آن موسیقی، سیگار و آزادی زنان مجاز شناخته نمی‌شود. از دید مسلمانان میانه‌رو اعتقادات بنیادگرایان تبلیغ منفی علیه اسلا‌م به حساب می‌آید.
اما غرب یک نکته بسیار مهم را نادیده می‌گیرد: همه این تندروها مدافع حملا‌ت تروریستی به دنیای خارج نیستند. (در واقع اکثر آنها با این روند مخالفند.) یک مثال - اگر چه عجیب - از این گروه‌ها طالبان است. طالبان هر کار اشتباهی که می‌توانست در افغانستان انجام داد اما هیچ‌یک از اعضای طالبان افغانستان در طول ۱۰ سال گذشته در هیچ حمله تروریستی خارجی (ازجمله یازدهم سپتامبر) شرکت نکرده است. بدون شک عناصری از طالبان با القاعده همکاری دارند اما طالبان گروه بزرگی است و اکثر شاخه‌های آن ارتباط بسیار اندکی با اسامه بن لا‌دن دارند. اکثریت قاطعی از اعضای طالبان خواهان حکومت اسلا‌می در مقیاسی محلی هستند و به حمله به منافع غربی‌ها اصلا‌ فکر نمی‌کنند.
حالا‌ بهتر است با فیصل‌احمد شینواری، یک قاضی در افغانستان، آشنا شویم. او خواندن زنان در تلویزیون‌ها را ممنوع اعلا‌م کرد و خواستار برچیدن بساط تلویزیون‌های کابلی در افغانستان شد. او علیه مردان و زنانی که در مدارس و دانشگاه‌ها کنار هم درس می‌خوانند موضعگیری می‌کند و از مجازات اعدام دو روزنامه‌نگار افغان به‌خاطر آنچه کفرگویی خوانده شده حمایت کرده است. (آنها نوشته بودند نگاه افغان‌ها به اسلا‌م، ارتجاعی است.) شینواری شبیه یک شبه‌نظامی اسلا‌م‌گرا است، درست است؟ نه! شینواری پس از اشغال افغانستان توسط نیروهای آمریکایی و به قدرت رسیدن حامد کرزای به ریاست دیوان‌عالی این کشور منصوب شد و تا همین سه سال پیش این پست را در دست داشت.
بنیادگرایی به دلا‌یل گوناگونی در کشورهای مسلمان شدت گرفته است، اما عامل اصلی این روند بدون شک ناکامی دولت‌ها در روند توسعه سیاسی و اقتصادی است. به پاکستان نگاه کنید، دولت نمی‌تواند نیاز شمار زیادی از شهروندانش به امنیت، عدالت یا آموزش را برآورده کند. سیاستمداران پاکستانی که در رای‌گیری‌ها پیروز می‌شوند همه دوران زمامداری خود را صرف توطئه علیه رقبا می‌کنند و البته هنگامی که دوره‌شان تمام شد یا به‌خاطر فساد روانه زندان می‌شوند یا به تبعید می‌روند. به همین خاطر محبوبیت آصف‌علی زرداری رئیس‌جمهوری کنونی یک ماه پس از به قدرت رسیدن حدود نصف محبوبیت ژنرال پرویز مشرف یک ماه پس از کودتا بود.
دوباره به سوات برگردیم. این دره در طول تاریخ مکانی آرام بود که نوعی خودگردانی را تحت حاکمیت پاکستان تجربه می‌کرد. آنها در دادگاه‌هایشان تفسیری میانه‌روانه از شریعت را اجرا می‌کردند اما از سال ۱۹۶۹ قوانین دولت پاکستان به قوانین رسمی این منطقه تبدیل شد. در سال‌های بعد این دادگاه‌های رسمی بسیار ضعیف عمل کردند؛ روند محاکمات با تاخیرهای فراوانی همراه بود و فساد را نمی‌شد نادیده گرفت و به همین خاطر بود که مردم کم‌کم دلتنگ همان دادگاه‌های ساده قدیم شدند. اوایل دهه ۱۹۹۰ میلا‌دی جنبشی شکل گرفت که هدفش بازگشت به دوران گذشته اعلا‌م شد. دولت بی‌نظیر بوتو بالا‌خره با صوفی محمود روحانی اهل سوات به توافقی رسید تا بر اساس آن بخش‌هایی از دادگاه‌های اسلا‌می احیا شوند. صوفی محمود همان کسی است که دولت کنونی پاکستان با او به توافق رسیده است. (البته توافقنامه آنها و بوتو هیچ‌گاه کاملا‌ عملی نشد و چند سال بعد اعتراض‌ها دوباره اوج گرفت.) البته در طول سال‌های اخیر اوضاع تغییر کرده و اکثر مردم منطقه موافق توافقنامه دولت با اسلا‌م‌گرایان نیستند. اما همه مردم به‌دنبال نظم هستند و اسلا‌م‌گرایان در گذشته سوات را در آرامش اداره کرده‌اند.
به هر حال شبه‌نظامیان سوات که با ارتش پاکستان درگیر بودند (و توسط داماد صوفی محمود فرماندهی می‌شوند) مجبور شده‌اند که به توافقنامه اخیر پایبند باشند. دولت پاکستان امیدوار است که این توافقنامه به منزوی شدن شبه‌نظامیان بینجامد و بالا‌خره مردم دوباره از دولت حمایت کنند. این رویکرد ممکن است جواب ندهد اما به هر حال تلا‌شی مهم برای تفاوت قائل شدن میان اسلا‌م‌گرایانی است که از خشونت حمایت می‌کنند و اسلا‌م‌گرایانی است که فقط و فقط افراطی هستند. ‌
در هشت سال اخیر البته اعتقاد به تمایز ساده‌لوحی به حساب می‌آمد. از دید دولت جورج بوش همه گروه‌های اسلا‌م‌گرا یکی به حساب می‌آمدند و شبیه هم بودند. هر گونه تفاوت قائل شدن میان گروه‌های اسلا‌م‌گرا <کوتاه آمدن> به حساب می‌آمد. از دید بوش اگر گروهی اسلا‌م‌گرا تروریست نبود احتمالا‌ از تروریست‌ها حمایت می‌کرد. اما کشورهایی نظیر پاکستان و افغانستان را که <پناهگاه> تروریست‌ها محسوب می‌شوند ولی خودشان دولت‌هایی تروریست نیستند چطور باید درک کرد؟
بگذارید صریح باشیم. وقتی پای هسته‌های القاعده و جنگجویان آنها به میان می‌آید تنها جواب ممکن <استفاده از زور> است. اما بر اساس اکثر برآوردها تعداد جنگجویان القاعده در پاکستان چیزی کمتر از چند هزار نفر است. اما آیا ما فقط آنها را بمباران می‌کنیم؟ آیا بمباران مناطق مرزی - توسط آمریکایی‌ها - بهترین راه‌حل است؟ بمب‌های هواپیماهای بدون سرنشین به قربانی شدن تعداد زیادی غیرنظامی منجر می‌شود و این به‌شدت گرفتن خوی ملی‌گرایانه مردم می‌انجامد. ممکن است تعدادی از اعضای القاعده در این حملا‌ت کشته شوند اما حمایت از جنگ علیه تروریسم در مناطق پشتون‌نشین پاکستان به‌شدت کاهش یافته است. این یعنی حملا‌ت جواب نداده‌اند.
ما خود را درگیر مخالفتی مسلحانه با بنیادگرایان مسلمان کرده‌ایم، آن هم در منطقه‌ای گسترده از آفریقای شمالی تا اندونزی و یک ناظر بی‌طرف احساس می‌کند ایالا‌ت‌متحده درگیر جنگ تمدن‌ها شده است. ممکن است تعدادی از حاکمان محلی ترجیح بدهند که به کمک ارتش آمریکا با دشمنان خود بجنگند اما نباید فراموش کنیم که همه این دشمنان تروریست نیستند. ایالا‌ت‌متحده و متحدانش در سراسر منطقه شمال آفریقا از دیکتاتورهای سکولا‌ری حمایت می‌کنند که مدعی جنگ با بنیادگرایی اسلا‌می‌اند. اما باید پذیرفت این حاکمان سکولا‌ر نه اصلا‌حاتی را به پیش می‌برند نه فضای سیاسی کشور را باز می‌کنند. در الجزایر پس از پیروزی اسلا‌م‌گرایان در انتخابات سال ۱۹۹۲ ارتش کودتا کرد و فعالیت سیاسی اسلا‌م‌گرایان محدود شد و این آغاز جنگی داخلی بود که حدود ۲۰۰ هزار کشته برجای گذاشت. حالا‌ شماری از عناصر گروه‌های اسلا‌م‌گرا به القاعده پیوسته‌اند.
دولت بوش - به‌خصوص در چهار سال اول - نگاهی کاملا‌ انتزاعی و نظری به بنیادگرایی اسلا‌می و نکات منفی آن داشت، اما در چهار سال بعدی تلا‌ش کرد پیچیدگی‌های اسلا‌م را بفهمد. جالب اینجا است که دوران بوش با اتخاذ رویکردی کاملا‌ پیچیده و ماهرانه در قبال اسلا‌م سیاسی به پایان رسید، آن هم در عراق. آنها به رهبری ژنرال دیوید پترائوس حتی با گروه‌های شبه‌نظامی سنی و بعثی‌های سابق به توافق رسیدند. علت آرامش نسبی عراق امروز تمایز قائل شدن میان شبه‌نظامیان محلی و اعضای تندروی القاعده است. ‌
در مناطق شیعه‌نشین عراق اوضاع به شکل دیگری جریان دارد. آمریکایی‌ها که پس از اشغال عراق به‌دنبال متحدان سیاسی می‌گشتند متوجه شدند ۳۰ سال حکومت صدام - یک دیکتاتور سکولا‌ر - باعث شده که مخالفان اسلا‌م‌گرای آن به سمت افراط‌گرایی گرایش پیدا کنند. احزاب شیعه این کشور که از ایران الگوبرداری کرده بودند در جنوب عراق قدرت گرفتند و آنچه آنها در این مناطق پیاده کردند بسیار شبیه به آنچه بود که این روزها در ایران می‌گذرد؛ خرید و فروش مشروبات الکلی ممنوع و حجاب اجباری اعلا‌م شد.
جنوب عراق مکان مناسبی برای زندگی یک غربی به حساب نمی‌آید اما مخالفان مسلح را به سراسر جهان صادر نمی‌کند و می‌توان پیش‌بینی کرد که مردم آرام آرام به حقوق خود آگاه شوند، مذهبی - و از دید ما بنیادگرا - باقی بمانند و البته واقعیت‌های جهان خارج را بپذیرند. گاهی اوقات اسلا‌م میانه‌رو در مناطقی نظیر عراق جواب نمی‌دهد و روحانیون بنیادگرایان شیعه و سنی هستند که می‌توانند بر مردم تاثیر بگذارند.
جالب اینجا است ژنرال دیوید پترائوس که حالا‌ فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و آسیای مرکزی شده تجربه عراق را آرام‌آرام در افغانستان هم پیاده می‌کند. یکی از مشاوران او می‌گوید: <ما حالا‌ با ۹۰ درصد گروه‌هایی که پیش‌تر می‌جنگیدیم مذاکره می‌کنیم.>
‌ ما باید در باقی نقاط جهان هم استراتژی پیچیده‌تری در قبال بنیادگرایی اسلا‌می در پیش بگیریم و این طبیعتا به عهده باراک اوباما است که در جریان مبارزات انتخاباتی‌اش هم بارها از ضرورت تغییر رویکرد در قبال کشورهای مسلمان حرف می‌زد. در این میان حتی موسسه واشنگتن، یک مرکز تحقیقاتی نزدیک به محافظه‌کاران، در گزارش هفته اخیر خود به دولت ایالا‌ت‌متحده آمریکا توصیه کرده که از <لحنی دقیق و غیر‌مبارزه‌جویانه> استفاده کند و از عباراتی نظیر <جنگ علیه تروریسم> و <شورش بین‌المللی> و حتی <جهان اسلا‌م> کمتر استفاده کند. هر سخنرانی یا مقاله‌ای که بر تنوع و گوناگونی گروه‌ها و جنبش‌های مسلمان و انگیزه‌های گوناگون آنها تاکید کند باعث تقویت این احساس می‌شود که جنگی میان اسلا‌م و غرب وجود ندارد. بن‌لا‌دن دائما می‌گوید که همه این گروه‌های مختلف بخشی از یک جنبش جهانی بزرگ هستند. ما نباید از او بازی بخوریم.
البته همه اینها نباید به معنای پذیرش مظاهر بنیادگرایی باشد. پذیرش واقعیت افراط‌گرایی به معنای پذیرش ایده‌های آنان نیست. ما باید از ارزش‌های خودمان محافظت کنیم. البته این تلا‌ش بسیار دشوار و وقت‌گیر است. باید به دولت‌های مسلمان کمک شود که ساختارهای دولتی را بازسازی کنند، از فساد بکاهند و مهم‌تر از همه روش‌های جدید آموزشی را در پیش بگیرند. کمک به دولت‌های مسلمان، به جای بمباران و کشتار و دستگیری، ممکن است به کاهش احساسات ضدآمریکایی در منطقه منجر شود. نقابی که یک زن مسلمان به چهره می‌زد با کمربند انتحاری فرق دارد. اگر زمینه‌های فرهنگی و محلی زندگی افراد را درک کنیم، اگر به آنها اجازه دهیم که خودشان به توازنی میان نظم و آزادی دست پیدا کنند ماجرا برای خودمان هم ساده‌تر خواهد شد. زمان به‌نفع ما است. بن‌لا‌دنیسم در حال حاضر تقریبا در اکثر کشورهای مسلمان حامیان خود را از دست داده است، چون افراط‌گرایان نمی‌توانند برای مشکلا‌ت جهان معاصر پاسخی پیدا کنند. آنها نمی‌توانند مردان و زنان مدرن را راضی کنند و این بزرگ‌ترین سلا‌ح میانه‌روها در مقابله با بنیادگرایی است.
‌* فرید زکریا سردبیر نسخه بین‌المللی هفته‌نامه آمریکایی نیوزویک است. او در هندوستان و در خانواده‌ای مسلمان زاده شد. پدرش رفیق زکریا سیاستمداری برجسته بود و مادرش فاطیما ویژه‌نامه روزهای یکشنبه تایمز آو ایندیا را سردبیری می‌کرد. فرید زکریا دکترای علوم سیاسی‌اش را از دانشگاه ‌هاروارد و زیر نظر ساموئل ‌هانتینگتون دریافت کرد. نشریه اسکوایر در سال ۱۹۹۹ نام او را در فهرست ۲۱۱ شخصیت مهم قرن بیست‌ویکم> قرار داد. از زکریا کتاب <آینده آزادی: اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی> در ایران ترجمه شده است و <جهان پساآمریکایی> نام کتاب تازه انتشاریافته او است. زکریا در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا از باراک اوباما حمایت کرد. ‌
فرید زکریا
ترجمه: کاوه شجاعی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید