شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کردها عبرت یا فرصت


کردها عبرت یا فرصت
تحولات اخیر عراق در مدت پنج سال اشغال آن وارد مرحله جدیدی شده است. بغداد به عنوان گرانیگاه این تحولات شتابنده مورد توجه اشغالگران و نیز همسایگان این کشور قرار گرفته و اقتدار نسبی حکومت مرکزی و وحدت اجباری اعراب (‌شیعه و سنی‌) در راستای بازگشت به حاکمیت آرمانی پیش از اشغال و اتحاد علیه ناامنی‌های خونین و شکل‌گیری ارتش ملی عراق با آرایش حداقل کردها در بدنه ارتش عراق چشم‌انداز پر تلاطمی را برای آینده این کشور ترسیم کرده است. اتفاق اعراب بر سر آینده حاکمیت این کشور از نخستین اقدامات هماهنگ آنها می‌تواند باشد و صف‌آرایی علیه اجرا نشدن ماده ۱۴۰ تصویب قانون انتخابات استان‌ها (‌ماده ۲۴) و همچنین صف آرایی تند روی مسلح عرب در مناطقی از شهرهایی که با استان‌های کردنشین این کشور مرز مشترک دارند، به عنوان آغاز یک اختلاف در آستانه انتخابات سرنوشت‌ساز برای اعراب و کردها در سال ۲۰۰۹ میلادی، حاکمیت کردها را در شمال بیش از هر زمانی نگران کننده، کرده است.
افتراق آرا در میان رهبران کردها که می‌توان آنان را به دو دسته رهبران ملی و رهبران قومی نام برد، بر این تشطت آرا افزوده است.
در آغاز سال ۲۰۰۳ که مصادف با سقوط باور نکردنی صدام بود، برخی سیاستمداران کرد تلاش کردند نقش اسب تراوای آمریکا را در این کشور به خوبی بازی کنند و با همراهی و همکاری نیروهای اشغالگر شقی‌ترین دشمن خود را از بین برده و به همراه آمریکا بر اریکه قدرت تکیه زدند. آمریکا به حسب ذات متکبرانه و مستبدانه خود این هم پیمانی را بسیار زود فراموش کرد و بلافاصله به هم‌پیمانان خود پشت نموده و در همان اوایل رهبران کرد را محدود کرده و به زعم خود، با مشق دمکراسی آمریکایی، قصد استقرار آرامش در منطقه را داشت و به همین خاطر، کردها را از قطار توسعه امنیت خود پیاده کرد، ولی با انفجارات پی در پی و مقاومت مردمی اعراب در جنوب که بعضاً از ظلم اشغالگران بود، با کشتارهای هدفدار به قصد نیاز به ابقای اشغالگران، بلافاصله با برگشت به همانجایی که کردها را پیاده کرده بود، دوباره سوار کرده و با ترسیم پارگی‌های روابط فیما بین و اهمیت دادن به هم‌پیمانان مقطعی خود، بار دیگرً از سر خط کتابت تاریخ پرفراز و نشیب عراق را شروع کردند با درایت خاص، در نخستین انتخابات پارلمانی که حاکمیت عراق را رقم می‌زد، با توجه به حضور نیافتن اعراب سنی، کردها توانستند سهم چشمگیری به دست آورند که به دنبال آن در حاکمیت عراق جایگاه مناسبی به دست آورند و به آرزوی دیرینه خود دست یافتند و یکی از مخالفان صدام، یعنی جلال طالبانی به ریاست جمهوری عراق برگزیدند.
حال با رویکردهای جدید اعراب در قبال مسائل منطقه ای و صف آرایی آنان در راستای وحدت نسبی و فائق آمدن بر برخی مشکلات امنیتی و احساس بی‌نیازی از همراهی آمریکا در اداره امور عراق طبیعتاً یک بار دیگر کردها باید به فکر پیاده شدن از قطار توسعه امنیت در آمریکا عراق باشند و این نگرانی در بسیاری زمینه‌ها در حال آشکار شدن است. برخی رهبران کردها در اوج همراهی با آمریکاییان از گذشته نزدیک عبرت نگرفته و با دوری از همسایگان عراق و به ویژه کشورهایی که با شمال عراق دارای اشتراکات قومی هستند، آنها را با توهمات امنیتی نگریسته و برای همین، تنها به هم‌پیمانی آمریکا دل خوش کرده و دیپلماسی کردی را بازخوانی نمی‌کنند تا ضعف‌ها را شناسایی و در رفع آن بکوشند. مشارکت در هم‌پیمانی آمریکا برای کردها همیشه در یک جاده یک طرفه در جریان بوده و هر آن هنگام که نیاز به جمعیت کردی بوده است، از آن استفاده و پس از اشباع مصالح خود، یک فرمول همیشگی و سنتی را پیاده کرده و به نتیجه آرمانی خود خواهند رسید. کردها با این خدمات فراوانی که به او کردند، حتی با این جمعیت موجود نتوانسته‌اند جای یک استان شبه جزیره بالکان و یا کشورهای قفقاز را برای آمریکا پر کنند. چنانچه با کوچکترین تحول امنیتی در جنوب عراق، بلافاصله دست‌های داخلی و فشارهای خارجی برای محدود کردن قدرت کردها در شمال عراق باز گذاشته خواهد شد.
قرائت کردها از دپیلماسی کشورهای همسایه عراق، یک خط در میان و بعضاً پر اشتباه بوده است. این روابط همسایگان حتی در دوران سقوط صدام نیز قابل تأمل است؛ برای مثال ترکیه حتی اجازه استفاده از آسمان خود را علیه دیکتاتور بغداد به نیروهای اشغالگر نداد، در صورتی که دیگر همسایگان در نهایت تلاش و صداقت با معارضه صدام بی منت تعامل و همراهی کردند. حتی پس از سقوط صدام می‌توان گفت ایران با توجه به نفوذ بر شیعیان عراق از تأثیرگذارترین عوامل برای رسیدن طالبانی به کرسی ریاست جمهوری عراق بود که یک آرزوی دیرینه برای کردها به شمار می‌آید، در صورتی که در فضای پس از صدام، ترکیه به چالش نفوذ در عراق روبه‌رو بود و حتی آمریکا نیز نتوانسته این پارگی روابط را به صورت واقعی بازسازی کند و ترک‌ها هم با شعار عدم پیوستن کرکوک به اقلیم کردستان عراق، مزید بر علت واگرایی شمال عراق و ترکیه شده‌اند، اما ایران با سکوت معنادار خود و با تدبیر و درایت صبورانه، جریانات عراق را رصد می‌نمود. ایران خوب می‌داند چون هر تحولی که در عراق پدید بیاید، اگر به نفع ایران نباشد به ضرر او نیز نخواهد بود؛ مثلاً در صورت تحقق فدرالی نه جنوب علیه ایران خواهد بود و نه شمال. چون با پیوستگی‌های مذهبی ایران با جنوب و نیز ارایه خدمات بی منت به معارضه شمال (‌در دوران مبارزه که تا کنون ادامه دارد‌) هر دو هیچ گونه تهدیدی علیه ایران نخواهند بود. در صورتی که حضور آمریکا در صورت ثبات امنیت پایدار در عراق با توجه به مشکلات داخلی کشور خودش و همراهی نکردن هم‌پیمانان او طبیعتاً کمرنگ می‌‌شود و همین حضور اندک او نیز بنا بر یک سنت قدیمی (‌منطقه خاورمیانه به میهمانان ناخوانده خود روی خوش نشان نداده است) یا مجبور به ترک منطقه و یا در منطقه حل ‌شده‌اند. برای همین، در هر دو صورت، ایران از دغدغه‌های حضور تحریک‌آمیز آمریکا در منطقه نجات خواهد یافت و مکانیزم مرزی در کشورهایی که امنیت پایدار، تعریف خاص خود را در آن دارد (‌در صورت تحقق امنیت پایدار) و بیشترین مشکل معارضه مرزهای غرب و شمال غرب ایران حل خواهد شد.
ایران با توجه به مواضع اصولی در برابر تحولات عراق، نیاز به دخالت در تجزیه این کشور ندارد، چرا که در صورت تجزیه و یا عدم آن علیه منافع ایران نخواهد بود؛ حال این تجزیه خواه بر پایه ملیت و خواه بنا بر مذهب باشد، چون در دوران مبارزات ملت عراق علیه ظلم صدام با حمایت ایران از اپوزسیون و قرابت دینی و ملی به اقوام این کشور و نزدیکی فرهنگی به ایران کمک کرد تا به آسانی در این کشور نفوذ عمیقی داشته باشد. پس در صورت تحقق فدرالی جنوب، موجب تقویت نفوذ ایران خواهد بود و همچنین نگرانی از حاکمیت شمال این کشور نیز نخواهد داشت، چرا که به تحقیق وضعیت شهروندی هم‌نوع با شمال عراق در ایران به مراتب وضعیت بهتری نسبت به دیگر همسایگان عراقی حتی حاکمیت قومی شمال عراق دارد و از طرفی، پیوستگی نژادی و فرهنگی ایران با اقوام شمال عراق، تأثیرات عمیقی بر افکار عمومی آن منطقه نسبت به ایران داشته است، به ویژه بی‌اهمیتی و حساس نبودن ایران نسبت به شعارهای قومی از سیاست‌های مدارای ایران در برابر تحولات منطقه بوده است. چون ایران بهتر از هر کشوری می‌داند که کردها در عراق، تهدید علیه امنیت او نمی‌توانند باشند، بلکه آنان در راستای پروژه روند سیاسی شکل‌گیری عراق متحد قرار دارند و ایران نیز هرگز به تجزیه عراق به خاطر ملاحظات و دغدغه‌های کشورهای عربی منطقه رضایت نمی‌دهد. با در پیش گرفتن مواضع نرم و مدارای ایران، حاکمیت شمال عراق با بقایای برخی گروه‌های معارض ایران در این کشور تاکنون برخورد بازدارنده‌ای داشته است.
با شرح مختصر فوق از وقایع عراق و وضعیت سیاسی آن، مشخص می‌شود که حضور آمریکا و هم‌پیمانانش در عراق رو به افول نهاده و حتی پیمان امنیتی آمریکا و درعراق هم نمی‌تواند اقتدار آمریکا را در عراق به او بازگرداند و از طرفی، آمریکا به این واقعیت معترف است که نفوذ ایران در عراق پایان ناپذیر است و فلسفه حضور خود را در عراق، مقابله با جریان ایران محوری در منطقه می‌داند. به همین خاطر، هم‌اکنون عراق به یک میدان رویارویی و رقابت سیاسی و امنیتی ایران و آمریکا تبدیل شده و بدیهی است عمق استراتژی ایران در عراق، بالاتر از آمریکاست و این موضوع را رهبران عراقی، اعم از عرب و کرد بدان معترفند و به همین علت، به رغم همه توصیه‌های آمریکاییان نتوانسته است از گرایش‌های عمیق شهروندان عراقی نسبت به ایران بکاهد و به ویژه رهبران کردهای شمال عراق، این موضوع را دریافته و به همین خاطر ایران محوری را در عراق سرلوحه کار خود قرار داده‌اند؛ بنابراین، نباید برخی از سیاستمداران و رؤسای احزاب، نقش کلیدی ایران را در این میدان نادیده بگیرند، بلکه با دوری از توافقنامه امنیتی عراق و آمریکا، فرصت به دست آمده کنونی را به دقت زیر نظر داشته و از فرصت سوزی حذر کرده و از گذشته‌های مکرر دور و نزدیک عبرت بگیرند.
محمد فرهادی


همچنین مشاهده کنید