شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

طنین در سفر آخر


طنین در سفر آخر
تولد: ۱۳۱۵، مرگ : ۱۳۸۷؛ پیش از آن که فکر کنی اتفاق می افتد.
شاعری که در پیشانی نوشت نخستین کتابش [رهگذر مهتاب]، نامش تنها به اختصار «طاهره» آمده بود و با شعری به نام «کودک قرن» که در بهترین حالت ممکن اش، تکرار تجربه های ناپخته پس از نیما بود[و در باقی آثار این کتاب یادآور شعرهای «کارو» و «مهدی سهیلی» شناخته می شد] درکمتر از ده سال، آنقدر بر بال و پر پروازش افزوده شد که رهبری شعر مدرن را - در وجه معتدل و آینده دارش - برعهده گرفت و به «طنین در دلتا» رسید که حتی اکنون - در سال ۱۳۸۷ - اثری «به روز» و تأثیر گذار محسوب می شود و ذره ای از اعتبار ادبی اش کاسته نشده. در روزگار انتشار «طنین در دلتا» ، او دیگر با نام «طاهره» شناخته نمی شد و البته دیگر آن شاعر جوان اوایل دهه چهل نبود که از تشویق «محافظه کاران ادبی اغلب نابلد شعر نو» به هیجان می آمد.
در این روزگار، او، طاهره صفارزاده بود؛ شاعری که پس از اتمام تحصیل و بازگشت به ایران، آماده بود شعری را در کشور عرضه کند که می توانست امیدهای زیادی را برانگیزد که نخستین نوبل ادبی را نصیب پارسی زبانان کند. او در این زمان، به انگلیسی نیز می سرود و حاصل آن مجموعه ای بود به نام «The Red Umbrella» که در ۱۹۶۸ توسط «Windhover Press» وابسته به دانشگاه آیووا منتشر شد. این کتاب ، مورد اقبال مترجمان گوناگونی قرار گرفت و شعرهای آن به فرانسه، آلمانی، اسپانیولی، عربی، چینی و ژاپنی وارد و ترجمه شد. حتی اکنون - بعد از گذشت چهل سال از انتشار آن - این شعرها به عنوان واحدهای درسی در کشوری مثل بنگلادش [کشوری فقیر اما از لحاظ بازده علمی، غنی در میان کشورهای اطراف خود] تدریس می شوند. شعرخوانان ایرانی، بیشتر با ترجمه فارسی این کتاب با نام «سد و بازوان» آشنایند که یک سال پس از «طنین در دلتا» منتشر شد و آنقدر ناگهانی و شگفتی برانگیز بودکه چند شعر از آن در مشهورترین منتخب شعر نو - در آن زمان و این زمان - [شعر نو از آغاز تا امروز ] جای گرفت و البته هیچ کس به ترجمه بودن این شعرها شک نکرد!
اما قدم بعدی در کجا بود صفارزاده از «طنین در دلتا» به «سفر پنجم» رسید که یکی از آثار پرخواننده در دست انقلابیون ۵۷ بود و سازمان امنیت دولت سلطنتی ایران دل خوشی از این کتاب نداشت. آنها به کرات به شاعر اخطار دادند اما او ناشنیده گرفت. انقلاب اسلامی پیروز شد و اخطاردهندگان، یا دستگیر شدند یا گریختند اما به هرحال، انقلاب اسلامی، در این هنگام دوشاعر مدرن با رویکردهای اسلامی داشت: طاهره صفارزاده و علی موسوی گرمارودی. «سفر پنجم»، آغاز شعر آوانگارد و پیشروی اسلامی بود حتی «در سایه سار نخل ولایت» - به رغم جایگاه تاریخی و هنری قابل توجه اش- تنها ادامه ای بود بر روایت نیما و شاگردان نیما از شعر امروز. صفارزاده همچنین «کانون فرهنگی نهضت اسلامی » را بنیان نهاد و پس از انقلاب آن را به جوانها واگذار کرد. این کانون ابتدا با نام «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بعدها به نام «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی » شناخته شد. صفارزاده، پس از انقلاب اسلامی ،۵۷ در پرتو انتشار چند کتاب شعر و البته ترجمه قرآن کریم به فارسی و انگلیسی شناخته می شود که ترجمه انگلیسی، در میان انگلیسی زبانان اقبال درخوری یافت و ترجمه فارسی، در قیاس با ترجمه های درخشانی همچون ترجمه های آیتی، خرمشاهی و گرمارودی از قرآن کریم مورد قضاوت قرار گرفت و توسط آنان که - به قول نیما- الک به دست خواهند آمد، مورد قضاوت تاریخی قرار خواهد گرفت.
طاهره صفارزاده، در ۱۳۸۷ ، در حالی چشم بر هم نهاد که سه کتاب درخشان از خود برای آیندگان باقی نهاده بود: چتر سرخ، طنین در دلتا و سفر پنجم.

[مهران رادین ]
منبع : روزنامه ایران