سه شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 4 June, 2024
مجله ویستا

من سام هستم - I AM SAM


من سام هستم - I AM SAM
سال تولید : ۲۰۰۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مارشال هرسکوویتس، ریچارد سالمن، ادوارد زوئیک و جسی نلسن
کارگردان : جسی نلسن
فیلمنامه‌نویس : کریستین نلسن و جسی نلسن
فیلمبردار : الیوت دیویس
آهنگساز(موسیقی متن) : جان پوئل
هنرپیشگان : شان پن، میشل فایفر، داکوتا فانینگ، دایان ویست، لورتا دیواین، ریچارد شیف، لورا درن، براد سیلورمن و جوزف رُزنبرگ
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۲ دقیقه


کالیفرنیا. زنی، بچه‌ای به دنیا می‌آورد و آن را نزد پدرش، ̎سام̎ (پن)، عقب‌ماندهٔ ذهنی، رها می‌کند. ̎سام̎ به یاد ترانهٔ ̎لوسی در آسمان با الماس‌ها̎ی بیتل‌ها، اسم دختر را ̎لوسی̎ می‌گذارد و چند سالی از او مراقبت می‌کند و در این فاصله هرازگاه نیز از خانم همسایهٔ گوشه‌‌گیرش (ویست) کمک می‌گیرد. ̎لوسی̎ (فانینگ) در هفت سالگی، دچار مشکلاتی در مدرسه می‌شود. این موضوع معلم‌ها و مسئولان بهزیستی را نگران می‌کند چون احساس می‌کنند قابلیت هوشی ̎لوسی̎ از قابلیت‌های هوشی پدرش فراتر رفته و بنابراین دیگر پدرش نمی‌تواند از او مراقبت کند. پس از متهم و محکوم کردن ̎سام̎ به خاطر اقدامی غیرقانونی (از جمله اذیت و آزار یک بچهٔ دیگر) ـ که سوءتفاهمی بیش نیست ـ ̎لوسی̎ را از ̎سام̎ می‌گیرند و بزرگ کردنش را به کسی دیگر می‌سپارند. دوستان ̎سام̎ کمکش می‌کنند تا با ̎ریتا هریسن̎ (فایفر) وکیلی قابل و مشهور تماس بگیرد. ̎هریسن̎ پس از تردیدهای اولیه، می‌پذیرد تا بدون دست‌مزد از ̎سام̎ در دادگاه دفاع کند. ̎سام̎ و ̎ریتا̎ صمیمی می‌شوند و ̎سام̎ راه‌حل‌هائی برای زندگی زناشوئی آشفتهٔ ̎ریتا̎ و رابطه با پسرش در اختیارش می‌گذارد. اما در رفتار ̎سام̎ کماکان آشفتگی‌هائی وجود دارد، تلاش‌اش برای ارتقاء درجهٔ شغلی به جائی نمی‌رسد و دادگاه نیز در مورد سرپرستی ̎لوسی̎، علیه‌اش رأی می‌دهد. ̎ریتا̎ به ̎سام̎ توصیه می‌کند که نومید نشود و ̎سام̎ پس از چندی به آپارتمانی اسباب می‌کشد که نزدیک خانهٔ مادرخواندهٔ ̎لوسی̎ قرار دارد و ̎لوسی̎، هر شب مخفیانه به دیدار او می‌رود. ̎رندی̎ (درن) مادرخواندهٔ ̎لوسی̎ در نهایت پی می‌برد که ̎لوسی̎ و ̎سام̎ به یک‌دیگر تعلق دارند.
● کسی که با اتکا به نقدها و نوشته‌ها سراغ دیدن فیلم می‌رود، شاید از حجم ناسزائی که نثار آن شده، دچار کنجکاوی شود. بی‌شک من سام هستم تا جائی‌که ممکن است، بدون هیچ پروائی از احساس و عاطفهٔ ساده و بدیهی هر تماشاگری تغذیه می‌کند و شاید اکنون یکی از بدنام‌ترین فیلم‌هائی باشد که به نمایش معلولیت پرداخته‌اند. اما اگر ـ فقط اگر ـ کسی عنان قلبش را به فیلم بسپارد! و به فکر ارزش تعادل یا خویشتن‌داری نیفتد، بعید می‌دانم که عقب‌ماندهٔ ذهنی‌ای به ملاحت و شیرینی ̎سام̎ ـ یا به عبارت دیگر پن که با تمام فنون نقش‌آفرینی و کلیهٔ عضلات بدن مشغول کار است ـ پیدا کند. بی‌اعتنائی در قبال تلاشی که ̎سام̎ برای اثبات قابلیت تطبیق، کارآئی و پدر بودنش به خرج می‌دهد نیاز به درجهٔ بالائی از مقاومت یا شاید فرهیختگی دارد که همگان ندارند. و وقتی ̎لوسی̎ یا فانینگ را ببیند، بیش‌تر می‌توان حال و روز ̎سام̎ را فهمید و به او در راهی که می‌رود، حق داد (شاید اصلاً نباید دربارهٔ چنین مشکلی، دور افتادن اجباری پدر عقب‌مانده از بچهٔ سالم، فیلم ساخت). فیلم یک شعر سادهٔ کودکانه و عاشقانه و جانانه است معادل با ترانه‌های بیتل‌ها، که مرجع فکری و عاطفی و استدلالی ̎سام̎ هستند و این‌جا به وسیلهٔ انواع و اقسام خواننده‌ها، دوباره‌خوانی شده‌اند و کاری جز چنگ انداختن به این سئوال که ̎آیا فقط عشق کافی است؟̎ (که به نظر جان لنن و پل مکارتی، چنین بود) نمی‌شناسد. پن و فانینگ در کنار هم معجزه می‌کنند. فایفر که در فضائی کاملاً متفاوت زندگی ـ و بازی ـ می‌کند، حرفه‌ایِ درخشان دیگری است. در این فیلم قطعاً فراموش نشدنی، لحظات خنده‌آور چنان غیرمترقبه و درهم تنیده با آستانهٔ اشک تماشاگر هستند که کم‌تر می‌توان مطمئن بود چه باید کرد، مثل وقتی که ̎سام̎ در دادگاه حضانت ̎لوسی̎ چندین جملهٔ دقیق و قانع‌کننده دربارهٔ دلایل پافشاری خود می‌گوید و هنوز حیرت ناشی از قدرت بیان او بر چهرهٔ حضار باقی‌مانده که دوست عقب‌مانده‌اش حرف او را ادامه می‌دهد و یادآوری می‌کند که این‌ها جملاتی از صحنهٔ مشابه در کریمر علیه کریمر (رابرت بنتن، ۱۹۷۹) هستند.