شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پرونده پیوند نخاع


پرونده پیوند نخاع
گروه تحقیقات ضایعات نخاعی روز یكشنبه با رهبر معظم انقلاب دیدار كرد. در این دیدار حضرت آیت الله خامنه ای ضمن قدردانی از دستاورد بزرگ علمی و تحقیقاتی این گروه در درمان ضایعات نخاعی تاكید كردند: هر اقدامی كه برای بیرون آمدن كشور از محیط سكون، ركود و عقب افتادگی تحمیلی سالیان متمادی انجام شود، تلاش مجاهدت آمیز و جزو باارزش ترین كارها نزد خداوند است.به مناسبت این دیدار و موفقیت بزرگ تیم پژوهشگران ایرانی، دكتر احمد محبی آشتیانی از مشاوران امور نخبگان شورای عالی انقلاب فرهنگی كه خود سال هاست در سكوت و گمنامی به تحقیق و تالیف علمی می پردازد، در مقاله ای روند شكل گیری این دستاورد بزرگ عملی را با تاكید بر نقش دكتر معصومه فیروزی مرور كرده است؛ با هم می خوانیم.
●●●
سلول های بسیاری از نسوج بدن همواره در حال تكثیر و جایگزینی هستند، مثل پوست و مخاط دستگاه گوارش كه مرتباً از آغاز تا پایان عمر، سلول های آن تكثیر می شوند و جای سلولهای پیر و مرده قبلی را می گیرند. نسوج دیگری هم مثل كبد هستند كه اگر قسمتی از آن را (به ضرورت بیماری و توسط جراحی) برداریم، سلول های آن تكثیر می شوند تا حجم كبد را به اندازه قبل از جراحی برسانند. رشد نسوج به دو طریق ممكن است؛ یك: تكثیر سلولی مثل آنچه در پوست اتفاق می افتد و دو: افزایش حجم سلول ها بدون زیاد شدن تعداد آنها مثل آنچه در عضله ورزشكاران اتفاق می افتد.
تا پانزده، بیست سال پیش تصور بر این بود كه نسج عصبی خصوصاً در پستانداران بالغ قابلیت رشد، تكثیر و جایگزینی را ندارد. اگرچه امروزه این تصور مورد قبول نیست، اما این كه تكثیر سلولی در دستگاه عصبی تا چند سال پیش ناشناخته بود، خود نشان دهنده این است كه تكثیر سلولی در این نسج به طور خود به خود نادر و استثنایی است.البته اتصال مجدد یك تار عصبی كه جزیی از یك سلول عصبی است در شرایط خاص مشاهده شده بود اما اتصال مجدد یك عصب قطع شده كه مجموعه ای از دهها رشته عصبی است ناممكن تلقی می شده است. به طریق اولی پیوند نخاع كه یك كابل قطور حاوی صدها تار عصبی است غیر ممكن به شمار می رفته است . همین است كه مداوای بیماران نخاعی و كسانی كه به علت قطع نخاع فلج شده اند از آرزوهای دیریاب بشریت به حساب می آید.
برای خانم معصومه فیروزی قانع كردن مسئولان مركز تحقیقات بیوفیزیك و بیوشیمی دانشگاه تهران به تأمین بودجه لازم برای شروع این تحقیق متهورانه، دشوار بلكه ناممكن بود. در طول این دوازده سال، به استثنای چند سال اخیر كه پروژه به نهایت خود نزدیك می شد نه فقط مدیران و مسئولان بلكه حتی هیچ پزشك متخصصی و هیچ استاد دانشگاهی نیز به همكاری با ایشان راضی نشد. آرزوی او بزرگ تر و نامعمول تر از آن بود كه جز ذهنهای جوان و متهور و چارچوب بندی نشده، آن را باور كند. او برای شروع تصمیم گرفت كه به تنهایی اثر عامل رشد عصبی (NGF) را فبر روی عصب سیاتیك موش آزمایشگاهی مطالعه كند. او می خواست عصب سیاتیك موش را به شكل مصنوعی قطع كند و سپس عامل رشد عصبی را در محل قطع عصب تزریق كند و اثرات آن را روی ترمیم عصب مطالعه كند. برای شروع، برنامه خوبی به نظر می رسید، اما عامل رشد عصبی باید از خارج از كشور وارد می شد و گرانقیمت بود. برای بسیاری از افراد چنین مانعی به معنی توقف تحقیق است. این را از خیلی ها شنیده ایم: می خواستم این پژوهش را انجام دهم اما امكانات نبود. اگر فلان ماده را داشتم موفق می شدم اما خانم فیروزی به سادگی می گوید: عامل رشد عصبی نداشتیم پس باید این عامل را استخراج می كردم؛ برای استخراج آن نیاز به دستگاه كروماتوگرافی بود كه نداشتیم پس باید آن را می ساختم. طراحی و ساخت دستگاه كروماتوگرافی با تكنیك های شیشه گری آزمایشگاهی انجام شد. چند نانو گرم عامل رشد عصبی استخراج و تخلیص شد. همه از نتیجه كار بهت زده بودند، شادی و شعفی كه برای فیروزی حاصل شده بود فوق العاده بود اما باز هم او به سادگی می گوید: همه این ها كار خدا بود، ما چه كاره ایم؟
در سال ۱۳۷۴ عصب سیاتیك چند موش قطع شد و عامل رشد عصبی استخراج شده روی اعصاب قطع شده امتحان شد. اثرات بافت شناختی این عامل رشد روی عصب قطع شده زیر میكروسكوپ نشان می داد كه عامل رشد عصبی به طور نسبی روی ترمیم اعصاب مؤثر بوده است و ثانیاً این اثر بیشتر بر روی سلول های شوان و آن هم به صورت افزایش میلین سازی نمود داشته است.
حالا كه این موفقیت به دست آمده بود شاید مسئولان همكاری بیشتری می كردند. طرح كشت سلول های شوان در سال ۱۳۷۴ نوشته و تدوین شد اما این طرح تا سال ۱۳۷۶ از این كشور به آن كشور و از این میز به آن میز سرگردان بود.با كسب این موفقیت شاید می شد متخصصین را یا شاید برخی از پزشكان را قانع به همكاری كرد تا قدمی بزرگ به سوی ترمیم نخاع در انسان برداشت. اما انگار هنوز زمانش نرسیده بود. یكی از جراحان كه به دعوت او به آزمایشگاه شلوغ و فرسوده اش آمده بود به او گفت: هر وقت یك میلیون برابر این مقدار عامل رشد عصب كه داری تهیه كردی مرا خبر كن. و رفت. راستش را بخواهید خیلی دلم می خواهد بدانم الان آن استاد چه احساسی دارد.اگر همراهی وجود نداشت، راه اما معلوم بود: كشت سلول های شوان. برای این كه به كار تسلط پیدا كنم همه رده های سلول های عصبی را كشت دادم... و دوباره همان قصه قبلی: ... فاكتور چسبندگی را كه برای كشت سلول لازم بود نداشتیم، پس باید آن را خودم استخراج می كردم، آن را از دم موش استخراج و تلخیص كردم. فاكتور رشد را هم به مقدار كافی نداشتم اما كشت بدون فاكتور را امتحان كردم و نتیجه بهتر از آب درآمد. فقدان فاكتور رشد در محیط باعث می شود كه سلول های فیبری اضافی و مزاحم زودتر بمیرند و شرشان را از محیط كشت كم كنند و اما سلول های شوان كه مقاوم ترند زنده می مانند و به این ترتیب تلخیص بافت آسان تر انجام می شود. كشت بدون فاكتور رشد سلول عصبی روش بدیع و بی سابقه ای است؛ فیروزی نام این روش را گذاشته است روش روزه داری !
پوریا مشیدی همان روزها به فیروزی ملحق شد. پوریا فارغ التحصیل سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان از اهواز بود و آن روزها دانشجوی سال یك پزشكی بود. در واقع فیروزی او را از میان پانزده دانشجو كه توسط یكی از دوستانش در دانشكده پزشكی دانشگاه تهران به او معرفی شده بودند پس از چهار ماه كه در آزمایشگاهش كار كرد، برگزید. پوریا مشیدی نه تجربه كلاسه علمی داشت، نه امكانات مالی، نه تخصص دانشگاهی؛ و به این ترتیب هیچ مانعی بر سر راه همكاری او با فیروزی نبود! در عوض سرزنده، متهور، سختكوش و منظم بود. كاری را كه یك هفته برای انجام آن در نظر می گرفتم، پوریا بعد از دو روز، نتیجه اش را تمام و كمال برایم می آورد. این را فیروزی با چهره ای سرشار از قدرشناسی و ستایش می گوید.در سال ۱۳۸۱ كار آنان به قدر كافی پیشرفت كرده بود، به قدری كه هر دو می دانستند كه بدون همكاری یك جراح ادامه كار دشوار و موجب اتلاف وقت بسیار است. آنها برای آزمایش سلول های شوان بر روی موش بی تابی می كردند. اما مراجعات مكرر فیروزی به اساتید جراح نتیجه بخش نبود. طرح تحقیقی آنان كه قدم بزرگ بعدی بود روی دستشان مانده بود. من گمان می كنم خیلی از جراحان و مدیران مراكز پژوهشی هستند كه وقتی كه فیروزی در تلویزیون مشغول شرح زحمات دوازده ساله خود بود، به صفحه تلویزیون نزدیك تر شده اند، در چهره او دقیق شده اند و ناگهان او را به یاد آورده اند و با حسرت با خود گفته اند كه عجب! این همان خانم چادری ا ست كه سه سال پیش آمده بود پیش من!
اما قرعه به نام دكتر صابری افتاده بود؛ متخصص جراحی مغز و اعصاب. پوریا او را استادی یافت كه علاوه بر تبحر و تخصص، برای تحقیق هم ارزش قائل است. طرح خود را به او ارائه داد و قرار شد كه این كار در قالب یك پایان نامه دانشگاهی انجام شود. تجربه و دقت دكتر صابری موجب شد كه اصلاحاتی در طرح اعمال شود. فیروزی و پوریا تصمیم داشتند كه نخاع موشهای مورد آزمایش را قبل از تزریق سلول های شوان قطع كنند، اما دكتر صابری برای آنان توضیح داد كه نخاع در بیماران مورد نظر آنان قطع نمی شود، بلكه اغلب دچار فشردگی و له شدگی می شود. تكنیك پیشنهادی دكتر صابری این بود كه به وسیله یك پنس مخصوص جراحی، نخاع موشها را به اندازه ای مشخص و ثابت، فشرده و له كنند. با حضور پزشك مجربی چون دكتر صابری كارها خیلی سریع تر پیش می رفت و لازم نبود تا فیروزی و پوریا از طریق سعی و خطا تكنیك ها و شیوه صحیح عملیات روی موش را بیاموزند. اگر دستهای توانا و دقیق و ذهن سرشار دكتر صابری نبود؛ باید چندین سال دیگر برای اعلان این موفقیت صبر می كردیم. سی و سه موش مورد عمل قرار گرفتند. فلج حسی و حركتی آنان اندازه گیری و ثبت شد. سلول های شوان كشت شده به محل ضایعه تزریق شد، و سپس دوباره حس و حركت پاهای موش اندازه گیری شده به محل ضایعه تزریق شد و سپس دوباره حس و حركت پاهای موش اندازه گیری شد و این همه چند ماه متوالی از وقت همه گروه را گرفت. اما نتیجه برای همه حیرت آور بود، آنقدر كه تأمل برای آزمایش آن بر روی انسان بیهوده به نظر می رسید.كار بر روی بیماران نخاعی اما كاری بود كه در مقیاسی بزرگ هزینه بر و پر خرج بود. مهندس سجادی رئیس دفتر همكاریهای فناوری ریاست جمهوری، مدیر ریسكهای بزرگ است. نقش مهم او در این طرح، شاید به خاطر تواضع كمتر به چشم آمده است، همچنان كه در خدمات قبلیش به این مرز و بوم نیز، نامش دانسته و قدرش شناخته شده نیست. بودجه لازم برای مرحله نهایی این كار را او تأمین كرد و حاصل كار را همه به عنوان یك افتخار ملی می بینیم.
دكتر احمد محبی آشتیانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید