یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نیکلای پتروویچ میخایلنکو


نیکلای پتروویچ میخایلنکو
خیلی خوشبخت هستم، از دیدار شما.هر ایرانی ای كه در كنسرواتوار چایكوفسكی شهر «كی یف» با «نیكلای پتروویچ میخایلنكو» برخورد كند در اولین دیدار این جمله را از او می شنود: «خیلی خوشبخت هستم، از دیدار شما.» این تنها جمله ای است كه «میخایلنكو» به فارسی و با لهجه ای خوب بیان می كند.
«نیكلای پتروویچ میخایلنكو» (Nikolai Mikhailenko) در سال ۱۹۵۲ در شهر ماریوپل در جمهوری اوكراین از شوروی متولد شد. موسیقی را از كودكی زیر نظر پدرش كه نوازنده «بایان» بود آغاز كرد. از ۱۴سالگی به نواختن گیتار كلاسیك روی آورد. در ۲۰سالگی در هنرستان موسیقی شهر زادگاهش در كلاس گیتار معلم این هنرستان به نام سوشكو پذیرفته شد و در ۲۳سالگی به آكادمی ملی موسیقی اوكراین (كنسرواتوار چایكوفسكی) راه پیدا كرد تا زیر نظر معلم این كنسرواتوار به نام پوخاكسكی تحصیلات عالی را ادامه دهد.
فعالیت های او در زمان تحصیل در هنرستان با تدریس در مدرسه موسیقی، همنوازی در اركستر تئاترشهر ماریوپل و همچنین كنسرت گیتار شكل حرفه ای به خود گرفته بود. در ۱۹۷۷ دو سال پس از ورود به آكادمی در مسابقه نوازندگی سازهای ملی در جمهوری اوكراین رتبه دوم را كسب كرد و از این سال به شكل فعال به اجرای كنسرت در سراسر اوكراین مشغول شد. در ۱۹۷۸ كنسرت های موفقی در آلمان شرقی برگزار كرد و از سال ۱۹۷۹ به تدریس در كنسرواتوار كی یف مشغول شد. در ۱۹۸۰ در مقطع دكترای كنسرواتوار پذیرفته و از این سال به تدریس در هنرستان حرفه ای موسیقی شهر كی یف به نام آهنگساز «گیلیر» دعوت شد
. حاصل سال ها تدریس او در مقاطع مختلف شاگردانی چون آلك بویكا برنده سه مسابقه اروپایی، یوگنی میتین برنده مسابقه گیتار لهستان و مسكو، آندری استاپنكو برنده مسابقه گیتار كلاسیك در ایتالیا- رم و سولیست فیلارمونیای كی یف و بسیار شاگردان دیگر است. در سال ۱۹۹۸ میخایلنكو درجه استادی (پروفسور) را از آكادمی ملی موسیقی دریافت كرده است. وی اولین پروفسور از شوروی سابق است كه در دو سال گذشته در سمینار ملی تابستانی گیتار National» «Guitar Workshop در آمریكا دعوت شده است و موازی با سمینار هر سال به اجرای چهار كنسرت در آمریكا از جمله شهر نیویورك پرداخته است.
از فعالیت های او می توان به این مطلب اشاره كرد: تالیف دو كتاب به نام های دایره المعارف گیتار كلاسیك (چاپ ۱۹۹۸ با همكاری «مان دین تان» از ویتنام) و اصول معلمی گیتار كلاسیك (چاپ سال ۲۰۰۳). این كتاب به بررسی شیوه های مختلف تدریس در مقاطع سنی مختلف و بررسی كامل رپرتوار گیتار كلاسیك پرداخته است. این كتاب در دنیا بازتاب خوبی داشته و به ویژه توجه بسیاری را در روسیه به خود جلب كرده است. دو آلبوم از اجراهای آثار بزرگان موسیقی كلاسیك (از باخ تا بلوز) و همچنین تنظیم متد آموزش و كتاب آموزشی برای هنرآموزان در شوروی و اوكراین و تالیف صدها مقاله در نشریات مختلف.
در چهار سال گذشته سه دانشجوی ایرانی در كلاس گیتار كلاسیك میخایلنكو به تحصیل پرداخته اند كه همین امر موجب آشنایی او با گیتاریست های ایرانی و گیتار كلاسیك در ایران شده است. او فیلم كنسرت های علیرضا تفقدی و فرزاد دانشمند را دیده است و همچنین CD هایی از كارینا كیمیایی، علیرضا تفقدی، بهزاد میرخانی و لیلی افشار را در آرشیو دارد.
آنچه در ادامه می آید مصاحبه ای است كه روز یكشنبه دوم اكتبر سال ۲۰۰۵ در كلاس شماره ۷۴ آكادمی ملی موسیقی با نیكلای پتروویچ میخایلنكو انجام گرفته است.
● لطفاً برای ما توضیح دهید كه یك گیتاریست تا رسیدن به كنسرواتوار (در اوكراین) چه مسیری را طی می كند؟
▪ در اوكراین دو مسیر برای رسیدن به كنسرواتوار وجود دارد؛ مسیر اول اینكه هنرجو در مدرسه موسیقی تحصیلات ابتدایی موسیقی را به مدت پنج سال به پایان می رساند و در این مدت دروس او شامل دروس عمومی، ساز تخصصی، سلفژ، تاریخ موسیقی و كر است. البته بسته به توان و تعداد دانش آموزان هر مدرسه ممكن است اركستر و نوازندگی در اركستر هم باشد. پس از این پنج سال یك سال دوره آماده سازی برای شركت در امتحان ورودی هنرستان موسیقی خواهد بود و بعد هنرجو با گذراندن امتحان ساز تخصصی، سلفژ و دیكته موسیقی، تاریخ موسیقی و برخی دروس دیگر وارد هنرستان می شود.
دوره هنرستان در اوكراین چهار تا پنج سال است و بعد از آن هنرجو می تواند در امتحان ورودی كنسرواتوار شركت كند كه در اینجا امتحان شامل ساز تخصصی (گیتار)، سلفژ و دیكته موسیقی، هارمونی و آنالیز، تاریخ موسیقی جهان و تاریخ موسیقی روس است.
مسیر دوم هم هست، در اوكراین از دوره شوروی مدارسی با عنوان مدارس حرفه ای تاسیس شد كه این مدارس با هدف تربیت متخصصین در رشته های مختلف فعالیت می كند. این مدارس به صورت شبانه روزی است. در اینجا كودكان از هفت سالگی به مدت ۱۱سال مورد آموزش حرفه ای قرار می گیرند و علاوه بر آموزش آنها در محیط مدرسه بعد از كلاس ها مشغول به انجام تمرینات و تكالیف می شوند و معلمین كشیك بر تمرین آنها نظارت دارند. پس از ۱۱سال آنها آمادگی ورود به مقطع عالی را دارند كه البته سطح كیفی این هنرجویان بسیار بالاتر از دسته اول است.
● با توجه به اینكه در مدرسه موسیقی و هنرستان هنرجویان از سنین مختلف هستند، چه تفاوتی بین كار و وظیفه مدرسه موسیقی و هنرستان وجود دارد؟
▪ در مدرسه موسیقی سه هدف دنبال می شود، اول آشنا كردن توده مردم با موسیقی به شكل عملی و تربیت علاقه مندان آشنا به موسیقی در سطح توده مردم، هدف دوم تربیت افرادی است كه با توجه به آشنایی با موسیقی مصرف كننده موسیقی جدی و حامی این هنر هستند و در كنسرت ها حضور می یابند و با این هنر از نزدیك آشنا هستند، هدف سوم كشف استعدادهای واقعی و هدایت آنها و علاقه مند كردن آنها به انتخاب این هنر به عنوان هدف زندگی و حرفه و البته آماده سازی و آموزش آنها برای حضور در هنرستان است.
در هنرستان هدف اول تربیت معلمین آشنا به موسیقی و اصول موسیقی به شكلی عمیق از نظر تئوری و عملی برای مدارس موسیقی است. در اینجا همه چیز به شكل حرفه ای و جدی ارائه می شود و به همین نسبت از هنرجو خواسته می شود. هدف دوم تربیت موسیقیدانان حرفه ای برای اجرا و خلاقیت در سطوح بالاتر و كنسرواتوار است.
● حال فرض كنیم دانشجویی كه این مسیر را طی كرده وارد كنسرواتوار شده است، حال هدف و وظیفه كنسرواتوار چیست؟ چه تفاوتی با هنرستان دارد؟
▪ در اینجا در واقع هر كس خود هدف خود را مشخص می كند چرا كه دیگر طرف صحبت دانشجویان هستند. دوره كنسرواتوار پنج سال است، چنانچه دانشجویی جدی نباشد و نتواند استانداردهای لازم را داشته باشد در سال چهارم مدرك معادل لیسانس دریافت می كند. دانشجویانی كه وارد كنسرواتوار می شوند این دروس را در برنامه خود دارند. در رشته گیتار كلاسیك:
▪ ساز تخصصی
▪ پیانو عمومی (چهار سال)
▪ هارمونی و سلفژ (دو سال)
▪ تاریخ موسیقی (سه سال)
▪ آنالیز (یك سال)
▪ رهبری اركستر سازهای ملی (دو سال)
▪ اصول معلمی
▪ نوازندگی در اركستر
▪ همنوازی و... اگر در درس تخصصی یعنی نوازندگی گیتار كلاسیك دانشجو حضور فعال داشته باشد، در طول تحصیلات نمرات بالا كسب كند و در كنسرت ها شركت كند و علاوه بر رهبری عمومی دو سال نیز رهبری اركستر سازهای ملی را ادامه دهد در خاتمه كنسرواتوار به عنوان نوازنده كنسرتی - استاد- رهبر اركستر سازهای ملی شناخته می شود. در صورت عدم شركت فعال در كنسرت ها و نمرات نه چندان درخشان در دروس تخصصی در دیپلم او ذكر می شود «استاد گیتار كلاسیك». حال اینجا انتخاب با دانشجو است كه چه راهی را انتخاب كند.
● دانشجویی كه با قصد نوازنده حرفه ای شدن پیش شما می آید، با او به چه شكل برخورد می كنید؟ آیا نسبت به هنرستان آزادتر برخورد می كنید یا با همان سخت گیری های هنرستان؟
▪ ببینید تمام دانشجویان سال اول یك بیماری دارند: من «سوپرستاره» هستم. همه فكر می كنند از آنجا كه در این كنكور برنده شده اند دیگر اصل كار را انجام داده اند. بسیار كم هستند آنهایی كه برنامه تمرینی و رژیم سختی را به خود تحمیل كرده و ادامه می دهند.
بعضی ها معتقد هستند كه در كنسرواتوار هنرجو باید لهجه و سبك خود را پیدا كند. این در مورد آهنگسازی از روز اول مصداق دارد اما در مورد نوازندگی خیر. با نوازنده نمی شود از سبك و لهجه و صدای چنان و چنین صحبت كرد تا لحظه ای كه تكنیك مناسب را داشته باشد.
با نوازندگان تنها در كورس های بالا بعد از كورس سه و چهار می توان صحبت از سبك و لحن شخصی كرد. زمانی كه او اجراهای موفقی كرده است و خود را به همه ثابت كرده است اینجا می توان به او حق داد كه قطعاتی نزدیك به خود انتخاب كند.
نكته مهمتر در مورد نوازندگان و تفاوت آنها با هم گستره علایق یك نوازنده است و اطلاعات او در حوزه های غیرموسیقایی. آیا ادبیات برای او جالب است؟ به تئاتر و سینما می رود؟ مطالعه در زمینه فلسفه و تاریخ دارد؟ ادیان را می شناسد؟ نقاشی را چطور؟ اینها مواردی است كه میان دو نوازنده با تكنیك مساوی تفاوت های عمیق می گذارد. شما می توانید گیتاریستی خوب و صاحب تكنیك باشید و در عین حال موسیقیدان نباشید! موسیقیدان بودن فراتر از گیتاریست بودن است. از این رو در سال های سوم و چهارم مشخص می شود كه آیا این گیتاریست موسیقیدان هم هست یا خیر؟
در اینجا دیده می شود كه یك نفر موسیقی قدیمی را بهتر اجرا می كند. دیگری موسیقی مدرن را و حتی لباس پوشیدن او هم این را نشان می دهد كه بهتر است موسیقی سبك های آزاد را اجرا كند. البته این به آن معنی نیست كه دیگر لازم نیست سبك های دیگر را اجرا كند بلكه نقطه عطف برنامه او آثار یكی از دوره های موسیقی است.
● در ایران آشنایی ما با گیتار كلاسیك عمدتاً از شنیدن آثار ضبط شده ستارگان گیتار كلاسیك از قبیل رومرو، ویلیامز، بارونكو و... است از این رو این تفكر در میان هنرجویان وجود دارد كه باید رپرتوار مشابه این نوازندگان داشته باشند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا استانداردی برای رپرتوار یك نوازنده می شناسید؟
▪ من سئوالی می پرسم: «كدام هنرجو نمی خواهد ویرتئوز باشد؟» هر كسی كه نوازندگی را شروع می كند و آثار بزرگان را می شنود آرزو دارد كه روزی مانند آنها و با تكنیك مشابه آنها بنوازد. اما اینجا دو فاكتور وجود دارد. فاكتور اول تكنیك نوازندگی است كه وابسته به فیزیك است. فیزیك انگشتان و توانایی های جسمی تا حدود زیادی به شرایط ارثی و نوع شروع كردن به یادگیری بستگی دارد. فاكتور دوم فكر و روح است. آشنایی با علوم تئوری موسیقی، تاریخ، جامعه شناسی، زیباشناسی و...
یك نوازنده به نوازنده دیگر گفت: «تو خیلی زیبا می نوازی اما من سریع تر از تو می نوازم.» بعضی ها این طور فكر می كنند. در حال حاضر برخی از هنرجویان همه چیز را در تكنیك و حركت انگشتان می بینند. اینجا مطلب مهمی هست. هر نوازنده باید توانایی های واقعی خود را بشناسد و بداند آنها تا چه حدی به او كمك می كنند. تاكید می كنم «توانایی های واقعی». انتخاب قطعات مشكل و پیچیده و مدت طولانی دویدن به دنبال نت ها عملی بسیار اشتباه است.
نكته مهم دیگر این است كه تكنیك یك مسئله جاودان نیست. من خودم زمانی بسیار عالی «ترمولو» اجرا می كردم. اما الان به خوبی گذشته اجرا نمی كنم. خوب از این تكنیك فاصله می گیرم و به اجرای قطعاتی می پردازم كه توانایی اجرای آنها را دارم.
گیتاریست هایی هستند كه به هیچ وجه تكنیك در حد نوازندگان ویرتئوز را ندارند اما بسیار عالی می نوازند چون رپرتوار مناسب انتخاب می كنند.شما به كنسرتی می روید و می شنوید كه نوازنده اجرا می كند، بسیار خوب اجرا می كند. همه چیز مرتب و درست اما همین و نه بیشتر! اما به كنسرتی می روید و نوازنده قطعات بسیار ساده اجرا می كند. كه حتی در مدرسه موسیقی هم دانش آموزان از پس آنها برمی آیند اما همه سالن تحت تاثیر قرار گرفته و گویی جادو می شوند، از همان نت اول همه نفس ها در سینه حبس می شود. این یعنی «استاد»، این یعنی «هنرمند» و همه اینها در این است كه شخص خود نمره مناسبی به خود می دهد. من آشنایی داشتم كه چند قطعه بسیار مشكل از جمله «شاكن- باخ»، «رقص و نیایش- رودریگو» و چند قطعه دیگر را انتخاب كرد با این فكر كه با اجرای این رپرتوار هم تكنیك مناسب پیدا می كند و هم برنامه ای درخور توجه خواهد داشت. حاصل تنها خستگی بود و دلزدگی از همه چیز. حال در این مدت می توانست چه تعداد قطعات زیبا و باارزشی اجرا كند و چه برنامه جالبی داشته باشد!
دوستانی داشتم كه بسیار پرحرارت ساز می زدند، بعد از پنج سال دوباره آنها را دیدم. دیگر از آن حرارت خبری نبود اما برعكس كسی كه رپرتوار مناسب داشت بعد از چند سال به چه رشد جالب توجهی رسید. دیدم كه حتی قطعاتی برای گیتار نوشته است و تنظیم از آثار دیگر برای گیتار انجام داده است.
گیتاریست و موسیقیدان صورت های گوناگون دارند: «تنظیم كننده، آهنگساز، معلم، نوازنده و نویسنده.» همه اینها صورت زیبای یك موسیقیدان است و هركس باید صورت خود را پیدا كند. من از میان روس ها «نیكتا كوشكین» را می شناسم كه نوازنده بسیار متوسطی بود اما ببینید كه تبدیل به آهنگسازی بین المللی شد. چرا؟ چون توانایی های واقعی خود را شناخت و به آنها بها داد.
● در ایران در حال حاضر معلمینی مشغول به تدریس هستند كه تجربیات خوبی در خارج از ایران كسب كرده اند و حتی تحصیلات خود را در خارج از ایران تكمیل كرده اند. اما تعداد آنها نسبت به همه مشتاقان فراگیری این ساز بسیار كم است. دسترسی به «نت» و CD در ایران نسبتاً خوب و همچنین كتاب های آموزشی در این رشته بسیار زیاد به چاپ رسیده اند. برای كسانی كه در واقع به خودآموزی می پردازند چه توصیه ای دارید؟
▪ من این را در همه دنیا دیده ام كه هنرجویانی با بهره گیری از نت و شنیدن اجراهای مختلف از یك اثر خود را به اجرای موردنظر خود نزدیك می كنند و بعضاً هم نتایجی به دست می آورند. در مورد اینترنت باید بگویم كه اینترنت به تنهایی كمكی نمی كند چرا كه بیشتر یك وسیله ارتباطی است. شما از وجود یك مسئله یا از حضور یك گیتاریست آگاه می شوید اما آن را لمس نمی كنید.
بزرگترین نقش در پیشرفت برعهده معلم است و هیچ چیز جای یك معلم خوب را نمی گیرد. من خودم در ابتدا سه سال بدون معلم تمرین كردم و می دانم كه چقدر وقت و انرژی تلف كردم. چرا كه مسیر درست را نمی دانستم. بدون معلم سخت می توان فهمید كه چه اتود یا قطعه ای را چه موقع باید اجرا كرد، اجرای موفق در جمع و حضور شنوندگان هنرجو را بسیار به جلو حركت می دهد. اما اینها همه در كنار معلم تحقق پیدا می كند.
● چه نوازندگانی در شما موثر بوده اند؟
▪ اولین صفحه ای كه گوش دادم بسیار بر روی من اثر گذاشت. یك گیتاریست به نام «رنه بارتوللی» كه آثار «تارگا» را اجرا كرده بود. اطلاع دارید كه من آرشیو بسیار خوبی دارم و تقریباً اجرای تمام آثار گیتار كلاسیك را دارم به خصوص آثار مهم را. حتی تا پانزده اجرا از یك اثر را در آرشیو دارم. بسیار نوازندگان ویرتئوز را در كنسرت ها شنیده ام، «ویرتئوزهای بی فكر». اینها نوازندگانی بودند كه برای آنها تكنیك هدف بود.
اما در فیلارمونیای كی یف، نوازنده مكزیكی فلامنكو را شنیدم به نام «مانوئل راموس» كه اجرایی فوق العاده بود و همه سالن را جادو كرد. نوازنده دیگر فلامنكو «پدرو سالور» را در فیلارمونیا شنیدم كه او نیز فوق العاده بود و برای من این جالب بود كه وقتی آثار ضبط شده این دو را شنیدم بسیار اجرای متوسطی داشتند اما اجرای زنده آنها بی نظیر بود.
در سال های اخیر اجراهای «مانوئل بارونكو»، «ریكاردو كوبو» و اسكات تنانت را در آمریكا و در كنسرت هایشان شنیدم كه بی نظیر بود و فهمیدم كه در CD تنها چهل تا پنجاه درصد از زیبایی اجرای آنها شنیده می شود. البته برعكس این هم بود نوازنده ای كه در CD فوق العاده است اما در كنسرت پنجاه درصد افت می كند مانند «خوسمن».
● گیتار مناسب چه اندازه در پیشرفت و آموزش موثر است؟
▪ بسیار مهم است كه از ابتدا با ساز مناسب شروع كنید. متاسفانه الان در اوكراین خرید ساز مناسب بسیار دشوار و گران است. وضعیت اقتصادی به اكثریت هنرجویان اجازه بهره گیری از ساز خوب را نمی دهد. سوءتفاهم ها كه ساز خوب یعنی گیتار با صدای بلند و دیگر سوءبرداشت ها از تعریف گیتار مناسب به هنرجو ضربه می زند. داشتن گیتار با صفحه انگشت گذاری استاندارد و توانایی جوابگویی به موزیكالیته بسیار مهم است.
● در سال های اخیر شما دانشجویان ایرانی هم داشتید. آیا در میان آنها مشكل و ضعف مشتركی را می بینید؟
▪ تكنیك این دانشجویان یكسان نبود. از این رو به طور كلی می توانم به این مشكلات اشاره كنم. اول از همه ضعف در سلفژ است و دروس تئوری و بعد اینكه بعضی از آنها فكر می كنند چون به كنسرواتوار راه پیدا كرده اند می توانند قطعات سخت و ویرتئوز را اجرا كنند و از این مسئله غافلند كه هر چیز زمان خود را می طلبد. مشكلی كه همه همكاران من در رشته های دیگر هم به آن اشاره دارند این است كه دوستان شما علاقه مند هستند كه در مغز خود «سالاد» درست كنند! یعنی می خواهند نوازنده، آهنگساز، رهبر، تنظیم كننده و... باشند و همه را در یك زمان شروع می كنند و حتی در یك رشته هم در یك لحظه به طور مثال چند قطعه سخت را شروع به نواختن و تمرین كردن می كنند. خوب خود شما نتیجه را حدس بزنید. اما سطح علاقه مندی و استعداد یادگیری بسیار امیدواركننده است.
● شما به چه نحو برای شاگردان تان به انتخاب برنامه مناسب می پردازید؟ چه شرایطی را برای یك دانشجو لازم می دانید كه یك قطعه را بتواند اجرا كند (اجرای مناسب و ایده آل)؟
▪ ما در هر ترم پنج ماهه یك حداقل قائل هستیم. هر دانشجو باید پنج قطعه و پنج اتود اجرا كند. قطعات حتماً باید شامل پلی فنی و سونات یا تم و واریاسیون باشد، اجرای یك قطعه ویرتئوز اجباری است و دو قطعه دیگر كه هر چیز می تواند باشد. اولین فاكتور سطح تكنیك دانشجو است و بعد اینكه قطعات باید آینده دار، توسعه دهنده دانش نوازنده و تثبیت كننده توانایی های او باشد، به طور مثال اگر كسی خوب آرپژ اجرا می كند بهتر است اتود یا قطعه ای با این تكنیك در برنامه خود داشته باشد كه این تكنیك در او بهتر و پایدار شود و در ضمن اگر به طور مثال در اجرای گام ها و پاساژها مشكل دارد حتماً باید اتودهایی در این زمینه به او داده شود.
اجرای قطعاتی كه با توجه به روحیه هنرجو در درازمدت به اجرای آنها و تكامل آنها خواهد پرداخت و لحن شخصی خود را در آنها خواهد یافت بسیار مهم است.
● اغلب دیده می شود كه گیتاریست ها بیشتر به شنیدن موسیقی گیتار كلاسیك می پردازند حتی در كنسرت رفتن هم همین رویه را دارند، یعنی تنها به كنسرت های گیتار می روند. در این مورد شما چه نظری دارید؟
▪ این یك بدبختی بزرگ است، همین باعث تفاوت موسیقیدان از گیتاریست و در كل تفاوت موسیقیدان از كسی كه تنها نت ها را تایپ می كند می شود. اگر گیتاریست می خواهد موسیقیدان شود باید خود را متعهد به شنیدن رپرتوار جدی موسیقی كلاسیك شامل اپرا، موسیقی كرال و اركسترال كند. شنیدن رپرتوار دیگر سازها به خصوص شناختن بخش مهمی از رپرتوار سازهای ویولن، ویولنسل، پیانو و فلوت، دانستن رنگ صدایی این سازها و شناخت حدودی از تكنیك این سازها غیرقابل اجتناب است. باید هنرجو در كنسرت های موسیقی سمفونیك شركت كند چرا كه این روح موسیقی است.
● سئوال آخر من مربوط به این است كه در دنیا دیده می شود جوانان مثل سابق و سال های دهه هفتاد در فستیوال ها فعال نیستند و حتی خیلی كمتر از قبل به شنیدن كنسرت ها می روند. شما این مسئله را چطور ارزیابی می كنید؟
▪ من در آمریكا هم دیدم كه همه نگران این موضوع هستند. اینجا هم وضع خوب نیست، ببینید الان بنا به آمارها ۹۸درصد مردم به سمت موسیقی پاپ كشش و تمایل دارند. چرا؟ چون وضع اقتصادی خوب نیست، همه ارزان ترین راه را برای استراحت انتخاب می كنند. امروز شما می توانید CD خواننده محبوب خود را با دو دلار تهیه كنید اما رفتن به یك كنسرت خوب هم همین قیمت را دارد البته با دو دلار جای مناسب پیدا نمی كنید! حتی می توانید نوشیدنی مورد علاقه خود را تهیه كنید و از كنسرت های خیابانی كه هر آخر هفته كمپانی های مختلف ترتیب می دهند رایگان استفاده كنید. پس عملاً اینجا می بینید كه توده مردم حمایتی از موسیقی كلاسیك نمی كنند.
از این رو هنرجوها هم از آینده می ترسند. دیگر كسی نمی خواهد بر روی اتودهای سور و كاركاسی وقت صرف كند. هفتاد درصد دانش آموزان و دانشجویان برنامه حداقل مدرسه و هنرستان و حتی كنسرواتوار را اجرا می كنند و بقیه وقت را صرف موسیقی غیرجدی می كنند كه سریع تر كسب درآمد كنند.
گروه دیگری هم هستند كه به كنسرت می روند و بلافاصله شروع به نقد می كنند. این شعور را ندارند كه بفهمند همین كه این نوازنده این كنسرت را ترتیب داده، چقدر كار بزرگی كرده است. خوب اگر بهتر می توانی تو هم كنسرت ترتیب بده! ما روس ها می گوییم: «دانا از اشتباهات دیگران درس می گیرد اما نادان حتماً باید خودش مرتكب اشتباه شود.» خوب این نوازنده این اشتباه را در كنسرت انجام داد، این گفتن ندارد.تو منتقد عزیز این اشتباه را تكرار نكن و كنسرت بهتری برای ما برگزار كن. ما منتظریم!»
فرزین تهرانیان
منبع : ایران ملودی


همچنین مشاهده کنید