چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آغازگران قاهر و ادامه دهندگان ضعیف


آغازگران قاهر و ادامه دهندگان ضعیف
یک دهه از حماسه دوم خرداد گذشت، دهه دوم از آغاز جریان تازه اصلاحی در شرایطی از راه رسیده که نه تنها در بین مردم و گروه های فعال سیاسی و اجتماعی، بلکه حتی در میان نیروهای موسوم به جریان اصلاحات نیز ابراز عقیده می شود که اندیشه اصلاحی نتوانست متناسب با شرایط و مقاطع مختلف حرکت کند. بسیاری معتقدند که اصلاحات پروژه ناتمام است همچنان که هابرماس معتقد است مدرنیته پروژه ناتمام است. اما چرا اصلاحاتی که از دوم خرداد ۷۶ آغاز شد ناتمام ماند؟
جنبش های اصلاحی، غایاتی کوتاه و به دست آمدنی دارند در یک تلقی، جنبش اصلاحات در مقیاس جهانی از زمانی آغاز شد که روشنفکران، سودای ساختن «بهترین جهان ممکن» را از سر به در کردند و فروتنانه و واقع بینانه، تنها به ایجاد یک «جهان بهتر» رضایت دادند. آشکار است که فاصله میان «بهترین جهان ممکن» تا «جهانی بهتر»، فاصله بین مطلق انگاری تا واقع نگری است. براین اساس الگوی نوینی از کنش روشنفکری ظهور یافت که ضمن باور عمیق به مقوله «اصلاحات»، التزام اصولی به «روش های» اصلاحگرانه را از بن دندان باور داشت. آنچه «روش اصلاحی» را از «روش ایدئولوژیک» ممتاز و متمایز می کند، پایبندی به اصل پایه ای مسالمت جویی و سازشگری و سرسپردگی به آرمان صلح طلبی و آرامش خواهی است. معتقدان به روش های اصلاحی، برخلاف آنان که بر خوی سازش ناپذیری، افتخار می کنند، همواره آماده اند تا در سایه عقلانیت حسابگر و در چارچوب حفظ منافع جمعی با رقیب به گفت وگو، چانه زنی و دادوستد همت کنند.
«روش»هایی که آدمیان در تمشیت امور خود برمی گزینند، آرام آرام، رنگ خود را بر «بینش»ها و «باور»هایشان خواهد نشاند. چندان مهم نیست که بر زبان کنشگران سیاسی ـ فرهنگی، شعار مدنیت جاری باشد یا شعار بربریت، آنچه اهمیتی مضاعف و مکرر دارد «روشی» است که این کنشگران در ابلاغ و اجرای آرمان های خود دارند.
تغییر روش ها، به تحول گفتمان بینشی خواهد انجامید. از این جهت، اولویت مهم اصلاح طلبان می باید، بازشناسی و سپس التزام وسواس گونه به روش های اصلاحی و شیوه های کنش مدنی می بود که این مهم تحقق نیافت. همچنان که خصلت آرامش طلب، صلح جو، تدریجی و مفاهمه ای اصلاحات، تبعات و اثرات فرخنده ای در پی خواهد داشت؛ ویژگی های مزبور، به خودی خود بستری فراهم می آورد تا به جای تکیه بر سرعت اصلاحات، تمامی تاکیدات، مصروف عمق و غنای اصلاحات شود.
این جنبش پیش از آنکه وسوسه تحقق سریع آرمان های اصلاحی را در سر می داشت. دغدغه استقرار این آرمان ها در اعماق وجدان عمومی توده ها را می داشت. جایگزینی عمق اصلاحات به جای سرعت اصلاحات، هم آرایش پیش برندگان و نیروهای اثرگذار اصلاحات را تغییر می داد و هم گستره و دامنه بسط آن را افزون تر می کرد.
روش های مدنی، سطح مطالبات عمومی را در سقفی معقول و میزانی موزون باقی نگاه می دارد. تزریق مطالبات متراکم- و در پاره ای موارد غیرواقعی- آسیب محتملی است که در مسیر جنبش های اصلاحی به کمین نشسته است. تحول در زبان اصلاحات، تحول در گفتمان عمومی اصلاح طلبی را در پی خواهدداشت و مجموعه حجیم مطالبات ملی را دامن خواهدزد، مطالباتی که استیفای آنها نه از رهگذر اصلاحات بلکه از مسیر انقلاب، صورت خواهدپذیرفت. جنبش های اصلاحی، غایاتی کوتاه و به دست آمدنی دارند و لذا مطالباتی معقول و متوسط می طلبند که جریان اصلاحی ایرانی به آن توجه نکرد.
● منظور از اصلاحات چه بود
جریان اصلاحی به صورت مشخص تحلیلی از مرحله عمل سیاسی نداشت. استراتژی و منشور یک جریان چیزی نیست که یک بار و برای تمامی مراحل و زمان ها نوشته شده باشد. بازیگران سیاسی باید فرزندان زمانه خود باشند. روح زمانه هم در حال تحول است. یکی از علل ناکامی اصلاح طلبان این بود که گفتمان شان در زمان ماند و زمان رفت گفتمان اصلاح طلبان همان بود که ده سال قبل تافته و بافته شده بود. توقع داشتیم زمان خود را با ما هماهنگ کند. گفتمان سال ۷۶ یک شبه گفتمان بود که دقایق و ستون هایی از جنس ماسه و درون تهی داشت. با تلنگری ترک می خورد.
ستون های بسیار زیبا، حقوق شهروندی، تحمل مخالف، دموکراسی و... اما غافل از این که این مفاهیم معنای خود را درون گفتمان ها پیدا می کنند و یک معنای عام ندارند. واژه ها را گرفتیم اما در ریختن آنها در مظروف معرفتی کم آوردیم. مسیر اصلاحات، پرهزینه، تاریخی و پرفراز و نشیب است. بنابراین باید ستون ها در جایی با صلابت قرار گیرند. در غیر این صورت با وزیدن هر بادی باید آن را ویرانه ببینیم. متولیان تئوری پردازی و طراحان گفتمان مانیفست باید در این راستا تلاش می کردند که نکردند.
جواد دلیری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید