شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ختم اصلاحات!


ختم اصلاحات!
در تعیین نقطه آغاز و شکل گیری جریان موسوم به اصلاحات میان تحلیلگران سیاسی اختلاف نظر وجود دارد عده ای شکل گیری پدیده اصلاحات را با سالهای آغازین دولت سازندگی مقارن دانسته، گروهی دیگر دوم خرداد ۷۶ را نقطه آغاز جریان اصلاحات می خوانند و در مقابل برخی نیز با اشاره به این نکته که واژه «اصلاحات» از سال ۷۸ در گفتمان دوم خردادی ظهور نمود، این سال را به عنوان مبدأ جریان موسوم به اصلاحات معرفی نموده اند.
با این حال و علی رغم این اختلاف نظرها در خصوص مبدأ شکل گیری جریان مدعی اصلاح طلبی در کشور، قاطبه تحلیل گران و کارشناسان سیاسی در این نکته که با «انتخابات مجلس هشتم» و شکست سنگین فهرست «یاران خاتمی»، ختم حرکت جریان «موسوم به اصلاحات» فرا رسیده است، توافق نظر دارند.
بررسی دقیق و منصفانه علل بروز این شکاف عمیق میان «یاران خاتمی» و «ملت ایران» برای همه جریان های سیاسی کشور می تواند آموزنده و عبرت آمیز باشد. پرسش محوری در این بررسی آن است که کدام دسته راهبردها از سوی مدعیان اصلاحات اتخاذ گردید که با اعمال آنها، زمینه مفاهمه و هم زبانی با ملت را از دست دادند و بعد از گذشت ۸ سال به جزیره های تنهایی خود تبعید شدند.
واقعیت آن است که تا حدود ۲ سال پس از دوم خرداد ۷۶ عبارت «اصلاحات» و «اصلاح طلبی» در گفتمان آقای خاتمی و مواضع گروه ها و شخصیت های هوادار وی به چشم نمی خورد. در میانه سال ۷۸ و با پیگیری اعضای حلقه کیان در روزنامه های زنجیره ای و حمایت همه جانبه رسانه های غربی، واژه «اصلاحات» متولد شد تا بتواند فضای سیاسی جامعه را بر دو قطب «اصلاح طلب- محافظه کار(!)» ساماندهی نماید این حرکت اعضای حلقه کیان در تولید ادبیات «اصلاحات» که در چارچوب راهبردهای تولید شده استراتژیست های آمریکایی پس از دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صورتبندی می شد نقطه آغازین فروپاشی اعتماد مردم به منتخب خود در خرداد ۷۶ را رقم زد.
هر چند می توان فرازهایی از مواضع آقای خاتمی در رقابت های انتخاباتی منتهی به دوم خرداد ۷۶ را واجد عناصری غیر دینی و غیر انقلابی دانست اما وجه برجسته برنامه های انتخاباتی وی در چارچوب «توسعه درون زا» قرار داشت. مثلاً مسائل مرتبط با سیاست خارجی کمترین حجم از کل برنامه های آقای خاتمی را به خود اختصاص می داد و اصولاً برنامه انتخاباتی وی نه تنها واجد هیچ گونه گزاره ای در خصوص برقراری رابطه با آمریکا نبود، بلکه آقای خاتمی یکی از عناوین برنامه های خود را تلاش در جهت خروج نظامیان آمریکا از خلیج فارس اعلام کرد.
این در حالی است که پس از استقرار دولت هفتم در شهریور ۷۶، سیاست خارجی آنچنان در متن قوه مجریه پررنگ گردید که از اهرم آن در معادلات سیاست داخلی نیز بهره برداری گردید و مسأله «رابطه با آمریکا» تا حد یک ایدئولوژی از سوی مدعیان اصلاحات ارتقا یافت!
رصد کردن رویکرد عدالت خواهانه در برنامه های اقتصادی سال ۷۶ آقای خاتمی نیز کار چندان دشواری نیست تا آنجا که حتی به زعم عده ای از کارشناسان اقتصادی برنامه آقای خاتمی در حوزه اقتصاد به تئوری های چپ گرایانه تنه می زد! به عنوان نمونه در این برنامه ها، آقای خاتمی به صراحت با سرمایه گذاری خارجی مخالفت نمود و اتکای مطلق به منابع داخلی را در فرایند توسعه خواستار شد هر چند که دولت هفتم در مقام اجرا همان راه دولت سازندگی را بر مدار سیاست های تعدیل اقتصادی دنبال کرد.
جریان پیروز در دوم خرداد ۷۶ هرچه جلوتر آمد از برنامه های اعلام شده ابتدایی خود فاصله گرفت و رویکردهایی را برگزید که بر اساس مشابهت با حوادث منجر به سقوط بلوک کمونیستی شبیه سازی می شدند. با بروز این رویکرد جدید که در میان اعضاء حلقه کیان تولید و در بخش هایی از دستگاه بوروکراسی دولت هفتم توزیع و پیاده سازی می شد و هیچ نسبتی نیز با بدنه توده های مردم و فرهنگ اجتماعی ایران برقرار نمی کرد، «گفتمان اصلاحات» پا به عرصه عمومی نهاد.
این گفتمان نورسیده- که به شدت از پیروزی و تسلط نظام سرمایه داری بر بلوک شرق متاثر بود- بر مبنای تئوری داروین صورت بندی شده و حفظ و بقاء یک نظام سیاسی را در سازگارشدن و انطباق آن نظام با محیط پیرامونی و روندهای جهانی تعریف می کرد. «گفتمان اصلاحات» از همان ابتدای تولد، «توسعه برون زا» را در دستور کار خود قرار داد، به این معنا که مشکلات و راه حل های درونی و بومی از همان آغاز مسیر دولت هفتم به کناری نهاده و بر لزوم سازگارشدن با محیط جهانی به عنوان تنها مسیر بقاء نظام جمهوری اسلامی، به عنوان شرط لازم و کافی توسعه کشور تاکید کرد و در تشخیص مسائل کشور و ارائه راه حل برای آنها نیز تحت تاثیر روندهای جهانی، مسائلی جدید و بی ارتباط با نیازهای ملی را برای جامعه ایران تعریف و راهبردهایی ویژه نیز برای حل آنها ارائه نمود!
این چنین است که در گام نخست و در چارچوب مساله شناسی گفتمان «اصلاحات»، مساله عدم رابطه با آمریکا به عنوان ام المسائل ملت ایران معرفی شد و مدعیان اصلاحات تلاش نمودند تا رابطه با آمریکا را به عنوان یک خواسته ملی جا بیندازند! بر همین مبنا، در نخستین ماه های پس از خرداد ۷۶، بحث همه پرسی در مورد رابطه با آمریکا از سوی روزنامه سلام- که تحت مدیریت حجت الاسلام موسوی خوئینی ها منتشر می شد- در سطح جامعه مطرح گردید!
«گفتمان اصلاحات» از همان ابتدا مسائل و مطالبات اصلی ملت را کنار نهاد و طی تنظیم شاخک های خود با امواج ارسالی از غرب مساله شناسی برونگرایانه را به عنوان مسائل اساسی مردم بازنمایی کرد.
دقایق گفتمانی اصلاحات در تولید واژگانی نظیر «جامعه مدنی» و «اعتمادسازی» به شدت وامدار تجویزات استراتژیست های آمریکایی بود و بر همین مبناست که با گذشت زمان پیوندهای متقابل مروجین این گفتمان، با دولت های غربی هر روز چهره می گشاد و روز به روز بر عمق شکاف آنان با ملت ایران افزوده می شد.
زمین گیر شدن ماشین مدعیان اصلاحات در باتلاق تئوری ها و راهبردهای غیربومی و وابسته گرایانه و نادیده انگاشتن مسائل و معضلات واقعی جامعه از طریق بزرگ نمایی و برجسته سازی مسائل مرتبط با فرایندهای جهانی، به عنوان نیازهای واقعی جامعه ایران، فصل پایانی داستان غم انگیز اصلاحات را در ۲۴اسفند ۸۶ رقم زد.
این داستان پیام عبرت انگیزی را فرا روی همه جریان های سیاسی قرار می دهد و آن اینکه اگر پیروزی های بزرگ و جلب آراء میلیونی آحاد ملت، با مبانی اعتقادی جامعه و نیازهای اصیل و واقعی مردم همساز و همگرا نشوند در سراشیبی سقوط قرار گرفته و با گذشت زمان از مسیر انتخاب ملت خارج می شوند. پیامی که جریان اصولگرایی به خوبی دریافته و توانسته است با توجه به آن از اسفند ۸۱ تاکنون اعتماد وثیق ملت ایران را بر مبنای پاسخگویی به نیازهای اصیل آنان جلب نماید و انتخابهای ملی را در چارچوب گفتمان اصولگرایی به منصه ظهور رساند.
عبدالرضا داوری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید