دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

۱۳آبان ـ تسخیر لانهٔ جاسوسی استمرار شعار استقلال‌خواهی


۱۳آبان ـ تسخیر لانهٔ جاسوسی استمرار شعار استقلال‌خواهی
رابطهٔ آمریكا و ایران با عمیقترین كلام و زیباترین و مناسب‌ترین تشبیه از نظر امام رابطهٔ گرگ و میش بوده است، این تلقی یا تصور كه حتی لحظه‌ای می‌توان از خطر حملهٔ گرگ، آنهم گرگی زخمی و تیرخورده غفلت ورزید واقعاً یا از سر جهالت است یا بی‌خبری و ساده‌لوحی. كتاب رابطهٔ ایران و آمریكا یا نقش دخالت‌های آمریكا را در ایران، از آخر ورق می‌زنیم. ماهیت آمریكا و نظام سیاسی حاكم بر آن، چه حاكمیت و قدرت در دست جناح دمكرات‌ها باشد و چه جمهوری‌خواهان، فرقی نمی‌كند، نقطه اشتراك این دو جناح حاكم اینست كه برای هیچ ملت و كشوری خیر و صلاح و اقبال و سعادت به ارمغان نمی‌آورند. شفاف و پوست‌كنده باید گفت آمریكا هرگز منشأ خیر واقعی برای ایران و سایر كشورهای تحت سُلطهٔ خود نبوده است. برخی نگاههای امیدوارانه به آمریكا از آنجا ناشی می‌شود كه از اهداف و سیاستهای پس پرده و پنهانی و درازمدت آمریكائی‌ها بی‌خبرند و به سادگی گرفتار و شیفته تبلیغات و ترفندها و شعارهای مردم فریب می‌شوند و تصور می‌كنند برای دولتمردان آمریكا واژه‌ها و تعابیری چون: دموكراسی، حقوق بشر، آزادیخواهی، استقلال، معنی‌دارست. در حالیكه امروز حتی برای خوش‌باورترین افراد هم تجربه شده، كه آمریكا غیرممكن است جز در جهت منافع و اهداف استعماری خویش به نفع كسی قدمی بردارد.
به فرصتهای طلایی و از دست رفته ایران می‌اندیشم، فرصتهایی كه بواقع غیرقابل برگشت و جبران‌ناپذیر است. فرصتهایی كه می‌شد ایران را در آن شرایط با وجود آنهمه ثروت نفتی، به یكی از پیشرفته‌ترین كشورهای منطقه تبدیل كرد. متأسفانه آمریكا حكومت ایران «شاه» را بگونه‌ای اداره و هدایت می‌كرد كه همواره وابسته و متكی به خود بار بیاید. اگر هم او را به ظاهر از بعد نظامی قدرت اول منطقه كرده بود، هم برای دفاع در برابر شوروی سابق و هم برای كنترل و اشراف بر سایر كشورهای منطقه بود. جای بسی تعجب است كه برخی با وجود تمام دردها، كینه‌ها و زخمهایی كه از جانب آمریكا و عوامل آن بر پیكرهٔ خود و كشور احساس می‌كنند، امروز در گرداب خوش‌باوری غوطه‌ورند و تصور می‌كنند كه آمریكا فرشته نجات است! آمریكا گره‌گشای كارها خواهد بود! اگر بپرسید چرا آمریكا برای ایران اهمیت خاص قائل است و پس از سقوط حكومت دست‌نشاندهٔ خود، همواره با ایران اسلامی سر ناسازگاری و ستیز دارد باید گفت فقط به جهت موقعیت خاص و بسیار مهم استراتژیك و شرایط ژئوپلتیك ایران و منافع گوناگونی است كه از آن بهره‌مند بوده است. موقعیت خاص سوق‌الجیشی ایران بعنوان یكی از اعضای مهم و اصلی اُپك و نیز همسایه شوروی همواره در تقسیم قدرت بین دو ابرقدرت سابق، آمریكا را موظف می‌كرد برای ایران جایگاه خاص و مهمی قائل باشد. آمریكا در برابر طوفان و حركت اصلی امام و مردم از كشوری شكست‌خورده بود كه بر تمام كیان آن تسلط كامل داشت. از كشوری شكست‌خورده بود كه یكی از شركا، بلكه حافظان منافع آن بود: ایران را جزیره امن می‌دانست، ایران را ژاندارم منطقه و یكی از پایگاههای نظامی در منطقه می‌دانست، دیگران را از این ژاندارم ترسانده بود.
پس از فروپاشی حكومت شاه، آمریكا از دو جهت شكست‌خورده بود هم منافع متعدد و گوناگون و هم پایگاه مهم نظامی‌اش را در جوار شوروی از دست داده بود و علاوه بر این‌ها، در دژ بظاهر شكست‌ناپذیر ایران، حكومت و نظام و جریانی روی‌كار آمده بود كه با كشورهای منطقه وجوه اشتراك متعدد داشت. بخوبی می‌دانست كه انقلاب اسلامی و تشكیل دولت و حكومت اسلامی دیگران را هم تحریك می‌كند، حداقل اینكه دیگران با این نهضت همصدایی می‌كنند. اگر روزی شوروی روی كار می‌آمد، در صورت طرح حكومت كمونیزم در ایران هیچگونه همصدایی در منطقه نمی‌یافت بلكه با مقاومتهای بسیاری نیز روبرو می‌شد، همانگونه كه دیدیم در افغانستان، شوروی سابق با تمام قوا و توان وارد شد ولی بافت و فرهنگ و ماهیت آن كشور بگونه‌ای بود كه در نهایت شكست خورده، افغانستان را ترك كرد. با بیان این نكته كه عنصر دین و مذهب در ایران و بافت فرهنگی و فكری و بخصوص تبعیت ایرانیان از مراجع و عالمان سترگ و زاهد و مبارز و انقلابی و نیز وحدت ملت، بسیار قویتر، مستحكمتر و یكدست‌تر از افغانستان است.
دیدیم كه در جریان پیروزی انقلاب و پس از آن یك ملت حداقل ۵۰ میلیونی با وجود تمام گرایش‌های فرعی مذهبی، قومیتی، زبانی و تفاوت فرهنگهای بومی و غیره، از امام عزیز خط فرمان می‌بردند و چگونه جنگی با آن بزرگی و وسعت را در سایه وحدت كلمه و اطاعت از فرماندهی كل قوا (امام راحل) اداره كردند و به سرانجام رساندند. ساده‌انگاری است اگر آمریكا با بالا بردن تصاویر و تمثالهای حضرت امام در كشورهای منطقه چون پاكستان، عراق، لبنان، سوریه و حتی كشورهای آفریقایی و دورافتاده‌ترین مناطق جهان كه بانگ لا اله الا الله در آنها شنیده می‌شد سكوت كند و به فكر فرو نرود، و حداقل این همصدایی را تحلیل نكند.
دیدیم كه در عراق قبل از آنكه یكی از مریدان و شاگردان امام، شهید سید محمدباقر صدر حركتی انجام دهد و نهضتی را شروع كند توسط عامل سرسپردهٔ خود، صدام او را بشهادت رساند. بی‌تردید روزی روشن می‌شود كه در جریان دزدیدن امام موسی صدر هم بی‌تأثیر نبوده است. آمریكا از احساس قداست و احترام و زعامتی كه نسبت به امام در كشورهای منطقه و مسلمان بوجود آمده بود، به فكر فرومی‌رفت. این نكات را بیش از آنكه در ذهن خود و نسل اول تكرار كنم برای نسل‌های دوم و سوم یادآور می‌شوم تا در جریان گوشه و زاویه‌ای باریك از آنچه آمریكا نسبت به ایران انجام داده است قرار گیرند. اگر جایگزینی آمریكا بجای انگلیس را مبدأ حضور قدرتی جدید در ایران بدانیم، باید گفت پرونده این حضور و جابجایی متأسفانه بسیار سیاه و دردناك و شرم‌آور است و اگر كسی بگوید ۱۳ آبان ۱۳۵۸ مرحله‌ای نو و ادامهٔ حركت انقلابی و اعتراض‌آمیز ایران نسبت به حضور و دخالت‌های آمریكا در ایران است، باز هم سخن گزافه‌ای نگفته است، این حركت انقلابی، اعتراض به عملكرد بد و منفی آمریكا در تصویب و اعمال كاپیتولاسیون و تقابل با انقلاب اسلامی و امام خمینی است. كاپیتولاسیون شكست غرور ملی و نادیده گرفتن حق شهروندی و پایمال شدن هویت ایرانیان بود. مگر نه اینكه كاپیتولاسیون نوعی آپارتاید یا تبعیض سیاسی بود. در روزگار قحطی فریاد، روزگار سكوت و خفقان، روزگار بی‌غیرتی دولتمردان حكومت پهلوی بود كه از یك حنجره، فریاد اعتراض بلند شد. یك مرد بود كه در مخالفت با تصویب كاپیتولاسیون توسط مجلس شورای ملی اعلامیه داد و آنرا تحقیر و توهین نسبت به ملت ایران دانست.
اینها نخستین ایستادگی رودرروی امام با آمریكا تلقی نمی‌شود. البته امام قبل از آن هم به وابستگی و ذلت دولتمردان ایرانی بخصوص شخص شاه به آمریكا و حتی نفوذ اسرائیل و سیاستهای استعماری و دین‌براندازانهٔ پهلوی اعتراض كرده بود. در جریان كاپیتولاسیون، جناح‌بندی و صفوف، شفاف و روشن شد. كجا بودند حضراتی كه امروز در نهایت بی‌انصافی از وجود نهضت امام خوان نعمت و ثروت و مكنت و مقام و قدرت را به ارث برده و یادی از آن امام نمی‌كنند؟ آن امامی كه با قرائت و تفسیر پویا، زنده و انقلابی از اسلام به همگان حیثیت و به اسلام عزت و به شیعیان افتخار و به مردم ایران هویت بخشید. كسانی كه در دوران تبعید روح خدا، از كوچه‌ای كه بیت خمینی در آن بود گذر نمی‌كردند. آن روز سفرهٔ عافیت گسترده بودند و نهایت برای امام زمان (عج) چراغانی می‌كردند، راستی امام زمانی كه آنها در تب انتظارش می‌سوزند همان امام زمانی است كه نایب بحق او امام خمینی است؟! چه شده است كه غریبه‌ها و كنارنشسته‌های دیروز، اینك كاسهٔ از آش داغتر شده‌اند و فضایی را فراهم آورده‌اند كه برخی از یاران امام به حاشیه رانده شده‌اند. بگذریم و از لاك عتاب و گلایه خارج شویم برگردیم سر دشمن اصلی و به تعبیر حضرت امام، به شیطان بزرگ آمریكای جهانخوار بپردازیم. آمریكا حتی در دورانی كه خوش‌خیالان فكر می‌كردند با دیكته و ابلاغ و نظارت بر اجرای اصول انقلاب سفید شاه و مردم! می‌خواهد ایران را در مسیر پیشرفت قرار دهد، قصدی جز تخریب بنیان‌های این كشور نداشت. ایران را بعنوان یك كارگاه و آزمایشگاه برای تجربه تئوریهای اقتصادی، كشاورزی و فرهنگی خود محسوب می‌كرد. اگر واقعاً اصلاحات ارضی مفید و كارآمد بود چرا ما در هیچ محصول كشاورزی به خودكفایی نرسیدیم و هر روز هم وابسته‌تر می‌شدیم. امروز پس از چهل و پنج سال، با خودكفایی گندم به واقع به قطع دست اجانب، از سفره خویش اقدام كرده‌ایم، یعنی سر سفرهٔ خودمان می‌نشینیم و چشمان به كشتی گندم وارداتی نیست. در زمینه‌های فرهنگی هم آمریكا تصور می‌كرد با اعمال و اجرای برخی سیاستهای خاص توانسته است جوهرهٔ ذاتی خداباوری و دین‌باوری را در ایرانیان تضعیف و یا حتی تخریب كند. دیدیم كه چنین نبود.
وقتی امام در برابر كاپیتولاسیون ایستاد، باز هم اقشار مختلف مردم در ادامهٔ نهضت، ۱۵ خرداد را رقم زدند و آنهمه شهید دادند و امام را تنها نگذاشتند. با وجودی كه شاه در جریان ۱۵ خرداد ۴۲ حتی از تهاجم وحشیانه به حوزه‌های علمیه و دستگیری بسیاری از یاران امام و انقلابیون و مبارزان دریغ نورزید و حاكمیت پلیس و یأس و نومیدی و خفقان را در كشور اعمال كرد و برای چند صباحی آتش نهضت را خاموش كرد ولی دیدیم كه خورشید حقانیت امام و آرا و اندیشه‌های او چندان در پس ابر تاریكی نماند. دیری نپایید كه پس از این نبرد، امام و امت در همان شرایط بسته و اختناق برای شكست حكومت طاغوت همصدا شدند و شعله‌های نهضت از سراسر ایران زبانه كشید. آمریكایی كه با وجود شاه خود را پیروز كودتای ۲۸ مرداد و ادامهٔ سلطه در ایران می‌دانست و بدون مزاحم به غارت اموال و معادن و نفت و ثروتهای خداداد این سرزمین ادامه می‌داد، و در جزیرهٔ آرام و تحت كنترل خود حكم می‌راند، ناگهان با طوفانی روبرو شد كه از جهاتی سهمگین‌ترین طوفان محسوب می‌شود. حتی شاه را تا آنجا تقویت می‌كرد كه در نهایت بی‌شرمی گفت در ایران كسی مخالف او نیست. در مرحلهٔ دیگر هم شاه رسماً در محاسبه‌ای گفت هر كس با او نیست بر اوست و گفت اگر كسی ناراضی است می‌تواند از كشور خارج شود! انقلاب اسلامی به رهبری امام مرحله تكاملی مبارزه مردم با شاه و عوامل آمریكا بود. امام با هدایت خارق‌العاده و نیروی الهی توانست با دست خالی شاخ آمریكا را بشكند.
البته برخی‌ها امروز می‌گویند آمریكا اشتباه كرد كه جریان ۲۸ مرداد را تكرار كرد. شاه و عوامل آمریكا تصور می‌كردند می‌توانند با خروج موقت شاه از كشور شرایط بازگشت پیروزمندانه‌اش را فراهم آورند كشور را در نبود شاه به یكی از مهره‌هایشان بسپارند و در شرایط مناسبت شاه را برگردانند و حداقل چند سال دیگر ادامه دهند. غافل از اینكه نهضت به مرحله‌ای رسیده بود كه با شرایط ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قابل مقایسه نبود. حرفهای آن روز آدم را بیاد حرفهای امروز رئیس‌جمهور آمریكا می‌اندازد كه می‌گوید هر كس با ما نیست بر ماست. یا هر كس در صف ما نیست در صف تروریسم است. شگفتا از این تشابه و نسخه‌های تكراری و عجبا كه كسی عبرت نمی‌گیرد از این حرفهای واهی و بی‌مبنا و پوچ.
نسلی كه با عزم و ارادهٔ آهنین بسوی سفارت سابق و آمریكا هجوم بردند بخوبی دریافته بودند كه امام، آمریكا و اسرائیل را سر و ته یك كرباس می‌داند، تجربهٔ تلخ دخالت مستقیم آمریكایی‌ها را در ایران در طول تاریخ خوب درك كرده بودند.
من معتقدم آمریكا واقعاً نتوانست از انقلاب اسلامی و روند پیروزی آن جلوگیری كند نه اینكه نمی‌خواست. یقین دارم به هر شیوه و ترفندی كه جواب می‌داد سعی كرد نهضت را به شكست بكشاند حتی قبل از آن می‌خواست نهضتی شكل نگیرد. اگر هم نتوانسته بود او را بشكند در نوع شكل‌گیری و محتوای آن دخالت كند ولی باز هم راه به جایی نبرد. در مرحله‌ای حتی مهره‌های در آب نمك خواباندهٔ خود را در برخی قسمتهای كشور بصورت نفوذی وارد كرد كه بعدها افشا شدند. سرعت روند پیروزی، تدبیر و سیاست و مدیریت و هدایت الهی امام بقدری برای آمریكا و عوامل داخلی و خارجی‌اش غافلگیركننده بود كه از اجرای برخی كارها عاجز شد. دانشجویانی كه بعدها حماسه انقلاب دوم را رقم زدند دریافته بودند از كسانی حمایت می‌شود كه از آغاز نهضت همراه امام نبودند.كشور با نوعی آشوب و پریشانی روبروست. امنیت در برخی مناطق كشور بهم خورده است. برخی از روحانی‌ها مورد حمایت قرار می‌گیرند تا وحدت رهبری امام خدشه‌دار شود. از همسانی نژادی و قومیت‌گرایی در مناطقی از كشور سوء‌استفاده می‌شود. فكر كردند می‌بایست افراد و جریانهای مخالف از جایی حمایت شوند و خط بگیرند. اما هنوز مركز اصلی را پیدا نكرده بودند. این می‌رساند كه به واقع جایگاه و قدرت و نفوذ امام را بخوبی نشناخته بودند كه به برخی كارهای بچه‌گانه دامن می‌زدند. آمریكا اگر در سابقه درخشان و نفوذ كلام و ارادتی كه مردم نسبت به آن مرد الهی داشتند، بواقع باخبر بود، نبایست در برابر امام این حركات ناپسند را انجام می‌داد. عجبا برخی از افراد كه از سابقه مبارزاتی درخشان و روشنی هم برخوردار بودند و حتی نسبت به شاه هم اعتراض داشتند و سختی‌ها، زندان و مصائبی را هم بجان خریده بودند، نوع نگاه و قرائتشان با امام متفاوت بود. برقراری رابطه مجدد با آمریكا را در ذهن می‌پروراندند. امام با زیركی و كیاست خاص خود، به آنان میدان داد. آنها را به بازی گرفت تا آزموده شوند، اتفاقاً وقتی هم از آزمون ناموفق بدر آمدند امام با حفظ حرمت و نهایت انصاف آنها را كنار زد. می‌توان گفت صرفاً امام
نبود كه نتوانست با آنها ادامه دهد. بلكه جریان انقلاب و خواستها و آمال مردم و روند و حركت انقلاب بگونه‌ای شده بود كه كوچكترین تعامل و مذاكره با آمریكائیان را برنمی‌تابید. كوچكترین روزنهٔ مصالحه را تحمل نمی‌كرد و دست رد بر آن نگاه و تلقی زد. از جمله پیشینه‌ها و زمینه‌هایی كه حركت انقلابی ۱۳ آبان را توجیه و واجب می‌كرد اینكه آمریكا غیر از حمایت مخالفان و بازماندگان رژیم پهلوی و هدایت و ساماندهی آنان در اجرای تفكر تجزیه‌طلبی در مناطق مختلف كشور، در ایجاد ناامنی داخلی بخصوص در استانهای مرزی از خود ردپایی بجای گذاشته بود. تجزیهٔ كردستان و آذربایجان و غائلهٔ گنبد و خوزستان را كه بخوبی بیاد داریم كه در همگی دست آمریكا رو شد. حتی برخی از گروههای سیاسی در اثر كم‌تجربگی یا سادگی یا جهالت بعدها در دام آمریكا افتادند. كسانی كه شعار ضــدامپریالیستی آنها گوش فلك راكر كرده بود، بعدها جزء نان بمزدهای آمریكا شدند. در واقع آمریكا آنها را بلعید. حتی برخی ترورها و تحركات ضدامنیتی داخلی را به فرمان و یا حمایت و خط‌دهی آمریكا دامن زدند و همهٔسوابق خود را به بهای مزدوری آمریكا نقش بر آن كردند.
دانشجویان دریافته بودند كه در جهت تقابل با انقلاب اسلامی و جلوگیری از اهداف انقلاب و تحكیم اركان و مبانی نهضت، حتی چپ‌ها و كمونیست‌ها و منافقین همدست و متحد شده‌اند. برخی نیروهای اطلاعاتی رژیم طاغوت كه یا نتوانسته بودند از ایران بگریزند یا تصورشان این بود كه آمریكا زودتر از آنكه اركان نظام جمهوری اسلامی قوام یابد، با كودتا انقلاب را به شكست می‌كشاند و یا شاه برمی‌گردد كه در آنصورت باز آنها به جهتی كه كشور را ترك نكرده بودند و دستورالعمل‌های آمریكا و عوامل داخلی را خوب انجام داده‌اند، موجب عنایت خاص قرار می‌گیرند و یا شاه را برنمی‌گرداند و مهره‌های جدیدی را بكار می‌گیرد كه باز قطعاً به آنها بلحاظ وفاداری و انجام مأموریت‌ها بها خواهد داد. بعدها معلوم شد كه همین نیروها و برخی نیروهای امنیتی و نظامی كه از دم تیغ تصفیه ارتش جان سالم بدر برده بودند یا در مراكز نظامی دور از پایتخت سازماندهی شده و در كودتای طبس هم در كودتای نوژه، شدیداً فعال بودند. جا دارد در هر فراز از این مقاله این سؤال را تكرار كنیم كه چرا اشغال لانهٔ جاسوسی؟ چرا دانشجویان در جمع‌بندی نهایی احساس تكلیف كرده و بدان حركت خطرناك اقدام كردند؟
وقتی جریانها و اتفاقهایی را كه آنروز در كشور رخ می‌داد، مورد تجزیه تحلیل و نقد قرار دادند به یك نقطه كور و ناشناخته رسیدند. با زیركی و تعهد انقلابی دریافته بودند كه انقلاب و نهضت و روند مدیریت كشور را جریانی مخالف تهدید می‌كند. غیرممكن است بدون سازماندهی و فرماندهی متمركز مخالفت‌ها صورت پذیرد. به واقع صورت مسأله و سؤال اصلی و دغدغه ذهنی دانشجویانی كه برای پیروزی انقلاب عمری شكنجه و زندان و سختی را بجان خریده بودند، این بود كه وقتی تمام اركان و مراكز مهم سیاسی و اجرایی در اختیار نیروهای انقلاب افتاده است، وقتی ده‌ها هزار مستشار آمریكایی و قطعاً عوامل اسرائیلی از ایران اخراج شده‌اند و حتی كشورهای همدست آمریكا هم از ترس، بعضی از عواملشان را از ایران فراخوانده بودند، وقتی سران و افراد ذی‌نفوذ نظام شاهنشاهی هم یا گریخته بودند یا دستگیر و بازداشت شدند یا بركنار شده و قدرت دخالت ندارند، پس چه كسی است كه آرامش كشور را بهم می‌زند؟ پس از بررسی دریافتند بایدمركزی در ایران كه توسط عوامل آمریكا هدایت می‌شود، مو جود باشد و از چشم ایرانیان پنهان و ناشناخته مانده است. دریافتند كه سفارت آمریكا بعنوان اطاق فكر و مركز فرماندهی و توطئه‌چینی علیه انقلاب و اهداف بلند آن فعّال است ـ از طرفی تجارب سایر كشورها در جریان انقلابهای مردمی نیز وجود این حركات و توطئه‌ها را از سوی آمریكا تقویت می‌كرد. فضای باز سیاسی و آزادی پس از پیروزی و چاپ آثاری كه قبلاً چاپشان ممنوع بود نیز فرصت مطالعه و شناخت نقش‌آفرینی استكبار جهانی را به دانشجویان داده بود.
حداقل شیلی را كه به خوبی در یاد داشتند. ناآرامی و آشوب و تشنج و بهم زدن امنیت جامعه، ابتدایی‌ترین سرمشق حكومت‌های ساقط شده و اربابان آنهاست. ایجاد فضای ناامن در جهت ایجاد ذهنیت علیه نیروهای انقلاب ابجد تازه سوادان تلقی می‌گردد. از دیگر سو نسخه‌های مشابه و یكسانی كه در این كشورها پیچیده بودند دانشجویان را به فكر فرو برده بود. علاوه بر اصرار بر خواست اولیه خود، یعنی عودت و تحویل شاه، از این توطئه‌ها هم غافل نبودند. امروز هم، ما نمونه‌های زنده و روشن دخالت آمریكا را هر صبح و شام تجربه می‌كنیم، از فشارهایی كه به كشورهای مخالف وارد می‌كند، تا طراحی كودتاهای متعدد علیه چاوز و حمله و اشغال افغانستان و اشغال عراق با بهانه‌های خود ساختهٔ ضدیت و مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق بشر، همگی را به عینه می‌بینیم. با افشای مدارك و اسناد لانه جاسوسی بخوبی روشن شد كه دغدغه‌های دانشجویان همگی بجا بود. قبل از كودتا و از همان نخستین روزهای پیروزی، ترور شخصیت‌های ذی‌نفوذ در دستور كار عوامل آمریكا قرار گرفت، زیرا معتقد بودند باید عوامل اصلی و مهم و كارآمد انقلاب را حذف كرد و از میان برداشت. از شهید قرنی تا شهید مطهری و در ادامه همان حركت كور، شهدای هفت تیر و هشت شهریور، همگی در راستای همان نظریه است.
این نظریه را آنچنان قوی و دقیق پیش بردند كه حتی نیروهایی كه روزی داعیه مبارزه با استكبار را در سر می‌پروراندند خود عامل ترور و انفجار شدند، تا آنجا كه حتی به مردم كوچه و بازار هم به صرف علاقه و ارادت نسبت به امام و دفاع از اصول و دستاوردهای آن رحم نكردند. در آن شرایط خاص شاید هیچ حركتی جز حركت انقلابی ۱۳ آبان نمی‌توانست مفید و اثر‌گذار باشد. اگر چه متأسفانه چند سالی باز هم بلحاظ عدم وحدت در برگزاری و تكریم این روز، برخی‌ها تردید كردند و برخی هم تازه از راه رسیده و خود را میراث‌خوار دستاوردهای انقلابیون بحساب آوردند و همین امر موجب شد كه این روز یا كم‌رنگ شود و یا با هاله‌ای از تردید در اصالت حركت، روبرو گردد.
دانشجویان متعهد انقلابی كه كلام حیاتبخش امام در روح و جانشان اثر گذاشته بود روزی را انتخاب كردند كه از لحاظ پیشینه از دو مناسبت دیگر برخوردار بود، اتفاقاً در هر دو مناسبت هم به نوعی مزدوران آمریكا دخیل بودند. هم در جریان تبعید امام هم در جریان شهادت دانش‌آموزان. اینك كه فضای حاكمیت دیپلماسی بر كشور حاكم شده است فكر می‌كنم دانشجویان واقعاً كاری سترگ را انجام داده‌اند شاید امروز بسیاری از همان دانشجویان در عظمت كار متحیرند، اما حماسه‌ای كه با رجز هجوم خلق كردند بی‌تردید در آن شرایط، انقلاب را بیمه كرد. در این حركت باز هم آمریكا غافل بود و گرفتار شد.
●نگاهی به برخی بركات و پیامدهای آن حركت بزرگ و تاریخی
آمریكا تا آن روز در برابر هیچ ملت و انقلابی آنقدر تحقیر نشده بود. در كشوری سفیر آمریكا را دستگیر كردند كه تا ۲ سال قبل از آن، كسی جرأت نداشت به یك آمریكایی چپ نگاه كند. كسی جرأت نمی‌كرد در پناه همان قانون ننگین كاپیتولاسیون حتی یك سگ آمریكایی رادر ایران چوب بزند یا محاكمه كند. كسی جرأت نداشت از یك آمریكایی كارت شناسایی بخواهد. كسی جرأت نداشت ساك یك مسافر آمریكایی را مثل دیگران كنترل كند. كسی مجاز نبود به عملكرد و حضور قدرتمندانه و ارباب‌مأبانه آمریكایی‌ها در مراكز نظامی ـ دانشگاهی و صنعتی ایران اعتراض كند.
۱ـ از جمله نتایج مهم این حركت انقلابی اینكه، روشن شد آمریكا پس از پیروزی انقلاب یك لحظه از فكر ایران و انقلاب اسلامی و امام خمینی خارج نشده است، ایران آنقدر برایش مهم بود كه جناح دموكرات را به شكست كشانید.
۲ـ علاوه بر آن ابهت كاذب آمریكا در هم شكسته شد.
۳ـ به ملتهای تحت ستم و آزادیخواه دنیا جرأت داد كه علیه آمریكا شعار دهند. حتی سران بعضی از كشورهای وابسته را به تأمل فرو برد، متأسفانه كشورهای اروپایی و همسایگان ما در تقویت و حمایت و بسیج صدام برای شكست ایران در جنگ از تمام توان و سرمایه و امكانات بیدریغ مایه گذاشتند و البته چون ارادهٔ خدا به روشن ماندن چراغ انقلاب تعلق گرفته بود، نتوانستند كاری كنند.
۴ـ تسخیر لانهٔ جاسوسی موجب شناخت افراد و روشن شدن وابستگی بنی‌صدر و سایر عوامل به آمریكا بود.
۵ـ در جریان لانه جاسوسی بود كه با اعلام مواضع سایر كشورها، صف دوستان جمهوری اسلامی از دشمنان كاملاً جدا شد.
۶ـ برخی از دولتمردان دولت موقت هم با توجیه پایبندی و رعایت حقوق بشر و دموكراسی، اصل حركت را زیر سؤال بردند! كسی نبود از آنان بپرسد، دخالت‌های مستقیم و گوناگون در یك كشور انقلابی و ضدیت پنهان و آشكار با نظام مردمی و اسلامی و دفاع و سازماندهی مخالفان و معاندان جمهوری اسلامی، طبق كدام كنوانسیون یا اصول و موازین حقوق بشر مجاز است؟
۷ـ اینكه آمریكا بجای قبول خواست منطقی دانشجویان یعنی تحویل شاه، متأسفانه به عناد و لجاجت خود ادامه داد و هر روز ماهیت خود را برای امت ایران و سایر ممالك روشن ساخت.
۸ـ اینكه تسخیر لانهٔ جاسوسی از نظر روس‌ها بعنوان یكی از دو ابرقدرت و قطب جهان آن روز، حركتی ضدامپریالیستی بود و می‌بایستی ضمن دفاع از ایران و دانشجویان انقلابی، به آمریكا برای خواست ایرانیان، فشار آورد كه چنین نكرد و حفظ منافع خود را بر هر چیز دیگر اولویت داد.
۹ـ نكته دیگر درس ترسی بود كه به برخی از كشورها داده شد. قطعاً تنها سفارت آمریكا كار جاسوسی نمی‌كرد، آنها هم تا حدی ماستهای خود را كیسه كردند و از همكاری و دفاع آشكار از آمریكا خودداری كردند یا حداقل از شدت همكاریشان كاسته شد.
۱۰ـ حتی كسانی كه قبلاً از رابطه و پیوند با آمریكا بخود می‌بالیدند پس از آن دفاع از مواضع آمریكا را، نوعی قباحت و شكست و ضدارزش می‌دانستند.
۱۱ـ قطع رابطه ایران با آمریكا و تحریم اقتصادی ایران بواقع مصداق «عسی عَن تكرهُ شیئاَ و هُو خیرٌ لكم» شد زیرا اصل استقلال را در ایران شدیداً تقویت كرد. باور خوداتكایی و خودباوری را بین ایرانیان مضاعف كرد.۱۲ـ ایجاد وحدت بر سر اهداف مشترك، بین تمام نیروهای انقلابی و نسل جوان بخصوص دانشجویان با سایر اقشار مختلف فرصتی را فراهم آورد كه روزانه مردم فوج فوج با حضور خود مقابل سفارت آمریكا از حركت دانشجویان دفاع می‌كنند.
۱۳ـ افشای اسناد لانهٔ جاسوسی در واقع ضربه‌ای مُهلك به كسانی بود كه تا آن روز ماهیت واقعی آنان بر مردم مجهول مانده بود. حتی آنانكه شعارهای انقلابی می‌دادند و خود را جلودار مبارزات ضدامپریالیستی معرفی كرده بودند خطشان از نیروهای خط امام جدا شد. سازمان منافقین كه خود را پیشتاز حركتهای انقلابی می‌دانست در این جریان خواب مانده بود، با وجودی كه با ترفند و لطایف‌الحیل چند نفر نفوذی را جزء دانشجویان داخل كرده بودند و مدتی هم در فضای بیرون سفارت نگهبانی می‌دادند حتی اطلاعیه‌ای را هم در حمایت از حركت مذكور صادر كردند ولی در ادامهٔ كار نتوانستند رهیار دانشجویان انقلابی پیرو خط امام باشند.
با حضور و اعزام نماینده امام یعنی حجهٔ‌الاسلام والمسلمین موسوی خوئینی‌ها در سفارت آمریكا اطاعت دانشجویان از امام جایی برای ادامه حضور منافقین باقی نماند.
۱۴ـ روشن شدن لایهٔ پنهانی و ذهنی جبههٔ ملی و نهضت آزادی، جناحی كه تا آن روز متأسفانه نتوانسته بودند رضایت امام را در مدیریت كشور صددرصد جلب كنند و فرصت و شرایط افشای برخی ناخالصی‌های آنان فراهم نبود، تسخیر لانه جاسوسی به شفاف‌سازی مواضع افراد و جریانها، كمك شایان توجهی كرد، زیرا یا باید در آن شرایط شدیداً مواضع ضدامپریالیستی می‌گرفتند كه با اصول و ماهیت تشكیلات سیاسی و روند موضع‌گیری آنان ناسازگار بود و یا باید در برابر حركت دانشجویان موضع می‌گرفتند كه فاتحهٔ خود را خوانده بودند. دیدیم ‌چنین هم شد. حتی اسناد وابستگی برخی هم از جاسوسخانهٔ آمریكا بیرون آمد.
۱۵ـ با حضور یك فرد روحانی بین دانشجویان به گونهٔ دیگر وحدت حوزه و دانشگاه تجلی یافت. برای قشر دانشگاهی فرصت ایثار و شهادت فراهم آمده بود. شاید آمریكایی‌ها از دانشجویان انتظار چنان حركت تند و انقلابی را نداشتند. تصور می‌كردند با وجود آنهمه توطئه و عناد باز هم باید، با او با مذاكره و با رعایت اصول دیپلماسی حرف زد.
۱۶ـ با وجودی كه آمریكاییها و شبكه‌های تبلیغاتی وابسته به آن شایعه كردند كه به گروگانها اهانت كرده‌اند، آنها را شكنجه كرده‌اند ولی با آزادی سریع زنان و سیاهپوستان توسط دانشجویان، خلاف آن ثابت شد و تمامی شایعات و تبلیغات آنان نقش بر آب شد.
۱۷ـ نتیجهٔ دیگر پیوند و رابطه آمریكا و اسرائیل بود. زیرا اسرائیلی‌ها از هر طریق در دفاع از آمریكا كم نمی‌گذاشتند و با تمام توان، شبكه‌های صهیونیزم، به دانشجویان مسلمان و انقلابی حمله می‌كردند، حتی آمریكا را برای تهاجم به ایران تحریك می‌كردند.
۱۸ـ بركت دیگر، تصمیم آمریكا به انجام كودتا علیه ایران بود و ضعف روشن شدن نیروهای آمریكایی پس از شكست كودتای طبس و پس از آن كودتای نوژه، زیرا كیان و حیثیت نظامی آمریكا تا آن روز در نظر مردم از جایگاه بلندی برخوردار بود زیر سؤال رفت و برای مردم این نكته روشن شد كه، چه بسا طرحهای نظامی آمریكا هم با شكست مفتضحانه روبرو شود.
۱۹ـ در ناخودآگاه همهٔ جهانیان بخصوص دولتمردان آنها سؤالی مطرح شد كه از كجا معلوم سفارتهای آمریكا در همهٔ نقاط جهان مركز جاسوسی و توطئه علیه منافع كشورها نباشد؟ همانگونه كه در ایران بود.
۲۰ـ تصمیم آزادسازی جاسوسان كه با تدبیر امام و تصویب مراكز تصمیم‌گیری كشور انجام پذیرفت بار دیگر احترام و پایبندی ایرانیان را به قانون به رخ جهانیان كشید و روشن شد كه واقعاً دانشجویان نمی‌خواستند و حتی برای گروگانگیری برنامه‌ریزی نكرده بودند، فقط رفته بودند در سفارت‌خانه آمریكا تحصن كنند تا شاه را به ایران برگردانند و اگر آمریكایی‌ها منطقی عمل كرده بودند چه بسا گروگانگیری انجام نمی‌گرفت و این مسأله پیچیده نمی‌شد و ۴۴۴ روز هم طول نمی‌كشید. شاید برخی بگویند، حركت دانشجویان چون با اجازه دولت وقت صورت نگرفته، چندان ارزش نداشته است. در پاسخ، باید گفت این حركت گواه بلوغ فكری، ذكاوت، تعهد، قدرت تصمیم‌گیری و پاسداری از انقلاب اسلامی نزد دانشجویان بود. گلایه‌ای هم از كسانی كنیم كه امروز خود را میراث‌بر جریان تسخیر لانه جاسوسی می‌دانند و آن روزها با این قبیل حركت‌ها مخالفت ورزیدند و این كارها را تندروی می‌دانستند. آخر كلام این كه بهتر است به اصل بسیار مهم وحدت كه از اصول سرنوشت‌ساز رهبری امام بود، تأكید بورزیم و ۱۳ آبان را علاوه بر روز تبعید امام، روز دانش‌آموز، روز ملی مبارزه با استكبار جهانی، روز وفاق و وحدت بین همهٔ نیروهای انقلاب بدانیم و با شكوه و شور مناسب این روزهای خدایی، را برگزار كنیم.
دكتر منوچهر اكبری(استاد دانشگاه تهران)
منبع : مجله حضور