یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

وطن‌پرستی آمریکایی و تمامیت‌خواهی بوش


وطن‌پرستی آمریکایی و تمامیت‌خواهی بوش
بحث نظم نوین جهانی که اولین بار از سوی بوش پدر مطرح شد، پس از گذشت دو دوره ریاست جمهوری دموکرات‌ها، مجددا شکل اجرایی به خود گرفته است. آمریکا که پس از جنگ سرد و دوران ده ساله ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ یکه‌تاز عرصه جهانی شده بود، عملا ماشین سیاست خارجی‌اش را به قول جرج بوش پسر خاموش کرده و بدون استراتژی مشخصی بود.
البته بعدها در آخرین روزهای مسئولیت وزیر خارجه سابق آمریکا توسط مادلین آلبرایت تائید شده بود. اینکه سیاست خاصی نداشته‌اند با آنکه دموکرات‌ها به جای روی آوری بر جنگ تسلیحاتی و نظامی بر سیاست تامین منافع نفتی خود تحکیم می‌ورزند، دو فرضیه جدا از هم است که هر کدام از آنها سیاست کلی منافع آمریکا را در حوزه سیاست خارجی‌اش دنبال می‌کند. یعنی روح حاکم بر سیاست خارجی آمریکا تسلط بر نه تنها کره خاکی، که تسلط بر منظومه‌گان است؛ تسخیر خاک و فضا.
اما اینکه جمهوری خواهان بیشتر به حل معادلات تسخیرگر خود به راه و روش نظامی چشم دارند، آن است که ذاتا بر قدرت نظامی و تسلیحاتی تکیه می‌زنند. از طرفی جهانی که ۵۰ سال جنگ سرد را پشت سر گذاشته و ۱۰ سال عصر جهانی شدن را به شدت زمزمه کرده است، اینک دستخوش تحولاتی غیر قابل تصور است که تبعات حادثه ۱۱ سپتامبر مولد آن بوده است. دو هواپیمای بزرگ و دو ساختمان بزرگتر و بزرگترین برخورد و انفجار هزاره سوم.
گر چه تلخکامی ۱۱ سپتامبر همزمان شمع همدردی خیلی از ملل جهان را با ملت آمریکا روشن کرد اما شاید بهترین بهانه و یا مناسبت‌ترین جریانی بود که تز بوش پسر با جمله «هر که با ما نیست بر علیه ماست»! که اولین بار توسط استالین در شوروی که از حربه کمونیسم برای تسلط بر کشورش استفاده می‌کرد، این بار در هزار سوم مطرح گردد.
در حقیقت این اتفاقی بود تا زمینه دشمن‌یابی و کشف هویت و خروج از بحران معنا را برای آمریکا مهیا ساخت و به دنبال آن طبق ایدئولوژی اولیه خود «هر کشوری که به سرمایه‌داری نزدیک و از کمونیسم دور شود، زیر چتر حمایت آمریکا قرار می‌گیرد واگر غیر از آن باشد، دشمن آمریکا منظور می‌شود»، در حوزه سیاست خارجی فعال شد.
تحولات پس از ۱۱ سپتامبر به آمریکا فرصت داد تا علاوه بر کشف دشمن و مقابله با آن، حضور بیشتر خود را در خاورمیانه توجیه کند اما آنچه که برای او مفیدتر است، ادعای مبارزه با تروریسمی است که شاید خود او زمانی در خلق آن جهت بهره‌برداری توجیه حضور خود در هر منطقه‌ای دست داشته است.
ایران که تاکنون در مقابل سیاست‌های خارجی آمریکا از روش نه باج و نه تهدید استفاده کرده، به خوبی توانسته است که حضور این قطب تکتاز در تصمیم‌گیری‌های منطقه‌ای و جهانی را در آسمان و زمین کشورمان تحت کنترل درآورد اما آنچه اخیرا نگران کننده به نظر می‌رسد، چانه‌زنی آمریکا برای ماندگاری در منطقه و بعضا سنجش افکار عمومی در قبال حضور خود و به تبع آن تصمیم‌گیری برای ادامه فعالیت‌های حوزه سیاست خارجی اوست.
روزی که جرج دبلیو بوش و مقامات نظامی و امنیتی آمریکا برای حمله به افغانستان آماده می‌شدند، بارها اعلام کردند که مبارزه با تروریسم به افغانستان محدود نخواهد شد. هنگامی که آمریکا از تشکیل دولت جدید افغانستان فارغ شد همگان منتظر حمله این کشور به کشورهایی همچون فیلیپین و سومالی بودند. با این وجود رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در حالی که برای ارائه گزارش خود به نمایندگان سنا و کنگره آمریکا، چون قهرمانان ورزشی وارد ساختمان کنگره شد و مورد استقبال قرار گرفت، اعلام کرد که کشورهای ایران، عراق و کره شمالی محور شرارت (اهریمنی) هستند و این سه کشور ضمن تولید و گسترش سلاح‌های کشتارجمعی، از تروریسم حمایت می‌کنند.
پیش از چنین اظهاراتی، مقامات آمریکایی خبر داده بودند که جنگجویان طالبان و القاعده وارد خاک ایران شده‌اند و ایران پذیرای آنان و خانواده‌هایشان است. این موضوع مقامات ایرانی را بر آن داشت تا با تکذیب این خبر در پی رفع سوءتفاهمات برآیند، تا جایی که خاتمی در تماس تلفنی با تونی بلر به وی اعلام کرد که در مورد ایران اشتباه می‌کنند.
پیش از حملات تروریستی یازده سپتامبر، ایران و کره شمالی کوشیده بودند تا تنش میان خود و آمریکا را تا حدی برطرف نمایند. کره شمالی در سالهای اخیر کوشیده بود تا با نزدیکی به کره جنوبی و رفع تنش با آمریکا از انزوای بین‌المللی خارج شود. واکنش ایران در مقابل حملات تروریستی یازده سپتامبر نیز چند ماه از تنش میان ایران و آمریکا کاست. اما عراق که بارها مورد حمله مستقیم نیروهای غربی قرار گرفته بود، پس از اخراج بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل، تقریبا تمام راهها را برای بهبود روابط با آمریکا و انگلیس بسته بود تا آنجا که مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه سابق آمریکا بوش پدر را مورد سرزنش قرار داد که چرا هنگامی که ۵۰۰ هزار نیروی نظامی در منطقه در اختیار داشت، کار صدام را یکسره نکرده بود.
اما با وجود تلاش ایران در جهت رسیدن به وضعیتی مسالمت‌آمیز، آمریکا دست از برخوردهای خصمانه خویش برنداشت. درست یک ماه مانده به بیست و سومین سالگرد پیروزی انقلاب ایران، بوش پسر ایران را متهم کرد که از مرزهای شرقی خود به خوبی محافظت نمی‌کند و جنگجویان القاعده و طالبان وارد خاک ایران شده‌اند.
بوش در آن روزها ابراز امیدواری کرد که در صورت نفوذ فراریان افغانی، ایران آنها را تحویل دهد. این ادعا همان روزهایی مطرح شده بود که اسرائیل مدعی شده بود که یک کشتی حامل سلاح برای فلسطینیان را که از ایران بارگیری شده بود، توقیف کرده است. اینگونه ادعاها مسئولان سیاست خارجی را بر آن داشت تا بلافاصله در قبال آن موضع‌گیری نمایند و آنها را تکذیب کنند، اما هر چه می‌گذشت، مقامات ایرانی ناچار بودند توضیحات بیشتری بدهند. درست درهمان روزها یک حمله تروریستی به پارلمان هند، روابط این کشور را با پاکستان به مرز انفجار رساند و کشمکش میان این دو قدرت هسته‌ای می‌رفت تا جهان را درگیر جنگ جهانی سوم نماید.
چند روز بعد از اتهامات بوش به ایران، اخبار تازه‌ای مبنی بر حضور اعضای القاعده و طالبان در ایران شنیده شد. البته در نهایت و با انجام بررسی‌های مختلف و متعدد ازسوی مقامات ایرانی مشخص گردید که گلبدین حکمتیار با توجه به موضع‌گیری‌هایش مبنی بر اتحاد نیروهای شمال با طالبان در مقابل حملات آمریکا با پناه دادن به برخی اعضای القاعده و طالبان در مراکز خویش در ایران تاثیر بسزایی در شکل‌گیری اتهامات نسبت به ایران داشته است.
با وجود تمام فعالیت‌های ایران در جهت تنش‌زدایی و رفع اختلاف‌ها و سوء ظن‌ها «زلمای خلیل‌زاد» مشاور رئیس جمهور آمریکا در امور افغانستان ادعای بوش مبنی بر دخالت ایران در امور افغانستان را تکرار کرد. وی گفت که بخشی از حاکمیت ایران که با دولت موقت افغانستان مخالف است، به گروه‌هایی در افغانستان که با دولت کرزای مخالفند،کمک می‌کنند. خلیل‌زاد به طور مشخص به سپاه قدس (وابسته به سپاه پاسداران) اشاره کرد و گفت که این نیرو قبلا نیز به اعضای القاعده کمک کرده است. وی گفت: آمریکا جزئیات ورود اعضای القاعده و دخالت نیروهای ایرانی در امور افغانستان را به مقامات ایران ارائه داده است اما آصفی، سخنگوی سابق وزارت خارجه ایران، اطلاعات آمریکایی‌ها را غیرقابل استناد خواند.
در حدود ۵ ماه بعد و با تداوم روند اتهامات بوش علیه ایران رئیس جمهور سابق کشورما در تاریخ دهم بهمن ماه در واکنش به سخنان رئیس جمهور آمریکا که ایران، عراق و کره شمالی را محور اهریمنی می‌نامید و حکومت این کشورها را غیر دموکراتیک خواند، آن سخنان را محکوم کرد. در پیام او آمده است: سخنان بوش مداخله جویانه، جنگ طلبانه، تکرار تبلیغات گذشته و از همه بدتر اهانت آمیز نسبت به ملت ایران است اما اینگونه سخنان خاتمی و سایر مسئولان نظام تاثیر چندانی در روند اتهامات آمریکا علیه ایران نداشت و بوش پسر و مشاورانش کماکان با اصرار تمام، ایران را جزو سه نیروی اهریمنی حامی تروریست می‌دانند.و البته این امر تا حدودی مشخص است.
وقایع یازده سپتامبر که در اصل جنایتی نسبت به مردم بی‌گناه از ۶۰ کشور بوده، در عین حال چون پتکی بر مغز رئیس جمهوری آمریکا و سردمداران سیاسی و نظام آن کشور فرود آمده است. پس از این رویدادها، بوش پسر از میثاق نویسندگان اعلامیه استقلال و قانون اساسی دایر بر استقرار آزادی و دموکراسی در سراسر جهان و نجات بشریت، مبارزه با تروریست‌ها و دیکتاتورها، نداری و بی‌سوادی و ظلم به عنوان عوامل ایجاد کننده تروریسم نام برد.
ایالات متحده مبارزه با عقاید افراطی و خرافاتی، نابودی فرقه‌های مذهبی و سیاسی افراطی،نابودی احزاب و گروه‌های تروریستی در ۶۰ کشور را هدف قرار داده است و به گفته رئیس جمهور آمریکا تا رفع فتنه و خطر تروریسم، ظلم ودیکتاتوری در جهان مبارزه سیاسی، نظامی، مالی و روانی با افکار و حکومت‌های دیکتاتور ادامه خواهد یافت. وقایع یازدهم سپتامبر بر روح و ذهن و وجدان مردم ایالات متحده نیز اثر گذاشته و فرصتی فراهم آورده است که میثاق پدران بنیانگذار آمریکا پس از ۲۲۵سال زنده شود.
آمریکا مانند اواسط قرن ۱۹ که سرنوشت محتوم و خدایی خود را آوردن همه مردم قاره جدید زیر لوای قانون اساسی و حکومت واحد می‌دانست، این بار ادعا می‌کند که می‌خواهد همه جهانیان را از مواهب آزاد اندیشی، دموکراسی، عدالت و حقوق طبیعی انسانی مذکور در قانون اساسی خود برخوردار کند. ضمانت اجرایی این کار تا جایی که امروزه دیده شده است، هواپیماها و هلی‌کوپترهای آمریکایی بوده است و بمب‌هایی که همراه با گندم و روغن و بسته‌های غذا بر سر مردم بی‌دفاع افغانستان فرو می‌ریزد.
شاید با برچیده شدن بساط طالبان و بن لادن در افغانستان، مهمترین خطر حکومت‌های ظالم و تنگ‌نظر و مروج تروریسم از جهان رخت بر بسته باشد ولی برای استقرار آزادی، دموکراسی و حکومت‌های مردم سالار بی‌گمان باید اهداف و سیاست‌های مثبت انسان گرایانه و پایبندی به انسان دوستی و اخلاق‌گرایی در کار باشد که در این مدت آمریکا نشان داده است با تمامیت خواهی‌های خود بیشتر مشوق و مروج تروریسم است . همان چیزی که امروز در عراق پی در پی به وقوع می پیوندد.
محمد غمامی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید