جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


عکس، یک گفتار


عکس، یک گفتار
در باطن خاموش هر تصویر دنیایی از اسرار نهفته است كه شناخت آن‌ها، لذت دیدار را دو چندان می‌كند و شاید از همیم رو باشد كه برخی تز فلاسفه، توجه به ظاهز آثار هنری را محدودترین لذت معرفی نموده‌اند. در نظر آن‌ها بخش عظیم و مهم آثار در پس در پرده قرار گرفته است كه درك آن نیز جز با نقد و تحلیل میسر نخواهد شد.
● یائو مینگ لی‌: تشییع جنازه كودك
عكس مراسم تشییع جنازه دختر تبتی چهار ساله‌ای است در ایالت یونان چین در سال ۱۹۹۳. اندازه گور اشاره به كودك بودن مرده دارد. كودكی كه از یك بیماری ناگهانی جان می‌بازد و به دلیل آن‌كه این روستا در منطقه‌ای كوهستانی واقع شده و تا نزدیك‌ترین بیمارستان دو روز و نیم راه است استفاده از خدمات پزشكی فوری غیر ممكن می‌باشد . این عكس بخشی از مجموعه مستند از مسیحیت كاتولیك درچین است كه در اوایل سال‌‌های ۱۹۸۰ آغاز شد، زمانی كه حكومت چین تا حدودی شروع به اعطای آزادی مذهبی كرده بود. غیبت مشهود كشیش بیان‌گر آن است كه این مراسم تجمع اعضای كلیسایی غیر رسمی است كه در تماس مستقیم با واتیكان است اما حكومت آن را به رسمیت نمی‌شناسد. این ناب‌ترین نوع عكاسی مستند است كه شواهد كافی و متعدد برای نشان دادن ساختار و جنس جامعه را به‌نمایش می‌گذارد.
● تان ستا دارت: مادر جوان و كودك
چشمان كودك بیان‌گر معصومیت و ترس است و چشمان زن درماندگی مادری است در وحشت كه نتواند كودكش را از تهدید مستمر و خطرات شهر تحت محاصره رها و با خود ببرد. عكس در نمایشگاه «لبه جنون» كه مجموعه‌ای از عكس‌‌های محاصره سارایو است به نمایش درآمد.
عكاسان این مجموعه «تام ستا دارت» و «آلستر تاین» می‌باشند. ستا دارت كه خبرنگار عكاس بریتانیایی است چهار سال را صرف ثبت زندگی روزانه شهروندان سارایو كرد. در طول این مدت شانه او در زیر آتش و گلوله از شش محل شكست اما او چند سال بعد مجدد به بوسنی بازگشت و مصمم بود كارش را كه ناتمام مانده بود تمام كند. نتیجه تلاش او مجموعه‌ای است كه می‌توان آن را در مقدمه‌ای كه مارتین بل نوشته تجسم كرد: «بنایی است از وقار و صلابت مردم كه تنها هدف آن‌ها زنده ماندن بود و این‌كه اجازه نمی‌دادند جنگ آنان را شكست دهد.» آخرین كار ستا دارت عكاسی از نخست‌وزیر انگلیس تونی‌بلر است.
● نیلسون لن‌هارت: جنین سه ماهه
جنینی در مراحل ابتدایی در پس‌زمینه‌ای كه به‌نظر صحنه‌ای از آفرینش كهكشان‌ها است قرار گرفته است. تولد و كودكی در نمایشگاه سال ۱۹۹۵ «خانواده انسان» به نمایش گذاشته شد. اما در آن زمان تولد و كودكی مقدمه بزرگ‌سالی تلقی می‌شد. عكس‌های نیلسون از رحم كه از اوایل دهه شصت شروع شد حیات را در مقیاسی بالاتر قرار می‌دهد و پیشنهاد می‌كند كه بشریت باید در جستجوی مقصدی جدید در میان ستارگان باشد. در دهه ۴۰ و ۵۰ نیلسون گزارشگر مجله‌ی سوئدی Dse و آژانس Black Star بود. حتی در آن زمان نگاه او به زندگی نگاه یك زیست‌شناس بود. حدود سال‌های ۱۹۶۰ بود كه او مصمم به ضبط و ثبت جنین انسان در مراحل رشد شد. اتمام و تكمیل پروژه او به كمك مجله Life چهار سال به درازا انجامید و نتایج پروژه در سطح جهانی حیرت همگان را به‌دنبال داشت. كارهای او در مجله Life و در مجله سوئدی Idun در تابستان ۱۹۶۵ منتشر شد.
● فرانكلین استورات: كشاورز و سیب‌زمینی
دهقانی گونی سیب‌زمینی را در امتداد جاده‌ای نزدیك گاجاماركا در منطقه آند كشور پرو حمل می‌كندو سیب‌زمینی محصول سنتی منطقه است كه با دست در تراس‌های بسیار قدیمی كاشته می‌شود. گر چه در این عكس، در این لحظه خاص دهقان زیر بار سنگین تحت فشار است و بیشتر شبیه كارگری زحمت‌كش است تا نماینده تمدن و فرهنگی كهن و باستانی.
روش و استراتژی فرانكلین معرفی مجدد شواهد مادی در تصاویر است. او تمایل دارد چیزی بیش از سطح و ظاهر را نشان دهدو در اوایل دهه ۸۰ او به بررسی عمیق و فراگیر جامعه انگلیس پرداخت كه تحت تأثیر فشار اقتصادی قرار داشت. او در تمام این مدت، عكاسی مسئول باقی ماند و پس از مدتی كار در انگلستان پیامدهای اقدامات نظامی در هندوراس و افغانستان و به‌طور خاص تقابل انسان و ماشین را در میدان تیان‌آن‌من پكن در سال ۱۹۸۹ عكاسی كرد. در دهه ۹۰ او بیشتر عكس‌های مستند درباره آمریكای جنوبی و مركزی را كار كرد.
● مایكل ولز: دست‌‌ها
دست كودك اوگاندایی در تضاد با دستان مسیونر، شبیه پنجه پرنده یا شئ است كه در یك محوطه باستان‌شناسی یافته شده است و این تصویر، قحطی و ثروت غرب را در كنار هم قرار می‌دهد .گر چه دست پس زمینه، دست مسیونر خوش‌نیتی است كه خود را وقف خدمت به گرسنگان كرده است. قحطی اوگاندا و دیگر كشورهای افریقایی در مطبوعات غرب انعكاس زیادی دارد و تصاویر زیادی از قربانیان به‌چاپ می‌رسد كه هر انسانی را به‌فكر چرایی این مرگ ‌ها و سرعت فساد و اجساد و دیگر جنبه‌های واقعی قحطی وادار می‌كند.
عمده نوشته‌ها و آثار مربوط به افریقا اغلب مسایل اخلاقی دخالت در افریقا را طرح می‌كنند كه عمدتاً سمبلیك‌اند. این گونه تصاویر از این نوشته‌ها فراتر می‌روند و عناصری چون گناه و قصور و مفهوم سیر بودن و دستان یاری‌دهنده را دربر می‌گیرند.
● پاتریك توسانی: قاشق
تصویری از گودی قاشقی كه بزرگ شده است چه معنایی دارد؟ قاشق و دیگر اشیا كاربردی مثل مكعب یخ در كارهای توسانی زیاد وجود دارند. قاشق وسیله‌ای است كه از آن استفاده می‌كنیم و آن را كنار می‌گذاریم. پیام توسانی این است كه اگر مقیاس و یا زمینه و فضای شئ را تغییر دهیم آن شئ علی‌رغم آگاهی ما از معمولی بودن آن جالب می‌شود.
موزه‌ها مملو از چنین اشیایی هستند كه زمانی از آن‌ها برای مراسم استفاده می‌شدو توسانی عقیده دارد ما یا باید به اشیا بسیار معمولی كه در حال حاضر وجود دارند از منظری تاریخی نگاه كنیم یا باید از زمانی كه دیگر كاربرد روزمره ندارند و از حوزه استفاده و كاربرد معمولی خارج شده‌اند نگاه كنیم. در حقیقت یا باید چنین نگاهی داشت یا باید سعی كنیم اشیا معمولی را به‌خاطر خودشان با همان شكل و فرمی كه دارند نگاه كنیم.
● سیچی فورویا ایزو (ژاپن)
كریستین كاسلر، همسر عكاس، طوری در مقابل دوربین عكاسی قرار گرفته كه گویی شاهد چهره‌ی اسطوره‌ای یك انسان دردمند دهه‌ی سی هستیم. این تصویر، عكس آغازین كتاب «خاطرات» فورویا بود كه در سال ۱۹۸۹ به چاپ رسید. این كتاب به‌خاطرات عكاس از همسرش اختصاص داشت كه در سال ۱۹۸۵ درگذشت. در عكس، جای زخمی، هر چند تاریك، بر گردن سوژه پیداست. بخشی از كتاب عكاس نیز به كشمكش میان كریستین و بیماری‌اش اختصاص داشت.
هر چند به‌ظاهر زخم كریسین رو به بهبود بود اما در واقع سیمای رنجور و شكسته‌ی او خبر از زوال تدریجی‌اش می‌داد. شاید بر این باور باشیم كه نظاره‌ی انهدام دردناك یك انسان كار درستی نباشد اما عكاس از به‌ تصویر كشیدن آن پروایی ندارد. گذر تدریجی كریستین به سوی مرگ با عكس‌های لحظه‌أی و نقش‌مایه‌هایی همراه شد كه زندگی آن دو را دربرگرفته بود. كتاب «خاطرات» در اتریش به چاپ رسید. جایی كه عكاس و همسرش بیشتر سال‌های عمر خود را در آن گذارنده بودند. اما «خاطرات» اهمیت دیگری نیز دارد: افزودن حقایقی به نحوهای بیانی هنر پرفورمنس، كه گاه تحمل آن برای آدمی بسیار دشوار است.
● رابرت لانگو
در عكس، شاهد ایفای نقش مدلی هستیم كه از سقف استودیوی عكاس آویزان شده است. بعدها، لانگو با نمایش این تصویر در ابعاد وسیع، مجموعه‌ی «انسان‌ها در شهرها» را در سال‌های ۸۷-۱۹۸۱ تكمیل كرد. به‌راستی حالت مدل نشان از چه دارد؟ او مورد اصابت گلوله واقع شده، حلق‌آویز شده یا در تسخیر یك نیروی نامریی همچون امواج الكترومگنتیك قرار گرفته است؟ بركنار از همه‌ی این احتمالات، مدل لانگو معلق است و زجر می‌كشد. دست‌كم می‌توان مطمئن بود كه او از واقعیت و محیط پیرامون خویش جدا افتاده است. عكاسان خبری شیفته‌ی چنین حالات زنده‌أی در سوژه هستند و سعی می‌كنند تا موضوع خود را از میان واقعیات قابل تشخیص اجتماعی، بیابند. برخلاف آن‌ها لایگو مایل است تا به سوژه‌های خود در حكم نشانه‌هایی بی‌تفسیر بنگرد و رنج یافتن پیام را به مخاطبین خود تحمیل كند. لانگو زمانی اعتراف كرد كه شیوه‌ی حالت سوژه‌های خود را از میان دنیای فیلم و موسیقی اوایل دهه‌ی هشتاد برگزیده است.
● دیویدنَش و بیان ظرفیت‌های پنهان ماده
یكی از ویژگی‌هایی كه هنرمندان را از یكدیگر متمایز می‌كند داشتن زبان شخصی در كار است. به نظر می‌رسد در میان هنرها، مجسمه‌سازی بیشتر مبین قابلیت‌های هنرمندان برای ارایه این ویژگی است؛ چرا كه كوچك‌ترین تأثیرپذیری از مجسمه‌سازان دیگر به دلیل ویژگی مجسمه، خود را به رخ می‌كشد. از میان عواملی كه هنرمندان فعال این رشته را بیشتر در تأثیرپذیری از یكدیگر مؤثر می‌نماید بعضی تنها مختص این رشته است. برخوردهای همسان با ماده یكی از این عوامل مؤثر است. اما این برخوردهای همسان بیشتر زاییده‌ی جذابیت‌های فرمالیستی و ظاهری بعضی از مواد است كه موجب می‌شود بسیاری از مجسمه سازان به رغم ایده‌های شخصی آثار مشابهی را به نمایش بگذارند.
در این خصوص چوب به عنوان یكی از مواد طبیعی و سنتی نمونه ی بارزی است. تنوع بافت و رنگ موجود در سطوح چوب‌های مختلف اغلب باعث می‌شود تا بسیاری از مجسمه‌سازان درگیر نوعی نگاه فرمالیستی در كار با این مواد شوند و بدین ترتیب ایده‌های شخصی در زیر سایه‌ی جذابیت‌های صوری ماده كم‌رنگ می‌گردد. اما بخشی از این نتیجه، ریشه در عدم توجه مجسمه‌سازان به كیفیت‌های بصری چوب در بستر طبیعی آن است. «دیوید نَش» (۱) مجسمه‌ساز انگلیسی‌، هنرمندی است كه به این مقوله پرداخته است.
او متولد ۱۹۴۵ است و از ۱۹۷۰ تاكنون به خلق مجسمه‌هایی می‌پردازد كه به نوعی با طبیعت درگیرند. در حقیقت نَش یك هنرمند پیرو محیط‌زیست محسوب می‌شود. او برای ساخت بسیاری از آثارش از درختان خشك شده، بریده شده و افتاده استفاده می‌كند و بدین ترتیب علاوه بر به كارگیری قابلیت‌های متفاوت و غیر مرسوم و بیان ظرفیت های پنهان تصویری چوب به نوعی به محیط زیست نیز توجه دارد. به طور كلی، وی تقریباً تمام قسمت‌های درخت از جمله شاخه‌های كوچك را نیز مورد استفاده قرار می‌دهد. او حتی زغال طراحی خود را نیز با استفاده از قسمت های كوچك خشك شده درخت‌ها می‌سازد. مطالعات دقیق او كیفیت‌های بی‌نظیری از امكان ساخت مجسمه با قسمت‌های مختلف درخت را با تفسیری جدید در پی داشته است. نمونه‌ای از این آثار مجسمه‌ای به شكل قاب ایستاده‌ای است كه در مینو سوتا(۲) نصب شده است.
بعد از سال ۱۹۹۴ نَش برای رهایی از یكنواختی در كار با چوب‌های طبیعی، به خلق مجسمه‌هایی از چوب پرداخت كه سطوح آن به وسیله‌ی یك مشعل دستی سوزانده و سیاه می‌شد. ایده‌ای كه به او جرأت می‌داد تا یك خط جدید فكری را در مجسمه‌سازی با چوب به‌وجود بیاورد. نَش تاكنون نمایشگاه‌های انفرادی متعددی در كشورهای آمریكا، ژاپن، فرانسه، اسكاتلند، بلژیك و هلند برگزار كرده است. علاوه بر این وی تاكنون در بیش از ۱۵ نمایشگاه گروهی در كشورهایی نظیر آلمان، انگلستان، آمریكا و فرانسه شركت كرده است. هم‌چنین نَش برنده‌ی ۷ جایزه در مجسمه‌سازی از مراكز و نمایشگاه‌های مجسمه‌سازی است.
مترجم : سحر شباهنگ‌پور
عباس اكبری
پی‌نوشت:
۱- David Nash
۲- Minnesota
منابع:
۱- http://www.sculpture/. org. uk
۲- www. walkerart. org
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس