یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


قصه تمام می‌شود


قصه تمام می‌شود
● نگاهی به آخرین كنسرت اركستر سمفونیك تهران
بعد از رفتن علی رهبری و داستان های نخ نما شده نامه رهبری به وزیر ارشاد و اجرای كامل سمفونی نهم بتهوون، اركستر سمفونیك تهران دوباره بدون رهبر ماند. بچه های اركستر كه با آمدن رهبری كمی دلشان گرم شده بود، با رفتنش، بی انگیزه تر از قبل به تمرین های ساعت ۹ تا دوازده روزانه شان ادامه دادند. گروه كر مركز موسیقی هم بعد از رفتن بهرنگ شگرف كار به اتریش، تمرین هایش را كج دار و مریز ادامه داد تا بالاخره جاوید مجلسی به صورت موقت رهبری این گروه را به عهده گرفت.
در طول این مدت هم هرازگاهی یكی از بچه های گروه با بقیه تمرین می كرد. چند روز قبل از آنكه محمدحسین همافر رئیس دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد راهی بیمارستان قلب تهران شود، اركستر بعد از ماه ها روی صحنه می رود تا برای بازیكنان تیم ملی فوتبال قطعاتی از موتسارت اجرا كند، به هر حال اركستر متاسفانه یا خوشبختانه نتوانسته بود قطعه ای را برای جام جهانی فوتبال آماده كند و در عوض تصمیم گرفت تا از قافله موسیقی فوتبالی عقب نماند. از شانس همیشه بد اركستر سمفونیك تهران هم فوتبالیست های تیم ملی اعلام كردند كه باید در زمین تمرین كنند و نمی توانند این روزها موتسارت و چایكوفسكی گوش كنند. خلاصه نادر مشایخی رهبر ۴۶ساله اركستر كه چندی پیش به عنوان رهبر ثابت اركستر سمفونیك تهران انتخاب شد، قرار شد در روزهای ۱۱ و ۱۲ خرداد قطعاتی از دوورژاك، موتسارت، برامس و چایكوفسكی را در تالار وحدت اجرا كند. در پنج روز تعطیلی پیاپی كه بیشتر تهرانی ها در سواحل نیلگون شمال به سر می بردند، اركستر به صحنه رفت.
اورتور دن ژوان اثر ولفگانگ آمادئوس موتسارت قطعه آغازین برنامه اركستر است. امسال بعد از چند شب اجرای لوریس چكناواریان به همراه اركستر وگروه كر محمد نوری كه با نام بزرگداشت دویست و پنجاهمین سالگرد تولد موتسارت برگزار شد، جسته و گریخته كنسرت هایی از قطعات این آهنگساز اتریشی هماهنگ با گروه های موسیقی دنیا در ایران به صحنه رفت. طبق آنچه كه در بروشور برنامه های اركستر سمفونیك هم آمده است، قرار است آغاز برنامه با دون ژوان و عروسی فیگارو باشد. مشایخی كه بدون فراگ روی سن می آید، در سن ۱۹سالگی برای ادامه تحصیلات موسیقی اش به وین می رود و تحصیل در رشته آهنگسازی و رهبری اركستر را شروع می كند. او رهبری را نزد كارل اوسترایشه، موسیقی الكترونیك را نزد دیتر كاوفمن و آهنگسازی را نزد رومن هاوبن اشتوك راماتی فرا گرفت و سال ۱۳۶۶ با درجه ممتاز از این رشته فارغ التحصیل شد. او پیش از آمدن به اركستر سمفونیك تهران اركسترهایی را چون اركستر رادیوی اتریش، اركستر مجلسی در زاگرب و اركستر ژونس رهبری كرد كه برخی از آنها قطعات او را هم اجرا كردند. حالا او با موهای آشفته جوگندمی روی سن ایستاده و به روش كلاسیك رهبری می كند، با سرپنجه های تیز و حركات خشك یكی پس از دیگری صفحات را ورق می زند. عروسی فیگارو حسابی گرم شده، پرهیجان و با ریتم تند. عروسی فیگارو در سال ۱۷۸۵ نوشته شد. این اپرای كمدی داستان زندگی رعیتی را روایت می كند كه می خواهد با زن مورد علاقه اش ازدواج كند و در این میان با ارباب خود دچار مشكل می شود.
این اپرا بر اساس نمایشنامه مشهوری از بومارشه (Baemarchaise)نوشته شد و قرار بود كه به نوعی از شرایط حاكم در قرن هجدهم و نوع زندگی نجیب زادگان انتقاد كند. حالا اركستر سمفونیك با دل پر ، این انتقادها را پرسر وصدا و پرهیجان می نوازد. بالاخره پس از به جا آوردن مراسم بزرگداشت موتسارت، نوبت به دووورژاك می رسد. اگر چه پس از آمدن علی رهبری هم آنسامبل های مختلف گهگاه قطعاتی از دوورژاك را نواخته بودند، اما اجرای قطعات اجرا نشده ای از این آهنگساز چك توسط رهبری بیش از پیش به معرفی این آهنگساز در ایران كمك كرد. مشایخی چهار قطعه از رقص های اسلاو را به عنوان آخرین قطعات بخش اول كنسرت انتخاب كرده است. نوازنده های كوبه ای روی صحنه می آیند و همه سازها می نوازند. حتی یك ساز هم ساكت نیست. فلوت ها خط اصلی ملودی را دنبال می كنند و ضرب مثلث به تصور رقص های محلی چك بیشتر كمك می كند. دوورژاك این اثر را به سفارش سیمروك _ ناشه- با الهام از رقص های مجار برامس نوشت تا در دوره خودش شهرتی كسب كند چرا كه در نوشتن این قطعات شانس این اتفاق را می دید. دوورژاك با گرفتن ۳۰۰ فرانك رقص های اسلاو را نوشت و معروف شد.
انتخاب قطعات برای این كنسرت بسیار رمانتیك و ملودیك صورت گرفته. تمامی قطعات از آثار قرن های ۱۸ و ۱۹ هستند و اصولاً به نظر كاملاً طبیعی می رسد كه اركستری كه بعد از مدت ها به صحنه می رود، در بدو ورود رهبر جدید چاره ای جز اجرای قطعات حسی تر نداشته باشد، كما اینكه مشایخی خود در این زمینه می گوید: «انتخاب قطعات ملودیك به این دلیل بود كه اركستر بتواند راحت تر به صحنه برود. البته این برنامه اصلی ما نیست و قرار است ما در شهریورماه در روز سینما برنامه اصلی مان را با اركستر اجرا كنیم. در این برنامه كه پر از سورپریز است، قرار است چند هنرپیشه برتر زن دیالوگ هایی را بگویند و اركستر موسیقی تلفیقی بنوازد. این اتفاق برای اولین بار است كه در ایران می افتد! و اجازه بدهید كه بیش از این فعلاً اطلاعات ندهم...»
خب به هر حال اندر باب ربط موسیقی و سینما و یافتن دلیل و بهانه برای اجرای موسیقی در روز سینما می شود سخن ها راند كه حالا فعلاً بماند برای بعد از تنفس بخش اول.
صندلی های خالی به اندازه صندلی های پر است و دلیل آن را هم می توان، علاوه بر دلایل همیشگی، تعطیلی های این روزها دانست. چیدمان سازها كمی فرق كرده. تعداد كنترباس ها و سازهای بادی و كوبه ای افزایش پیدا كرده. افزایش سازهای بادی _ چوبی باعث شده تا برخی قطعات بیشتر به فضای نظامی نزدیك باشند اگر چه در اصل باید تغزلی نواخته شوند.
همچنان پنجه های تیز و خشك مشایخی روبه روی اركستر ایستاده، در اكثر لحظات، دست هایش مشت كرده است. مشت ها زمانی كه قرار است صفحات پارتیتور ورق بخورد باز می شوند، اشاره ها بسیار كوتاه است و به نظر می رسد رابطه ذهنی نوازندگان با مشایخی آن قدر قوی است كه نیاز چندانی به ارتباط بصری حس نمی شود.
وقتی به مشایخی در مورد حركت دست هایش می گویم، اذعان می كند كه معتقد است تمرین ها باید آن قدر قوی باشد كه در زمان اجرا كار رهبر آسان بشود. مشكل اركستر سمفونیك تهران در ارگانیزیشن است وگرنه نوازندگان بسیار خوب هستند. تمام برنامه های من هم برای اركستر بیشتر به رفع همین مشكل برمی گردد.
با خودم فكر می كنم به حرف ها و برنامه های رهبری، روحانی، شهیدی، چكناواریان و ... كه قسمت دوم شروع می شود.
گروه كر روی صحنه می آیند و ترانه سرنوشت برامس را به همراه اركستر به آلمانی می خوانند. نبود رهبر ثابت برای گروه كر به خوبی واضح است. صداهای خارج را كه بی خیال شوی، نمی شود از تمام نكردن همزمان گروه در پایان میزان ها راحت گذشت. این در شرایطی است كه گروه كر سال ها پیش این قطعه را با مشایخی تمرین كرده بودند. ترانه سرنوشت فضایی كلیسایی دارد و براساس شعر مشهوری از فریدریش هولدرلین نوشته شده.
او در این شعر به مقایسه انسان ها و فرشتگان می پردازد و به زندگی آنها در نور و نعمت غبطه می خورد. او انسان ها را مانند جویباری می بیند كه در جریان زندگی از این سوی رودخانه به آن سو كشیده می شوند و به ناچار هر لحظه با رنج و گرسنگی دست و پنجه نرم می كنند.ظاهراً تنظیم آثار به شكلی بوده كه لحظاتی كه قرار است رنج و گرسنگی نشان داده می شود، گروه كر آكاپلا می خواند. قطعه بسیار طولانی است، یكنواخت و فراز و نشیب سرنوشتش كمی كمتر از واقعیت اتفاق می افتد، سرنوشتی است در آستانه مرگ! حالا نوبت به رقص های مجار می رسد كه خدا را شكر از بركت رادیو پیام همه علاقه مندان و غیرعلاقه مندان به موسیقی كلاسیك حداقل روزی سه بار آن را می شنوند. اركستر هم چشم بسته قطعه را می زند و بعد از اتمام قطعه، یكی از تماشاگران فریاد براوو را در تالار طنین انداز می كند.
در تمام طول اجرای این قطعه یك نفر از روی بالكن طبقه اول، با شور و هیجان قطعات را رهبری می كند آن هم با حركت های فراخ و پرهیجان دست ها.
اورتور رومئو و ژولیت اثر چایكوفسكی قطعه پایانی كنسرت است. اگر چه گوش ما ایرانی ها با آمدن نام رومئو و ژولیت به شنیدن قطعه نینوروتا عادت دارد، اما بار تراژیك، آرام و غمگین اثر چایكوفسكی قوی تر از آن است كه بتوان در مقابل آن مقاومت كرد. دلشوره های رومئو و ژولیت را طبل ریز ریز می نوازد و نت های گرد و سفید پیاپی، پایان داستان را تعریف می كنند. بادی _ چوبی ها از مرگ می گویند و فلوت قصه را تمام می كند.
اركستر با تم تراژیك سالن را ترك می كند و نوازندگان كه امشب برخی شان لباس های فرمشان را هم نپوشیده اند می روند تا ادامه تعطیلات را بگذرانند.
سمیه قاضی زاده
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید