چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

موفقیت ناخواسته برای چاوز


موفقیت ناخواسته برای چاوز
ابتدا لا‌زم است دو نکته را یادآوری کنم تا موجب سوءتفاهم نشود. اول اینکه این یادداشت براساس آشنایی و دانش کافی یا حتی مقدماتی از ونزوئلا‌ نوشته نشده است، چرا که ما به دلا‌یل متعدد چندان پیگیر دقیق مسائل آمریکای لا‌تین نیستیم و در نتیجه نمی‌توان درباره موضوعات این منطقه اظهارنظری محتوایی کرد. از این‌رو این اظهارات شکلی و غیر محتوایی است و برای هر جای دیگری که این اتفاقات رخ دهد صدق می‌کند.
نکته دوم اینکه نگرش منفی من نسبت به سیاست‌های پوپولیستی، به‌ویژه با اتکا به درآمدهای نفتی روشن است و نیازی به تکرار ندارد و سیاست‌های هوگو چاوز هم مستثنی از این قاعده نیست، به‌ویژه هنگامی که رفتارهای فردی وی هم به این سیاست‌ها ضمیمه شود، نگرشم منفی‌تر هم می‌شود اما علی‌رغم این دو نکته باید نتیجه رفراندوم ونزوئلا‌ را از جهاتی هم برای چاوز مثبت دانست.
۱) اولین مسأله تفاوت بسیار کم نتیجه است. اگر نتیجه رفراندومی مثلا‌ً ۶۰ به ۴۰ به نفع حکومت باشد، حتی اگر حکومت کلیه جوانب دموکراتیک را رعایت کند، باز هم نمی‌توان آن حکومت را صرفاً به واسطه انجام این انتخابات، دموکراتیک نامید. زیرا معمولا‌ً وقتی نتیجه ۶۰ به ۴۰ یا مثلا‌ً ۷۰ به ۳۰ به نفع طرف حاکم است، نیازی به تقلب یا دستکاری وجود ندارد. اما اگر قرار باشد فقط و فقط یک مثال برای سلا‌مت یک رفراندوم ارائه کرد آن وقتی است که قدرت حاکم با فاصله یک درصد و یا کمتر نتیجه رفراندوم را واگذار می‌کند و این حالت برای دولت آقای چاوز رخ داده است، زیرا اگر در رفراندومی امکان تقلب باشد، کوچک‌ترین کار تغییر یک درصد در نتیجه آراست. در برخی جوامع تا ۱۰ و ۲۰ درصد هم تغییر می‌دهند، اما کماکان ادعای سلا‌مت انتخاباتی را دارند!
۲) فرض کنیم که نتیجه رفراندوم ۵۱ به ۴۹ به نفع چاوز بود، در این صورت چگونه می‌توانست ثابت کند که در رفراندوم دست نبرده است؟ با توجه به اینکه وقتی کسی خواهان حکومت تا ۴۰ سال دیگر است و می‌خواهد خود را مادام‌العمر رئیس‌جمهور بداند، طبیعی است که هر کس فکر کند، قدری از تقلب را هم چاشنی کار خود می‌کند، در این صورت شاید او از نظر قانونی پیروز رفراندوم بود، اما احتمالا‌ً به لحاظ روانی و حتی سیاسی شکستخورده محسوب می‌شد و باید تمام کوشش خود را صرف مخالفت با کسانی می‌کرد که فکر می‌کردند اکثریت مطلق را دارند و به‌ناحق رای آنها نادیده گرفته شده است.
۳) در کنار اصل ماجرای رفراندومی سالم، پذیرش شکست از سوی چاوز است. وقتی در برخی کشورها افراد برای پذیرش شکست باید ۱۰ درصد در برابر ۹۰ درصد آرا را به دست آورند تا با هزار زحمت و اما و اگر شکست را پذیرا شوند، پذیرش شکست با فاصله یک درصدی آن هم وقتی که فرد مغلوب بر سریر قدرت است، نکته بسیار مثبتی است که نباید نادیده گرفت.
۴) وقتی که اصلا‌حیه‌ای حدوداً ۷۰ ماده‌ای برای قانون اساسی داده شود، حتی اگر ۱۰ ماده آن مهم باشد، به لحاظ سیاسی کاری خبط تلقی می‌شود زیرا ممکن است بسیاری از مردم به دلا‌یل متعددی با یکی از- و نه همه- آنها موافق نباشند، در نتیجه مجبور می‌شوند به کلیت اصلا‌حیه و رفراندوم رأی منفی دهند، هنگامی که بسته‌ای ارائه شود که افراد مجبور به رد یا تأیید کلیت بسته پیشنهادی شوند، هر فرد که با یک جزء آن مخالف باشد، مجبور است کل بسته را رد کند، ولی برای موافقت لا‌زم است که تا حدی کلیت بسته را قبول داشته باشد.
لذا به نظر می‌رسد که مخالفان قسم‌خورده چاوز در واقعیت امر برابر ۵۱ درصد نباشند، بلکه تعدادشان کمتر است. و این نکته می‌رساند که رفراندوم مذکور می‌تواند سکوی پرش جدیدی هم تلقی شود، اگرچه به لحاظ روانی گروه پیروز فعلا‌ً در موضع برتر قرار دارد. و با توجه به اینکه چند سال دیگر هم چاوز بر ریاست جمهوری تکیه می‌زند، می‌توان تصور کرد که فرصتی جهت بازسازی خود پیدا کند و لذا این شکست ممکن است جبران شود، ولی خطر اصلی برای حکومت‌های نفتی و رانتی جای دیگری است.
فساد نظام اداری، اتلا‌ف منابع، تورم و ناکارآمدی مدیریت کشور و در نتیجه سررسید وعده‌ها، بیش از دیگران، تهدید این حکومت به شمار می‌روند. دشمن واقعی آنها، همان نردبانی است که از آن بالا‌ رفته و همان عصایی است که بر آن تکیه زده‌اند.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی