چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شکنجه و دموکراسی


شکنجه و دموکراسی
انتشار کتاب “شکنجه و دموکراسی” که به معرفی انواع مختلف شکنجه و خاستگاه‌های اصلی آن یعنی کشورهای غربی می‌پردازد، با استقبال زیادی روبه‌رو گردیده است. این مقاله با اشاره به اینکه کشورهای دارای نظام‌های دموکراسی، از دیرباز برای سلب مسئولیت از خود و عدم زیر سوال رفتن دولت‌هایشان، شکنجه‌های تمیز و بدون آثار جسمی ماندگار را ابداع نمودند، یادآوری می‌کند که دفاع مقامات آمریکایی از نگاه داشتن سر زندانیان در زیر آب تا آستانه خفگی را هم باید در همین راستا ارزیابی نمود. دیک چنی معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده، در اکتبر ۲۰۰۶ میلادی چنین گفته بود: “فرو کردن سر زندانیان در آب تا آستانه خفگی، هیچ ناراحتی خاصی را در وجود من ایجاد نمی‌کند.” چرا که وی معتقد است، احتمالا با این کار بتوان جان تعدادی از افراد را نجات داد. به همین دلیل هم ما شاهد این ادعا از سوی مقامات عالی‌رتبه آمریکایی هستیم که دولت آمریکا، هیچ‌کس را شکنجه نمی‌کند. بی‌تردید ما با تکنیک‌های ارتقا یافته‌تری که من تمایلی به ذکر آنها ندارم، به سوی تغییر در شکنجه‌های مرسوم گام برداشته‌ایم.
در عصری که کشیدن ناخن و شکستن انگشتان متهمان، یک اقدام پیش پا افتاده به شمار می‌رود، مطمئنا زیر آب نگاه داشتن سر زندانیان را نمی‌توان شکنجه به حساب آورد. این اقدام یک شکنجه هراس‌آور است. ما زندانیان خود را از پاهایشان آویزان می‌کنیم و سر آنها را که معمولا با لباس‌هایشان پوشیده شده، در یک ظرف بزرگ آب، قرار می‌دهیم. این کار به فرد احساس غرق شدن می دهد. به علاوه، اگر جریان آب وارد شده به ظرف متوقف نشود، زندانی ممکن است جان خود را از دست بدهد؛ اما هنوز هم دیک چنی این اقدام شرم‌آور را شکنجه نمی‌داند. در پاره‌ای از موارد هم، یک کیسه پلاستیکی دور سر فرد کشیده می‌شود و وی تا زمانی که هوای موجود در آن به اتمام برسد و رنگ صورتش به رنگ آبی متمایل شود، به همان وضعیت نگاه داشته می‌شود. این نوع شکنجه، فرد را نمی‌کشد و به همین دلیل نیز از سوی آمریکایی‌ها قانونی شمرده می‌شود. نظیر سایر شکنجه‌ها، خفه کردن زندانیان سابقه‌ای طولانی دارد و عجیب است که ما این موضوع را به فراموشی سپرده‌ایم. در سال ۱۹۶۸ میلادی، روزنامه “واشنگتن پست” تصویری را از یک سرباز آمریکایی به چاپ رساند که از این شکنجه علیه یک زندانی ویتنامی استفاده می کرد.
در سال ۱۹۴۷ میلادی نیز، سازمان ملل متحد یک افسر ژاپنی را به دلیل انجام این شکنجه، مورد تعقیب قضائی قرار داد. داریوش رجالی، یکی از کارشناسان سیاسی و متخصصان در حوزه شکنجه توضیح می‌دهد که نگاه داشتن سر زندانیان تا آستانه خفگی، در ابتدا یک اقدام ابداع شده توسط هلندی‌ها به شمار می‌رفت و در سال ۱۶۲۲ میلادی علیه نمایندگان تجاری انگلیسی‌تباری به کار گرفته می‌شد که نمی‌توانستند سود لازم را به دست آورند.
در سال‌های دهه پنجاه میلادی، در کشورهای قبرس و الجزایر و همچنین در جنگ‌های دهه هفتاد کامبوج نیز ما شاهد انجام این نوع شکنجه بودیم. در کتاب تکان‌دهنده و پرمخاطب “شکنجه و دموکراسی”، نوشته داریوش رجالی،‌ ما شاهد معرفی شکجه‌های تمیز به معنای اقداماتی که هیچ نوع جراحت دائمی‌ای بر روی بدن متهمان و زندانیان ایجاد نمی‌کند، هستیم. شکنجه‌های صورت گرفته با استفاده از جریان برق، آب، ایجاد استرس و ارعاب، ضرب و شتم، ایجاد سر و صداهای بلند، تزریق موادمخدر و سایر اقدامات اجباری، همگی در این مفهوم می‌گنجد. این کتاب را باید یک گام بلند برای افشای حقایقی دانست که می‌تواند در حوزه مسائل اجتماعی، یک قدم رو به جلو و جدی به شمار آید. ما در سراسر این کتاب چالش برانگیز، شاهد معرفی شکنجه‌های نوظهور تمیزی هستیم که از دوره نازی‌ها به بعد از سوی دولت‌های مختلف، به صورتی گسترده به کار گرفته شده است.
فرضیه اصلی رجالی در کتاب خود این است که اصولا این نوع شکنجه‌ها در دامان نظام‌های دموکراسی بویژه پادشاهی انگلستان و دولت فرانسه متولد شده است. او به کارگیری گسترده چنین رفتارهایی را نتیجه به صحنه آمدن کنترل‌های داخلی و بین‌المللی در صحنه جهانی می‌داند؛ چرا که به دلیل بر جای نماندن هیچ نوع آسیب ظاهری و درازمدت، هیچ گاه عاملان این سوءرفتارها، مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند. اگرچه رجالی اشاره‌ای به ارتباط شکنجه‌های تمیز با مسائل داخلی قضائی آمریکا نمی‌کند، اما با توجه به سیل بی‌پایان درخواست‌های پناهندگی سیاسی از سوی افرادی که انواع زخم‌ها و جراحات مختلف را بر روی بدن‌های خویش دارند، مسلما دادگاه‌های ما با یک تناقض روبه‌رو شده‌اند. بدین ترتیب، در صورت عدم وجود آثار شکنجه، به راحتی چنین درخواست‌هایی رد می شود. مطمئنا شکنجه‌های تمیز انعکاس‌های داخلی و خارجی نیز نخواهند داشت و بدین ترتیب در حقیقت، ایالات متحده از لحاظ حقوق زندانیان، بسیار عقب افتاده‌تر از سوریه و کره شمالی خواهد بود. چرا که در این کشورهای به اصطلاح ناقض حقوق بشر، معمولا مخالفان به اعدام محکوم می‌شوند. هر چند در سال‌های اخیر، به دلیل نظارت‌های گسترده سازمان‌های حامی حقوق بشر، ما شاهد استفاده از این روش‌های به اصطلاح تمیز در کشورهای در حال توسعه نیز هستیم. یکی از انتقادات مطرح در مورد اثر رجالی، این است که در کتاب وی به این نکته توجه نشده که نظام‌های دموکراسی، از این شکنجه‌های تمیز، نه به دلیل آثار بعدی، بلکه با توجه به این مطلب که چنین شکنجه‌هایی از بربریت کمتری برخوردارند، استفاده می‌نمایند.
هر چند در اردوگاه گوانتانامو ما شاهد بدرفتاری‌هایی نظیر قرار دادن زندانیان در اتاق‌های انجماد و ایجاد سر و صداهای شدید در سلول‌های زندانیان با بهره‌گیری از بلندگوهای پرقدرت هستیم. اما آیا این اقدامات در مقایسه با سوزاندن زندانیان، اخلاقی‌ترند؟ و آیا دست زدن به این شکنجه‌های پاک می‌تواند سد راه گسترش تروریسم جهانی گردد؟ توجیه چنین فعالیت‌های شرم‌آوری، هرگز نباید از سوی مردم مورد پذیرش قرار گیرد. به هر ترتیب، با افزایش مخالفت‌های بین‌المللی، روز به روز روش‌های شکنجه تمیزتر و در عین حال محرمانه‌تر و مخفی‌تر می‌گردند. ولی همان‌طور که رجالی نیز به آن اشاره می‌نماید، با هیچ روشی نمی‌توان به وحشیگری‌های صورت گرفته، به نام مبارزه با تروریسم سرپوش گذاشت. به هرحال، شکنجه موضوعی ناخوشایند برای همه ماست. در کتاب ۸۴۹ صفحه‌ای شکنجه و دموکراسی، ما با تاریخچه استفاده از روش‌های مختلف شکنجه بویژه در کشورهای به اصطلاح مردم‌سالار، آشنا می‌شویم. رجالی در کتاب خود به مشکلات و سختی‌های فرا روی انجام این پژوهش اشاره می‌کند، اما بی‌تردید، پرده برداشتن از ماهیت عاملان این اقدامات شیطانی، بسیار مهم و قابل ستایش است.
نویسنده: میشل اودانل
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۶۰ به نقل از www.Sfgate.com
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید