چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

به رسمیت شناختن دیگری


به رسمیت شناختن دیگری
دموکراسی اغلب به عنوان حکومت مردم بر مردم یا مردم سالاری تعریف می شود به گونه یی که شهروندان این گونه جوامع قادرند حاکمان خویش را برگزینند یا قدرت را از آنان بازستانند. دموکراسی در این تعریف، بیش از هر چیز، دارای معنایی سیاسی است و بر این اساس کوشندگان دموکراسی خواه را می توان «فعالان سیاسی» نیز نامید.
دموکراسی نیز همچون بسیاری دیگر از مفاهیم علوم انسانی، از پیچیدگی های خاصی برخوردار است و از این رو اغلب برای تبیین این مفهوم، به مهمترین و بنیادی ترین مولفه های آن اشاره می شود. تحزب ، انتخابات آزاد، گردش نخبگان، تفکیک قوا، آزادی های قلم و بیان و عقیده، رقابت و مشارکت، گردش آزاد اطلاعات، آزادی های اجتماعات و کثرت گرایی را می توان از جمله الزامات اولیه و اساسی برای برقراری دموکراسی دانست. به بیانی دیگر، دموکراسی یک نوع تکنولوژی سیاسی است که در آن اقتدار سیاسی از طریق رقابت و مشارکت در انتخابات و به وسیله احزاب سیاسی و در شرایط رضایت اکثریت شهروندان شکل می گیرد.۱
با این وجود اما تلقی صرفاً سیاسی از دموکراسی و محدود ساختن آن در تنگنای عرصه سیاست، چیزی جز «تقلیل گرایی» و تلقی حداقلی از آن نیست. به عبارت بهتر، دموکراسی را می توان
(و باید) در سایر عرصه ها نیز پی گرفت؛ عرصه هایی که برون از دایره مناسبات سیاسی و آمال قدرت مآبانه قرار می گیرند.
● احترام به «تفاوت»؛ سنگ بنای دموکراسی
تاکنون هیچ تعریفی از دموکراسی نتوانسته نسبت به اهمیت کثرت گرایی سیاسی چشم فروبندد. کثرت گرایی یا پلورالیسم سیاسی گرچه مورد ستایش فعالان سیاسی دموکراسی خواه قرار می گیرد اما دارای جنبه هایی است که به عرصه های غیرسیاسی نیز مربوط می شوند.
اگرچه کثرت گرایی در عرصه سیاسی به تعدد احزاب، مطبوعات، جناح ها و گروه ها می انجامد اما این مفهوم در گستره یی وسیع تر، تایید و تاکیدی است بر اصل «تفاوت».۲ بر همین اساس، نظامی را می توان «دموکراتیک» دانست که به تفاوت دیدگاه ها با دیده احترام می نگرد.
اهمیت این بحث در آنجاست که احترام به تفاوت، غیریت و دیگربودگی دیگران را باید مقدمه یی برای یک زندگی مسالمت آمیز و عاری از تنش و خشونت دانست. این مفهوم نه تنها در مقیاس کلان رابطه حکومت و شهروندان، بلکه در گستره یی کوچک همچون رابطه پدر و فرزند یا رابطه با همسر نیز قابل پیگیری و ارزیابی است. از این رو، بازتعریف اصل «تفاوت» و تامل در آن می تواند دریچه یی نوین به روی انسان باز کند و البته همه عرصه های زندگی او را دربرگیرد. بدین گونه است که دموکراسی از یک «شیوه حکومت یا مدل اداره جامعه» به یک «الگوی زندگی یا شیوه زیست»۳ تبدیل می شود. پس بیراه نیست که به باور اندیشمندانی همچون «یورگن هابرماس»، تربیت «انسان دموکراتیک» مقدمه یی است برای یک حکومت دموکراتیک.۴
● چرا اگزیستانسیالیسم
گرچه معمولاً بر پایه لیبرالیسم درباره مفاهیمی همچون کثرت گرایی و دموکراسی سخن گفته می شود اما سایر مکاتب نیز به سیاقی دیگر بر این طبل کوفته اند و از آن جمله است اگزیستانسیالیسم. فیلسوفان اگزیستانسیالیست اغلب از فعالیت سیاسی رویگردان بودند و تجربه نشان داده که حتی حضور کوتاه مدت آنها در عرصه پراگماتیسم سیاسی، با ناکامی و آشفتگی همراه بوده است؛ مثلاً از تجربه «مارتین هایدگر» در عرصه سیاست ورزی به عنوان «نقطه یی تاریک» در زندگی او یاد می شود.
فیلسوفان اگزیستانسیالیست هرچند بیشتر درباره Existence یا «وجود» گفته و نوشته اند اما هرکدام با ادبیاتی خاص بر این نکته پای فشرده اند که «وجود» به تنهایی و در خلأ، از بار معنایی کامل و جامعی برخوردار نیست. به عبارت بهتر، اگزیستانسیالیست ها در تبیین رابطه «من و دیگری» یا «من و تو» معتقدند که مضامینی همچون آزادی، اختیار، تصمیم گیری و انتخاب به شرط حضور «دیگری» معنا می یابند.
از این رو، اگزیستانسیالیسم به تعریف کیفیت و مصائب مربوط به «هستی با دیگران» و «هستی در میان دیگران» می پردازد و استدلال می کند که هر نوع رابطه، چه سیاسی و چه غیرسیاسی، مستلزم حفظ «دیگربودگی دیگری» و «غیریت» اوست. یعنی اجازه دهیم که او خودش باشد.۵
البته برخی فیلسوفان اگزیستانسیالیست پا از این فراتر نهادند آنچنان که «مارتین بوبر» گفت «به خاطر توست که من هستم.» برای اگزیستانسیالیست های دیندار، این «تو» همان خداوند است که به تمام زندگی انسان، معنایی الهی می بخشد.۶
در نتیجه، شاکله بحث اگزیستانسیالیست ها این است که «وجود داشتن» همواره معطوف به دیگری است و «من» انسان ها در رابطه با دیگران شکل می گیرد و بدین گونه است که تفاوت ها آشکار می شوند.
در زیر اختصاراً به کوشش های فکری مهمترین فیلسوفان اگزیستانسیالیست درباره مفهوم «دیگری» و اصل «تفاوت» اشاره می کنیم.
● کی یر کگور و سارتر
سورن کی یر کگور، فیلسوف دانمارکی، را پدر اگزیستانسیالیسم خوانده اند. درباره جایگاه مفهوم «تفاوت» در اندیشه وی همین بس که عنوان کتابش را «یا این/ یا آن» قرار داد.۷ این عنوان به باور بسیاری نقطه مقابل اندیشه هگل است. هگل معتقد بود که در دیالکتیک میان تز و آنتی تز، سنتز شکل می گیرد و این سنتز دوباره به عنوان تز در مقابل آنتی تز قرار می گیرد و این زنجیره همین طور ادامه می یابد.
کی یر کگور اما این زنجیره را شکافت و با تاکید بر اصل تفاوت، انسان را بر سر دوراهی انتخاب این یا آن قرار داد؛ که هر کدام به کلی متفاوت از دیگری است. بنابراین او مخالف و منتقد وحدت گرایی هگلی است.۸
ژان پل سارتر، به عنوان یکی از پرکارترین فیلسوفان که آثار فراوانی از خود به جای گذاشت، می گوید که شناخت انسان از خودش مستلزم درک تفاوت خودش از دیگران است. به عبارت دیگر فصل افتراق من از دیگری عملاً مقدمه یی است برای درک من از خودم.
سارتر می نویسد من اگر تفاوت خودم را از دیگران نشناسم، خودم را نخواهم شناخت. از سوی دیگر هر کس در زندگی خود حتی درخصوصی ترین زمان ها نیز همیشه به نوعی با دیگران به سر می برد یا حداقل به آنها می اندیشد و از این رو همواره زیر نگاه دیگران است. پس گرچه انسان با انتخاب ها و تصمیم هایش رفته رفته خویش را می سازد اما به طور همزمان، این دیگران هستند که ما را می سازند۹ به عبارت بهتر انسان در میان دیگران و از رهگذر «تفاوت با دیگران» ساخته می شود.
سارتر مثال می زند که همه ما اغلب قبل از خروج از خانه و حضور در اماکن عمومی، خود را در آیینه برانداز می کنیم. این بدان معناست که لحظه یی خود را به عنوان «ابژه» یا موضوعی برای نگاه دیگران در نظر می گیریم و کاستی های ظاهری خود را برطرف می کنیم.۱۰ سارتر می گوید تفاوت ما با دیگران باعث می شود ما به خود بیندیشیم، یعنی ماهیت وجود خود را نمی توان در دیگری جست وجو کرد.
در تحلیل نهایی سارتر معتقد است که بخشی از هستی ما برای دیگری است. این مساله گرچه به تحدید آزادی ما می انجامد اما معنایش چیزی جز این نیست؛ «به رسمیت شناختن دیگری».
● مارتین هایدگر
مارتین هایدگر گرچه با دیده تردید به دموکراسی می نگرد اما شاه بیت فلسفی او را باید در این جمله دانست که اندیشیدن به هستی، اندیشیدن به تفاوت است. هایدگر بنا به دلایلی خارج از حوصله این نوشتار، از اصطلاح «دازاین» به جای انسان استفاده می کند و همواره در پی پاسخ به این پرسش بنیادین است که «هستی چیست؟»
به باور او ارزیابی من از خودم، در واقع ارزیابی فاصله من از دیگران است.۱۱ دازاین (انسان) به گونه یی خلاقانه انتخاب می کند و انتخاب های او متفاوت از انتخاب های دیگران است. هایدگر هیچ گاه خود را سرگرم مطالعه درباره ویژگی های بیولوژیک و زیست شناختی انسان نکرد اما سخت معتقد بود که هر دازاین، به راستی یکه و بی مانند است. هایدگر صراحتاً می گوید «جهان بدون دیگری بی معنا است. فقط با دیگری است که من می توانم در جهان باشم».۱۲ از این رو هر چیزی که تفاوت میان انسان ها را تهدید کند، خطری بالقوه است. از بین رفتن تفاوت میان انسان ها چیزی غیر از حل شدن یکی در دیگری نیست که هایدگر از لفظ «سقوط» برای آن استفاده می کند. به عبارت دیگر مطالعه درباره هستی، سراسر مطالعه درباره تفاوت ها و مشخصه های متمایزکننده است.
در نتیجه هایدگر اصرار می کند انسان را در میان دیگران تحلیل کنیم نه به طور مجزا و ایزوله شده. در معنایی فراتر، حتی تنهایی هم نوعی «با دیگران بودن» است و در انزوای خود نیز می توانیم آشکارا رد پای دیگران را جست وجو کنیم. انسان از اولین لحظه تولد در میان دیگران است و به گونه یی گریزناپذیر، توسط آنها مورد داوری و قضاوت قرار می گیرد.
از این رو، نقطه عزیمت تفکر هایدگر را باید در زندگی روزمره دانست که انسان خود را در میان اشیا و انسان های دیگر می یابد.۱۳ بنابراین کوشش های فکری هایدگر، بر خلاف نیچه، معطوف به یافتن «دازاین برتر» نیست. بلکه مهم آن است که دازاین (انسان) رابطه و تفاوت خود با دیگران را چگونه تعریف کند.
● دغدغه های پست مدرن
به رغم تمام کوشش های فکری و عملی در راستای بسط سازوکارهای دموکراتیک در دهه های اخیر اما طنز تلخ آنجاست که برخی پیشرفت های علمی- تکنولوژیک ، آرام آرام به از بین رفتن تکثر و تفاوت ها خواهد انجامید. «مهندسی ژنتیک» و تکنیک های اصلاح نژادی رفته رفته عصری را نوید می بخشد که انسان ها به صورت «از پیش طراحی شده» به دنیا می آیند. بالا بردن ضریب هوشی، قد بلند، جلوگیری از نارسایی های جسمانی، و حتی اعمال سلیقه والدین در سیمای فرزندانشان از جمله مواردی محسوب می شوند که هرگونه تفاوت میان انسان های اعصار آینده را کمرنگ خواهد ساخت. اعصاری که توسط برخی منتقدان پست مدرنیته، «دوره پساانسانی» لقب گرفته است. فارغ از چالش های احتمالی میان مراکز علمی-آکادمیک با مراجع دینی درباره دستکاری های ژنتیک اما کاستن از مسوولیت های شخصی و کنترل واکنش های سیاسی را باید از جمله پیامدهای قطعی مهندسی ژنتیک دانست.۱۴
از این رو به راحتی می توان استدلال کرد که در نتیجه اصلاح نژادی، هرگونه تفاوت میان انسان های نسل های آینده رنگ خواهد باخت و معیاری برای گزینش آنها برای مسوولیت های مهم باقی نمی ماند. به عبارت بهتر، دیگر نمی توان از شایسته سالاری سخن گفت. چه، با اصلاح نژادی، همه شایسته به دنیا می آیند. مهم تر آنکه به باور برخی فیلسوفان این فرآیند حتی جوهره انسانی بشر را نیز با تهدید مواجه خواهد ساخت.
● در ستایش انسان دموکراتیک
بی شک اگزیستانسیالیسم، تنها کوششی نیست که تاکنون برای تبیین مفهوم «دیگری» صورت پذیرفته است. اما با این وجود قرن بیستم، شاهد روزهای تلخ و خونباری بود که بشر هنوز هم شرمسارانه بدان ها می نگرد. ایتالیای فاشیستی، آلمان نازی و توتالیتاریسم استالین از جمله رژیم هایی بودند که در آنها یک حزب واحد بر تمامی شئون زندگی انسان ها مستولی بود و هرگونه وجه تمایز و ویژگی متمایزکننده از حزب واحد را بی رحمانه خاموش کرد.۱۵ به گونه یی که حوزه خصوصی مردم، به کلی ویران شد و شهروندان حتی مجبور شدند که عشق را نیز در پستوی خانه هایشان نهان کنند. «هانا آرنت» می گوید که در این گونه رژیم ها، اساساً انسان ها به موجوداتی زائد و غیرضروری تبدیل می شوند.۱۶ بر این اساس، باور به «اصل تفاوت» و تحمل شنیدن صداهای مختلف را باید نخستین گام در راه گذار به دموکراسی دانست.
در عرصه های غیرسیاسی نیز «به رسمیت شناختن دیگری» به مثابه بستری است که انسان هایی مداراگر و روحیاتی مشارکت جو را پرورش می دهد. اهمیت بحث در آنجاست که مردمان یک جامعه زمانی می توانند از نظام سیاسی شان انتظار رفتار دموکراتیک داشته باشند که خود نیز در عرصه های شخصی و غیرسیاسی بدین گونه رفتار کنند. در نتیجه، تمرین مفاهیمی همچون «به رسمیت شناختن دیگری» و اصل «تفاوت» در کنار مفاهیم وابسته یی مثل «حق انتخاب» و «مسوولیت پذیری»، در محیط های کوچک خانواده و مدرسه می تواند زمینه را برای پرورش نسل هایی فراهم آورد که از آنها جز با این نام نمی توان یاد کرد؛ حاملان دموکراسی.
یوحنا نجدی
پی نوشت ها؛
۱- حسین بشیریه، گذار به دموکراسی، نشر نگاه معاصر، ۱۳۸۴، ص۱۲
۲- Difference
۳- Life Style
۴- برای مطالعه در این باره بنگرید به؛
منصور انصاری، دموکراسی گفت وگویی، نشر مرکز، ۱۳۸۴
۵- جان مک کواری، فلسفه وجودی، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، نشر هرمس، ۱۳۷۷، ص ۱۰۷
۶- برای مطالعه در این باره بنگرید به؛
مارتین بوبر، من و تو، ترجمه ابوتراب سهراب و الهام عطاردی، نشر فرزان روز، ۱۳۸۰
۷- سوزان لی اندرسون، فلسفه کی یر کگور، ترجمه خشایار دیهیمی، طرح نو، ۱۳۸۵، ص۲۷
۸- مهتاب مستعان، کی یر کگور؛ متفکر عارف پیشه، نشر پرسش، ۱۳۸۶، ص۱۱۳
۹- بابک احمدی، سارتر که می نوشت، نشر مرکز، ۱۳۸۴، ص ۲۱۶
۱۰- پیشین، ص ۲۱۹
۱۱- بابک احمدی، هایدگر و پرسش بنیادین، نشر مرکز، ۱۳۸۴، ص۳۲۷
برای توضیح بیشتر در این باره بنگرید به؛ میگل د بیستگی، هایدگر و سیاست، ترجمه سیاوش جمادی، نشر ققنوس، ۱۳۸۱
۱۲- پیشین، ۳۲۱
۱۳- مارتین هایدگر، متافیزیک چیست؟، ترجمه سیاوش جمادی، نشر ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۲۵
۱۴- فرانسیس فوکویاما، آینده پساانسانی ما، ترجمه حبیب الله فقیهی نژاد، موسسه انتشاراتی ایران، ۱۳۸۴، ص ۸۸
۱۵- حسینعلی نوذری، احزاب سیاسی و نظام های حزبی، نشر گستره، ۱۳۸۱، ص ۹۱
۱۶- لی بردشا، فلسفه سیاسی هانا آرنت، ترجمه خشایار دیهیمی، طرح نو، ۱۳۸۰، ص ۹۲
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید