چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

دموکراسی یعنی من هم هستم


دموکراسی یعنی من هم هستم
دمكراسی به باور ما از یك طرف با امكان مشاركت هر چه بیشتر در سیاست گزاری های كلان اجتماعی ارزیابی و درك می شود و از طرف دیگر با امكان هرچه بیشتر برای رقابت برابر، مسالمت آمیز، آبرومندانه و همه جانبه در كسب مناصب قدرت و مصادر امور. بنابر این هر اندیشه و شعاری كه به نوعی امكان مشاركت یا رقابت را محدود كند، نمی تواند در چهارچوب اهداف و برنامه های جبهه ی دمكراتیك قرار بگیرد. آرمان ها، اهداف، راهبرد ها و برنامه های جبهه ی دمكراسی خواهی می بایست به گونه ای سامان دهی گردد كه نه تنها امكان مشاركت فعال اقلیت های مختلف قومی، نژادی، زبانی، دینی و مدنی را در سیاست گزاری های كلان اجتماعی، سیاسی و... تضمین كند، بلكه امكان تبدیل شدن اقلیت ها را به اكثریت نیز به رسمیت شناخته و نهادینه كند
ا. كرمی
۱) در عرصه ی سیاسی و در وضعیت طبیعی، طبعیی است كه هر كسی تمایل دارد اراده ی خویش را بر دیگران تحمیل كند. بر این اساس در دنیای كهن هر كس از قدرت، جسارت، هوشیاری و حمایت بیشتری برخوردار بود می توانست بر دیگران بشورد و با زور بر آنان تسلط یافته و اراده ی خود را تحمیل كند. و این چنین می گذشت تا قدرتی فراتر، جسارتی افزون تر، هوشیاری بیشتر و حمایت و اتحادی دیگر شكل می گرفت و اراده ی خود را بر دیگران مسلط می كرد. از این رو دنیای كهن، دنیایی بود سراسر جنگ و خشونت و جامعه ی طبیعی، جامعه ای بود بدون قانون و قرارداد. به مرور زمان اشكالی از قاعده و قانون بر و در عرصه ی سیاست حاكم شد و به این ترتیب از حجم جنگ و خشونت كاسته شد و به وزن توافق و وفاق افزوده شد. تبار شناسی منازعات سیاسی آدمیان، طیفی را نشان می دهد كه از قدرت هرچه بیشتر شروع شده و به اقتدار هر چه بیشتر منتهی می گردد. این دریافت و مكاشفه در كتاب قرارداد اجتماعی رسو تبلور پیدا می كند و بدین ترتیب قرارداد اجتماعی، فرمول نهادینه كردن اقتدار به جای قدرت می شود و جامعه ی سیاسی متولد می شود.
به نظر می رسد كارآمدترین قرارداد اجتماعی شناخته شده برای حل و فصل بهینه ی منازعات سیاسی در قلمروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دینی و زبانی حاضر، دمكراسی یا مردم سالاری باشد، چرا كه هر قرارداد غیر دمكراتیك، به هر حال بخشی از مردم را از فرصت رقابت مسالمت آمیز برای كسب قدرت و نیز از امكان مشاركت در شكل گیری سیاست های حاكمیت محروم می گرداند و این خود دلیلی روشن و كافی است برای گریز از قرارداد و قربانی شدن صلح. دمكراسی و جامعه ی مدنی همزاد یكدیگرند، استقرار دمكراسی به شكل گیری، گسترش و نهادینه شدن جامعه ی مدنی می انجامد و استحكام جامعه ی مدنی به تحكیم و پایایی دمكراسی.
انفجار اطلاعات، گسترش خیره كننده و شگرف ارتباطات و پا نهادن آدمی به دهكده ی جهانی و عصر اطلاعات و ارتباطات به درهم ریختن همه ی قلمروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دینی و زبانی منتهی خواهد شد و با این ترتیب آدمی در هزاره ی سوم به جامعه ی الكترونیك یا جامعه ی مجازی پای خواهد نهاد. دمكراسی هم شرط درآمدن به چنین جوامعی است و هم راه آن.
۲) اما دمكراسی چیست؟
۱-۲) دمكراسی قراردادی است كه در آن مدل اكثریت – اقلیت فرمول حل و فصل منازعات سیاسی است، باید توجه داشت كه این فرمول، بی حد و مرز و مطلق نیست، بلكه رعایت حقوق اقلیت، بر این فرمول قید زده و به این ترتیب دمكراسی را از استبداد اكثریت متفاوت می كند. در دمكراسی اقلیت می پذیرد – برای مدتی معین – سلیقه و خواست اكثریت حاكم باشد، مشروط بر آن كه حقوق اساسی آن ها رعایت گردد و اكثریت نیز می پذیرد به اقلیت امكان و فرصت قانونی تبدیل شدن به اكثریت را بدهد. به قولی، مثلث طلایی دمكراسی شامل حاكمیت مردم (حاكمیت اكثریت)، امنیت و رعایت حقوق اقلیت و نهایتا" قانونی بودن مناسبات مربوط به این حقوق می باشد. روشن است، هر گونه شعار، راهبرد و هدفی كه نافی هر یك از اضلاع مثلث مذكور باشد، نمی تواند با پی گیری صادقانه مردم سالاری قابل جمع باشد. به عبارت دیگر دمكراسی و حقوق بشر لازم و ملزوم یكدیگرند. بدون دمكراسی نوزاد حقوق بشر خواهد مرد و بدون حقوق بشر دمكراسی تنها یك دروغ بزرگ خواهد بود.
۲-۲) نباید فراموش كنیم كه یكصد سال مبارزه و جان افشانی برای استقرار دمكراسی پشت سر ما قرار گرفته است و چه جان های پاكی كه در این راه قربانی شدند. در این یكصد سال و حتی هنوز مهمترین گریزگاه مخالفین مردم سالاری، عدم درك روشن مردم از مردم سالاری بوده است. از این رو در شرایط موجود، مطالعه و تعمق در مفهوم و اندیشه ی دمكراسی، اصلی ترین وظیفه ی ماست، كه چنانچه با مسئولیت و روشن بینی دنبال شود، قطعن می تواند به پیروزی جبهه ی مردم سالاری منتهی گردد.
۳-۲) برای داشتن دركی روشن از مفاهیمی چون دمكراسی، آزادی، حق و ... در گام نخست لازم است به تفكیك ذات گرایی از نام گرایی بپردازیم، چرا كه این گردنه به شهادت تاریخ دمكراسی از صعب العبورترین قسمت های راه است و خطرناك ترین رهزنان آزادی و جدی ترین دشمنان دمكراسی بر سر این گردنه به كمین نشسته اند.
در مباحث ذاتگرایانه از دمكراسی، محل اصلی نزاع، جوهر و كنه واژه ی دمكراسی یا مردم سالاری - دمكراسی به مثابه یك ارزش - است. از این رو، در این مناقشات، تبارشناسی، تاریخ و طرز استعمال واژه، اهمیت بسیاری پیدا میكند و تلاش برای همنظری در مورد آن، اهتمام اصلی فلاسفه و اهل اندیشه است، در حالی كه مباحث نامگرایانه اگرچه از گفتمان ذاتگرا آب خورده و تغذیه میشوند، اما در چمبره ی این گفت و گوها محدود نمیشوند و بر نوعی توافق، قرارداد و همنظری موقت، انعطافپذیر، نسبی و اجمالی اشاره دارند. برای مثال، مفاهیم آزادی منفی و مثبت نوعی رویكرد ذاتگرایانه از آزادی اند، در حالی كه برای مثال، ماده ی ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر كه به آزادی اندیشه، وجدان و دین (آزادی به مثابه یك حق) اشاره دارد، توافق، همنظری و قرارداد روشنی است كه به گونه ای نامگرایانه و فارق از اختلافهای ذات گرایانه مورد تصریح قرار گرفته است.
بحثهای ذاتگرایانه - در هر مقوله - به پیدایش پیوستار و طیفی از معانی منتهی میگردند، در حالی كه نامگرایی به برشی خاص یا محدوده ای توافقی و معین بر روی آن طیف، اشاره دارد.
زرادخانه ی جنبش های ضد آزادی و برابری (دمكراسی) همواره از مباحث ذات گرایانه تغذیه می شود. مباحث ذات گرایانه، با وجود اهمیت غیرقابل اجتنابی كه دارند، مباحث نطری محض و مخصوص صاحبان اندیشه می باشند، در حالی كه برش های نام گرایانه كالاهایی هستند كه می بایست در اختیار و توافق همگانی قرار گیرد.
برای مثال در بحث های ذات گرایانه از دمكراسی با طرح پیش فرض هایی می توان به دمكراسی دینی، دمكراسی خلقی، دمكراسی فاشیستی و ... رسید. طراحان و بانیان این مباحث معمولن از كنار این پیش فرض ها آرام آرام عبور می كنند و هیچگاه از خود نمی پرسند كه دمكراسی برای حل چه مشكلی مطرح شده است؟ و آیا پیش كشیدن این پیش فرض ها و هم نشینی آن ها با دمكراسی به حل مشكل كمك خواهد كرد؟ به این ترتیب رهزنان دمكراسی به قلبِ قلب این مفاهیم می پردازند.
۴-۲) برای دمكراسی تعاریف بسیاری آمده است، اما جوهر و جان همه ی آن ها به حضور مردم در حكومت قابل خلاصه شدن است. حالا باید از خود بپرسیم مردم چگونه می توانند در حاكمیت حضور داشته باشند؟
در پاسخ باید بگویم كه حكومت كردن حداقل به دو معناست:
الف- حكومت كردن به معنای سیاست گذاری و قانون گذاری.
ب- حكومت كردن به معنای امر كردن و اجرا كردن.
بنابر این، حضور مردم در حكومت، از یك طرف مستلزم امكان مشاركت هر چه بیشتر و برابر آنان در قانون گذاری و تعیین سیاست های كلان نظام و از طرف دیگر مستلزم امكان رقابت برابر و مسالمت آمیز برای كسب مناسب اجرایی، مراكز قدرت و مصادر امور است.
در این رهیافت برای حضور مردم در حاكمیت (مشاركت و رقابت) سه بعد پهناوری، عمق و برد قابل تعریف و تبیین است:
۱- مشاركت:
الف) پهناوری مشاركت: هر چقدر شهروندان بیشتری بتوانند (به واسطه ی مناسبات حقوقی و امكانات قانونی) و بخواهند (به واسطه ی امكانات واقعی تغییر در فرایند توزیع قدرت و همچنین در فرایند تصمیم سازی ها و سیاست گزاری های كلان) در پای صندوق های رای حاضر شوند، می توان گفت پهناوری مشاركت بیشتر است.
ب) عمق مشاركت: این پارامتر در واقع بیانگر میزان آگاهی های شهروندان در هنگام انتخاب هایشان می باشد، بنابر این هر چقدر تولید و توزیع جریان اطلاعات در یك جامعه متنوع تر، موثرتر، آزادتر، سریع تر و پهناورتر باشد، می توان تصور كرد كه عمق مشاركت شهروندان آن جامعه در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها بیشتر و عمیق تر خواهد بود.
ج) برد مشاركت: این مفهوم در واقع میزان مصادیق واقعی و موارد مشخص مشاركت را توضیح می دهد. برای مثال، هر چقدر در موارد مشخص بیشتری از شهروندان یا نمایندگان آن ها نظر خواهی شود، می توان گفت برد مشاركت بیشتر است.
وقتی برد مشاركت در یك جامعه محدود و تنگ شود، در واقع امكان تغییرات آشكار در مراكز قدرت و سیاست های كلان توسط آرا شهروندان از میان می رود، در این حالت آرام آرام پهناوری مشاركت كاهش یافته و شهروندان اگرچه به ظاهر می توانند در انتخابات شركت كنند (انتخابات فرمایشی) ولی از آنجا كه به بی تاثیری یا كم تاثیری آرای خود پی می برند، ترجیح می دهند كه در انتخابات شركت نداشته باشند.
۲- رقابت:
الف) پهناوری رقابت: هر چقدر شهروندان بیشتری بتوانند (به واسطه ی مناسبات حقوقی و امكانات قانونی) و بخواهند (به واسطه ی امكانات واقعی تغییر و رقابت در فرایند توزیع قدرت و همچنین در فرایند تصمیم سازی ها و سیاست گزاری های كلان) برای انتخاب شدن وارد صحنه های انتخابات بگردند می توان گفت پهناوری رقابت بیشتر است.
ب) عمق رقابت: این پارامتر در واقع بیانگر میزان جدی و واقعی بودن رقابت در بین شهروندان است، بنابر این هر چقدر امكانات و مناسبات حقوقی و عملی توزیع و چرخش قدرت فراهم تر و نیز تولید و توزیع جریان اطلاعات در یك جامعه متنوع تر، موثرتر، آزادتر، سریع تر و پهناورتر باشد، و همچنین هر چقدر جامعه تمایز یافته تر، ارگانیك تر، مدنی تر و طبقات اجتماعی واقعی تر و متشكل تر باشد، می توان تصور كرد كه عمق رقابت شهروندان آن جامعه برای حضور در عرصه های اجرای و مصادر امور بیشتر خواهد بود.
ج) برد رقابت: این مفهوم در واقع میزان مصادیق واقعی و موارد مشخص مراكز قدرت و مصادر امور كه امكان رقابت مسالمت آمیز برای كسب آن ها فراهم است را توضیح می دهد.۵-۲) با توجه به آنچه گفته شد به نظر می رسد، جان مایه ی دموكراسی در انگاره های انسجام آفرین، رهایی بخش و برابری ساز نهفته است و چنانچه پی گیری جدی مردم سالاری در دستور كار ما باشد، لازم است همه ی توان و تلاش خویش را معطوف به طرح تئوری های وحدت بخش، آزاد كننده و برابر ساز و نیز پیشبرد انگاره های معطوف به آن ها بنماییم. به دلایل متعددی كه اكنون و در این جا، امكان پرداختن به آن ها نیست، به نظر می رسد مكانیسم های وحدت بخش، راهبرد های هماهنگ كننده و طرح های اتحاد آفرین تنها پیش نیاز تحقق دمكراسی هستند (كه البته انگاره های برابری ساز و آزادی بخش در دل آن ها تعبیه شده است). بنابر این جدیت و عمق جریان های مدعی پی گیری دمكراسی بستگی تمام به جدیت و عمق مكانیسم های وحدت بخش و هماهنگ كننده ی ملی در شعارها، برنامه ها، راهبردها و اهداف آن ها دارد. توجه دقیق به راهكارهای وحدت آفرین و مكانیسم های هماهنگ ساز نشان می دهد كه بسیاری از شاخصه های توزین و مولفه های شناختی فرآیند دمكراسی (آزادی و برابری) در دل مكانیسم های هماهنگ كننده قابل كشف است. از همین جاست كه تمایز وحدت در دنیای سنت و مدرن آشكار می گردد، چرا كه در دنیای كهن وحدت حاصل سكوت، سانسور و سركوب است، در حالی كه وفاق در دنیای جدید محصول گفت و گو، آزادی و برابری است.
۵) دمكراسی یعنی من هم هستم.
الف) پیر هاسنر مثلث طلایی دمكراسی را شامل حاكمیت مردم (حاكمیت اكثریت)، امنیت و رعایت حقوق اقلیت و نهایتا" قانونی بودن مناسبات مربوط به این حقوق می داند. روشن است، چنانچه شعار، راهبرد و هدفی در درون جبهه ی دمكراسی خواهی دنبال گردد، كه نافی هركدام از اضلاع مثلث مذكور باشد، به خودی خود بر مكانیسم های هماهنگ ساز، وحدت بخش و قایده ی من هم هستم، قید زده و محدودیت آفرین خواهد بود. بنابراین پی گیری چنین مطالباتی نمی تواند با پی گیری صادقانه و آگاهانه ی مردم سالاری قابل جمع باشد.
ب) ارنست باركر دمكراسی را طریق حل مسائل نمی داند، بلكه دمكراسی را طریق جستجوی راه حل ها می داند. بر این قیاس، طرح راه حل ها، راهبردها و تاكتیك هایی سنگی و انعطاف ناپذیر كه محصول فرایند گفتگو های آزاد و بر آمده از عقل سیال جمعی نمی باشند و قرار دادن آن ها در رتبه اهداف جبهه ی دمكراسی خواهی می تواند به جامعیت و فراگیری مكانیسم های هماهنگ كنند و وحدت بخش آسیب برساند و قاعد ی من هم هستم را نقض كند.
ج) ابراهام لینكلن دمكراسی را حكومت مردم ، برای مردم و به وسیله مردم می داند.
روشن است طرح ایده ها و اولویت هایی كه به نوعی بخشی از مردم را از حضور در حاكمیت منع و آن ها را در پی گیری مطالبات خویش محدود می نماید و نیز پی ریزی قوانین و پی گیری آرمان ها و شعارهایی كه امكان حل و فصل مسائل و مشكلات داخلی را با كمترین هزینه در داخل منتفی می كند و از گردش آزاد اطلاعات و توزیع برابر قدرت، آزادی، شان و فرصت های اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جلوگیری می كند، می تواند به شدت به مكانیسم های هماهنگ كننده ضربه بزند و قاعده ی من هم هستم را بشكند.
د) كارل كوهن با تفكیك حكومت كردن به دو جنبه ی اجرایی و تقنینی، دمكراسی را امكان قانونی و عملی مشاركت هر چه بیشتر مردم در شكل گیری سیاست های كلان اجتماعی می داند. بنابراین اهداف، طرح ها، ایده ها و برنامه هایی كه به گونه ای غیر قابل بازگشت پهناوری، عمق و برد مشاركت را محدود كند، نمی تواند در چهار چوب مكانیسم های هماهنگ كننده و قاعده ی من هم هستم، ارزیابی شود.
ه) دمكراسی به باور ما از یك طرف با امكان مشاركت هر چه بیشتر در سیاست گزاری های كلان اجتماعی ارزیابی و درك می شود و از طرف دیگر با امكان هرچه بیشتر برای رقابت برابر، مسالمت آمیز، آبرومندانه و همه جانبه در كسب مناصب قدرت و مصادر امور. بنابر این هر اندیشه و شعاری كه به نوعی امكان مشاركت یا رقابت را محدود كند، نمی تواند در چهارچوب اهداف و برنامه های جبهه ی دمكراتیك قرار بگیرد. آرمان ها، اهداف، راهبرد ها و برنامه های جبهه ی دمكراسی خواهی می بایست به گونه ای سامان دهی گردد كه نه تنها امكان مشاركت فعال اقلیت های مختلف قومی، نژادی، زبانی، دینی و مدنی را در سیاست گزاری های كلان اجتماعی، سیاسی و... تضمین كند، بلكه امكان تبدیل شدن اقلیت ها را به اكثریت نیز - كه كلید طلایی و هال مارك (hallmark) شناسایی دمكراسی است - در متون قانونی و مناسبات حقوقی به رسمیت شناخته و نهادینه كند. در دمكراسی باید همه ی شهروندان بتوانند به این سوال كه آیا من هم در این مسابقه هستم؟ و در شكل گیری قوانین بازی مشاركت داشته ام، یا می توانسته ام مشاركت داشته باشم؟ حداقل در سطح مناسبات قانونی پاسخ مثبت بدهند.
۶) باید توجه داشت كه: "دمكراسی طریق حل مسایل نیست، بلكه دمكراسی (و نهادهای برآمده از آن) طریق جستجوی راه حل هاست." توجه و تاكید بر این رهیافت، در شرایطی كه مردم ما در جهت حاكمیت بر سرنوشت خویش به پا خواسته و گام های نخستین مردم سالاری را تمرین می كند، بسیار ضروری و الهام انگیز خواهد بود. دمكراسی و ساز و كارهای آن مثل انتخابات ادواری، تفكیك قوا، آزادی های مختلف مدنی، اجتماعی و سیاسی و ... حتی در بهترین شرایط و مطلوب ترین حالت، راه حل مسایل پیچیده، كلان و چند بعدی جوامع كنونی نمی باشند، بلكه تنها بستر زایش و طریق جستجوی راه حل های پیچیده و كارشناسانه و البته جزنگرانه خواهند بود. بنابر این با وجود مشكلات بسیار در مسیر استقرار دمكراسی، نباید فراموش كرد كه راه حل همه ی مسایل - هر چه كه باشد - از دل نهادهای دمكراتیك بر خواهد خواست و به بهانه ی ناكارآمد بودن برخی از آن ها نباید به هیچ روی از این حق عبور كرد.
۱-۶) برای روشن شدن بحث باید به چند نكته اشاره شود.
الف - امروز منطقه و كشور ما و جامعه ی جهانی با مشكلات بسیاری روبروست. مشكلاتی چون توسعه ی سلاح های اتمی، میكروبی و شیمیایی، رقابت های تسلیحاتی، نقض گسترده و سیستماتیك حقوق بشر، حقوق كودكان و زنان و مسایل بسیار زیست محیطی در سطح جهانی و سرمایه گذاری ملی و خارجی، بیكاری، اعتیاد، فقر، فساد، فحشا، رانت خواری، بی معنایی و بی هنجاری "Anomy" و بحران هویت، فرایند جهانی شدن و مشكلات حاصل از آن و در یك كلام توسعه نایافتگی در سطح ملی بخشی از مشكلات پیچیده ی دنیای معاصر هستند. به این فهرست می توان تقابل سنت و مدرنیسم را نیز - كه از شكاف ها و گسل های فعال جامعه ی ماست و هزینه های بسیاری را می گیرد - افزود. پی بردن به این پیچیدگی ها، به روشنی نشان خواهد داد كه حل آنها از عهده ی یك فرد، گروه، ملت و منطقه خارج است. بنابر این دولت ها باید بپذیرند كه فرایند مشاركت مردم در حكومت مسئله ای نیست كه صرفا" با برگزاری انتخابات فیصله پیدا كند و همچنین مردم نیز باید توجه داشته باشند كه دمكراسی و فرایند مشاركت حقی نیست كه با رای دادن و حضور در پای صندوق های رای خاتمه پیدا كند. درك مفهوم مشاركت به مثابه یك فرایند، متضمن قرائت و خوانش ویژه ای از دمكراسی است كه آن را از قالب دمكراسی به عنوان یك ارزش – كه به ایدئولوژیزه شدن دمكراسی می انجامد- و یا حتی دمكراسی به عنوان یك روش – كه به ساز و كارهای و پرتوكل های كارشناسانه تقلیل پیدا می كند - بركشیده و دمكراسی را به عنوان یك حق مد نظر قرار می دهد. تنها شهروندانی كه چنین حسی را تجربه می كنند و چنین حقی را مطالبه می كنند، می توانند با فشار یا تاثیر بر مراكز تصمیم سازی و تصمیم گیری زمینه ی نهادینه شدن مشاركت خویش را فراهم بیاورند. برگذشتن از دمكراسی به عنوان یك ارزش و بسنده نكردن به آن به عنوان یك روش می تواند بستری را فراهم آورد كه عقل سیال جمعی بتواند به دور از فشارهای مختلف و تنگناهای تحمیلی مشكلات را درنوردیده و نسخه هایی مناسب برای آن ها بپیچد.
ب - باید توجه داشت كه مشكلات و بیماریهای مختلف جامعه – آن چنان كه برخی ساده انگارانه تصور میكنند – مشخص و نسخه نیز آماده نیست، بلكه واقعیت آنست كه نه بیماری ها به خوبی شناخته شده اند و نه نسخه ها. و اگر نسخه ای هم وجود داشته باشد همگان بر سر ان توافق ندارند. فرایند دمكراسی و مشاركت، بستری است برای رسیدن به چنین رویكرد و چنینی توافقی.
۲-۶) نباید فراموش كرد كه دمكراسی و فرایند مشاركت مردم در حوزه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی، مدنی و سیاسی به ویژه مشاركت در حوزه ی تقسیم، توزیع و تفتیش قدرت و تصمیم گیری های كلان، مسئله ای بسیار حساس و پیچیده است و نمی تواند صرفا" از طریق برگزاری انتخابات - حتی در شرایط دمكراتیك و آزاد - به هدف اصابت كند. جبهه ی دمكراسی خواهی چنانچه اراده ی لازم برای پیشبرد مطالبات و راهبردهای خود را داشته باشد، می بایست با اصرار بیشتر و پی گیری گسترده تر - هم در عرصه نرم افزاری و هم در عرصه ی سخت افزاری - تمامی حداقل ها، پیش نیازها و لوازم تعمیق و گسترش دمكراسی را فراهم آورد. این بدین معناست كه نخبه گان عرصه ی نرم افزاری این جبهه می بایست تمام تلاش خود را برای بازسازی مفاهیم و نگره های اجتماعی، دینی، سیاسی، اقتصادی، هنری و فرهنگی متناسب با دمكراسی (به مثابه یك گفتگوی بی پایان) و لوازم اصلی آن یعنی حقوق بشر بكار ببرند و از طریق توزیع محصولات آن به قاعده ی هرم اجتماعی به باردار شدن و جهت دار شدن هر چه بیشتر جامعه (تبدیل شدن رعیت به شهروند- آن هم از نوع خوبش- ) كمك كنند و نخبگان عرصه ی سخت افزاری نیز با نهادینه كردن و سامان دادن هرچه بیشتر به نهاد های مدنی، احزاب، تشكل ها، گروهای غیر دولتی NGO و اصناف زمینه های مشاركت هر چه بیشتر و رقابت هر چه جدی تر شهروندان را در شكل گیری مكانیزم های بازخوردی مناسب فراهم آورند(organization) .
جبهه ی دمكراسی خواهی با وجود اصرار بر مردم سالاری تمام عیار (به مثابه یك ارزرش) و كاربست آن (به مثابه یك روش بهینه ی كنترل اجتماعی) نباید در دام ایدئولوژیزه شدن دمكراسی قرار بگیرد، چرا كه دمكراسی به قول ارنست باركر طریق حل مسایل نیست، بلكه دمكراسی طریق جستجوی راه حل هاست، چرا كه دمكراسی حق ماست.
منبع : زندگی


همچنین مشاهده کنید