چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جبهه ای که پس از پیروزی شکل گرفت


جبهه ای که پس از پیروزی شکل گرفت
برای ترکیب دو گونه ی جنبش کلاسیک و مدرن، با توجه به آنکه محور جنبش اصلاحی، تغییرات تدریجی مسالمت آمیز به شیوه های قانونی است و جنبش های انقلابی بر تغییرات ناگهانی و بنیادی با کاربرد خشونت تأکید دارد برخی اصلاح طلبان برای آنکه جمع بین دو شیوه ی انقلابی و اصلاحی کرده باشند از مفهومی به نام جنبش های « اصتعلابی » یا رفولوشن استفاده کردند که هم اصلاحات و هم انقلاب داشته باشد. به عبارت دیگر هم رفورم و هم رولوشن باشد.
«جنبش های اصتعلابی کوشش کرده اند مطالبات جنبش را از بیرون ساختار حکومتی اما بدون توسل به خشونت و بدون استفاده از کینه ی توده های ناراضی پیگیری کنند.» (۱)
از نظر محتوایی، این جنبش ها هیچ فرقی با انقلاب ندارند، ولی چون پیامدهای آن قابل شناسایی و کنترل است، نهادهای موجود جامعه را ویران نمی کنند بلکه آنها را اصلاح می کنند و همانند انقلاب پرهزینه با پیامدهای غیرقابل کنترل و غیرقابل شناسایی نیست. (۲)
این اصطلاح عمدتاً به معنای انقلاب بوده و بر جنبش هایی که در سال ۱۹۸۹ در شرق و مرکز اروپا که در آنها افکار لیبرال دمکراسی به کمونیزم در حال فروپاشی غلبه می کرد اطلاق می شد. ]این تحولات از همان خصوصیات و تعریف انقلابات بهره داشتند چنانکه در اثر پیامد این حوادث و رویدادها از هیأت های حاکمه ی کشورهای محل وقوع مشروعیت زدایی شد و بسیاری از شخصیت های دولتی این کشورها، که پست های کلیدی داشتند، جای خود را به برخی نخبگان خارج از حکومت سپردند. همچنین در این کشورها تغییرات اساسی و بنیادی در نظام حکومتی و دگردیسی و تحول در ارزش ها به وقوع پیوست. از آنجا که این تحولات بدون خشونت و طی روندهای مسالمت آمیز در بطن نظام های حاکم شکل گرفته و بنیاد آنها را بر باد دادند، تیموتی گارتن آش (Timothy Garden Ash) در کتاب فانوس سحرآمیز (The Magic Lantern) ترکیبی از واژه های Reform و Revolution را برای این تحولات به کار برده است. [(۳)
ویژگی های این جنبش های اصلاح طلبانه ی مدرن، که به شیوه های دمکراتیک رخ می دهند، عبارتند از:
۱) مبتنی بر جنبش توده ای نباشد و بر فعالیت نهادهای مدنی استوار باشد؛
۲) از خشونت و ابزارهای قهرآمیز بهره نگیرد؛
۳) مبارزه را فقط به سیاست تقلیل ندهد و حتی المقدور در ابعاد مختلف بکوشد؛
۴) به دنبال تحولات انفجاری و ناگهانی نباشد و از تدریج و گام به گام بودن استقبال کند؛
۵) به جای برخورداری از رهبری فرهمند، متکی به رهبری جمعی و حساب گرایانه باشد.(۴)
با توجه به مباحث ذکر شده، می توان نتیجه گرفت که در جنبش های اجتماعی مشترکاتی مثل هدف و برنامه ی واحد، ایدئولوژی، ارزش ها و رهبری واحد و هماهنگی بین نیروهای جنبش باید وجود داشته باشد تا به آن عنوان جنبش اجتماعی تعلق بگیرد، چه اصلاحی و چه اصتعلابی باشد.
در ارزیابی و بررسی رخداد دوم خرداد و مقایسه ی ویژگی های آن با تعاریفی که برای جنبش های اجتماعی در نظر گرفته شده این نتیجه به دست می آید که هدف و برنامه ی واحد، ایدئولوژی و ارزش های مشترک و هماهنگی نیروهای مختلف آن، هیچ کدام، آن گونه که در جنبش های اجتماعی باید باشند در رخداد دوم خرداد نبود.
گروه های دوم خرداد هر کدام به صورت جداگانه برنامه ی سیاسی و اهداف خاصی برای خود داشتند و انسجام در اهداف، که خاص جنبش های اجتماعی است، در گروه های تشکیل دهنده ی دوم خرداد نبود. آنها از نظر عقیدتی و ایدئولوژیکی هم طیف ناسازگار و ناهماهنگ بودند که در یک سر آن معتقدان به سکولاریسم و لیبرالیسم غربی و در سر دیگر آن اصول گرایان طرفدار ارزش های دینی وجود داشتند.
«جبهه ی دوم خرداد بعد از پیروزی تشکیل شده است و چون بعد از پیروزی شکل گرفته می توان گفت در حقیقت بر مجموعه ی دوم خرداد تحمیل شده است که گرد هم بیایند و به خاطر یک مجموعه دشواری هایی با یکدیگر تعامل نزدیک داشته باشند.» (۵)
جنبش ها معمولاً از رهبری واحد و مشخصی برخوردارند، در حالی که دوم خرداد در سیاست گذاری، عمل و تعیین برنامه ها متحد و تحت رهبری واحد عمل نمی کرد و پس از پیروزی برای ایجاد هماهنگی بیشتر عنوان جبهه بر آن اطلاق شد. (۶)
دوم خرداد حالت بلوک و جبهه داشت که در آن گروه های مختلف و متعددی با دیدگاه های متفاوت حضور داشتند، ]جبهه ی دوم خرداد را هم که دقیق بررسی کنید می بینید که ۱۱ گروه متفاوت الفکر هستند. یک طیف گسترده هستیم. طبیعی است که تفاوت های هواداران آقای خاتمی از این نیز گسترده تر است. [(۷)
دامنه ی این جبهه با ترکیبی از کارگزاران سازندگی، مجمع روحانیون مبارز، انجمن اسلامی دانشگاه ها، حزب همبستگی و دفتر تحکیم وحدت و خانه ی کارگر آنقدر گسترده بود که برخی آن را بین العباسین یعنی از عباس دوزدوزانی تا عباس عبدی نامیدند. برخی دیگر آن را فراتر از جبهه و بلوک معرفی کرده و نیروهای سیاسی دوم خردادی را به گروه های هجده گانه ی دوم خردادی که بخش اعظم هدایت سیاسی آن را به عهده داشتند منحصر و محدود نکرده و تشکل های ملی- مذهبی، نهضت آزادی و افراد طرفدار گفتمان مردم سالاری را جزء دوم خردادی ها معرفی می کردند. (۸)
بعد از پیروزی هم وجود تناقض و اختلاف در جبهه ی دوم خرداد واضح و آشکار بود به گونه ای که هیچ کس نمی توانست آن را انکار کند. علوی تبار درباره ی موقعیت اصلاح طلبان در مجلس ششم چنین می گوید:
«تناقض های درونی جبهه ی دوم خرداد نیز اینک خود را به خوبی نشان داده اند. مجلس آینه ی این تناقض هاست. اصلاح طلبان پیشرو در مجلس قبل از آنکه توسط دیگران سرکوب شوند توسط محافظه کاران درون جبهه ی دوم خرداد فلج می شوند.»(۹)
رهبری و ایدئولوژی خاص و سازماندهی که سه شرط دیگر جنبش هستند نه در ابتدای شکل گیری دوم خرداد و نه در ادامه و استمرار آن وجود نداشته است. آقای خاتمی بارها گفته بود که نمی تواند و نمی خواهد هم رئیس دولت باشد و هم رهبر یک جنبش انتقادی- اجتماعی و اگرچه برای مردم، محبوب، دوست داشتنی و نماد اصلی جریان دوم خرداد بود، ولی یک رهبر کاریزماتیک و فرهمند حتی برای تمام دوم خردادی ها نبود. دوم خردادی ها خود بارها گفته اند که این رخداد با حرکتی توده ای به صورت ناگهانی ساخته شد و فاقد رهبری و سر بود.(۱۰)
معرفی رخداد دوم خرداد به عنوان جنبش اصلاحی به شکل کلاسیک یا مدرن آن برای انجام تغییرات دمکراتیک و آرام هیچ تفاوتی در هدف و انگیزه با معرفی آن به عنوان انقلاب نداشت. رخداد دوم خرداد نه انقلاب، نه جنبش اجتماعی و نه اصلاحی بود. افرادی که این رخداد را به نام های ذکر شده می خواندند می خواستند این رخداد را از حالت یک تغییر سیاسی در چارچوب نظام اسلامی با وظایف مشخصی که بر عهده ی دولت است خارج کرده و به آن شکل یک روند و پروسه برای تغییر تدریجی و آرام نظام جمهوری اسلامی بدهند. به همین دلیل وقتی گفته می شود که خاتمی نخواست یا نتوانست رهبر اصلاحات شود یا اینکه اصلاحات شکست خورد، منظور ارزیابی دولت خاتمی با عملکردهای مثبت و منفی اش نیست، بلکه منظور اصلاح طلبی برای تغییر تدریجی و آرام ساختارهای نظام اسلامی بود.
به قلم : دکترجهاندارامیری
۱ . حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناسی جنبش های اجتماعی، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱، ص ۱۳۰
۲ . همان، ص ۱۳۳
۳ . جواد صباغ زاده، «۱۳۷۶ و جنبش های اجتماعی»، مجله ی زمانه، شماره ۳۱ و ۳۲، سال چهارم، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۴، ص ۳۰
۴ . علیرضا علوی تبار،«تاکتیک های اصلاح طلبان و محافظه کاران»، نشریه ی نامه، شماره ۳۴، دی ماه ۱۳۸۲
۵ . محمدرضا قوچانی، برادر بزرگتر مرده است، جنبش اصلاحات در احتضار، نقش و نگار، تهران، ۱۳۸۱، ص ۳۶
۶ . مصطفی تاج زاده، سال ۶۰، مجله ی آفتاب، شماره ی ۲۲، دی و بهمن ۱۳۸۱، ص ۱۴
۷ . بهزاد نبوی، «اصلاحات مطالبات مردم، ملاحظات حکومت» (گفتگو)، سال دوم، مجله ی آفتاب، شماره ۱۸، شهریور ۱۳۸۱، ص ۳۴
۸ . حمیدرضا جلایی پور،«جامعه شناسی جنبش های اجتماعی»، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱، ص ۳۱
۹ . علیرضا علوی تبار، «به سوی آینده»، مجله ی آفتاب، سال سوم، شماره ی ۲۸، مرداد و شهریور ۸۲، ص ۴
۱۰ . سعید حجاریان، روزنامه ی همشهری، دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۴
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید