چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اصولگرایی را دریابیم


اصولگرایی را دریابیم
۱) در ایام حیات پربرکت امام صادق (ع) بود که عده ای از شیعیان ایران عازم مدینه شده و خدمت امام رسیدند و شروع کردند به بحث بر سر اینکه چرا قیام نمی کنید ؟ شیعیان زیر ستم خلفا مظلومانه تحیر می شوند وما آماده ایم شما را همراهی کنیم و... امام بعد از شنیدن این حرفها به خادم منزل فرمود هیزم فراهم آورید و تنور را روشن نمایید. چون تنور شعله ور شد امام خطاب به مرد ایرانی فرمود وارد تنور شود. اما او به دست و پا افتاد که مولا جان مگر از من اشتباهی سرزده، حرفی زدم که نباید می زدم. چرا مستحق تنور شعله ور هستم. در این هنگام یکی از یاران صدیق امام از در وارد شد؛ امام به ایشان امرفرمودند وارد تنور شود و او بدون هیچ درنگی وارد تنور شد وامام در تنور را گذاشته و شروع به صحبت با مسافر ایرانی نمودند. امام ارام بود و در دل مسافر ایرانی دلهره ای عجیب که چگونه او در آتش می سوزد و امام اینگونه آرام است. بعد از دقایقی امام فرمود مایلید سری به تنور بزنیم و چون در تنور را برداشتند دیدند آن مرد در گلستانی نشسته ودر رسای امام شعر می خواند. مضمون شعر این بود که ای امام کاش اجازه می دادی آتش مرا خاکستر می کرد تا مدعیان بدانند که سوختن و آتش گرفتن به امر تو نهایت آرزوی ما است ودر این هنگام امام خطاب به مهمان ایرانی اش فرمود اگر به عدد انگشتان دست یارانی این چنین داشتم لحظه ای در قیام درنگ نمی کردم .
۲) انگار در ایران قانون نا نوشته ای است که واژگان را از منابع محتلف می گیریم محتوای اصلی آن را کنار می گذاریم وآن را به معنی و مضمون دلخواه به کار می بریم و هیچ ابایی نداریم واژگان را از لوازم ، مؤلفه ها و منظور اصلی تهی سازیم.
واژگان متعددی هستند اینگونه درمصاف نگرش های سیاسی دچار استحاله شده اند و هر روز نیز به گونه ای تفسیر می شوند. نگاهی به واژه های چپ و راست ، محافظه کار و رادیکال و... در فرهنگ احزاب سیاسی ایران داشته باشیم به خوبی این دگردیسی دال و مدلول را مشاهده می کنیم. این فرایند اغلب در حوزه عمل اجتماعی ملت چندان مؤثر نیست. به عنوان مثال چه فرقی می کند فلان حزب سیاسی در رسته گرایش های چپ باشد یا راست. اما گاهی استحاله واژگان خطرات بالقوه ای در مسیر حیات جمعی یک ملت ایجاد می کند. اگر واژه ای که قلب می شود در تعریف چهارچوب های کلی نظام وجهان بینی ملت قرار گرفته باشد استحاله آن به بحران های فکری و هویتی منجر خواهد شد. مصداق این امر عنوان اصول گرایی است که چندی است وارد ادبیات سیاسی احزاب و گرایش های سیاسی ایران شده است. اصول گرایی و پیگیری آرمانها و اهداف بر اساس اصول دینی – اسلامی از راهبرد های کلان انقلاب اسلامی است. اما بهره گیری از عنوان اصولگرایی برای شناسایی یک جریان و گروه سیاسی در سالهای اخیر این مفهوم را با چالشی جدی روبه رو ساخته است.
با این دو مقدمه در پی ورود در بررسی ابعاد محتلف این چالش هستم.
اساسا نامگذاری احزاب و گروهها و گرایشهای سیاسی در ایران بعد از انقلاب سیر متفاوتی داشته است. در مراحل ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی عده ای انقلابیون وعده ای دیگر میانه رو خوانده می شدند. در دوره ای راست و چپ و محافظه کار در ادبیات احزاب باب شد و سر انجام اصول گرایی و اصلاح طلبی عناوینی برای شناخت گرایش های سیاسی گشتند. در این مدت همواره یک گرایش سعی می کرد طیف مقابل خود را به عناوین دلخواه خود مانند راست ، میانه رو ، محافظه کار و... بنامد و به این طریق تمایز فکری و کارکردی گرایش خودی را از دیگران نشان دهد . در این میان اصلاح طلبی و اصولگرایی عناوینی بودند که دو طیف آگاهانه خویشتن را با آن معرفی نموده اند و همین انتخاب آگاهانه اصول گرایان را که مخاطبان این نوشتار هستند در مقابل هر نوع سوء برداشت یا استحاله و قلب دارای مسئولیت خطیر می نماید.
هر مفهومی همان طور که آمد لوازم و اصولی دارد که باید مد نظر کسانی باشد که خود را با آن معرفی می نمایند و اصول گرایی هم از این امر مستثنا نیست. لذا انتظار می رود مدعیان اصول گرایی در عملکرد سیاسی خویش مواظب باشند تا این واژه متعالی که جوهره انقلاب اسلامی بر آن استوار شده است به سرنوشت استحاله و تبدیل و تبدل دچار نشود.
وقتی صحبت از اصول و اصولگرایی می شود یک سری معیارها در ذهن تداعی می شود وانتظار از مدعیان اصول گرایی رعایت اساس این معیارها است ؛ نمی شود شعار اصولگرایی داد و خود را ملتزم به آن دانست اما شاخصه های اساسی آن را نا دیده گرفت. از مهمترین شاخصه ها در این مفهوم عدالت طلبی ، ظلم ستیزی ، خود باوری و استقامت و پایداری است. اما آنچه که همه این ویژگی ها و شاخصه ها در ذیل آن تعریف می شود ولایت مداری و ولایت پذیری بی چون وچرا است. این نوشتار در پی اثبات دلایل این اطاعت نیست بلکه به دنبال این بحث هستیم که شعار اصولگرایی بدون التزام عملی به نقطه ثقل این مفهوم، یعنی ولایت پذیری از محتوا خالی خواهد بود. روایت ابتدایی در همین راستا مطرح شد؛ چرا که اصالت شیعه به این میزان سنجیده می شود. آیا اصولگرایان در روز عمل و امتحان مانند آن مسافر از رهبر ولی، دلیل و توجیه خواهند خواست یا مانند آن شیعه صادق فرمان ولی را بی چون و چرا گردن خواهند نهاد. آنان که از عنوان اصول گرایی بهره می گیرند بخصوص کسانی که عنوان اصولگرای منتقد را برگزیده اند باید این دغدغه ها را پاسخ دهند و اساسا روشن کنند چه نسبتی بین اصولگرایی و منتقد بودن برقرار کرده اند و بر چه استدلالی دو مفهوم کاملا متفاوت را با هم ترکیب نموده اند. این ترکیب تا حدودی نا متجانس به دنبال چه اهدافی است؟مرز انتقاد در این ترکیب کجا است آیا در زیر نقاب انتقاد می توان اساس اصول گرایی را به چالش کشاند.
در ظاهر امر هدف اصلی این نگرش بیان نگرش انتقادی به عملکرد دولت نهم است که خود یک بحث اجرایی و عملکردی است. در حالی که وقتی در کنار عنوان محتوایی و کلی اصول گرایی مفهوم انتقاد می آید نوعی انتقاد در اصول تداعی می شود ؛ گو اینکه در عملکرد این طیف هم همین نکته قابل مشاهده می شود. کسانی که عنوان اصول گرایی را یدک می کشند باید در عرصه عمل ولایت مداری را به نمایش بگذارند. اما متأسفانه موارد متعددی از چالش و رویایی غیر مستقیم طیف وسیعی از همین افراد را در مقابل منویات و فرمایشات رهبری انقلاب می توان مشاهده نمود. موضع رهبری نظام در خصوص دولت نهم از مصادیق این امر است. حمایت های ایشان از دولت نهم و شخص رئیس جمهور به فرموده خود ایشان خاص و ویژه است و علت آن هم واضح و مبرهن است. شعارها ، برنامه ها و حرکت دولت نهم در راستای آرمانها و ارزشهای انقلاب و امام (ره) است. در حالی که در طول ۱۶ سال گذشته نوعی مسابقه برای فراموشی و نسیان این آرمانها در بین مسئولین دولتی وجود داشت و حتی گاهی این مسابقه به دوی ماراتنی تبدیل می شد که مقصد نه تنها فراموشی آرمانهای انقلاب که مقابله مستقیم با آنها بود.
از طرف دیگر برنامه های ابتکاری و کارآمدی دولت در عرصه خدمت رسانی به مردم و مقابله با زیاده خواهی دشمنان بی نظیر است و همین مسأله حمایت های بی دریغ رهبری را به دنبال داشته است که ایشان با صراحت ودر هر فرصتی بر این مسأله تأکید می نمایند. اما در این سیل اتهامات و تخریب بی سابقه علیه دولت و شخص رئیس جمهور، مدعیان اصول گرایی برای اثبات پیروی از رهبری هم بود باید وارد عرصه می شدند و از دستاوردهای بی بدیل و ممتاز دولت دفاع می نمودند. اما در این عرصه که به قول رهبر انقلاب جنگ احزاب را تداعی می کند نه تنها کاری را انجام نداده اند بلکه خودشان در خیلی موارد شدید تر و نا جوانمردانه تر در تخریب و تضعیف دولت حرکت نموده اند.
به راستی پای بندی به اصول چه موقع باید خود را نشان دهد. چگونه دم از اصول می زنیم اما به جای پشتیبانی از دولتی که تمام هم و غم اش آرمانها و اصول انقلاب است خود را به جرگه مخالفان پیوند داده ایم تا شاید در عرصه احد غنیمتی هم نصیب ما گردد؟ چگونه اصول گرا هستیم اما فریادهای رهبری نظام را در جهت تقویت و همراهی خدمتگذاران مردم نشنیده می گیریم و از کوچکترین ضعف و اشتباه مجموعه دولت سکویی برای انتقام گیری و تخریب بهره می گیریم اما در مقابل خیلی از بی عدالتی ها و سوء مدیریتها و... سکوت می کنیم .
یک همت همگانی باید در میان خود اصول گرایان برای حفاظت از لوازم و بنیانهای اصولگرایی شکل گیرد چرا که اصول گرایی پایه اتکاء نظام جمهوری اسلامی است و نباید اجازه دهیم کوتاهی ها و منفعت طلبی های ما آن را سست گرداند.
راضیه امیری رز -کارشناس ارشد علوم سیاسی
منبع : شبکه خبر دانشجو


همچنین مشاهده کنید