یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

طرح واره یی برای «چانه زنی در بالا»


طرح واره یی برای «چانه زنی در بالا»
هنگامی که سعید حجاریان در سال ۷۷ در مجله راه نو استراتژی فشار از پایین چانه زنی در بالا را برای پیشبرد اهداف اصلاحات مطرح به سرعت ایجاد موج کرد و صاحب نظران جناح های مختلف سیاسی در رابطه با این نظریه اعلام موضع کرده و نقدهای خود را پیرامون آن مطرح کردند.
گرچه مخالفان واژگان و عبارات به کار رفته در تبیین این استراتژی بیش از آنانی بودند که محتوای آن را به چالش بکشند اما محتوای آن نیز به خصوص از سوی جناح رقیب اصلاحات مورد نقد قرار گرفت. به هر روی می توان مدعی شد که پس از آن هیچ استراتژی دیگری که در عمل بتوان کنش ها و رفتار سیاسی نیروهای فعال در جناح های مختلف را با آن تبیین کرد از سوی صاحب نظران سیاسی به قوت و قدرت نظریه فشار از پایین چانه زنی در بالا ارائه نشد و هم اینک نیز این نظریه هنوز مورد بحث و نقد صاحب نظران سیاسی قرار می گیرد.
از این رو شاید زمان آن رسیده باشد که به بررسی رفتار های سیاسی نیروهای فعال در جناح اصلاحات بر اساس مدل تحلیلی ارائه شده ذیل این نظریه بپردازیم و ناکامی ها و کامیابی های اصلاحات را با این پیش فرض که خواسته یا ناخواسته رفتار آنان ذیل این استراتژی صورت بندی شده است ارزیابی کنیم.
نکته مهمی که باید در ابتدای بحث به آن اشاره کرد آن است که جناح رقیب اصلاحات با جدی گرفتن این استراتژی حتی بیش از خود اصلاح طلبان تلاش کرد که کامیابی این استراتژی را به حداقل برساند. در یک نگاه معکوس می توان دریافت که چرا جناح مقابل تمرکز رفتار و مبارزه سیاسی خود با جناح اصلاحات را در حوزه متمرکز کرد، اولاً با اعمال فشار بر تمامی عواملی که ممکن بود تقاضا ها و مطالبات اجتماعی را تجمیع کرده و تبدیل به نیروی محرک و پیش برنده کنند راه تولید فشار از پایین را مسدود کرد و همزمان به کاستن از اعتبار نیروهای سیاسی که می توانستند در چانه زنی ها از فشار های تولید شده در پایین بهره برده و به سود جریان اصلاحات و مطالبات مردمی که آن را نمایندگی می کرد از ساختار قدرت امتیاز بگیرند، پرداخته و امکان برقراری این چانه زنی را به حداقل رساندند.
این نوشتار قصد بررسی بخش اول این استراتژی یعنی فشار از پایین را ندارد اگر چه در یک جمله باید گفت عوامل مختلف درونی و برونی اصلاح طلبان را در تولید و تجمیع فشار از پایین ناکام گذارد و برخی رفتار های رادیکال و آوانگارد که توسط بخش هایی از اصلاح طلبان صورت گرفت به رقیبان اصلاحات این فرصت را بخشید که فشار از پایین را با ساختارشکنی، هرج و مرج سیاسی و شورش و آشوب یکسان سازی کنند و راه را بر توفیق استراتژی فشار از پایین و چانه زنی در بالا ببندند.
گرچه درخصوص بخش اول این استراتژی ادبیات فراوانی در دوران اصلاحات تولید و عرضه شد اما درخصوص چانه زنی در بالا ادبیات سیاسی اصلاح طلبان کم مایه و بی بنیه است. در یادداشت دیگری نوشته ام که اگر سیاست ورزی را ترکیب متوازنی از ستیز و سازش که عبارت اخرای همین فشار از پایین چانه زنی در بالاست بدانیم اصلاح طلبان در مقوله ادبیات سازش و چانه زنی در بالا به میزان قابل توجهی از نظر ادبیات و هم رفتار سیاسی فقیر و کم بنیه هستند.
تلاش خواهم کرد که در این یادداشت باب این بحث را گشوده و تا جایی که امکان دارد به ارزیابی این مقوله در آینده سیاسی کشور بپردازم.
چانه زنی در بالا را می توان ساده شده این عبارت دانست که «کسانی که از سوی نیروهای اجتماعی و سیاسی نمایندگی دارند و مستظهر به قدرت آنان و نیز پذیرای یکدیگر به این عنوان هستند پس از تکافوی قدرت با درک از منافع طرفین برای رسیدن به توافقی همه پذیر به مذاکره نشسته، راه حل هایی را درمی یابند که فشارهای موجود در جامعه را به تعادل می رساند.»
حال اگر این عبارت را تفکیک به اجزا کنیم می توان پرسش هایی را طرح کرد که پاسخ آنها هم می تواند نقد گذشته را به دنبال داشته باشد و هم تحلیلی از وضعیت سیاسی- اجتماعی به دست دهد و هم برای آینده طرح عمل درافکند.
۱) نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران چگونه شناخته می شوند؟ مطالبات آنان چیست؟ آرایش آنان و نسبت تعامل آنان با یکدیگر چگونه است؟ (قدرت ائتلاف یا میزان رقابت)
۲) چه گروه ها یا شخصیت هایی این نیروهای سیاسی و اجتماعی را نمایندگی می کنند و تا چه حد مستظهر به قدرت و حمایت این نیروها هستند؟
۳) آیا پذیرش و اعتماد کافی میان نمایندگان نیروهای سیاسی- اجتماعی موجود در جامعه وجود دارد؟
۴) آیا میان نیروهای اجتماعی و سیاسی تکافوی قدرت صورت گرفته است، یعنی به هنگام تزاحم مطالبات و منافع تا حد کافی قدرت خود را مصروف داشته اند که دیگر امکان پیشروی برای هیچ یک وجود نداشته باشد؟
۵) آیا نیروهای اجتماعی و سیاسی و نمایندگان آنان در ساحت مذاکره و چانه زنی از منافع طرف یا طرف های مقابل مطلع اند و درک صحیحی از آستانه تحمل و آستانه تحریک آن طرف ها وجود دارد؟
۶) آیا امکان رسیدن به توافقی همه پذیر برای به تعادل رساندن فشارهای موجود در جامعه وجود دارد؟
این شش محور در حقیقت شابلونی است برای ارزیابی اولاً اتفاق افتادن مقوله چانه زنی در بالا و ثانیاً ارزیابی موفقیت آن.
می توان دوران اصلاحات را با این شابلون بازخوانی کرد و نقاط ضعف و قوت آن را خصوصاً در مساله «چانه زنی در بالا» مورد ارزیابی قرار داد.
اما بر اساس این طرح می توان مدعی شد که نیروهای اصلاح طلب در جامعه امروز ایران لاجرم باید برای خود مشخص کنند که کدام نیروی اجتماعی و سیاسی آنان را حمایت کرده و به آنان نمایندگی برای چانه زنی های در بالا اعطا می کند. لزومی ندارد این نمایندگی در یک انتخابات اعطا شود (البته انتخابات نماد عینی و قابل احصای اعطای این نوع نمایندگی هاست چنانچه در انتخابات سال ۷۶ و ۷۸ این اتفاق رای اصلاح طلبان عینی شد). کافی است که همه وجدان جمعی نیروهای سیاسی- اجتماعی و هم طرف های مذاکره کننده این نمایندگی را به رسمیت بشناسند.
ضعف اصلاح طلبان در بند سوم این طرح واره نهفته است، امروز اعتماد فی مابین مذاکره کنندگان و این باور که منافع و مطالبات یکدیگر برای طرفین ملحوظ و پذیرفته شده است تا حدود زیادی از میان رفته و نیز بر مبنای بند پنجم این طرح واره آستانه تحمل و تحریک طرفین برای آنها نامراعاست.به نظر می رسد تداوم استراتژی سیاست ورزی مبتنی بر الگوی فشار از پایین و چانه زنی در بالا مستلزم آن است که اصلاح طلبانی که قصد حضور در چانه زنی های قدرت را دارند تحلیل دقیق خود را در محورهای بالا ارائه کرده به ویژه درخصوص بند سوم و بند پنجم راه حل های عملی را ارائه کنند.
سعید شریعتی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید