دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


دگراندیشی در علم اقتصاد


دگراندیشی در علم اقتصاد
این نوشتار به منظور رفع سوءتفاهم از برخی جریان های فکری در عرصه علم اقتصاد در ایران به قلم درمی آید؛ سیاست های اقتصادی غالب از یک نوع نگرش غالب در اقتصاد سرچشمه می گیرد حال آنکه، نگرش های منتقد بسیار بیشتر از نگرش غالب بوده و در نتیجه، طیف وسیعی از سیاستگذاری های اقتصادی قابل اتخاذ است.
جریان های فکری موجود در اقتصاد، همچون هر رشته علمی و نظری دیگر، را می توان به دو قسمت تقسیم نمود: ارتدوکس (Orthodoxy) و دگراندیشی (Heterrodoxy) علم اقتصاد ارتدوکس عبارت است از آن نگرش به پدیدارهای اقتصادی که در یک دوره زمانی معین (و احتمالاً در یک فضای معین) از بیشترین مقبولیت و اتفاق نظر در میان اقتصاددانان و سیاستگذاران برخوردار باشد. اقتصاد نئوکلاسیک و اقتصاد کینزی به طور معمول جزو جریان ارتدوکس تلقی می شوند. دگراندیشی بسیاری از نحله هایی را دربرمی گیرد که درمیان اقتصاددانان و سیاستگذاران مقبولیت عمومی ندارد و هرچند ممکن است از نظام های استدلالی و منطقی معتبری (به معنای روش شناختی) برخوردار باشند. دگراندیشی همواره به صورت یک جریان فکری موازی و منتقد جریان ارتدوکس و وضع موجود عمل می کند. اقتصاد نهادگرا، اقتصاد پساکینزی، مکتب اتریشی، اقتصاد سیاسی، اقتصاد اجتماعی، و اقتصاد فمینیستی در ذیل عنوان دگراندیشان در قلمرو علم اقتصاد جای می گیرند.
از تعریف این دو جریان، به راحتی می توان به تفاوت های بین آن دو دست یافت؛ جریان ارتدوکس ممکن است فقط یک نحله را پوشش دهد، در حالی که دگراندیشی چندین رویکرد را در خود جای می دهد به طوری که تشخیص تفاوت های هریک از این جریان های دگراندیشی به طور جداگانه دشوار است. ممکن است دو رویکرد دگراندیش از هر لحاظ متمایز باشند؛ به عنوان نمونه، مسأله اساسی اقتصاد فمینیستی در اقتصاد نهادگرا هرگز قابل طرح نیست. همچنین یک رویکرد دگراندیش ممکن است در یک جامعه رفته رفته به رویکرد غالب تبدیل شود؛ مانند اقتصاد اجتماعی در آلمان و اقتصاد نهادگرا در آمریکا و ایران (!) در سال های گذشته، توجه به اقتصادهای دگراندیش به طرز عجیبی افزایش یافته است؛ «انجمن اقتصاد دگراندیش (AHE) در سال ۱۹۹۹ تشکیل شد که کارش برگزاری کنفرانس های سالانه و کارگاه های آموزشی برای مقاطع تحصیلات تکمیلی بود؛ در اکتبر ۲۰۰۲ ، کنفرانس «تاریخ اقتصاد دگراندیش در قرن بیستم» در دانشگاه میسوری برگزار شد. در دسامبر همان سال، «انجمن اتریشی اقتصاددانان دگراندیش (SHE) نخستین کنفرانس خود را در دانشگاه نیوساوت ویلز (New south wales) برگزار کرد. «نخستین کنفرانس جهانی آینده اقتصاد دگراندیش» در ژوئن ۲۰۰۳ از سوی کنفدراسیون بین المللی انجمن های کثرت انگاری در اقتصاد (ICAPE) در دانشگاه میسوری برگزار شد. این کنفدراسیون در سال ۱۹۹۳ تأسیس شده است.
تونی لاوسون، فیلسوف- اقتصاددان برجسته معاصر، که کتاب ها و مقالات بسیار معتبری در حوزه های فلسفه و روش شناسی علم اقتصاد نوشته است، اقتصاد دگراندیش را یک محصول تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی می داند. به نظر وی، اصطلاح «دگراندیشی» چتری است که بر سر طرح ها یا سنن فکری متمایز مانند نهادگرایی قدیم، اقتصاد فمینیستی و اقتصاد مارکسی گرفته می شود. لاوسون دو مفهوم عمده از اقتصاد ارتدوکس را در مقابل اقتصاد دگراندیش توضیح می دهد: ۱) اقتصاد رایج (Mainstream) به مثابه «ایدئولوژی» که اساساً از نحوه عمل سیستم اقتصادی جاری دفاع می کند.
ایدئولوژی به دلیل هدفی که در خدمت آن است پابرجا می ماند. چنین اقتصادی که گاهی از آن به اقتصاد نئوکلاسیک یاد می شود در پی تولید نتایج محبوب و مطلوب «وضع موجود (quo state) » است و برای تثبیت موقعیت خود از این استراتژی استفاده می کند که انسان ها افرادی اتمیستی و عاقل (به معنای بهینه ساز) هستند. فرض می شود نتایج بهینه قابل دستیابی و مقادیر بهینه عموماً یکتا و منحصر به فرد هستند.
۲) اقتصاد رایج به مثابه مطالعه «بهینه یابی » رفتار فردی؛ جوهره این نوع اقتصاد رایج، تعهد آن به فردگرایی است و اصل متعارف آن این است که افراد در همه جا رفتار عقلایی (بهینه یاب) دارند. این تفسیر از اقتصاد ارتدوکس به عنوان آلترناتیوی برای تفسیر اول تلقی می شود.
به نظر لاوسون، جوهره اصلی اقتصاد دگراندیش نه فردگرایی است و نه عقلانیت (به معنای بهینه یابی)، بلکه «چارچوب استنتاجی - فرمالیستی» آن است که اغلب بدون پرسش باقی مانده است، در حالی که اقتصاددانان همواره بر آن اصرار دارند. در مقابل، جوهره اقتصاددگراندیش عبارت است از طرد شکل بسیار خاصی از تقلیل گرایی متدولوژیک، یعنی طرد این نگرش که روش های فرمالیستی همیشه و همه جا مناسب و کاربرد دارند. براساس نگرش اقتصاددانان دگراندیش، پلورالیسم متدولوژیک فی نفسه مطلوب است. تفاوت بنیادین اقتصاد ارتدوکس و اقتصاد دگراندیش در هستی شناسی (به معنای مطالعه ماهیت و ساختار بنیادین واقعیت) است؛ پیش فرض بنیادی تمام اقتصادهای دگراندیش این است که نظام اجتماعی عبارت است از یک فرآیند. زیرا، واقعیت اجتماعی قلمرو تمام پدیدارهایی است که حداقل تا حدودی وجودشان وابسته به وجود ما یعنی انسان ها است. و اگر چنین است پس ذاتاً امری است پویا، به این معنا که وضع وجودی آن یک فرآیند دگرگونی است؛ همچون نظام زبانی که از طریق کلیه فعالیت های ارتباطی نظیر فعالیت های گفتاری به طور پیوسته بازتولید و در برخی جنبه ها دگرگون می شود.‎
حمید پاداش
منبع : روزنامه ایران