دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


عبدا... کوثری : زبان فارسی در ترجمه کم نمیآورد


عبدا... کوثری : زبان فارسی در ترجمه کم نمیآورد
عبدا... کوثری، مترجم ادبی، بر اساس بیش از سی سال تجربه اش در ترجمه متون مختلف ادبی، از تراژدی های یونان تا داستانهای آمریکای لاتین و کتابهایی در زمینه شناخت متفکران و نویسندگان غربی، اعتقاد دارد که زبان فارسی در ترجمه «کم نمی آورد».
«عبدا... کوثری» مترجم آثار ادبی، درباره کارایی خط و زبان فارسی در ترجمه متون ادبی، می گوید: تا آن جا که خبر دارم، نخستین کسی که مسأله مشکلات خط فارسی را مطرح کرد، «میرزا فتحعلی آخوندزاده» بود. گویا او خطی نیز ابداع کرد که از چند و چون آن آگاه نیستم. از آن زمان تاکنون این مسأله بارها مطرح شده و حتی زمانی عده ای از تغییر خط سخن گفتند. اما مشکلات خط فارسی دست کم برای اهل قلم باید روشن شده باشد، زیرا اینان ناچارند روزی چند صفحه بنویسند و بعد هم نمونه های حروف چینی را تصحیح کنند و بارها و بارها کلمات پردندانه یا پرنقطه را که تایپیست غلط زده درست بکنند.
به گزارش فارس، کوثری ادامه داده است: اما منصفانه باید گفت که در این جا تمام تقصیر را نباید به گردن تایپیست انداخت. خود من در برخی موارد در گذاشتن نقطه ها سهل انگاری می کنم و به همین علت کلمه ای مثل «فیتز جرالد» براحتی «فتیزجرالد» خوانده می شود. خط ما دست کم دو مشکل عمده دارد، نخست پیوسته بودن حروف در ساختن کلمه و دیگر منقوط بودن حروف. در این سی چهل سال اخیر، تلاش هایی برای سامان دادن به رسم الخط فارسی صورت گرفته مثل جدا کردن «می»، «یا»، «را»، «به» و... این تلاشها برخی مشکلات را حل کرده، اما رسم الخط ما به سبب همان ویژگی ها که یاد کردم در همه موارد قاعده بردار نیست. مثلاً چسباندن «به» به کلمه قید را در خیلی از موارد رعایت نمی کنیم، چون کلمه شکل نأمانوسی می گیرد. رسم الخط ما پر از استثنا بر قاعده است.
این مترجم آثار ادبی آمریکای لاتین معتقد است: متاسفانه امروز آشفتگی بیشتری در خط پیدا شده. نه تنها بسیاری از ناشران، که بسیاری از نویسندگان و مترجمان و نشریات هم رسم الخط خاصی برگزیده اند و از سوی دیگر کسانی که کتاب های دبستانی و دبیرستانی را تألیف می کنند، رسم الخطی جداگانه دارند. هرچند در پی تلاش هایی که یاد کردم می توانیم بگوییم در صد بالایی از این قواعد به طور عام پذیرفته شده، اما همان درصد باقیمانده هنوز مشکل ساز است. از سوی دیگر بعضی قواعد خاص که فلان نویسنده یا فلان نشریه یا فلان ناشر در رسم الخط خود رعایت می کند نه تنها مشکلی را حل نکرده، بلکه بر نابسامانی افزوده است. مثلاً اضافه کردن حرف (ا) به هنگام اضافه شدن کلمه به ضمیر پیوسته (م، ت، ش، و...) یا تغییر رسم الخط کلماتی مثل «فرزانگی» و «دیوانگی» به «فرزانه گی» یا «دیوانه گی» فقط خواننده را گیج تر از پیش کرده و بس.
«کوثری» در ادامه تصریح کرده است: مشکلات خط ما برخاسته از ویژگی های اصلی این خط است و فکر نمی کنم بسیاری از آنها حل شدنی باشد، اما این دشواریها را نباید مشکل اصلی در بی سوادی یا کم سوادی خودمان قلمداد کنیم. هستند ملت هایی که خط شان چندان ساده تر از ما نیست، اما امروز در دنیای علم و هنر جایگاهی والا یافته اند.
این مترجم آثار ادبی و فلسفی درباره «زبان فارسی» و کارآیی آن در ترجمه می گوید: بحث توانایی زبان یا ناتوانی زبان به هنگام تقابل با فرهنگ و زبانهای دیگر مطرح می شود و میدان این مقابله، ترجمه است. زبان فارسی از هزار سال پیش در میدان ترجمه به آزمون نهاده شده. ترجمه های گوناگون از قرآن و ترجمه متون فلسفی که سبب شد در قرن های سوم و چهارم فرهنگ ایرانی به اوجی بی سابقه دست یابد و پیامد آن پیدایش متفکرانی چون «ابوریحان» و «ابن سینا» و «خیام» و «رازی» و ... بود، نشان داد که این زبان برای بیان مفاهیم پرورده شده و در مقابل زبان های دیگر کم و کاستی ندارد.
وی ادامه داده است: خوشبختانه امروز بسیاری از آن ترجمه ها در دسترس ماست و هنوز هم می توانیم از آن ترجمه ها نکته ها بیاموزیم. اما در این یک قرن و نیم گذشته که ما خواه نا خواه به دنیای جدیدی رانده شدیم، از نخستین کارهایمان تلاش برای شناخت این دنیا و پی بردن به رمز و راز آن بوده است. این دنیایی است که ما نقشی در ساختن آن نداشته ایم و هنوز هم نداریم. بیشتر مصرف کننده بوده ایم. هم در عرصه فناوری هم در عرصه علوم دقیق و هم در زمینه علوم انسانی. از این روست که ترجمه در کشور ما اهمیتی روزافزون داشته و دارد.
کوثری که در کارنامه ادبی اش سرودن شعر نیز به چشم می خورد، بیان داشته است: در این مدت زبان ما از طریق ترجمه غنی شده، یعنی مترجمان ما مفاهیم جدیدی از فرهنگ دیگر را با واژه هایی که یافته اند یا ساخته اند وارد زبان ما کرده اند. برخی از این واژه ها یافتنی بوده، یعنی مترجمان با رجوع به متون گذشته آن ها را یافته اند و دوباره به کار گرفته اند مثل واژه «ناکجاآباد» در برابر «یوتوپیا». این ها اغلب مفاهیمی است مربوط به فلسفه قدیم که قبلا هم در فرهنگ ما سابقه داشته چون آن آثار را قرن ها پیش ترجمه کرده بودیم. اما مفاهیم فلسفه جدید یا آن چه در نظریه های مثلاً جامعه شناسی جدید آمده، چیزهای کاملا بی سابقه است.
وی در ادامه مطلب بیان داشته است: من از آنجا که در ترجمه فلسفه محض دستی ندارم، فقط در مقام خواننده می توانم حرف بزنم. اما در مقام مترجم ادبی، در این سی و چند سال که متون مختلف ادبی، از تراژدی های یونان تا داستان های آمریکای لاتین و کتاب هایی در زمینه شناخت متفکران و نویسندگان غربی را ترجمه کرده ام، کمتر موردی یافته ام که زبان فارسی در برابر زبان انگلیسی به اصطلاح «کم بیاورد». در عرصه ادبی ما ترجمه های بسیار ممتازی از آثار مهم ادبیات جهان داریم که چیزی از اصل کم ندارد. این از آن روست که زبان ما در این هزار واندی سال برای بیان انواع مفاهیم و توصیف حالات و اطوار جسمانی و روحانی آدمی خوب آموخته و آزموده شده است.
مترجم «گرینگوی پیر» اثر «کارلوس فوئنتس» گفته است: به عقیده من زبان ها مشترکات بسیاری دارند و به همین دلیل اصولاً ترجمه امکان پذیر می شود. اما این بدان معنا نیست که زبان ها الزاما متناظر با هم هستند. تفاوت فرهنگ ها سبب می شود برخی مفاهیم و واژه ها در یک زبان کاربرد بیشتر یابد و در نتیجه در طول زمان صیقل بخورد و به حد کمال زیبایی و رسانایی برسد. اما در زبان دیگر که بستر فرهنگی متفاوتی دارد، مفاهیم دیگر و واژه های دیگر این روند تکاملی را طی کنند. بنابراین در تقابل دو زبان گاه می شود ما برای بیان یک مفهوم در یک واژه با مشکل روبه رو شویم و باید چیزی بیش از یک واژه را به کار گیریم. این وضعی است که در ترجمه ادبی، خاصه در ترجمه شعر، که از نهانی ترین و خاص ترین امکانات زبان سود می جوید، پیش می آید.
کوثری ادامه می دهد: اما این فقط مشکل زبان فارسی نیست، زبان انگلیسی نیز برای بیان برخی مفاهیم زبان فارسی با همین مشکل روبه رو می شود. نگاهی به ترجمه برخی آثار کلاسیک خودمان بیندازیم یا به ترجمه برخی رمان های فارسی در ادبیات معاصر. در ترجمه علوم جدید، خواه علوم دقیق و خواه علوم انسانی که مفاهیم تازه و بی سابقه ای دارند، ما مشکلات بیشتری داریم. در مواردی که مترجم به درستی معنای واژه ای را فهمیده توانسته با اتکا به دانش فارسی خود معادل خوبی برای این واژه یا آن مفهوم جدید بسازد. در این زمینه مشکلات ما بیشتر به سبب بدفهمی مترجمان یا دانش ناکافی آنها در زبان فارسی است. تا آنجا که می دانم مترجمان خوب ما در ترجمه این متون فرونمانده اند.
«عبدا... کوثری» در ادامه بیان داشته است: در این جا نکته ای پیش می آید که شاید دغدغه ذهنی بسیاری از ما باشد. وقتی می گوییم زبان فارسی فقیر است یا نرمش کافی در برابر زبانهای دیگر ندارد، آیا این نارسایی را باید زاییده ویژگی های زبان فارسی بدانیم یا آن را نتیجه فقر فرهنگی اهل زبان به شمار آوریم؟ من قصد دفاع از زبان فارسی را ندارم .این زبان میراث من تنها نیست. آن چه می گویم بیشتر جنبه پرسش دارد تا صدور حکم. مسأله از این قرار است: دراین مدت ما در زمینه فلسفه و علوم انسانی بسیاری از کتاب های غربی را ترجمه کرده ایم، البته نه به گونه ای نظام مند و هدف مند، بلکه پراکنده و نابسامان و بیشتر با اتکا به ذوق و گرایش تک تک مترجمان. از این روست که هنوز مجموعه کاملی که نشان دهنده سیر تحول اندیشه غربی در این زمینه ها باشد،در اختیار نداریم و برخی از ترجمه ها هم قابل اعتماد نیستند.
مترجم «استاد شیشه ای» اثر «میکل سروانتسدر» در تبیین این موضوع ادامه داده است: در مورد برخی از متفکران یا شرح آرا و عقایدشان بیش از یک یا دو کتاب معتبر در دسترس ما نیست. این خود یک مشکل است. اما مسأله یا مشکل دیگر این است که آن مفاهیم ترجمه شده، آن فلسفه ها و آن نظریه های جامعه شناسی تا چه حد در ذهن ما جا افتاده و سپس در زبان ما سیلان یافته و بخشی تفکیک ناپذیر از فرهنگ ما شده است؟ اگر چنین می بود ما نیز می باید در این مدت مفاهیم جدیدی، دیدگاه های جدیدی و حتی نظریه های جدیدی در آن چارچوب ها عرضه کرده باشیم یا مثلاً از فلان نظریه جامعه شناسی برای تحلیل جامعه کنونی خود به گونه ای نظام مند و مستدل سود جسته باشیم.
در ادامه بیان شده: در این تردیدی نیست که ما امروز داریم کسانی را که بدانند و بتوانند توضیح دهند که مثلاً «کانت» چه می گفته یا دستگاه فکری «هگل» چگونه بوده یا فلان فیلسوف قرن بیستم چه عقیده ای درباره تاریخ داشته یا فلان نظریه پرداز جامعه شناسی حرف حسابش چه بوده. اما آیا داریم متفکرانی که در دستگاه فکری آن متفکران فکر کنند و ادامه دهنده تفکر آنان در زبان و فرهنگ ما باشند؟ نگاهی به یک واژه نامه فلسفی و علوم انسانی بیندازیم و ببینیم جدا از برخی واژه ها که دیگر مصرف روزانه پیدا کرده، چند در صد از واژه ها در نوشته های تألیفی و در گفتارهای اهل دانشگاه و اهل قلم ما، به گونه ای جاافتاده و طبیعی به کار می رود.
به عبارت دیگر آن دستگاه های فکری تا چه حد درفرهنگ ما جا افتاده، از حالت عاریتی بیرون آمده و به زبان تفکر ما راه یافته تا زبان، زایایی بیابد و نرمش پذیرد. تا آنجا که دیده ام آن واژه نامه ها بیشتر به کار مترجمان آمده و آن واژه ها بیشتر در ترجمه به کار گرفته شده است.
«کوثری» یادآور شده است: البته در عرصه تاریخ نویسی وتحلیل تاریخ داریم نویسندگانی را که به گونه ای خلاق از آن مفاهیم و دستگاه های فکری سود جسته اند اما در بیشتر زمینه های دیگر کارهای تألیفی ما در توضیح و تشریح آن دستگاه ها و مفاهیم بوده و چیز تازه ای به آنها نیفزوده ایم. من از آنجا که در زبان شناسی دستی ندارم و از دیدگاه های زبان شناسان در این مورد بی خبرم، فقط در مقام مترجم و نیز خواننده ای که کم وبیش نمونه های گوناگون متون فارسی را از تاریخ بلعمی تا امروز مطالعه کرده حرف می زنم، اما شاید مناسب باشد که در اینجا از تجربه شخصی خود در این زمینه نیز چیزی بگویم.
من در زمینه علم اقتصاد چندین کتاب ترجمه کرده ام و یکی از کارهایم در دو سه سال اخیر همکاری در تدوین واژه نامه و سپس فرهنگ توصیفی اصطلاحات اقتصاد مالی و واژه های رایج در بورس و اوراق بهادار بوده. در این جا ما با مفاهیمی سر و کار داریم که هیچ سابقه ای در فرهنگ ما و در اقتصاد ما ندارند. برخی از این مفاهیم حتی به آسانی به تصور من در نمی آیند. ما از آنجا که هیچ پیشینه ای در این زمینه نداریم، ناچاریم یا به روش گرته برداری یا ترجمه لفظ به لفظ واژه بسازیم یا با توجه به کاربرد یا مفهوم آن چیز معادلی ابداع کنیم.
وی ادامه داده است:کار در هر مورد ، دشواریهای خاص خود را دارد. می توانم بگویم زبان فارسی در برخی موارد آن نرمش لازم را ندارد، اما هنوز برای من روشن نیست که این نارسایی به سبب مأنوس نبودن ما با آن مفاهیم است یا براستی عیبی در زبانمان وجود دارد. نکته ای که در اغلب موارد توجه مرا جلب می کند، آسانگیری و باز بودن دست و بال غربی ها در ساختن این اصطلاحات است و پیش پاافتاده ترین کلمات در کنار «سنگین ترین» کلمات می نشیند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد. کار به آنجا می کشد که برای بیان یک مفهوم از اسم شخص یا فلان شرکت یا کارخانه استفاده می کنند .مثل Green Shoeکه نام کارخانه ای بوده که مثلاً اولین بار از فلان سهام استفاده کرده. حال ما برای یافتن معنی این اصطلاح باید چند فرهنگ تخصصی را بخوانیم و بعد چون نمی توانیم از روش لفظ به لفظ استفاده کنیم، خودمان واژه ای بسازیم که رساننده مفهوم آن نوع سهام و کاربرد آن باشد. ما نمی توانیم در این مورد یا هر مورد دیگر خیلی دست خودمان را باز بگذاریم، چون می ترسیم در رساندن معنی کوتاهی بکنیم. آیا اگر ما خودمان چنان سهامی را ابداع کرده بودیم باز چنین مشکلی داشتیم؟
کوثری در پایان بیان می کند: نگاهی به اصطلاحات معماری سنتی خودمان بیندازیم. سنتی دیرین و باشکوه که دستاوردش را فقط کافی است در اصفهان تماشا کنیم. چه واژه های طبیعی و خوش تراشی در این سنت داریم. مشکل اصلی ما این است که کار واژه گزینی ما معمولا در خلا ء و به گونه ای انتزاعی صورت می پذیرد، زیرا آن مفهوم هیچ پیشینه ای در فرهنگ ما ندارد و در تفکر روزانه ما هم کاربردی نمی یابد، چون کل آن دستگاه برای ما عاریتی است، از آنِ ما نشده. بنابراین باز پرسش خودم را تکرار می کنم آیا این فقر زبانی و نرمش ناپذیری زبانی که می بینیم و در برخی از رشته های علوم براستی وجود دارد، نتیجه ساختار زبان ماست یا به این علت است که ما هنوز نتوانسته ایم در فرهنگ امروز جهان جا بیفتیم و آن فرهنگ و مفاهیم جدید آن را چنان آموخته ذهن خود بکنیم که زبان به پیروی از ذهن، در برابر آن مفاهیم جدید آموخته شود و زایایی و نرمش بیابد؟
منبع : روزنامه قدس