چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پسر در کنار پدر


پسر در کنار پدر
«من از سال ۵۰ کم و بیش با ایشان آشنا و احیاناً در فعالیت های علمی و سیاسی همراه بوده ام و بدون مجامله گواهی می دهم که آن عزیز از موقعیت ممتازی که به دست آورد، بحمدالله از سوءاستفاده به دور ماند و به آفت جانسوزی که خیلی ها را گرفتار می کند، دچار نشد.»
سیدمحمد خاتمی طی اظهاراتی که در «یاد یادگار» به چاپ رسید، خاطرات خود را با یادگار امام مرور کرده است. وی در این خاطرات که جزیی از اسناد انقلاب به شمار می رود به ذکر برخی از فعالیت های سیاسی و علمی «سیداحمد خمینی» پرداخت که خود وی شاهد آن بوده است.
سیدمحمد خاتمی با تاکید بر اینکه در بیان خاطرات بزرگان باید از افراط و تفریط بپرهیزیم، گفت؛ نهضت اسلامی، بعد از قیام خونین ۱۵ خرداد و سرکوبی خشن و خونین آن از سوی رژیم شاه، دوران سخت و پردلهره یی را طی کرد. پس از تبعید حضرت امام، کسانی که جداً راه ایشان را می پیمودند، اندک بودند. آن هم اغلب در زندان یا تبعید به سر می بردند و در حوزه علمیه قم پایگاه اصلی نهضت و در تهران وقتی آن چند نفر بزرگوار دستگیر و از دسترس دور می شدند، طلبه های جوان مبارز خود را بی پناه می دیدند.
از سال ۵۳ تا ۵۶ شاید تلخ ترین و سیاه ترین دوران مبارزه بود. نیروهای نامدار مبارز در قم و سایر نقاط ایران بیشتر اوقات در زندان و تبعید بودند و زبان مخالفان امام و انقلاب، به خصوص در حوزه دراز و زهردار بود. در چنین دوران سختی به جرات می گویم که حاج احمدآقا و جریان کوچک اما پرتحرک و کارسازی که با ایشان کار می کرد، منسجم ترین و برنامه دارترین نیروی مبارز در داخل حوزه یی بودند که بزرگان مبارزش کم و بیش در سراسر این دوران در زندان و تبعید به سر می بردند.
مهمترین مرکز دریافت، تکثیر و توزیع آثار حضرت امام اعم از آثار علمی و سیاسی، همین نقطه بود. تمامی اعلامیه هایی که در آن دوران پرخفقان و رنج آور با امضای «روحانیون مبارز داخل کشور»، «طلاب مبارز»، «جمعی از فضلا» و... منتشر شد، از اینجا سرچشمه می گرفت. این همه کار طاقت فرسایی بود که محور اصلی و نیروبخش آن بدون تردید حاج احمدآقا بود.البته علاوه بر آنچه گفته شد، حاج احمدآقا مطمئن ترین مجرای ارتباط امام با طرفداران و پیروان خود بودند. غیر از اعلامیه ها و نوارها، پیغام های خاص امام نیز ابتدا به حاج احمدآقا می رسید و ایشان به طرف های ذی ربط ابلاغ می کردند و شهادت می دهم که حاج احمدآقا در انجام وظیفه خود، امانت و دقت داشتند.
همچنین یکی از استوارترین محورهای ارتباط انقلابیان و بزرگان مبارز در تهران و قم و سایر جاها، به خصوص حوزه علمیه با بیرون حوزه، حاج احمدآقا بودند که هم هوش سیاسی و شجاعت و پایداری ایشان موضوعیت داشت و هم به جهت ارتباط ویژه یی که با حضرت امام داشتند و مجرای مطمئن ارتباط بودند، موقعیت ممتازی را در مبارزه داشتند که کسی نمی توانست جای ایشان را پر کند.وی درباره خاطرات خود از حیث همکاری علمی با وی گفت؛ همکاری علمی من با ایشان نظم و استمرار همکاری سیاسی را نداشت، بلکه پراکنده بود.
پاره یی از درس های خارج فقه و اصول را مدتی با ایشان مباحثه داشتیم و نیز پاره یی از متون دشوار قدیمی و بعضی از متن های جدیدتر را نیز با ایشان مباحثه کردیم، از جمله جلد دوم کتاب «اقتصادنا» تالیف مرحوم آیت الله شهید سیدمحمدباقر صدر.در مورد نحوه تحصیل علوم حوزوی چندان با یکدیگر اتفاق نظر نداشتیم و همین امر سبب شد که همکاری علمی ما چندان دوام نداشته باشد.ایشان سخت بر این باور بودند که پرداختن به متون دشوار و مهم فقهی، از درس های رسمی خارج مهمتر است و عمده توجه ایشان به خواندن این متن ها بود. به همین دلیل درس های رسمی خارج را به اندازه متن خوانی جدی نمی گرفتند، گرچه کم وبیش در این درس ها نیز شرکت می کردند.
بنده نیز با اینکه معتقد بودم یک طلبه فاضل حتماً باید از عهده فهم و درک متون علمی برآید، ولی صرف بیش از حد وقت روی آن را سبب محدود شدن دید آدمی می دانستم. بر این باور بودم که دانشجوی جوان علوم دینی باید در مرتبه خارج فقه و اصول، استاد ببیند و راه و رسم ورود به حوزه نظرهای مختلف و چم و خم کار علمی را بیاموزد و البته در کنار آن و متناسب با درسی که می خواند هر چه بیشتر به متن های مایه دار بپردازد، بهتر است.
به خصوص از سوی مرحوم پدرم شیوه خاصی از مباحثه و تحصیل درس خارج به من توصیه شده بود که واقعاً اگر آن شیوه را طلبه یی فاضل که سطح را خوب خوانده است، پیگیری کند، دو سه سال کافی است تا وی صاحب نیروی اجتهاد شود.طبق این شیوه، استاد نه بیانگر یک طرفه مطالب، بلکه ناظر بر تلاش فکری شاگرد و اصلاح کننده آن خواهد بود.
این شیوه را ما با ایشان و برادر فاضل دیگرمان جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای محمد شریعتی که در مبارزات نیز همگام با حاج احمدآقا بودند، شروع کردیم، ولی متاسفانه چندان دوام نیاورد. به خصوص که نتوانستیم برای این کار مهم استاد باحوصله یی که بر کار ما نظارت کند و با ما در این امر، تفاهم داشته باشد، پیدا کنیم، زیرا که همگی سخت تحت تاثیر شیوه رایج حوزه بودند. بعد از آن هم من، بیشتر به سراغ همان روال رایج در حوزه ها رفتم و آن مرحوم بیشتر به خواندن و بحث متون پرداخت و بااستعداد و دقت خوبی که داشت، توفیق های مناسبی را نیز یافت.
در سال ۵۶ هم (چند ماه قبل از رحلت حاج آقا مصطفی) به نجف رفتند که من چندان از حال و کار و تحصیل ایشان اطلاعی ندارم، ولی بعد از رحلت آیت الله فقید حاج آقا مصطفی(ره) و سنگینی بار مسوولیتی که بر دوش حاج احمدآقا در کنار پدربزرگوارش افتاد و اوج گیری مجدد نهضت، فکر نمی کنم که چندان مجالی برای پرداختن فراوان به کار تحصیل رسمی یافته باشند. البته بعد از انقلاب و به میزان فروکش کردن التهاب ها و به خصوص این اواخر، ایشان مجدداً با جدیت به مطالعه، مباحثه و تدریس مشغول بودند که تقدیر الهی ایشان را از ما گرفت.
خاتمی پیرامون برخی خصوصیات اخلاقی «احمد خمینی» نیز گفت؛ می دانیم که جناب حاج احمدآقا (رضوان الله علیه) از چهره های درخشان انقلاب اسلامی است و نقش ممتاز ایشان با توجه به نسبتی که با رهبر کبیر انقلاب اسلامی داشتند نقشی موثرتر و حساس تر بود. یعنی ایشان به طور طبیعی واسطه العقد نهضت اسلامی و رهبری آن که در تبعید به سر می بردند، شد.بنده ادعا نمی کنم که این نقش در انحصار فرزند امام بود، ولی نقش ایشان را در این زمینه ممتاز و بسیار مهم می دانم.
آشنایان با انقلاب و کسانی که از آغاز شاهد فراز و نشیب های آن بوده اند، می دانند که نهضت دارای سیر یکسان نبوده است، اما شاید نسل امروز و کسانی که بعد از انقلاب اسلامی رشد کرده اند، درست آشنا به مراحل نهضت و دشواری های آن نباشند.نهضت اسلامی را در یک تقسیم بندی کلی می توان دارای سه دوره دانست؛دوره شروع که مرحله یی انفجاری و فراگیر بود و به خصوص سطح وسیعی از روحانیون را دربرگرفت.
اما با جهت گیری انقلابی حضرت امام و قرار گرفتن طبیعی ایشان در مقام رهبری نهضت خیلی ها کشش ادامه راه را از دست می دادند و با وقوع حوادث ۱۵ خرداد و ظهور هر چه بیشتر سخت گیری های رژیم شاه و سرکوب طرفداران نهضت، احساس خطر کردند و اگر در برابر نهضت نایستادند، دست کم خود را کنار کشیدند و از انقلاب و رهبر آن جدا شدند و با تبعید حضرت امام و فرزند بزرگشان آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی دوره دوم نهضت یعنی دوره غربت و سختی و انزوای انقلاب و دربه دری و گرفتاری و خون دل خوردن طرفداران امام شروع شد، گرچه رهبری ممتاز امام و فداکاری معدودی از یاران آن بزرگوار سبب شد که حرکت هر چند کند، ولی مطمئن به سوی هدف ادامه پیدا کند.
از حدود سال ۱۳۴۹ و پیدایش حرکت های مسلحانه فضای جدیدی پیش آمد که بعضی از طرفداران انقلاب را امیدوار کرد ولی امام هیچ گاه بدین حرکت های متکی به زور و اسلحه روی خوش نشان ندادند که امر مهمی است.به هر حال در این مقطع نیز نهضت امام خمینی که تحت فشار رژیم بود، و این اندیشه های غیرزنده و غیرانقلابی آن را در انزوا قرار داده بود و یاران امام هم از سوی رژیم، سرکوب و تعقیب می شدند و بعضی از انقلابیان که نظر تندتری داشتند شاید از امام به خاطر عدم پشتیبانی ایشان از حرکت های متکی به زور و اسلحه برای سرنگونی رژیم، دلخور بودند یعنی نهضت امام خمینی حتی در نظر بسیاری از انقلابیون با ابهام هایی روبه رو شده بود.
از سال ۵۴، چه در زندان به خاطر جو بسیار ناگواری که پیش آمده بود و ساواک از آن سوءاستفاده می کرد و تقابل شکننده نظری و عملی نیروهای مبارز و دربند، چه در خارج زندان به خاطر جو ناگواری که انحراف در حرکت و مبارزه و بروز نفاق و شیوع تصفیه های خونین و میدان داری ارتجاع و همدستی آگاهانه یا ناآگاهانه آن با رژیم شاه برای ضربه زدن به نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی پیش آمده بود، نهضت اسلامی در انزوای خود سخت ترین مراحل را طی می کرد.از سال ۵۶ اوضاع جهانی و داخلی عوض شد و تدبیر امام مبارزه را به جهتی تازه کشاند و در واقع سومین دوره نهضت آغاز شد و مردم دسته دسته به انقلاب گرویدند و شاه و ارتجاع را واپس راندند و نهضت اسلامی به صورت انقلابی فراگیر درآمد که متکی بر خواست و اراده مردم و حضور آنان در صحنه بود و بالاخره به پیروزی انقلاب منجر شد و در واقع اقتدار و آواز انقلاب اسلامی و نظام، مبتنی بر آنکه راه سوم است، پیش آمد.
در دوره و مرحله اول حاج احمد آقا در اوان جوانی بودند و در واقع حضور شاداب ایشان در صحنه انقلاب همزمان با دوران دوم یعنی دوران غربت و رکود نهضت است و همین امر یعنی انتخاب این راه پرخطر در آن مرحله سخت نشانه ایمان آن عزیز و فداکاری او است.
نکته ساده اما مهمی که درباره عزیز فقیدمان می خواهم بگویم این است که در شخصیت، رفتار، برخورد و وضعیت اخلاقی و اجتماعی حجت الاسلام والمسلمین حاج احمدآقا خمینی چه در دوران عزلت و تنهایی انقلاب، یعنی در آن هنگام که بسیار کسان با دیدن ایشان رو ترش می کردند و از پسر امام خمینی دور می شدند، چه در آن هنگام که انقلاب اسلامی در اوج اقتدار قرار گرفت و نظام جمهوری اسلامی تاسیس شد و حاج احمدآقا در کنار پدر بزرگوارشان یکی از حساس ترین موقعیت ها را به دست آورد و دارای آوازه و اعتبار ظاهری هم شد، هیچ گونه تغییری رخ نداد. حاج احمدآقا بعد از سال ۵۷ به همان اندازه صمیمی، بی تکلف و خودمانی بود که در سال های ۵۰ و ۵۴. شاید آنچه گفتم در نگاه اول ساده به نظر آید، ولی به نظر من نشانگر ظرفیت بسیار بالای روحی و وجودی این مرد بزرگ است.
منبع : روزنامه اعتماد