چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

واقع بینی و آرمان گرایی در سیره امام کاظم (ع)


واقع بینی و آرمان گرایی در سیره امام کاظم (ع)
اسلام قرآنی، اسلام حقیقت گرا و واقع بین است به این معنا كه درجستجوی حقیقت به عنوان آرمان، تلاش مردمان را سامان و جهت می بخشد و به آنان می آموزد كه در همان حال واقعیت های اجتماعی رادر نظر داشته و بر پایه آن حركت و تلاش خود را تنظیم وبرنامه ریزی كنند؛ زیرا بدون شناخت واقعیتهای اجتماعی و توانایی ها و استعدادهای موجود نمی توان حركت رو به حقیقت را به درستی برنامه ریزی كرد و به اهداف آرمانی دست یافت. حقیقت، آرمان و گم شده انسان مومن است و در پی آن در بستر واقعیت های موجود گام برمی دارد. با آن بسیاری از واقعیت ها را ناپسند و ناخوش می دارد ولی ناچار است با آن به یك معنا كنار آید و آن را به شكلی كه می خواهد در راستای اهداف خود تنظیم و تغییر دهد. این تغییر و دگرگون سازی واقعیت در یك فرآیند زمانی انجام می پذیرد. از این روست كه برنامه های اسلامی در یك روند تحقق می یابد و به فرجام می رسد. نگاهی به فرآیند بیست و سه ساله نزول تدریجی آموزه های اسلامی بیانگر این است كه تغییر در واقعیت ها و جهت دهی آن به سوی حقایق و آرمان ها هرگز نمی تواند یك شبه انجام پذیرد.
درنگرش قرآنی، به اصول دوگانه واقع بینی در عین حقیقت گرایی توجه خاص شده و می شود. رهبران اسلامی دراین نگرش ، انسانهای ذهن گرا و ایده آل محض نیستند، چنان كه انسان های رئالیست و واقع گرا هم نمی باشند. به این معنا كه در نگاه آنان گرایش به واقعیت نمی تواند درست و مطابق با آموزه های اصیل اسلامی باشد. آنان در جست وجوی واقع نمی روند و نمی كوشند تا خود را با واقعیت ها سازگار و همانند سازند و گرایش بدان سو پیدا كنند. آنان به جای واقع گرایی به واقع بینی توجه داشته و آن را از اصول اساسی و بنیادین حركت خود قرار می دهند. آنان همچنین به حقایق هستی توجه دارند. حقایقی كه در تفسیر قرآنی با آنها آشنا شده اند. این حقایق از حقیقت یگانه ای سرچشمه می گیرد و آن حق محض است كه خداوند یگانه و یكتاست. از این سرچشمه همه حقایق شناخته می شود و گرایش به سوی آن به عنوان ایده آل و آرمان دربرنامه مسلمان مومن قرار می گیرد. این گونه است كه واقع گرایی جای خود را به حقیقت گرایی و حقیقت بینی جای خود را به واقع بینی می دهد. از این روست كه پاسخ های قرآن و اسلام و رهبران آن برپایه واقعیت بینی و حقیقت گرایی شكل وسامان می یابد.
بررسی و مطالعه دقیق تاریخ زندگی پیامبراكرم(ص) و امامان معصوم(ع) این امر را روشن می سازد كه رهبران اسلامی با واقع بینی، در پی حقیقت آرمانی خود، جامعه را سامان و سازمان داده اند. البته این به شرطی است كه در این بررسی و مطالعه، تنها به گزارش های روایی و تاریخی صرف بسنده نكنیم و با تحلیل دقیق رخدادها، این مسئله را شناسایی و تبیین نماییم. در نوشتار زیر با بررسی گوشه هایی از زندگی امام موسی بن جعفر(ع) درمی یابیم كه ایشان با توجه به اصل واقع بینی و حقیقت گرایی چگونه عمل كرده اند و اهداف اسلام و قرآن را پیش برده و به ما درس زندگی آموخته اند.
● سامان دهی تشكیلاتی
زندگی پیشوایان دینی شیعه از ابعاد مختلف درخور توجه و تحلیل است. آنان با توجه به واقعیتها و ظرفیتهای موجود جامعه، برنامه ها را در راستای اهداف راهبردی تنظیم می كردند و سامان می دادند. درعصری به گوشه نشینی اعتراضی و انتقادی روی می آوردند و در زمانی زمام امور را در دست می گرفتند و در برهه ای به جنگ و گاهی به صلح، گاه دیگر به تدریس و گاه به سازمان دهی دست می زدند و بر پایه ظرفیت ها و توانمندیهای جامعه آنان را به سوی هدف و حقیقت آرمانی می كشاندند. آنان مجموعه ای از رفتارها در شرایط متفاوت برای ما فراهم آورده اند كه می توان از هریك از آنها در شرایط مشابه و همانند بهره جست؛ زیرا آنان الگوها و سرمشق های معصوم و درعین حال عینی و عمل گرایانه هستند كه می توانند هر زمان و هرمكان و شرایط راهگشا و رهایی بخش امت باشند. در حقیقت این ۲۵۰ سال زندگی امامان، در طول تاریخ بشر، والاترین نوع تجربه بشری است كه انسانهای كاملی آن را تجربه كرده اند و راه و روش برخورد با انواع مشكلات و معضلات را به ما آموخته اند. از این رو با این نگرش به سراغ عملكرد امام موسی بن جعفر(ع) می رویم تا ببینیم كه عمل و رفتار ایشان را چگونه می توان به عنوان سرمشق عمل در زمان خود به كار گرفت.
● اوضاع و شرایط اجتماعی
امام جعفرصادق(ع) درسال۱۴۸ هجری درگذشت. بنابراین آغاز امامت حضرت موسی بن جعفر با اواخر دوره منصور دوانیقی مصادف شد. منصور در این دوره گماشته ها و جاسوس های بیشماری را به كار گرفت تا مخالفان عباسی و مدعیان را از میان بردارد و یا مهار و زندانی نماید. بسیاری از یاران قدرتمند دولت عباسی را كشت تا قدرت برای عباسیان تثبیت گردد. دراین میان مشكل جدی ازسوی اهل بیت (ع) ایجاد می شد، زیرا عباسیان به عنوان خونخواهان حسینی و بازگشت حق به خاندان پیامبر(ص) به قدرت رسیده بودند و درجایی كه فرزندان و نوادگان رسول(ص) حضور جدی دارند، این خطر همواره احساس می شد كه حكومت، مشروعیت شرعی و سیاسی خود را از دست دهد. در زمان موسی بن مهدی ملقب به هادی مسئله به همین منوال طی شد تا آن كه درسال ۱۷۰ هجری قدرت به هارون الرشید رسید. هارون تا سال ۱۹۳ هجری بر امت به نام خلیفه حكومت كرد.
در دوره منصور بسیاری از سادات قیام كننده كه از اهل بیت بودند و با امامان نسبت نزدیك داشتند شهید شدند. حركتهای حسینی وار و برخاسته از عاشورا همچنان مشروعیت حكومت را تهدید می كرد. هرچند كه پیش از این امام جعفرصادق(ع) تلاش خود را بر ایجاد هسته علمی و وفادار به اصول مكتب شیعی متمركز كرده بود ولی این بدان معنا نبود كه از جریانات و قیام های عاشورایی بركنار باشد و یا تحت تاثیرآن قرارنگیرد. بی گمان اگر خود آن حضرت (ع) هم می خواست، حكومت نمی توانست بپذیرد كه امام (ع) دراین مسائل نقشی ندارد و بی گناه است. از این رو آن حضرت همواره با مساله قیام و اتهام توطئه درگیر بود و با آن به روشی قرآنی برخورد می كرد.
درعصر امام كاظم (ع) رویارویی خلافت غیر شرعی و ولایت شرعی شدت بیشتری گرفت. هسته های علمی توانسته بود گروه های زیادی را به تشكیلات شیعی و عقاید آن وارد سازد و شهرها و روستاها و اقوام و عشایر بسیاری بر عقیده شیعی گردآمده بودند. اكنون برای هر دو طرف مسأله دشوارتر بود. حكومت، مشروعیت سیاسی و شرعی خود را درخطر بحران می دید و امام با انبوهی از یاران روبه رو بود كه خواهان قیام و عمل به وظیفه امر به معروف و نهی از منكر درحوزه عمل سیاسی و اجتماعی بودند. این گونه بود كه دو سوی خلافت غیرشرعی و ولایت شرعی رو در روی هم قرار گرفتند. تشكیلات علمی جعفری (ع) به بارنشسته بود و انبوهی از مومنان خواستار قرار گرفتن در تشكیلاتی بودند كه پرچم های مخالفت را ضد دولت غاصب برافراشته بود امام (ع) نیز به این مهم توجه داشت و لذا نمایندگانی برای همه مناطق درنظر گرفت تا به سامان دهی تشكیلاتی اقدام ورزند و اموال و اسلحه فراهم آورند.
براساس اصل: «التقیه دینی و دین آبائی؛ تقیه دین و روش من و پدرانم است»؛ اصول نهان كاری به شدت رعایت می شد. هر چند كه برخی از گزارش ها و نشانه های تاریخی بر این است كه حضرت كاظم (ع) در عصر هارونی به قیام و نهضتی چون نهضت عاشورایی می اندیشید؛ زیرا هارون را نیز چون یزید در اوج انحراف از دین می دید و امر به معروف و نهی از منكر را حق خود می دانست كه باید به صورت قیام مسلحانه به اجرا در آورد؛ اما شرایط به گونه دیگری بود. عباسیان به جهت خویشاوندی نزدیك با پیامبر(ص) و برخورداری از وجهه هاشمی گری نوعی مشروعیت شرعی برای خود دست و پا كرده بودند. از این رو كار آن حضرت دشوارتر از پیش بود. اگر در عصر یزیدی، بخش عظیمی از امت به جز شام ، بنی امیه را فاقد مشروعیت دینی می دانستند و روایات بسیاری از پیامبر بر این نكته تاكید داشت كه خلفا از بنی هاشم هستند، قیام عباسیان به خونخواهی حسین (ع) و برپایه بازگشت حق به هاشمیان توجیه شرعی یافته بود. از این رو امام (ع) می بایست این مشروعیت كاذب عباسی را فرو می شكست و به نوعی به بحران مشروعیت دامن می زد.
تاكید برحقانیت ولایت و امامت امامان شیعه و بطلان هر حكومتی دیگر، بازخوانی وقایع آغازین سال های عصر پس از وفات پیامبر(ص) و شناساندن فضایل امیرمومنان و حسنین(ع)، انكار مشروعیت دینی قانونی حكومت وقت بود. حكومت وقت، این گونه از مشروعیت ساقط می شد و توجیهی قانونی برای تصاحب قدرت نداشت.
از سوی دیگر ادامه خشونت و اعمال و رفتار زشت و ناپسند و خلاف شرع از سوی حكومت و دولتمردان و نیز بروز قیام های متعدد و آشوب ها در زمان و مكان های مختلف، مقبولیت حكومت وقت را با تهدید و بحران جدی مواجه می ساخت. از اینرو حكومت به شدت متزلزل و از درون در حال فروپاشی بود. هرچند كه اوج تمدنی خود را در این زمانه می گذراند و علوم و فنون رشد فزاینده ای یافته بود ولی دولت گرفتار امری بود كه هر آن ممكن بود طومار زندگی و حیات آن را بپیچاند. حكومت ها دراین هنگامه دو كار انجام می دهند. نخست آن كه با ایجاد رفاه عمومی برای تاثیرگذاران عرصه سیاست و حكومت می كوشند تا مقبولیت خود را با كار آمدی، حفظ و افزایش دهند و با ایجاد كار آمدی و مقبولیت، نوعی مشروعیت سیاسی و توجیه پذیری قدرت كسب نمایند. هرچند كه این امر، مشروعیت شرعی را به دنبال نمی آورد ولی درهمین حد و اندازه ثبات قدرت را درپی خواهد داشت. ساز و كار دیگر آن است كه عوامل مشروعیت و مقبولیت زدایی را از میان بردارند. هارون از هر دو روش بهره گرفت. نخست آن كه به روسای قبایل و اقوام كمك های مالی گسترده ای كرد تا آن جا كه بسیاری از آنان ازبخشندگی های او بهره مند شدند و اموال بسیاری را گردآوردند و از سوی دیگر رهبران اصلی قیام را در بند كرد و جلوی آزادی عصر نخست عباسی را گرفت.● هراس هارون از امام كاظم (ع)
عباسیان در آغاز حكومت خود خواه ناخواه می بایست با آزادی بیان و عقاید كنار می آمدند. چه آن كه نه توان آن را داشتند تا مردم را در یك مسیر مشخص دولتی نگه دارند و افكار عمومی را هدایت شده به نفع حكومت چرخش دهند و نه مردم این اجازه را به ایشان می دادند. این فرصتی بود كه امام صادق(ع) بیشترین بهره را از آن برد.پس از تثبیت حكومت و كشتن مخالفان، اكنون این فرصت برای هارون فراهم آمده بود كه همچون اواخر عصر معاویه، افكار عمومی را هدایت و مردم را دریك طرز تفكر سامان دهی نماید. مخالفان را دربند كشد و یا بكشد. این گونه است كه نوك پیكان حمله به سوی امام موسی بن جعفر(ع) نشانه رفت؛ زیرا آن حضرت (ع) تنها كسی بود كه می توانست رهبری قیام ضد حكومتی را به عهده بگیرد و از مقبولیت و مشروعیت دینی و سیاسی برخوردار باشد. امام به بازماندگان قیام های شكست خورده عصر خود كمك می كرد و از گردآوری و حفظ آنان و جهت دادن به بقایای آن ها غافل نبود. این موضوع موجب شد تا از ایشان به عنوان پیشوای فكری و رهبری سیاسی حركت ها و قیام در نزد هارون سعایت و بدگویی شود. اگر قیام ها دو بعد سیاسی و نظامی داشته باشد، آن حضرت خود امر فكری و هدایت سیاسی قیام را به عهده داشت. از این رو هارون می گفت: می ترسم كه فتنه ای به پا كند و خون ها ریخته شود. (منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، باب نهم فصل پنجم) همین ترس شدید كه برخاسته از واقعیت فعالیت ها و تحركات ضددولتی امام بود، هارون را بر آن داشت تا امام را از مدینه به بغداد منتقل كند و وی را به شدت تحت محاصره قرار دهد. مهار قدرت امام(ع) مشكل بود. ترس آن بود كه هر آن مردم مدینه به خاطر تبعید اجباری امام قیام كنند. از این رو دستور داد تا دو كجاوه فراهم آورند و هر یك را از دروازه ای از شهر بیرون برند تا مردم از خروج امام آگاه نگردند. او برای جلوگیری از تشدید بحران حركت های احتیاطی بسیاری را به جا آورد. این همه نشان دهنده آن است كه هارون از امام و پیروان متشكل ایشان تا چه اندازه هراس داشت.
در بغداد همواره آن امام همام را تحت حفظ قرار می داد. گاه در خانه ها و گاه در زندان های انفرادی به گونه ای كه ایشان را از ارتباط با مردم بازمی داشت. امام در این شرایط برای ادامه آن چه می توان به پاسداری از دانشگاه جعفری و هسته های علمی یاد كرد، با تعیین وكیلان و افراد آگاه به مسایل شرع و دین و سیاست، كاری كرد تا شیعیان به عنوان امتی شاهد سر برآورند.
● شاخص های واقع بینی و آرمان گرایی در عملكرد امام هفتم(ع)
حضرت با توجه به واقع بینی و آرمان گرایی، حركت های علمی، فرهنگی و سیاسی خود را سامان داد. در زمانی كه مهدی عباسی عفو عمومی را اعلام می كند و تمام زندانیان سیاسی را آزاد می سازد و به قتل و كشتار خاتمه می دهد و اموال مردم را بازمی گرداند (تاریخ یعقوبی ج ۳ بر ۱۳۲) نوعی آرامش نسبی و مقبولیت ایجاد می شود، ولی عیاشی و بولهوسی خلیفه، جریان امور را به سوی دیگری می برد. وی برای عیاشی های خود نیازمند آن می شود تا از مردمان مالیات بیشتری بگیرد. (همان ص ۱۳۷) امام در این شرایط می كوشد تا فساد عباسیان را آشكار و با مظاهر آن ستیزه كند. نمونه ای از آن را شیخ كلینی در فروع كافی ج ۶ ص ۴۰۶ آورده است كه در آن حضرت به مقابله با مظاهر شراب خواری خلیفه برمی خیزد و با قرآن، مهدی را به رفتار ضددین متهم می سازد به گونه ای كه خلیفه را به خشم می آورد.
در دوره هادی عباسی، وضعیت از این هم وخیم تر شد. برگزاری بزم های شبانه و اسراف و تبذیر در بیت المال به اندازه ای بود كه پسر ابراهیم موصلی خواننده دربار می گوید: اگر هادی بیش از این عمر می كرد ما حتی دیوارهای خانه مان را از طلا و نقره می ساختیم. (ابوفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص ج ۵ ص ۱۶۳) این رفتار و نیز سخت گیری های بیش از اندازه نسبت به بنی هاشم موجب شد تا مردم به قیام ضد حكومت اقدام كنند و قیام خونین سرزمین فخ توسط یكی از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) پدید آید.
این حادثه و رخداد بی ارتباط با روش امام موسی بن جعفر(ع) نبود؛ زیرا نه تنها آن حضرت از ابتدای جنبش از آن آگاه بود بلكه با رهبر نهضت نیز در تماس بود. امام هر چند شهادت رهبر نهضت را پیش بینی می كند ولی این موجب نمی شود تا او را تأیید نكند. (مقاتل الطالبین ص ۲۹۸)
هادی عباسی با اطلاع از روش امام(ع) تهدید می كند كه به خدا سوگند حسین (صاحب فخ) به دستور موسی بن جعفر(ع) ضد من قیام كرده و از او پیروی نموده است؛ زیرا امام و پیشوای این خاندان كسی جز موسی بن جعفر(ع) نیست. خدا مرا بكشد اگر او را زنده بگذارم. (مجلسی، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۱۵۱)
در عصر هارون الرشید نیز این گونه واقع بینی همراه با آرمان گرایی در رفتار و عملكرد امام(ع) به خوبی روشن است. آن حضرت برای این كه اطلاعات دقیقی از دربار و سیاست های آنان داشته باشد و نیز بتواند از حقوق شیعیان و مومنان دفاع كند، برخی از افراد شاخص و خاص خود را به دربار می فرستد تا با عهده گرفتن پست های حساس دولتی رفتار آنان را مهار كرده و از سیاست ها آگاه گردد. حضور علی بن یقطین در دربار و یاری و یاوری ایشان، یكی از سازوكارهایی بود كه آن حضرت با توجه به واقع بینی و حقیقت گرایی به كار گرفت.
آن حضرت هر چند كه بر دل ها حكومت می كرد و هارون این را می دانست و بدان اذعان می داشت (الصواعق المحرقه، ابن حجر الهیثمی، قاهره ص ۲۰۴) ولی امام این را عاملی برای تأثیرگذاری بر حركت های سیاسی دولتمردان می دانست و می كوشید تا جلوی انحرافات دولتمردان را در حد امكان و توان بگیرد و به زور آنان را در راه اسلام قرار دهد و از حقوق ملت و امت دفاع كند.
● موقعیت شناسی امام
ایشان با موقعیت شناسی، حقایق را آشكار و از حق خاندان پیامبر(ص) دفاع می كرد. در گفت وگویی كه میان آن حضرت و هارون گزارش شده، آمده است كه امام كاظم(ع) با اشاره به آیه ۱۴۶ سوره اعراف درباره قصر هارونی می فرماید: این خانه از آن شیعیان و پیروان ماست ولی دیگران با زور و قدرت آن را تصاحب كرده اند. هارون می پرسد: اگر این چنین است چرا صاحب خانه آن را بازنمی ستاند؟ آن حضرت پاسخ می دهد: این خانه در حال عمران و آبادی از صاحب اصلی اش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت. (بحارالانوار، مجلسی، ج ۴۸ ص ۱۳۸)
هارون همانند معاویه آدمی حیله گر بود و تظاهر به دینداری می كرد و حتی برای جنایات خود شورایی قضایی برپا می داشت. در این دوره امام با آدمی مواجه بود كه بسیار به نیرنگ بازی مشهور بود. باچنین شخصی كه با سیاست و پنبه دشمنان را می كشت می بایست سیاست را پیشه گرفت و با او معامله به مثل كرد. از این رو با سیاست امام افراد نفوذی در دربار آن چنان پیش رفتند كه دولت عباسی به وحشت و هراس افتاد. عباسیان برای چاره جویی و رهایی از كارگزاران امام(ع) كه در همه جا با توجه به اصل تقیه نفوذ كرده بودند، تحركات جاسوسی خود را بیشتر كردند. امام نیز با توجه به موقعیت و شرایط دشوار، سازوكارهای جدیدی را درپیش گرفت.
بیداری افكار عمومی و معرفی ماهیت پلید دولت و حكومت عباسی و یاری دوستان و مومنان از درون دستگاه شیوه ای بود كه امام اتخاذ كرد. بر این اساس امام با وجود بطلان پذیرش مشروعیت شرعی و سیاسی حكومت، برخی از دوستان را به دستگاه دولتی هدایت كرد. آنان با اشغال مناصب كلیدی و مهم، مومنان را زیر چتر حمایتی خود گرفتند تا از آسیب های بیشتر در امان باشند. (مجلسی، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۱۳۶)
امام برای تقویت بنیه اقتصادی شیعیان، روش هایی را به علی بن یقطین آموخت تا برپایه آن عمل كند. اجازه تصرف در بیت المال و خراج مسلمانان كمكی بود تا علی بتواند بنیه اقتصادی شیعیان را تقویت كند و بر دستگاه حكومتی تأثیرگذارد. به این معنا كه از وابستگی اقتصادی آنان بكاهد و هسته های تشكیلاتی را به استقلال اقتصادی برساند. این برنامه حساب شده امام و عمل علی بن یقطین موجب شد تا شیعیان به جایگاهی دست یابند كه در آینده در حوزه های مختلف تأثیرگذار باشند.
هدف از همه این اقدامات این بود تا حقیقت نیز خود را بنمایاند و زمینه بروز و ظهور یابد. واقع بینی امام موجب نمی شد تا حقیقت گرایی و آرمان شیعیان نادیده گرفته شود. از این رو آن حضرت در شرایطی كه مناسب می دید به حقیقت گرایی شیعی توجه می داد. به این معنا كه اگر توان و قدرت آن را داشت هرگز به واقعیت موجود جامعه بسنده نمی كرد و آن را تغییر می داد و به حقیقت آرمانی خود جامه عمل می پوشاند. نمونه تاریخی آن را می توان در گزارش های مولفان مختلف جست وجو كرد. در یك نمونه آمده است كه روزی هارون به آن حضرت می گوید كه حاضر است فدك را برگرداند. آن حضرت می فرماید: در صورتی حاضرم فدك را باز پس گیرم كه آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی.
هارون از مرزها و حدودش پرسید كه كدام است؟ آن حضرت پاسخ می دهد: اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نمی دهی. هارون پافشاری كرد و آن حضرت چنین فرمود: مرز نخست آن عدن در یمن است مرز دومش سمرقند در خراسان و حد سوم آن افریقیه (شمال آفریقا) و مرز چهارم آن مناطق ارمنستان و بحر خزر است.
هارون با شنیدن آن پاسخ، متغیر شد و به شدت ناخرسند گشت و با خشم گفت: به این ترتیب چیزی برای ما باقی نمی ماند.
امام فرمود: می دانستم كه نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن حدود و مرزهای فدك خودداری كردم. (مقاتل الطالبین، ص ۳۵۰)
این گونه بود كه امام پس از سال ها تلاش و مجاهدت، ضمن حفظ حقیقت و آرمان و لحاظ كردن واقعیت های موجود، هسته شیعیان را حفظ كرد و امروز ثمره این مجاهدت ها به بار نشسته و امید است این پرچم را به دست صاحب اصلی آن صاحب الامر و الزمان تحویل دهیم.
محسن حسینی
خلیل منصوری
منبع : مرکز فرهنگ و معارف قرآن


همچنین مشاهده کنید