چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سرگذشت «شق صدر النبی‏» (ص) از پندار تا حقیقت


سرگذشت «شق صدر النبی‏» (ص) از پندار تا حقیقت
صفحات تاریخ گواهی می‏دهد، دوران زندگی رهبر مسلمانان جهان از آغاز كودكی تا روزی كه به پیامبری و رسالت مبعوث شد و تا زمانی كه دعوت حق را لبیك گفته و به سرای باقی شتافت، پر از حوادث شگفت‏انگیز می‏باشد. این حوادث بیانگر این واقعیت است، كه حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یك زندگی عادی نبوده و حكایت از عظمت‏شخصیت او می‏كند.
دانشمندان مادی و تاریخ نویسانی كه جهان‏بینی آنان تنها از دریچه‏ی مادی‏گری شكل می‏گیرد، وقوع حوادث غیر عادی در زندگانی انبیای الهی را زایده‏ی پندار ویا ساخته و پرداخته حب و علاقه زیاد پیروان ادیان می‏دانند. این دانشمندان، حداكثر، انبیای الهی را انسانهای فوق بشری كه با افكار نورانی خود سیر زندگانی بشریت را روشن نموده، معرفی كرده‏اند. (۱)
دانشمندان مسلمان با قبول عالم ماده و روابطی كه بر آن حاكم است، بر این عقیده‏اند: تمام پدیده‏های عالم به اراده‏ی الهی می‏باشد و امور جهان تحت قدرت خداوند تدبیر می‏شود، و خداوند در جهت هدایت انسانها، بنا به مصالحی كه خود آگاه است، از باب لطف و رحمت‏بر بندگان، حوادث شگفت‏انگیزی را در مورد بعضی از انسانها تحقق می‏بخشد، تا آنها مشعلهای ایت‏بشریت‏شوند.
از جمله این موارد، حوادث مهم دوران كودكی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را می‏توان ذكر كرد، مانند: شكاف برداشتن طاق كسری و پر شیر شدن رگهای خشكیده‏ی سینه حلیمه سعدیه و زیاد شدن بركات در قبیله او (۲) ، و....
متاسفانه در بین نقل این ارهاصات (۳) و كرامات كه نشانه‏های عظمت‏شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و سبب فخر و مباهات مسلمانان می‏باشد، عده‏ای ناآگاه یا مغرض، خلاف واقعها ومطالب ناروایی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده‏اند، كه اگر بپذیریم با سوء نیت همراه نبوده، حاصلی جز وهن شخصیت پیامبر بزرگ اسلام و خدشه به عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بر ندارد.
از جمله این اسراییلیات داستان «غرانیق و شق صدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم‏» را می‏توان ذكر كرد كه در كتابهای حدیث و تاریخ غیر امامیه روایاتی جعلی در مورد شكافتن سینه پیامبر در كودكی نقل شده و این واقعه را در شما ر فضایل و كرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برشمرده‏اند.
این نوشتار پژوهشی در مورد داستان «شكافتن سینه پیامبر» در كودكی و بررسی صحت آن می‏باشد.
در این پژوهش بعد از طرح مساله و تعریف واژه‏های آن به بیان فرضیه‏های مطرح درباره این داستان می‏پردازیم و در ادامه، پیشینه‏های روایی و تاریخی بحث و دیدگاههای مختلف را در مورد آن ذكر می‏كنیم و در پایان نظریه مختار را می‏آوریم.
● طرح و تبیین موضوع «شق صدر النبی‏»
جمعی از اهل حدیث (اهل سنت) (۴) از حلیمه سعدیه نقل كرده‏اند: پس از آن كه محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برای شیر دادن به میان قبیله خود بردم، هنوز چند ماهی از این ماجرا نگذشته بود كه (طبق معمول روزهای سابق) محمد صلی الله علیه و آله و سلم با فرزندان دیگر برای بازی به پشت چادرها رفتند، ناگهان برادر رضاعی او سراسیمه و شتابان به نزد ما آمده، گفت: برادر قریشی ما را دریابید كه دو مرد سفید پوش او را گرفته خواباندند، سینه‏اش را شكافتند و چیزی از سینه او بیرون آوردند. حلیمه گوید: من و شوهرم به جانب او روان شدیم، بچه را با رنگی پریده، مضطرب و وحشت‏زده در نقطه‏ای از بیابان مشاهده كردیم، بی‏اختیار در آغوشش كشیده، بدو گفتم: پسرجان چه اتفاقی برایت افتاده، او گفت: دو مرد سفید پوش پیش من آمدند و مرا خوابانده سینه‏ام را شكافتند، قلب مرا در آوردند و غده‏ای سیاه از آن بیرون كشیدند و آن را در طشت طلایی شستشو دادند و دوباره در جایش قرار دادند.
مطلب بالا خلاصه داستانی است‏به نام «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم‏» كه در كتابهای روایی و تاریخی اهل سنت آمده است.
و به عنوان كرامت و فضیلتی برای پیامبر نقل شده است. (۵) ناقلان این داستان می‏گویند: این عمل در مدت عمر پیامبر پنج مرتبه تكرار شده است: زمان طفولیت‏حضرت، قبل از پنج‏سالگی، در ده سالگی، در بیست‏سالگی و در شب معراج و تكرار این حادثه را سبب ازدیاد شرافت و مقام حضرت دانسته‏اند، و این معنی را برخی از شعرا به نظم درآورده، گفته‏اند: (۶)
لقد شق صدر النبی محمد مرارا تشریف وذا غایهٔ المجد
فاولی له التشریف فیها مؤثل لتطهیر من مضغهٔ فی بنی سعد
و ثانیه كانت له و هو یافع و ثالثه للمبعث الطیب الند
و رابعه عند العروج لربه و ذا باتفاق فاستمع یااخا الشد
و خامسه فیها خلاف تركتها لفقدان تصحیح لها عند ذی النقد
به راستی پاره شدن سینه محمد صلی الله علیه و آله و سلم در چند مرتبه به خاطر كمال شرافت و رسیدن به نهایت مجد و بزرگواری است.
پس نخست، جمع گشت تمامی شرافت‏بر او، تا از لعاب دهان بنی سعد تطهیر شود.
بار دوم، زمانی بود كه نوجوانی را می‏گذراند، و بار سوم هنگام بعثت پاكیزه و بلند مرتبه.
نوبت چهارم، گاه معراج به سوی پروردگار بود، ای برادر هدایت‏یافته! بشنو اینها را كه همه مورد اتفاق نظر است.
نوبت پنجم مورد اختلاف است و من به جهت فقدان دلیل درست ، كه انتقاد كنندگان مطرح كرده‏اند آن را رها نمودم.
● شق الصدر در لغت و اصطلاح
الف. معنای لغوی
در مصباح المنیر آمده است: الشق بالفتح، انفراج (۷) فی الشی‏ء را گویند. اقرب الموارد «الشق‏» را این گونه معنی كرده است: شق الشی‏ء شقا صدعه (۸) و فرقه و منه قولهم: شق عصا المسلمین ای فرق جمعهم.
ب. معنای اصطلاحی
معنای اصطلاحی «شق الصدر» همان معنای لغوی آن است; یعنی، شكافتن سینه و منظور از «قصهٔ شق الصدر» داستان شكافتن سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
● فرضیه‏های مطرح در مورد قصه «شق الصدر»
در رابطه با موضوع «شق الصدر» دو نظریه مختلف از دانشمندان مسلمان بیان شده است:
دانشمندان سنی مذهب بعد از نقل این داستان، آن را پذیرفته و از كمالات حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر شمرده‏اند و یا لااقل آن را تلقی به قبول كرده و در مخالفت‏با مفاد داستان حرفی نزده‏اند. از دانشمندان اهل سنت تنها محمود ابوریهٔ در كتاب «اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ‏» این داستان را جعلی و از اسراییلیات شمرده است.
● دانشمندان شیعی در رابطه با صحت این داستان به سه دسته تقسیم می‏شوند:
الف) اكثریت آنها این داستان را جعلی و از اسراییلیات می‏دانند; مانند: طبرسی در «مجمع البیان‏» ....
ب) عده‏ای نیز وقوع این حادثه را از قبیل تمثیل و تمثل دانسته و در صدد توجیه عقلانی آن بوده‏اند; مانند: علامه طباطبایی در «المیزان‏» .
ج) بعضی از دانشمندان شیعی نیز به خاطر وقایع شگفت‏انگیزی كه در این داستان است، آن را تلقی به قبول كرده‏اند; مانند: علامه مجلسی در كتاب «بحار الانوار» .
● پیشینه‏ی روایی وتاریخی قصه «شق الصدر»
الف. ریشه‏های روایی
ریشه‏های روایی خبر «شق الصدر» را در اخباری می‏توان یافت كه در كتابهای صحیح بخاری و مسلم (۹) و یا سایر كتابهای روایی و اهل سنت نقل شده است. بخاری در صحیح از ابی‏هریره (۱۱) نقل می‏كند كه : هر كدام از فرزندان آدم علیه السلام به دنیا می‏آید، شیطان، انگشتی به پهلویش می‏زند غیر از، عیسی بن مریم كه چون خواست‏به او انگشت‏بزند حجاب بر او زده شد و انگشت (شیطان) به حجاب اصابت كرد. و در روایتی دیگر آورده است كه: «مولودی از فرزندان آدم به دنیا نمی‏آید، مگر این كه شیطان به هنگام تولد اورا لمس نماید، مگر مریم و فررندش‏» و در صحیح مسلم آمده كه: مولودی از فرزندان آدم به دنیا نمی‏آید مگر این كه به خاطر نیش زدن شیطان، گریه می‏كند «الا یستهل من نخسهٔ (۱۲) الشیطان...» .
نقل چنین احادیثی در كتب روایی اهل سنت، دادن حربه به دست مسیحیان متعصب بر ضرر مسلمانان است. آنها به استناد این احادیث قایل شده‏اند كه هیچ بشری حتی پیامبران معصوم نبوده و در معرض خطا و لغزش هستند، مگر عیسی بن مریم، او از لمس شیطان مصون ماند و همین امر مافوق بشری بودن او را تایید كرده و نشان می‏دهد كه او موجودی لاهوتی است. (۱۳)
ابو ریهٔ به صورت شكواییه از ناقلان این احادیث می‏گوید: اگر مسلمانان به برادران مسیحی بگویند: چرا خداوند خطای (۱۴) آدم علیه السلام و ذریه او را به غیر این طریق مشكل نبخشید تا لازم نباشد روح پاك و سالم عیسی علیه السلام را كه بدون گناه و پاك بود (این‏گونه به سوی خود) ببرد [منظور به دار آویختن حضرت عیسی علیه السلام ] .
در جواب، مسیحیان می‏گویند: چرا خداوند پیامبر را كه برگزیده‏اش بود، بدون عمل جراحی قلب همانند دیگر برادرانش، از انبیا و رسولان منزه از خون سیاه و نصیب شیطان نیافرید تا دیگر نیازی به عمل جراحی، آن هم چندین مرتبه كه سینه‏اش پاره پاره شد، نباشد. (۱۵)
آلوسی در تفسیر روح‏المعانی در ذیل آیه «الم نشرح‏» می‏گوید : «الشرح فی الاصل بمعنی الفسخ...» و در ادامه در تفسیر این آیه كه چگونه قلب پیامبر توسع و شرح صدر پیدا كرد، اشاره به روایتی می‏كند از ابن عباس كه در این باره نقل شده است، و آن همان «قصه شق الصدر» است. «عن ابن عباس وجماعهٔ انه اشارهٔ الی شق صدره الشریف فی صبیاه والسلام و قد وقع هذا الشق علی ما فی بعض الاخبار وهو عند مرضعته حلیمهٔ...» . (۱۶)
بعضی از اهل سنت‏بعد از نقل این داستان آن را از جمله مزایا و فضایلی شمرده‏اند كه مخصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می‏باشد، و هیچ پیامبری حتی حضرت عیسی علیه السلام از چنین موهبت الهی برخوردار نبوده‏اند. ابن برهان حلبی در كتاب «انسان العیون فی سیرهٔ الامین والمامون‏» (۱۷) و بوطی در كتاب «فقه السیرهٔ‏» (۱۸) چنین رای را برگزیده‏اند.
ب. ریشه‏ی تاریخی
علامه جعفر مرتضی در این باره می‏گوید: «حقیقت این است كه این روایت ماخوذ از (داستانهای) زمان جاهلیت است. در كتاب «اغانی‏» افسانه‏ای آمده كه مفادش چنین است:
«امیهٔ بن ابی صلت‏» در خواب دید، دو پرنده آمدند، یكی در باب خانه نشست و دیگری داخل شد، قلب امیه را شكافت و سپس آن را برگرداند. پرنده دیگر به آن (پرنده) گفت: آیا دریافت كردی؟ گفت: آری، گفت: آیا تزكیه شد؟ گفت: قبول نكرد. سپس قلب را به محلش باز گرداند. آنگاه عمل شكافتن سینه چهار بار برای او (امیه) تكرار شد» .
به نظر می‏رسد وجود خرافات و افسانه‏هایی، مانند داستان «امیهٔ بن ابی الصلت‏» و روایات جعلی مانند روایت «مس شیطان‏» زمینه‏ها را برای نقل روایاتی در مورد «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم‏» و ساختن چنین داستانی فراهم كرده است.
● دیدگاه‏ها در مورد قصه «شق الصدر»
الف) دیدگاه دانشمندان اهل سنت در مورد حادثه «شق الصدر»
منشا این حادثه را در كتابهای روایی و تاریخی غیر امامیه می‏توان یافت و علمای اهل سنت را از نظریه پردازان این داستان می‏توان ذكر كرد. این واقعه را در كتابهای روایی اهل سنت در «صحیح مسلم‏» كتاب الایمان و «صحیح بخاری‏» كتاب التوحید و در «مسند احمد» كتاب باقی مسند المكثرین و در كتابهای تاریخی در «سیره ابن هشام‏» و «تاریخ طبری‏» در قسمت دوران كودكی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏توان یافت. «مسلم بن الحجاج‏» از «انس بن مالك‏» نقل می‏كند كه جبرئیل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد، درحالی كه با نوجوانی مشغول بازی بود. وی را گرفت، بر زمین انداخت، آنگاه سینه‏اش را شكافت، قلب اورا بیرون آورد، و از درون آن لخته خونی بیرون كشید وگفت: این سهم شیطان از تو است، سپس قلب را با آب زمزم، در طشتی از طلا شستشو داد و بعد از ترمیم درجای خود نهاد، بچه‏ها نزد مادرش (دایه او) رفتند و گفتند: محمد كشته شد. آنان به طرف او شتافتند و او را رنگ پریده یافتند. «انس‏» می‏گوید: من اثر بخیه را در سینه‏اش دیدم. (۱۹)«قال لی انس فكنت اری اثر المخیط فی صدره‏» . نزدیك به این معنی و عبارات (كه از صحیح مسلم نقل شد) و یا عین آن را می‏توان در سیره ابن هشام (۲۰) ، «تاریخ طبری‏» (۲۱) ، «تاریخ یعقوبی‏» (۲۲) ، «تاریخ مسعودی‏» (۲۳) و «السیرهٔ الحلبیهٔ‏» (۲۴) یافت و اگر اختلافی وجود دارد در تعداد افرادی است كه برای این كار آمده‏اند. در بعضی از كتابها از آنها به ملك یا جبرئیل تعبیر شده و در بعض دیگر به دو مرد سفیدپوش، ولی در اصل وقوع چنین حادثه‏ای در تمام كتابهای مذكور، اتفاق نظر وجود دارد. البته ناقل خبر كتاب صحیح مسلم «انس بن مالك‏» و ناقل خبر كتابهای تاریخ «حلیمه‏» است. بعضی (۲۵) خواسته‏اند در جهت تایید این واقعه به آیات یكم تا سوم سوره مباركه «انشراح‏» تمسك كنند. آنجا كه خداوند خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده‏اند:
«الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك ورزك‏» . (انشراح/۲۱) «آیا سینه تو را نگشودیم و سنگینی آن را از تو برنداشتیم‏» .
● نقد و بررسی دیدگاه اهل سنت
▪ ضعف سند روایت
با مراجعه به كتابهای رجالی اهل سنت (۲۶) معلوم می‏گردد كه مؤلفان این كتب، «ثور بن یزید شامی‏» را كه یكی از راویان این خبر است و طبری این داستان را از او نقل كرده توثیق نكرده‏اند، ابن حجر می‏گوید: جد او در صفین جزو لشگریان معاویه بود و در آن نبرد كشته شد، و هر موقع نام علی‏۹ را نزد «ثور» می‏بردند، می‏گفت: مردی كه جد مرا كشته دوست ندارم، هرموقع نزد او درباره‏ی علی‏۹ بدگویی می‏كردند، سكوت می‏نمود.
ابن هشام در تاریخ، این داستان را از «بعض اهل علم‏» نقل می‏كند، نقل روایت‏به این صورت ضعف سندی دیگری به شمار می‏رود. زیرا معلوم نیست كه این «بعض اهل علم‏» چه افرادی می‏باشند، در نتیجه خبر مجهول و ضعیف خواهد بود و نمی‏توان به مفاد آن پایبند بوده و بر اساس آن عمل كرد و یا اعتقادی را برگزید.
▪ ضعف متن روایت
محمود ابوریه در كتاب «اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ‏» به نقل از استادش «محمد عبده‏» می‏گوید: این خبر از اخبار ظنیه بوده و خبر واحد است و موضوع آن عالم غیب است و ایمان به غیب نیز جزو عقاید می‏باشد و در آن ظن و گمان مفید فایده نیست، به دلیل قول خداوند: «...ان الظن لا یغنی من الحق شیئا» (۲۷) بنابراین، ما مكلف نیستیم به مضمون این روایات ایمان بیاوریم. (۲۸)
▪ تعارض بین مفاد روایات
در بین مفاد روایاتی كه در مورد این واقعه نقل شده، تعارض آشكاری به چشم می‏خورد. ابن هشام می‏گوید: سبب ارجاع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به مادرش این بود كه عده‏ای از مسیحیان حبشه او را با دایه‏اش دیدند، آنگاه از او (دایه‏اش) سؤالاتی كردند و پیامبر را مورد معاینه قرار دادند، آنگاه به دایه‏اش گفتند: ما این كودك را می‏گیریم و به سرزمین حبشه می‏بریم، (با شنیدن این سخنان) حلیمه بر جان پیامبر ترسید و او را به مادرش برگرداند. (۲۹) در حالی‏كه در ادامه مطلب ابن هشام و دیگران نیز در كتابهایشان نقل كرده‏اند كه علت‏برگرداندن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نزد مادرش داستان شكافتن سینه او بوده است; زیرا حلیمه و شوهرش ترسیدند جنیان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لطمه‏ای وارد كنند (۳۰) ، بنابراین او را به مادرش برگرداندند. (۳۱) چگونه ممكن است، پاره شدن سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سبب برگشت او به مادرش باشد؟ در حالی‏كه وقوع این حادثه را در سن دو یا سه سالگی پیامبر نقل كرده‏اند، با این كه همه اتفاق دارند كه پیامبر بعد از اتمام پنج‏سالگی به مادرش برگردانده شد. (۳۲)
▪ منبع شرارت كجاست؟
آیا ممكن است غده یا (لخته) خونی در قلب، منبع شرارت باشد، در حالی‏كه شرارت و تقوا به قلب مادی ربطی ندارد. به علاوه چرا چندین مرتبه این عمل تكرار شده، آیا العیاذ بالله این به بدی سیرت و ذات پیامبر بر نمی‏گردد وبهره پیامبر نسبت‏به سایر افراد بنی‏آدم از شیطان بیشتر نبوده است؟
▪ آیا ایجاد طهارت باطنی احتیاج به عملیات جراحی دارد؟
اگر خداوند بخواهد بنده‏اش را از شرور و بدیها پاك كند آیا احتیاج به عمل جراحی، آن هم در انظار عمومی دارد و چگونه ملك مجرد با پر و بالش این عمل را انجام می‏دهد؟ !
▪ شیطان را بر بندگان مخلص خدا راهی نیست
آیا این قبیل روایات با آنچه در آیات قرآنی آمده كه شیطان بر بندگان مخلص خدا راه نفوذ ندارد، معارض نیست؟
و هنگام تعارض باید جانب كدامیك را گرفت؟
خداوند در قرآن از قول شیطان نقل می‏كند كه او می‏گوید: «پروردگارا! بدانچه گمراهم نمودی هر آینه زینت می‏دهم در زمین برای بندگان و به زودی همه آنها، به جز بندگان مخلصت را گمراه می‏كنم‏» (۳۳) خداوند در جواب شیطان می‏فرماید: «بر بندگان من تو را سلطه‏ای نیست‏» . (۳۴)
«ابوریه‏» بعد از آوردن این آیات می‏گوید: «چگونه اینان كتاب خدا را به وسیله سنت ظنیه و احادیث متواتر را با اخبار آحاد كه فقط مفید ظن است، دفع می‏كنند» . (۳۵)
قصه «شق الصدر» در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید
ابن ابی الحدید در شرح نهج‏البلاغه‏اش در ذیل كلام امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه قاصعه آنجا كه حضرت می‏فرماید:
«لقد قرن الله به من لدن كان فطیما اعظم ملك من ملائكته، یسلك به طریق المكارم ومحاسن اخلاق العالم لیله و نهاره‏» (۳۶) می‏گوید: «ینبغی ان نذكر الان ما ورد فی شان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وعصمه بالملائكهٔ لیكون ذلك تقریرا و ایضاحا لقوله علیه السلام (ولقد قرن‏الله...) . (۳۷)
«شایسته است آنچه در شان و عصمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است را ذكر كنیم تا توضیحی روشن برای كلام حضرت باشد كه فرمود: (لقد قرن الله...)» .
وی در تفسیر كلام حضرت علیه السلام به ذكر جریان شق صدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نقل از «كتاب تاریخ طبری‏» می‏پردازد. و در جهت تایید این مطلب حدیثی را از امام باقر علیه السلام نقل می‏كند كه اصحاب امام باقر علیه السلام از او در مورد قول خداوند كه می‏فرماید: «الا من آرتضی من رسول...» سؤال كردند. حضرت علیه السلام فرمود: «خداوند برای انبیای خود ملائكه‏ای را مامور كرده كه اعمال آنها را حفظ و رسالت را به آنها تبلیغ می‏كنند و برای پیامبر اسلام ملك عظیمی را موكل كرده كه از هنگام شیرخوارگی او را به خیرات و خوبیها و مكارم اخلاق ارشاد و از بدیها باز می‏دارد» . (۳۸)
ب) دیدگاه دانشمندان شیعه در مورد قصه «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم‏»
در منابع شیعی این داستان را می‏توان در كتابهای تفسیر ذیل آیه اول سوره «اسراء» كه جریان معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بیان می‏كند و در سوره «انشراح‏» ذیل آیه «الم نشرح...» و در منابع روایی در كتاب شریف بحار (جلد۱۵) جستجو كرد.
▪ قصه «شق الصدر» در تفسیر مجمع البیان (۳۹)
شیخ طبرسی در تفسیر شریف مجمع البیان در تفسیر آیه‏ی اول سوره اسراء به مناسبت نقل ماجرای معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏گوید: «روایات زیادی در ارتباط با عروج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آسمان وارد شده است و عده‏ی كثیری از صحابه نیز آنها را نقل كرده‏اند، كه این روایات را به چهار دسته می‏توان تقسیم كرد:
الف. روایاتی كه قطع به صحت آن داریم; زیرا متواترند و علم به صحت آنها پیدا می‏كنیم.
ب. روایاتی كه عقل وقوع مضامین آنها را تجویز می‏كند، و با اصول دین ما نیز مخالفتی ندارد و ما نیز مفاد آنها را می‏پذیریم.
ج. روایاتی كه، متن آنها با بعضی از اصول دینی سازگاری ندارد، گرچه تفسیر و تاویل آنها بر وجهی كه موافق اصول اعتقادی باشد، ممكن است. بنابراین لازم است این گونه روایات را قبول نكنیم‏» .
در ادامه شیخ طبرسی برای هر كدام از این چهار قسم مثالهایی را نقل می‏كند، تا این كه می‏گوید:
«اما وع چهارم از روایات مانند این كه نقل شده، در شب معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خداوند صحبت كرد، و او را دید، و یا این كه گفته شده سینه پیامبر شكافته شد» . (و قلب او را از بدها و گناه شستشو دادند) .
شیخ طبرسی برای بطلان قسم چهارم از روایات و مثالهای آن دلیل می‏آورد و می‏گوید: «دلیل بطلان مثال رؤیت و تكلم با خدا این است كه قبول این مطلب سبب تشبیه و تجسیم خداوند می‏شود، و خداوند منزه از آن است، و دلیل بطلان مثال شكافته شدن سینه پیامبر وشستشوی آن از گناه و بدیها این است كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاك و پاكیزه (طاهر ومطهر) از هر بدی و عیبی آفریده شد، به علاوه چگونه ممكن است قلب با شستشوی ظاهری از گناه و اعتقاد سوء كه یك امر درونی و روحی است پاك شود؟ !»
● قصه «شق الصدر» در تفسیر المیزان (۴۰)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه اول سوره اسراء كه خداوند می‏فرماید: «منزه است آن (خدایی) كه بنده‏اش را شبانگاهی از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی كه (به واسطه‏ی پیامبران) آن را بركت داده‏ایم سیر داد، تا از نشانه‏های خود به او بنمایانیم كه او همان شنوای بیناست‏» . (۴۱)
می‏گوید: تمثیل بهشت‏برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شده است و بهشت را برای او ممثل كرده‏اند; نه این كه در خارج بهشت را با چشم سر مشاهده كرده باشد.
ایشان در ذیل همین مطلب «قصه شق الصدر» را یادآور می‏شود و می‏گوید: «قصه شق‏الصدر پیامبر نیز مانند رؤیت و دیدن بهشت نوعی تمثل بوده است‏» . و در ادامه می‏گوید: «واقع شدن چنین تمثیلاتی در ظواهر كتاب و سنت (زیاد است) كه راهی برای انكار آنها وجود ندارد» .
لازم به تذكر است كه قبول این قبیل توجیهات متفرع بر صحت و قبول اصل سند روایت می‏باشد. و توجیه تمثل علامه با فرض قبول سند روایت در صورتی قابل قبول است كه با متن روایات صحیح در كتب شیعه سازگاری داشته باشد.
به علاوه، به نظر می‏رسد قول به تمثل با متن روایاتی كه از كتب اهل سنت در این مورد نقل شده است قابل جمع نیست وسازگاری ندارد; زیرا از جمله احادیث منقول در این باره، حدیثی است كه از طریق انس بن مالك نقل شده است.
انس در روایتی كه در كتاب صحیح مسلم از او نقل شده است می‏گوید: «من جای بخیه را در سینه پیامبر دیدم‏» با توجه به این قسمت روایت، قبول قول به تمثل در شكافتن سینه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم امری مشكل است.● قصه «شق‏الصدر» در كتاب بحارالانوار (۴۲)
این داستان را علامه مجلسی در جلد پانزدهم بحار به نقل از كسی كه او را «واقدی‏» می‏نامند، نقل كرده است. وی داستان را این طور بیان می‏كند كه: «جبرئیل، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را به پشت انداخت و لباسش را بالا زد، پیامبر به او فرمود: ای برادر چه اراده كرده‏ای، جبرئیل گفت، نگران نباش، بالش را بیرون آورد، سینه و شكم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پاره كرد، قلب او را گشود و لكه سیاهی از آن بیرون آورد، سپس قلب را شستشو داد و آن را در سینه گذاشت‏» .
وی در ادامه می‏گوید: عبدالله بن عباس سؤال كرد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از چه چیزی قلب تو را شستشو دادند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از شك و فتنه نه از كفر; زیرا من هرگز كافر نبودم و به درستی كه من ایمان به خدا داشتم قبل از این كه در صلب آدم علیه السلام جای گیرم‏» .
علامه مجلسی می‏گوید: روایت‏شق صدر از طریق مخالفان نقل شده است، و عده‏ی زیادی از اصحاب (علماء شیعه) بر آن اعتماد نمی‏كنند، ولی به خاطر دو نكته من آن را ذكر كرده‏ام: (۴۳)
الف. روایات «شق الصدر» وقوع حوادث عجیب و شگفت‏انگیزی را در مورد شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان می‏كند كه عقل در قبول آن مشكلی ندارد.
ب. در بعضی تالیفات شیعیان این روایت ذكر شده است.
● نظر سید هاشم المعروف الحسنی
وی در كتاب «سیرهٔ المصطفی‏» بعد از نقل این داستان، و اعتراف به ضعف سند روایات در برابر این موضوع می‏گوید: اما ضعف سند به تنهایی نمی‏تواند سبب انكار این حادثه شود; زیرا آنچه در این روایات آمده از نوع اعجاز است و عقل به آن احاطه و دسترسی ندارد، در حالی‏كه قدرت خداوند نیز واسع و فراگیر است. به علاوه در زندگی پیامبر بزرگ اسلام از این قبیل حوادث زیاد است كه تفسیری برای آن غیر از اراده خداوند نمی‏توان یافت. (۴۴)
نقد و نظر در مورد قصه «شق الصدر» زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پر از حوادث واقعی می‏باشد كه نمونه‏ای از یك انسان كامل را در آن می‏توان یافت و شخصیت او دارای چنین جاذبه روحی و معنوی بوده است كه در طول تاریخ تمدن اسلامی تمام انسانهای آشنا به تاریخ اسلام حتی آنان كه با او مخالف بوده‏اند را تحت تاثیر قرار داده است. با وجود چنین حوادث شگفت‏انگیز و وجود شخصیت‏بزرگی كه همگی حكایت از الهی بودن او می‏كند، ضرورتی ندارد برای نشان دادن عظمت وكمال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نقل حوادثی دروغین وخلاف واقع پیرامون شخصیت او پرداخت. بیان این قبیل وقایع نه تنها موجبات رفعت و بلندی مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فراهم نمی‏كند، بلكه سبب وهن و توهین به ساحت عصمت او می‏شود. علاوه بر مطالب مذكور، نكات ذیل در بطلان نظریه «شق الصدر» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قابل توجه می‏باشد:
▪ پذیرش وقوع «شق‏الصدر» در مورد پیامبر به آن بیانی كه در كتابهای روایی اهل سنت نقل شده است، با عصمت پیامبر (حتی در كودكی) كه از آیه‏ی تطهیر (۴۵) ومانند آن استفاده می‏شود، منافات دارد.
▪ شكافتن سینه وجسم حضرت وشستشوی قلب مادی او موجبات پاكی از گناه و بدی را فراهم نمی‏آورد; زیرا گناه یك فعل روحی و غیر مادی می‏باشد كه با شستشوی عضوی مادی برطرف شدن اثر آن ممكن نیست. كانون گناه، روح و روان انسان است نه قلبی كه در قفسه سینه قرار دارد و اگر در لسان قرآن و روایات كانون گناه و ثواب قلب معرفی می‏شود، غالبا همان روح و نفس انسانی مراد است، نه قلب مادی كه در قفسه سینه قرار دارد.
▪ آیات اول سوره مباركه «انشراح‏» (۴۶) ارتباطی به «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم‏» ندارد (كه بعضی آن را به عنوان مؤیدی برای این داستان آورده‏اند) زیرا شرح صدری كه در این سوره مراد است، همان مساله سعه صدر است، كه معنای صبر، استقامت و تحمل مصایب و مشكلات را دارد و ربطی به شكافتن سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ندارد.
▪ اگر داستنان «شق الصدر» را بپذیریم، معنایش این است كه پاكی حضرت از گناه جبری و خارج از اختیار او بوده و به او تحمیل شده است، و این را به عنوان فضیلتی برای حضرتش نمی‏توان ذكر كرد. به علاوه اگر اراده‏ی خداوند بر این تعلق گرفته بود، تا پیامبرش را از گناه پاك كند، چه نیازی به انجام این امور مشكل داشت، بلكه خداوند با یك اراده‏ی تكوینی «كن فیكون‏» بدون عمل جراحی قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از لخته خون سیاه و غده‏ی بد پاك می‏كرد تا حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به گناه آلوده نشود.
صاحب اثر : علی كربلایی پازوكی
منبع : سایت ستاد پاسخگویی به مسایل دینی
پی‏نوشت‏ها:
. تاریخ عرب، ص ۱۴۳، فیلیپ حتی، مترجم: ابوالقاسم پاینده; تاریخ جامع ادیان، جان، بی ناس ، ص‏۷۱۶، مترجم: علی اصغر حكمت.
. بحار: ۱۵/۳۴۵; سیرهٔ ابن هشام: ۱/۱۷۷; تاریخ طبری: ۲/۱۵۸; مناقب ابن شهر آشوب: ۱/۲۴; زندگانی محمد، ص ۱۶۰، هیكل.
. ارهاصات: به آن حوادثی كه مقارن ولادت و در طول دوران كودكی پیامبر اتفاق افتاده است می‏گویند، مانند خشك شدن دریاچه ساوه و به رو افتادن بتها در بتخانه‏ها...، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام.
. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۴ ۱۷۵; تاریخ طبری: ۲/۱۵۸ ۱۶۲; تاریخ یعقوبی: ۱/۱۰; صحیح مسلم، كتا الایمان، ح‏۲۳۶; صحیح البخاری، كتاب التوحید، ح‏۶۹۴۳; مسند احمد، ح‏۱۳۵۵۵.
. [قالت (حلیمهٔ [... اذا اتانا اخوه یشتد فقال لی و لابیه ذاك اخی القریشی قداخذه رجلان علیها ثیاب بیض فاضجعاه فشقا بطنه فهما یسوطانه...» ] .
.اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ، ص ۱۸۷، محمود ابوریهٔ.
. سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ص ۱۱۰، علامه جعفر مرتضی.
۷. «انفراج‏» به معنی باز شدن، گرفته شده از ماده «فرج الشی‏ء چیزی را باز كرد.
. صدع الشی: آن چیز را شكافت.
.صحیح مسلم، كتاب الایمان، ح‏۲۳۶.
۰. تفسیر روح المعانی: ۳/۱۳۷ در ذیل آیه «و انی اعیذها بك و ذریتها من الشیطان‏» درباره مس شیطان فرزندان آدم مگر حضرت عیسی مسیح، مطالبی را نقل كرده است.
۱. صحیح بخاری: ۶/۳۵۹; بخاری این روایت را در تفسیر سوره مریم، آیه‏ی «انی اعیذ بك و ذریتها...» آورده است.
۲. نخسهٔ به معنی : سیخ زدن و نیش زدن، نخسهٔ الشیطان سیخ زدن شیطان.
۳. اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ، ص ۱۸۶، به نقل از كتاب «المسیحیهٔ فی الاسلام‏» نوشته ابراهیم لوقا.
۴. بر اساس اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی مسیح به صلیب آویخته شد تا كفاره‏ی گناهان آدم وفرزندان اوباشد، و آنها معتقدند انسانها با گناه جبلی به دنیا می‏آیند.
۵.اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ، ص ۱۸۷.
۶. تفسیر روح المعانی: ۳/۱۶۶.
۷. السیرهٔ الحلبیهٔ النبویهٔ: ۱/۱۶۵... و ان ذلك (مغمز الشیطان) مخلوق فی كل واحد من الانبیاء عیسی علیه السلام وغیره ولم تنزع الامن نبینا محمد صلی الله علیه و آله و سلم قال صلی الله علیه و آله و سلم: «ثم غسلا قلبی بذلك الثلج‏» .
۸. فقه السیرهٔ، بوطی، ص ۵۳.
السید الحسنی از علمای شیعه در كتاب «سیدهٔ المصطفی‏» ، ص ۴۶، این رای و نظر را برگزید.
۹. صحیح مسلم، كتاب الایمان، ح‏۲۳۶; صحیح البخاری، كتاب التوحید ح ۳: ۶۹۶، مسند احمد ح‏۵: ۱۳۵۵، قریب به این مضمون در سیره ابن هشام: ۱/۱۷۵; تاریخ طبری: ۲/۱۵۸ ۱۶۲; تاریخ یعقوبی: ۲/۱۰.
۰. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۴ ۱۷۵.
۱. تاریخ طبری: ۱/۵۷۴.
۲. تاریخ یعقوبی: ۲/۱۰.
۳. تاریخ مسعودی: ۲/۲۷۵.
۴. السیرهٔ الحلبیهٔ: ۱/۱۶۵.
در مسند احمد، ح ۵: ۱۳۵۵ و صحیح البخاری، ح ۳: ۶۱۶ و صحیح مسلم، ح ۲۳۶، جبرئیل را به عنوان كسی كه شق صدر نبی را انجام داد معرفی كرده‏اند.
۵. تفسیر روح المعانی: ۳۰/۱۶۶.
۶.تهذیب التهذیب: ج‏۲/ ص ۳۳.
۷.نجم/۲۸.
۸. اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ، ص ۱۸۸.
۹. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۷.
۰. قال لی ابوه یا حلیمهٔ: لقد خشیت ان یكون هذا الغلام قد اصیب [دیوانه شود] فالحقیه باهله قبل ان یظهر به ذلك.
۱. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۴، سیره حلبی: ۱/۱۶۶.
۲. سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام: ۱/۱۱۲; حیات محمد، ص ۱۶۱، هیكل.
۳. حجر/۴۰ و۳۹.
۴. ا سراء/۶۵.
۵. اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ، ص ۱۸۸.
۶. قسمت اول خطبه قاصعه، نهج البلاغه.
۷. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ۱۳/۲۰۴.
۸. شرح نهج البلاغه: ۱۳/۲۰۷.
۹. تفسیر مجمع البیان: ۳/۳۹۵.
۰. تفسیر المیزان: ۱۳/۳۴.
۱. اسراء/۱.
مثلت له تمثیلا: اذا صورت له مثاله بالكتابهٔ وغیرها ومنه «العبد اذا كان اول یوم من ایام الاخرهٔ مثل له ماله و ولده و عمله ویجوز ان یراد بالتمثل حضور هذه الثلاثهٔ بالبال وحضور صورها فی الخیال‏» ; مجمع البحرین، ج‏۵، كتاب الام.
صحیح مسلم، كتاب الایمان، ح‏۲۳۶.
۲. بحار الانوار: ۱۵/۳۵۶.
۳. همان، ص ۳۵۷.
۴. «و هذا الاختلاف وان كان بذاته من الدواعی التی تثیر الشكوك حول هذه الحادثهٔ وبخاصهٔ اذا نظرناالی اسانید تلك المرویات الا ان ذلك وحده لا یكفی لانكار هذه الحادثهٔ من اساسها لان ما جاء فی تلك المرویات هو من نوع الاعجاز والعقل لا تحیط به...» . سیرهٔ المصطفی، ص ۴۶.
۵. احزاب/۳۳.
۶. انشراح/۳۱.
منبع : سایت پیامبر اعظم


همچنین مشاهده کنید