یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

قصم بقای معمار منظر


قصم بقای معمار منظر
معمار منظر كه پنجاه سال پیش در تهران نامدار بود و بسیار از خانه‌های بزرگ و اماكن عمومی را وی ساخته است رازی داشت كه خود می‌گفت از اول كه از گرمسار به تهران آمد همین راز باعث رونق كارش شد. رازی كه از پدربزرگ آموخته بود و به او گفته بود كه آدم‌ها <قصم بقا> دارند. معمار این دو كلمه را بر وزن <عهد خدا> ادا میكرد. همان كه در این دوران صفر مراد نیازاف را مجبور كرد كه مجسمه بزرگ خود را از طلا در وسط میدان بزرگ تركمن باشی [پایتخت تركمنستان] نصب كند. روحنامه بنویسد و آن را كتاب الهی بخواند و نام خود و خانواده را برماه‌های سال بگذارد. به همه اینها معمار می‌گفت قصم بقا. زود بود تا ما بدانیم مقصود معمار مكتب‌نرفته قصد بقا است، یعنی آدم‌ها می‌خواهند به نوعی بمانند، نام و یادشان بماند.
معمار منظر از همین رو و بر اساس آموخته‌هایش از هر كس سفارش ساخت خانه می‌گرفت به او می‌گفت باید قلقی، خلاف معمولی، چیزی در خانه باشد كه همیشه شما را به ساكنان یادآوری كند و بعد از صدوپنجاه سال هم هر گاه ساكنان خانه به آن برمی‌خورند خدابیامرزی نثار بانی آن كنند. مثلا در خانه‌ای پاگرد پله‌های پشت بام قناسی عجیبی داشت، یا ورودی انباری خانه دیگری چنان كوتاه بود كه هر كس وقت ورود سرش به قفل‌انداز آن می‌خورد، یا رف‌های اتاق گوشواره چنان بالا بود كه كسی به آسانی نمی‌توانست غرابه‌ها و كوزه و خم و خمچه‌ها را آن بالا بگذارد یا پایین آورد. ‌
این جناح راست ما هم گویا رمز كار معمار منظر را كشف كرده كه هر وقت فرصتی به دستش می‌افتد چنان بنایی می‌سازد كه تا سال‌ها بعد هر كس گذارش از آنجا می‌افتد، یادی از آنها می‌كند و خدابیامرزی نثارشان. این جناح در مجلس تا اكثریت به دستشان می‌افتد آن قصم بقا كه معمار می‌گفت، باعث می‌شود كه كاری خلاف معمول كنند. چنان كه یكی از همین بارها نظارت استصوابی شورای نگهبان را در دامن جمهوری اسلامی ‌گذاشتند و از آن پس هرگاه نوبت انتخابات می‌شود، مردمی كه به حق باید به خود ببالند كه در وسط دریای حكومت‌های همه استبدادی و موروثی و مادام‌العمری پیرامونی مدام صندوق رایشان به بارست، دچار چنان تلخكامی می‌شوند و چنان التهاب جامعه را فرامی‌گیرد كه همه می‌دانند. از آن زمان با هر انتخاباتی گروهی احساس مظلومی ‌می‌كنند.
هر گاه صندوقی برای مجلس و یا ریاست‌جمهوری گذاشته می‌شود، جمال جناح راست [یا هر اسم دیگری كه معمول باشد] در نظرها ظاهر می‌شود.
تازه جناح موصوف با آن شیرین‌كاری كه به كار آوردند و تخم نظارت استصوابی را در دهان‌ها شكستند، در ضمن شورای نگهبان را كه تاسیسش از زمان مشروطیت خواست مردم بود تا <علمای عظام یا نایب آنان بر گردش كار مقننان نظارت به دقت كنند كه مبادا خلاف شرع انور در قوانین جاری شود> تبدیل به اداره‌ای كردند كه میلیاردها بودجه دارد و دهها هزار نفر اردنانس و ابواب جمعی. نه فقط وقت انتخابات كه دائم به كارست تا احاد ملت را در نظر بدارد كه اگر بعد‌ها خیال نمایندگی به سرشان زد، مبادا عملی ناصواب از آنها سر زده و از چشم‌ها پنهان مانده باشد. جناح راست با این حركات، انصاف باید داد كه، قصم بقا كرده‌اند و به آن هنر كه در كار آوردند، تا در بر این پاشنه می‌چرخد راه صعود دوستان هموار و راه دخول رقیبان پر دست‌انداز است. در مجلس پنجم، قانون انتخاباتی نوشتند و دو سه باری آن را بازبینی كردند كه دغدغه بزرگش این بود كه تبلیغی در كار نباشد و كاغذی مصرف نشود تا جایی كه اندازه هر پوستر و كادر عكس‌ها هم در قانون آمد. اما چنان كه این شیوه هم اثر نكرد و انتخابات به كسان دیگری راه داد كه قانونگذار شوند، با عجله به سراغ مطبوعات رفتند چرا كه گفته می‌شد انتخابات مجلس ششم را این مطبوعات ضاله فراهم آوردند وگرنه به قاعده از انتخابات با نظارت استصوابی نباید چنان محصولی بدست می آمد.
در این دوره هم باز اعضای محترم همان جناح [با تابلوی جدید اصولگرا] گویا خبری شنیده‌اند كه مشغول تغییرات و اصلاح قانون انتخابات شده‌اند و از همین‌ها پیداست كه قصم بقا دارند. شرایط انتخاب‌شوندگان را چنان تنگ كرده‌اند كه به نوشته طنزنویس خوش‌ذوق كم مانده بگویند كسانی كه چهار سال در دوره ششم نماینده بوده‌اند، خودشان بهتر است كاندیدا نشوند. یا به گفته آقای اعلمی كم مانده نمایندگی این دوره را مادام‌العمر كنند.
در این میان باید پیری باتجربه پیدا شود و در گوش آن جناح بگوید كه قصم بقای معمار منظر همه‌اش هم دروازه كوتاه و پله تیز نبود، او در هر خانه كه ساخت اگر نبش كوچه بود چندان گردشی در كنج آورد كه تا سال‌ها رهگذران به نرمی گردش كنج دیوار خدابیامرزی نثار كردند. گاه در دیوار رو به قبله سقاخانه كوچكی نشاند كه تشنگان را آبی از درون خانه برساند. سلام بر حسینی و عاقبت به خیری نثار بانی.
كفترخان‌هایش از دور، هر كدام به غمزه‌ای بر سینه آسمان نشسته، هم‌الان در خیابان حاج شیخ هادی و در خیابان هدایت و ولی‌آباد هنوز چند ساخته معمار منظر [از آن جمله خانه جهانشاه خان صالح] هست، می‌توان ذوق معمار را در آنها دید. كه وقتی خانه تمام می‌شد و دیگر عمله و بنا‌ها باید مرخص می‌شدند، می‌داد چند درختی می‌آوردند و در كوچه می‌كاشتند. توتی، گردو بنی، و به دروازه‌خانه پیچ خوشبویی تا رهگذران را فرح بیفزاید. اینها هم سر همان قصم بقا بود كه معمار می‌گفت.
خانه‌های معمار منظر با بهارخواب‌ها، توت‌های پاكوتاه، حیاط هر چقدر كوچك، پیچ امین‌الدوله، هاون سنگی كنار حوض نقلی، سكوی سنگی دم در، به كه باید گفت، هزار بار دلنشین ترست از این بناهای بزرگ با پنجره‌های كوچك و راهروهای تنگ كه جز به استصواب نمی‌توان در آن گام نهاد. نام بانی را بهتر نگاه می‌دارند و شان باقی را. قصم بقا این است. ‌
مسعود بهنود
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید