شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خاطراتی از گذشته برای امروز و فردا


خاطراتی از گذشته برای امروز و فردا
یـکـی از نـخستین روزهای تـابـستان ســال ۱۳۷۱ برای دیـــدن مهدی کروبی به دفتر او رفتم. در آن روز، او تازه از ریاست مجلس سوم فارغ شده بود و با آسودگی خاطر در حیاط دفتر خود قرآن می‌خواند. کروبی این آسودگی را مدیون هم پیمانی هاشمی رفسنجانی و جناح راست برای حذف جناح چپ (اصلاح‌طلبان) از حکومت بود که البته نقش تبلیغات جعبه جادویی - تلـویزیون - در خانه‌نشینی کروبی و یارانش موضوعی نبود که کسی از آن غافل باشد و در این میان نقش یک رفسنجانی دیگر - محمد هاشمی رفسنجانی - غیرقابل انکار بود. به هر صورت، به کروبی گفتم از شرایطی که پیش آمده است بسیار خوشحالم. زیرا از یک‌سو می بینم که شما با آسودگی خاطر مشغول خواندن قرآن هستید و از سوی دیگر حدس می‌زنم یکدست شدن دولت و مجلس، زمینه را برای حل مشکلات مردم فراهم می‌کند. رئیس تازه بازنشسته شده در پاسخ ، سخنی گفت که آن لحظه، برای من غریب می‌نمود: »اگر بدانم همین مجلس، تنها یک‌سال با رفسنجانی می‌سازد سیاست را کنار می‌گذارم... « [نقل به مضمون] البته مشخص بود ‌‌که یک سیاستمدار ۵۵ ساله - در آن روز - که بهترین سال‌های عمر خود را صرف مبارزات انقلابی و فعالیت‌های پس از انقلاب کرده است هیچ گاه نمی تواند نسبت به سرنوشت کشور و تحولات سیاسی آن، بی تفاوت باشد اما کروبی که به آینده نگری خود نسبت به روابط دولت و مجلسِ هم پیمان، اعتماد داشت احتمالاً این سخن را گفت تا این اعتماد را به نمایش بگذارد. حقیقت آن است که در آن لحظه، سخن او را نپذیرفتم و به قول قدیمی‌ها، در دل گناه او را شستم که »لابد از سر کینه این حرف را می زند و گرنه مگر می‌شود مجلسی که اکثر نمایندگان آن، خود را مدیون رفتار ”بخش دولتی انتخابات“ در حذف گسترده جناح چپ می‌دانند، در برابر کسی بایستد که سه سال برای حذف رقیب تلاش کرده و راه را برای ورود راست گرایان به مجلس بازنموده است؟!« اما حدود ۶ ماه بعد، زمانی که بودجه دولت سازندگی برای نخستین بار تقدیم »مجلس همسو و هم پیمان « شد حقانیت تحلیل کروبی برای من آشکار گردید . یک سال بعد از آن هم، رای منفی مجلس چهارم به کلیدی ترین عضو کابینه رفسنجانی - مرحوم نوربخش - حقایق را بیش از پیش افشا نمود. ‌‌
اکنون که از آن روزها، هفده سال می‌گذرد برخی اظهارنظرها یا سکوت‌های محافظه‌کاران نسبت به احمدی‌نژاد، مرا به یاد آن استقبال‌های خوش و بدرقه‌های دلسرد کننده و فرصت سوزی‌های ناشی از آن در سال ۷۱می‌اندازد. ملت ایران در سال ۸۸در حالی به استقبال دهمین انتخابات ریاست جمهوری می رود که به صورت ناگهانی و برخلاف انتظار، تعدادی از اصلی‌ترین تشکل‌های اصولگرا، حمایت خود ازاحمدی‌نژاد را اعلام کرده‌اند و به نوعی هم پیمانی خـود با رئیس جمهور را به نمایش گذاشته‌اند. شباهت این هم پیمانی به هم پیمانی رفسنجانی با محافظه‌کاران از آنجا ناشی می‌شود که دقیقاً مانند سال‌های ۷۰ و ۷۱، گروهی از سیاسیون فقط با یکدیگر متحد شده‌اند تا رقیب را حذف کنند. اما این هم‌پیمانی، تفاوت بزرگی با نمونه قبلی آن دارد. در آن زمان در یک سر ماجرا، هاشمی رفسنجانی قرار داشت که به لحاظ سوابق اجرایی و انقلابی، به هیچ وجه با رئیس جمهور امروز قابل مقایسه نبود. ضمن آنکه تا آن روز، محافظه‌کاران هیچ گاه کوچکترین انتقاد به رفسنجانی را تحمل نمی‌کردند و اگر لازم می‌شد مخالفت با او را ‌‌تا حد دشمنی با پیامبر (ص)، تقبیح می نمودند. اما امروز، کسانی به حمایت ناگهانی از احمدی نژاد پرداخته اند که عده‌ای از آن ها تا چند ماه قبل، جدی ترین انتقادات را متوجه او می کردند و برخی تصمیمات دولت نهم را موجب مشکل آفرینی در معیشت و زندگی روزمره مردم می دانستند. حمایت از احمدی نژاد در حالی ابراز می شود که نه حمایت کنندگان حاضر هستند انتقادات پرحجم خود از دولت در سه سال گذشته را، پس بگیرند و به صحت عملکرد دولت اعتراف کنند و نه احمدی نژاد، کوچک ترین عقب نشینی از مواضع جنجال برانگیز خود در امور اقتصادی، ‌سیاسی و بین المللی داشته است. پس به راحتی می توان حدس زد که این حمایت‌ها، تنها برای فرار از خطر بزرگی است که فراکسیون های مختلف اصولگرایان از بازگشت اصلاح طلبان به قدرت احساس کرده‌اند. اما آیا این هم پیمانی، قابل تداوم است و می تواند گره‌ای از مشکلات مردم باز کند؟ پاسخ به اینسوال را با نگاه به هم پیمانی محافظه کاران در سال ۷۱ - اصولگرایان امروز - می‌توان حدس زد. برخی از افرادی که از نیمه دوم سال ۷۱ در برابر رفسنجانی ایستادند به خوبی می‌دانستند که موقعیت سیاسی خود را مدیون حمایت‌ رفسنجانی برای حذف اصلاح طلبان در نیمه اول همان سال هستند.
اما در میان کسانی که امروز با توقف ناگهانی انتقادات اساسی خود ‌‌از دولت، با احمدی‌نژاد اعلام هم‌پیمانی می‌کنند، افرادی پیدا می‌شوند که به قدرت رسیدن او را متاثر از برنامه‌ریزی‌ها و مقاومت‌های خود در دوره ۸ ساله حاکمیت اصلاح‌طلبان می‌دانند. این مقایسه نشان می‌دهد که برخی سکوت و اعلام همراهی‌ها، حتی به اندازه فاصله »اظهار خوشحالی رفسنجانی از نتایج انتخابات مجلس چهارم« تا »ایستادگی آن مجلس در برابر بعضی مطالبات رئیس جمهور سازندگی« طول نخواهد کشید. حتی می‌توان حدس زد که بعضی هم پیمانان امروز، تا زمان تشکیل دولت فرضی احمدی نژاد در دوره دوم مسئولیت، تحمل نخواهند کردو دوباره به یاد خواهند آورد که »باید ترمز دولت را کشید تا تصمیمات تورم‌زا نگیرد«، »باید به دولت تفهیم کرد که بدون تئوری اقتصادی و استراتژی‌های مدون، نمی‌توان کشور را اداره کرد«، »با تصمیم‌گیری‌های عجولانه و کارشناسی، باید مقابله شود«، »باید از برخی اظهارنظرهای غیرضروری در عرصه بین‌المللی که تنها مصرف داخلی دارد جلوگیری کرد« و... به عبارت دیگر، این حمایت‌های ناگزیر و تاکتیکی، نه تنها موجب اتحاد استراتژیک و کاربردی »حامیان« و »حمایت شونده« برای رفع مشکلات و تامین مطالبات مردم نخواهد شد بلکه می‌تواند کشور و ملت را از فرصت‌های تازه‌ای که با حضور رئیس جمهور جدید ایجاد می‌شود، محروم سازد. البته گروههای سیاسی حق دارند برای حذف جدی‌ترین رقیب، دست به ائتلاف‌های مصلحتی بزنند. اما تجربه‌های گذشته بایستی برای بعضی عناصر بی‌طرف و نیز کسانی که به امید هماهنگی بعدی نهادهای حکومتی، به طرف یک کاندیدا می روند درس آموز باشد.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید