یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ما می توانیم


ما می توانیم
«اوباما» به عنوان یک کاندیدا پدیده خاصی در امریکا محسوب می شود. او سیاهپوست است در کشوری که نژاد همواره موضوع حساسی بوده و هست. طبیعتاً می بایست از سوی دموکرات ها معرفی می شد و از این حیث احساس مردم امریکا اهمیت داشت. طبق آخرین نظرسنجی ها میزان محبوبیت افراد به ترتیب زن سیاهپوست، مرد سیاهپوست، زن سفیدپوست و آخر از همه مرد سفیدپوست است. مرد سفید نماد عقلانیت انعطاف ناپذیر، ابزار انگار و جنگ طلب به حساب می آید و زن سیاه نماد صلح گرایی و عطوفت است. به این ترتیب حضور همسر سیاهپوست اوباما در کنار او نشانه معناداری می شود. او برخلاف پدر خود (که با زنی سفیدپوست ازدواج کرد) در کنار همسرش نمونه ای از تفوق حاشیه بر مرکز است. این موضوع در مورد محل تولد وی یعنی هاوایی که خارج از امریکا است صدق می کند که خود انقلابی در حیات امریکایی از محافظه کاری به سمت نوعی اصلاح طلبی است. محافظه کاران عمیقاً سنتی (به معنی امریکایی کلمه) هستند و اغلب حضور ایشان قرین جنگ و خشونتی جهانی بود. شاید امریکا در حال غیرامریکایی شدن باشد.
به سال های اخیر ساختار سیاسی آنها خانواده گرا شده بود. ریگان، پدر بوش، کلینتون و پسر بوش قدرت را به سمت خویشاوندگرایی سوق می دادند. پدر بوش سعی داشت پسر بعدی خود را به عنوان نماینده محافظه کاران معرفی کند و حتی وقتی موفق نشد گریست. او می خواست رکورد تازه ای را بشکند. در عین حال در زمان حیات بوش پسر، بسیاری از عواملی که در پشت صحنه سیاسی حضور داشتند برای تسلط بیشتر و هدایت از نزدیک به روی صحنه آمده و گونه ای اشرافیت حکومتی را قوام دادند. چنانچه اوباما پیروز شود ساختار فامیلی که در قدرت به تمامیت خویش رسیده بود خواهد شکست و از آنجا که ساختارهای سیاسی در امریکا از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند تحولی اساسی روی می دهد. چند سال پیش «ال گور» با ۲۱۶ هزار رأی مردمی بیشتر از بوش از جانب هیأت های سیاسی دخیل در انتخابات کنار گذاشته شد تا روشن شود قدرت در آن کشور تا چه پایه ساختاری، درون نهادی و دور از دسترس مردم است. حال اگر چنین ساختاری به سمت اوباما متمایل باشد، نشانه خاصی ظهور می کند.
در ایران نیز پس از تثبیت قدرت در بعضی از گروه های خاص ناگهان دکتر احمدی نژاد که ناشناخته بود مورد اقبال عمومی قرار گرفت. در حالی که رقبای جا افتاده ای داشت به صورتی که حتی کاندیداهای تکراری معرفی می کردند.
این ساختارشکنی سیاسی موج تازه ای را ایجاد کرد که حاصل آن چرخشی به سمت نخبگان خاموش بود. نیروهایی که در حاشیه بودند و امکان داشت تبدیل به موج های مخرب شوند، به ناگاه وارد عرصه سیاسی شد و با خود انرژی تازه ای را به سرعت سازندگی در ایران بخشیدند. دولتی که به هر حال در تهران محصور نشد و فعالیت های خود را تا نقاط دوردست گسترش داد. اجرایی کردن گروهی از نخبگان خاموش خود یک پروژه اصلاحاتی بود که از بحران های احتمالی جلوگیری کرد. این فعالین تازه نفس در آینده نیز نقش خواهند داشت؛ اما در طی همین سال ها نوعی «انسجام باز» در سطح دولت به وجود آمد که اثر آن در دیپلماسی فعال ایران رخ نمود. یک دیپلماسی غیرمحافظه کارانه که حوزه های مختلفی را پیش برد. دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی نفتی، دیپلماسی عمومی و اخیراً دیپلماسی انرژی و البته گاز که تا حدودی با اوپک گاز می تواند به ثمر برسد. تحرک درونی در ساختارهای سیاسی ایران نهادهایی را کوچک، متفاوت و یا به هر شکلی متغیر ساخت و هنجارشکنی در سطح روابط بین المللی باعث دیده شدن ایران نزد گروه های مختلف بود.
ممکن است ما بعضی از آن شمار را مثل نامه های سرگشاده به بعضی رؤسای جمهور بی اهمیت بدانیم ولی اخیراً نوآم چامسکی گفته است که بعضی مردم امریکا طرفدار احمدی نژاد هستند. این الگویی در سطح جهان بود که پیشنهاد می داد کسانی که حرف های دیگری دارند به سمت پست های اجرایی بیایند تا به جای کسانی که از طریق حزب های سیاسی به صحنه آمده اند بنشینند. یکی از نمونه های جهانی این جابه جایی می تواند جایگزینی اوباما باشد، این در حالی است که شعارهای او حول جمله هایی چون «باید تغییر کرد»، «ما می توانیم تغییر کنیم» و این قبیل چرخ می زند. این تغییر چیست آیا امکان دارد که امریکای جنگ طلب خاطرات و روش خود از جنگ جهانی تا امروز را کنار بگذارد و به سمت ایفای نقش در صلح جهانی برود در این صورت می توان گفت اوباما بازتولید رویه احمدی نژاد در امریکا است. کسی که توانست با سرعت از شبکه قدرت بسته عبور کند شاید او بتواند با ایجاد نوعی انسجام ساختاری تازه نقش های جدیدی به امریکا ببخشد.
دولت ایران نیز در تلاش بود تا به یک انسجام باز برسد. نشانه هایی در همین راستا می توان سراغ گرفت. برای مثال رئیس جمهور دستور داد تا روزنامه نگارانی که علیه دولت فعالیت می کنند آزاد بمانند تا جایی که کار به توهین کشید. از سویی دیگر بعضی از معاونان و مشاوران او با وی مخالفت کردند که گزندی به آنها نرسید. تحول دیگری که در سطوح سیاسی ایران رخ داد، تحول مجلس بود. تشکیل کمیسیون های تخصصی در مجلس نشان از تغییر رویه مجلس از میل به ایجاد تشکل های سیاسی به ایجاد تشکل های صنفی بود. این امر که به نوعی با رفتارهای دولت شباهت دارد مشارکت هیأت های علمی را بالا می برد. انجام چنین تغییری در امریکا می تواند از تحول در سیر مطالعاتی آنها شروع شود. اگر نگاه آرمانگرایانه امریکایی ها که تنها در پی تفوق بر جهان است با دیدگاه های واقعی و بدون عینک خشونت عوض شود امید به صلح جهانی را بالا می برد. قدرت گرفتن یک سیاه پوست و به سخن در آمدن قشرهای خاموش نشانه ای معنادار و جدی به شمار می آید.
در این راستا تحولات دانشگاهی در امریکا بسیار مهم جلوه می کند. یک ساختار قدرت - دانش جدیدکه تمایلات استعمارگرایانه را بزداید و تعریف های قدیمی شمال - جنوب را بی اعتبار کند. در این صورت تئوریها عوض خواهند شد. زیرا زمانی که اقتصاد جهانی شکل دیگری بگیرد، سیاست جهانی تغییر می کند و به دنبال آن فرهنگ و منطق ارتباطات دستخوش تحول می شوند. در صورت انتخاب اوباما، ما در ایران و جهان با احتمالات تازه ای مواجه می شویم که می بایست خود را برای گمانه زنی های تئوریک در مورد آن آماده کنیم. احمدی نژاد اخیراً طی نامه ای به اساتید حوزه و دانشگاه خواسته است بحث های جدیدی را برای ورود به این شرایط احتمالی آغاز کنند. ترکیب این دانش ها به سود ما خواهد بود، اگر به صورتی جدی و به دور از وحشت غربزدگی به آن بنگریم در یک افق خوشبینانه ایران می تواند با امریکای جدید گفت وگو کند زیرا به هر روی هر کدام در مقیاس خود برای آینده جهان مؤثر هستند.
دکتر ابراهیم فیاض
عضو هیأت علمی دانشکده جامعه شناسی دانشگاه تهران
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید