یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

احمدی‌نژاد؛ دلش با مردم، رأیش با مردم، دردش درد مردم


احمدی‌نژاد؛ دلش با مردم، رأیش با مردم، دردش درد مردم
اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی، در ۲۳ اسفندماه در سنگال آغاز شد. انتخابات روز ۲۴ اسفندماه برگزار و جمع بین این دو با توجه به اختلاف ساعت و فاصلة زمانی و مسافت هوایی که گاهی تا ده ساعت پرواز، قابل پیش‌بینی است، کار غیرممکنی بود. حساسیت مسایل منطقه خصوصاً فلسطین و هم مسائل جهانی اهمیت و نقش ویژة کنفرانس اسلامی از یک‌سو و حضور تاثیرگذار و مؤثر شخص دکتر احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور اسلامی ایران در این اجلاس ضرورت این حضور را به حد وجوب می‌رساند.
عدم حضور و مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی هم، از چنان اهمیتی برخوردار است، که اصولا همه ایرانیان، که در بستر انقلاب اسلامی و آموزه‌های امام راحل نقش‌آفرینی مسؤولانه خود، در تعیین سرنوشت سیاسی در حدود سی‌سال مشارکت در انتخابات را تجربه کرده‌اند، تسامح و غفلت از آن را برای خود گناه نابخشودنی می‌دانند. چرا که آن را گریز از حق شخصی و مسؤولیت اجتماعی تلقی می‌کنند.
این اولین‌بار بود که چنین تزاحم مسؤولیتی بین دو واجب ملی و بین‌المللی برای رئیس‌جمهور پیش می‌آمد.
دوستان حقوقی راجع به امکان شرکت در انتخابات مجلس در خارج از کشور، خیلی بحث کرده بودند.
به نظر می‌رسید که این کار راه حقوقی ندارد. برخلاف انتخابات ریاست‌جمهوری که به خاطر بُعد ملی و وحدت حوزه آن در سراسر کشور، حوزه‌های انتخاباتی خارج از کشور، وجود دارد، ولی به علت منطقه‌ای بودن و تفاوت حوزه‌های انتخاباتی مجلس شورای اسلامی، نمی‌توان حوزه‌های خارج از کشور را تعریف نمود.
شاید دوستان به جمع‌بندی شرکت نمادین و سمبلیک در انتخابات رسیده بودند که اعلام شد رئیس‌جمهور همه برنامه‌های جانبی را در روز اول حضور خود تدارک دیده و پس از افتتاح اجلاس و برگزاری نشست سران بلافاصله به تهران بر خواهد گشت و بدین ترتیب می‌توانند روز جمعه، در محدوده زمانی برگزاری انتخابات تهران باشند.
این در حالی بود که ایشان موقع خروج از کشور، پیش‌بینی این امکان را هم نکرده بودند و این از مصاحبه رئیس‌جمهور مشخص بود.
البته لازمة این کار، حداقل ۴۸ ساعت کار و بی‌خوابی است، خبری که بعدازظهر ۲۳ اسفند دریافت شد، نشان داد که رئیس‌جمهور طبق معمول سفرهای خود، این روش را برگزیده است، و اگر اندکی فرصت استراحت بماند در طول پرواز است. رئیس‌جمهور با مدیران پروازی از اول مخالف بود، ولی ظاهراً تنها طریق استراحت را، استراحت پروازی قبول دارد.
تقریباً ده و نیم صبح جمعه، رئیس‌جمهور به فرودگاه تهران رسیدند و یک‌سره راهی شعبه انتخابیه برای رأی‌دادن.
البته شناسنامه همراه نداشتند و در طول مسیر تلفن می‌زدند و آدرس شناسنامه را می‌دادند که آماده کنند. ظاهراً آقا مهدی (فرزند ایشان) باید این کار را می‌کرد. بالاخره ناگزیر شدند ابتدا به منزل بروند و شناسنامه را همراه ببرند. با گذرنامه که نمی‌شود رای داد!
حالا مانده بود شعبة اخذ رای را انتخاب کنند. انتخابات قبلی در محل سکونت خود -نارمک- رای داده بودند، این‌بار علاقه‌مند بودند در شعبة دیگری حضور یابند.
یکی از شعب پرشور جنوب تهران معمولاً شعبة مسجد لرزاده است. تصمیم گرفتند به این شعبه بروند.
خیابان‌های مرکز شهر و هم منتهی به میدان خراسان، تراکم و ترافیک سنگین شب عید، و اخلاق رئیس‌جمهور که نه اجازه عبور از خط ویژه می‌دهد، و نه عبور از چراغ قرمز و نه باز کردن مسیر، تا پیچیدن جلوی اتومبیل‌ها، ناراحت کردن مردم! طبیعی است مأموریت جدید هم ایجاد می‌شود.
خستگی و بی‌خوابی طولانی‌مدت، و اینک مراقبت‌های همیشگی و تذکرات مدام به راننده. مواظب راننده‌ جلویی، پشت سر، بغل دستی، سمت چپی، عابر پیاده...!
اینک رئیس‌جمهور همکار افتخاری! پلیس است و البته باید خود پلیس را هم مراقبت کند.
انصافاً رانندگی کردن برای رئیس‌جمهور مردم‌دوست و مقرراتی کار بسیار سختی است، هم با تلفن همراه صحبت می‌کند، هم به بغل دستی رهنمود می‌دهد، هم با مردم حاشیه ‌خیابان چاق‌سلامتی می‌کند، گاهی هم گزارش‌های سیاسی را گوش می‌دهد.
مدام هم به راننده و همراهان تذکر می‌دهد، از صفات خلیفه اللهی گویی این ویژگی رحمانی «لا یشغله فعل عن فعل» را خیلی تمرین کرده است.
به حوزه انتخابی که می‌رسد و مردم را می‌بیند گویی همه‌چیز فراموش می‌شود.
یکباره وارد موج جمعیت می‌شود. دیگر هیچ‌چیز جز مردم دیده نمی‌شوند. اول صف ماچیدن و چاییدن برای ماچیدن. از خرد و کلان. پیر و جوان و چپ و راست او را صدا زدن.
نوجوانی با همه شور و احساس، خود را به رئیس‌جمهور می‌رساند و بلافاصله می‌گوید، کاری بکنید که ما ۱۴ ساله‌ها هم بتوانیم رای بدهیم. گویی داغ رئیس‌جمهور تازه می‌شود. حق رای ۱۶ ساله‌ها را گرفته‌اند، چهارده‌ساله‌ها هم مدعی هستند، و البته محق. وعده مثبتِ توأم با لبخند رئیس‌جمهور پاسخ به احساس زیبای این نوجوان است.
در صف رسیدن به صندوق، مسأله اصلی، حفظ سلامت تا نوبت رأی دادن است. بعد از رأی‌گیری هم توکل به خدا، تا چه پیش آید. دکتر داودی هم همراه است و باید تجربه «عصیر» شدن و تبدیل به عصاره ملت شدن را بیازماید. اگر چه کمی مسن‌تر است. ولی با عشق و علاقه‌ای که به رئیس‌جمهور و مردم دارد، گویی از این کار، (له شدن در جمعیت) بدش نمی‌آید.
بالاخره یا رئیس‌جمهور به صندوق رسید، یا صندوق به رئیس‌جمهور. شناسنامه، بررسی، برگه تعرفه و ... حالا کجا باید رای نوشت؟! راه به شبستان مسجد باز شد. یک‌باره موج حمله‌ عکاسان بدتر از شکارچیان با تجربه و تیزهوش رسید. اگر گاهی شکارچیان صید را در دام نگه می‌دارند، عکاسان اصلاً عادت به این کار ندارند.
برگه رای که امسال تفصیلی است، هم باید نام داشت و هم کدی مشابه شماره اتومبیل! به شوخی می‌گوید: «شماره را که نوشته، مدل را هم می‌نوشت!»
رئیس‌جمهور هم می‌خواهد به توصیه وزارت کشور عمل کند، اگرچه می‌دانم موافق نیست که کار رأی‌گیری را برای مردم سخت کرد. و این همه دنگ و فنگ برای رای‌دادن و گرفتن وقت، موجب اذیت مردم می‌شود.
ولی خودش مُصِر است کامل بنویسد. نگاهش به دوربین‌هایی است که بعضی ممکن است از لای لنزها، صفحه رای را هم نشانه گرفته باشند و دست رئیس‌جمهور را بخوانند. مدتی توقف می‌کند. افاقه نمی‌کند. من بین صفحه و دوربین‌ها حایل می‌شوم، کفایت نمی‌کند. خواهش می‌کند، کمی عقب‌تر بروند، مؤثر نمی‌افتد. خودش بر می‌گردد رو به ستون، و پشت به دوربین. این شوخی هم موجب کوتاه آمدن عکاسان و فیلم‌برداران نمی‌شود. تا بالاخره به هر راهی است، چاره‌ای برای مخفی ماندن رای بیندیشد.
اتاقک‌های نوشتن رأی هنوز تحقق نیافته است. البته مشکل صندوق‌ها بعد از سی‌سال حل شده، مشکل نوشتن رای هم حل خواهد شد.
رأی نوشتن تمام می‌شود. سی‌نفر کامل، یک نفر هم خبرگان رهبری.
بالاخره صندوق می‌آید و قبل از آن مصاحبه، به جبران مصاحبه فرودگاه که به خاطر تسریع در رأی‌دادن انجام نشد،‌ اهمیت انتخابات، گزارش کوتاه سفر و تلاش برای رسیدن به موقع به تهران و بالاخره تشکر و سپاس از مردم و گِله از محروم کردن بخشی از جوانان از حق رأی. حذف ۱۶ ساله‌ها. اما برگشت کار را مشکل‌تر کرده است. نامه‌ها، ابراز احساسات شدید. خبرنگار خارجی می‌پرسد آیا این رأی به محبوبیت شماست؟
پاسخ به احساسات عمومی، استماع حرف‌ها، دریافت نامه‌ها. زری‌بافان هم طبق معمول برای دریافت نامه‌ها، همه تلاش خود را می‌کند، ولی کافی نیست.
در وسط این جمعیت، مرتب رئیس‌جمهور خم می‌شود و چیزی از روی زمین بر می‌دارد. و چه کار سختی خصوصا برای محافظان. یا نامه‌ای که روی زمین افتاده بر می‌دارد، یا لوازم مردم را که در هجوم جمعیت از دست می‌دهند یا کفش‌هایی که لابه‌لای جمعیت از پاها درآمده است. مقیّد است است که همین مقدار، حق مردم پایمال نشود.
فشار جمعیت اجازه خروج نمی‌دهد. ماشین رئیس‌جمهور که موفق نمی‌شود به رئیس‌جمهور برسد. بالاخره در کوچه‌های اطراف مسجد، رئیس‌جمهور به ماشین پلیس می‌رسد و ناچار به همراه دکتر داودی به سختی امکان ورود به ماشین پیدا می‌کنند و محافظان جا می‌مانند. چه شانس بزرگی نصیب رئیس‌جمهور شده، در دل مردم بی‌محافظ. اینجا می‌شود راحت شیشه ماشین را پائین کشید، و با مردم حال و احوال کرد. نامه‌شان را دریافت کرد، به سؤالشان پاسخ داد.
به همین ترتیب و با همان تذکرات. ولی اینک از پنجره ماشین، مشغول گفت‌وگو با مردم، رانندگان، موتورسواران. یکباره خیابان امیرکبیر، تبدیل به کارناوال ارتباط مستقیم سواره و پیاده با رئیس‌جمهور می‌شود.
گفت‌وگوی مستقیم، عکاسان مردمی، نامه‌های مردمی، راننده‌های مردمی. یکباره در سمت چپ متوجه شدم، یکی از پاسداران، موتور کرایه‌ای سوار شده، ترک موتور تا خود را به رئیس‌جمهور برساند. ماشین پر از نامه شده است. رئیس‌جمهور یادش رفته که ۴۸ ساعت بی‌خوابی و کار مستمر، تغییر افق و ... همه خستگی او در فشار مردم از تنشان بیرون رفته است و با فشار همیشگی خودش همراه شده است.
مشکلات مردم، دردهای آنان و اندیشیدن برای پاسخ این خواست‌ها. تذکرات مدام برای حل آن و بالاخره می‌گوید یک ملاقات مردمی برای تهرانی‌ها باید بگذاریم.
گویی برخی سابقه مراجعات همچنان در ذهنش باقی است. از دستورات و توصیه‌ها کم می‌کند. معلوم است که نسبت به برخی خواست‌ها ذهنش مسبوق به سابقه است و دستوراتی که داده به خاطر دارد. دلش با مردم، رأیش با مردم، دردش، درد مردم است و آرمانش، شادی و خرسندی مردم.
از نشاطشان نشاط می‌یابد و از غمشان دلگیر و غمگین می‌شود. وقتی مستقیم با آنان است همه‌چیز را فراموش می‌کند. بیچاره محافظان! از یک مأموریت سنگین بر می‌گردند! همراهی ماهی در آب. هر چه تور انداخته‌اند، ماهی در رفته است. آخرین پیام، خدا قوت. خدا حافظ، خسته نباشید. می‌توانند تا یک‌ساعت دیگر! استراحت کنند. اوه. یک ساعت استراحت بعد از ۴۸ ساعت خیلی زیاد است.
دکتر غلامحسین الهام
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید