یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پسر شگفت انگیز


پسر شگفت انگیز
● مروری بر آثار رمون رادیگه، نویسنده فرانسوی
رمون رادیگه در تاریخ ادبیات فرانسه در قرن بیستم نابغه یی مثال زدنی به حساب می آید. نویسنده یی که تنها ۲۰ سال عمر کرد و طی عمر کوتاه خود دو رمان بسیار معتبر به یادگار گذاشت که امروزه جزء کلاسیک های ادبیات معاصر فرانسه به حساب می آیند.رادیگه در ۱۸ ژوئن ۱۹۰۳ در پاریس و در خانواده یی کارگری به دنیا آمد.
در دوران کودکی در مدرسه شاگردی به غایت باهوش بود و استعداد فراوانی از خود نشان می داد. می توان گفت از همان دوران نشانه های نبوغی زودرس در او هویدا بود. در دوره دبیرستان هنگامی که از تکالیف مدرسه فارغ می شد به مطالعه آثار نویسندگان قرن هفده و هجده فرانسه مانند «شاهزاده خانم کلو» نوشته مادام دولافایت و همچنین نوشته های استاندال، پروست، رمبو و مالارمه می پرداخت.
پدر رادیگه که متوجه استعداد او شده بود هر روز ساعاتی از وقت خود را صرف آموختن زبان های خارجی به رمون می کرد.در ماه مه ۱۹۱۸ اولین اثر رادیگه در یک روزنامه فکاهی به چاپ رسید. در همین سال است که او به دختر جوانی دل می بندد. این حادثه عشقی در نوشتن شاهکار او «دیو در تن» الهام بخش رادیگه بود. یکی از نقاط مهم زندگی کوتاه نویسنده آشنایی او با ژان کوکتو نویسنده و هنرمند برجسته و همه فن حریف فرانسوی بود.
رابطه کوکتو - رادیگه در تاریخ ادبیات معاصر فرانسه از جهات مختلف حائزاهمیت و قابل بررسی دقیق است. رادیگه زمانی که با کوکتو آشنا شد نصف سن کوکتو را داشت و از این لحاظ و در نگاه اول گونه یی و شکلی از رابطه مرید و مرادی و استاد - شاگردی به ذهن تداعی می شود. اما به اعتراف ژان کوکتو، او تا زمان حیات دوست جوانش یعنی ۱۹۲۳ به طور مرتب در مورد آثارش از رادیگه راهنمایی و الهام می گیرد.
منتقدان ادبی رابطه کوکتو با رادیگه را با رابطه شورانگیز و عجیب رمبو و ورلن مقایسه کرده اند. رادیگه درست مثل آرتور رمبو پریشان حال و لجام گسیخته بود و یک جا بند نمی شد و از هر تعهدی می گریخت. همان طور که اشاره شد رادیگه از یک خانواده بزرگ کارگری بود و والدینش به شدت از این رابطه نگران بودند و تمامی تلاش خود را کردند تا آنها را از هم دور کنند که البته در این امر موفق نشدند.
کوکتو در نگارش دو رمان بسیار مهم خود (پتوماک و تومای شارلاتان) به شدت از رادیگه متاثر است. در سال ۱۹۲۳ و کمی قبل از مرگ زودهنگام نویسنده جوان آن دو بر روی یک میز کار می کردند. کوکتو رمان پتوماک و رادیگه شاهکارش دیو در تن را می نوشت. این رابطه عمیقاً خلاق با مرگ رمون رادیگه بر اثر ابتلا به حصبه پایان یافت و این مرگ ضربه هولناکی به روان ژان کوکتو وارد کرد و شرایط عصبی و روانی نویسنده بزرگ را به شدت مختل کرد.
کوکتو در این هنگام به توصیه یکی از دوستانش به تریاک روی آورد. توصیه یی که کوکتو را تا چند سال سخت گرفتار کرد و خیلی سخت توانست از دست این اعتیاد خلاصی یابد و پس از آن نیز تا هنگام مرگ در سال ۱۹۶۳ هیچ گاه کوکتو سابق نشد و نتوانست از تاثیر این ضایعه رهایی پیدا کند.
اما اهمیت رمون رادیگه به عنوان نویسنده یی که تنها ۲۰ سال عمر کرد و دو رمان برجسته از خود به جای گذاشت (جالب اینجاست که او حتی نتوانست دومین کتاب خود مجلس رقص کنت دورژل را ببیند) بیشتر به کتاب ارزشمند دیو در تن برمی گردد که اقتباس سینمایی که استاد بزرگ سینمای فرانسه «کلوداتان لارا» در سال ۱۹۴۷ از آن انجام داد به موفقیت و جهانی شدن این اثر کمک شایانی بخشید.
در اینجا مروری کوتاه به این کتاب می کنیم؛ آغاز داستان در سال ۱۹۱۸ است. فرانسوا قهرمان کتاب بیش از شانزده سال ندارد اما تاثیر آشفتگی های ناشی از جنگ در زندگی عادی و سهل انگاری بی اندازه پدر و مادر به او فرصت می دهد که اگرچه هنوز محصلی دبیرستانی بیش نیست از استقلالی نسبی برخوردار باشد. در چنین شرایطی است که با زنی جوان به نام مارت آشنا می شود که دو سال از او بزرگتر است.
بین فرانسوا و مارت رابطه یی عاشقانه برقرار می شود و هر دم بر دیدارهای عاشقانه آن دو افزون می گردد. اما در این میان و در ادامه این رابطه ممنوع عاشقانه (مارت نامزدی به اسم ژاک دارد) این فرانسوا است که کم می آورد و بزدلی های متعددی از او سر می زند چرا که برای ماجرای پیش آمده بسیار جوان است اما تغییری در عشق مارت نسبت به او ایجاد نمی شود. روزی مارت متوجه می شود که آبستن است و از این قسمت تراژدی داستان رادیگه رقم می خورد. فرانسوا از زیر بار مسوولیتی که شانه اش تاب تحمل آن را ندارد می گریزد و به عهده خانواده مارت می گذارد تا ترتیبی دهند که ماجرای تولد بچه پنهان نگاه داشته شود.
پس از تولد بچه مارت در حالی که نام فرانسوا را بر لب دارد از دنیا می رود و بدین سان داستان دیو در تن به پایان خود می رسد. قدرت و خلاقیت اصلی نویسنده کتاب در ترسیم شخصیت «فرانسوا» متمرکز شده است و قهرمان داستان با روح یک نوجوان درگیر ماجرایی به شدت مردانه شده است.
داستان که از زبان اول شخص مفرد روایت می شود در ترسیم حالات روانی و به طور کلی روانکاوی عشق قدرتی حیرت انگیز دارد و بی جهت نیست که نویسندگان بزرگی چون ژان کوکتو و پل والری این کتاب را یکی از شاهکارهای ادبیات فرانسه به حساب می آورند و نویسنده جوانمرگ شده آن را نابغه یی بی بدیل می دانند.
اما این کتاب در هنگام چاپ با واکنش های تند منتقدین روبه رو شد. به تعبیر زیبای «ایوبلانژه» مورخ و منتقد ادبیات معاصر فرانسه؛ «با اینکه قهرمانان کتاب ممکن است لاابالی به نظر بیایند در عوض خود کتاب بسیار پاک و معصومانه است و همین حالت پارادوکس کتاب به آن وجهی اسطوره یی می بخشد و کتاب را در ردیف آثار معتبر در تاریخ ادب فرانسه قرار می دهد.» به شهادت ژان کوکتو رادیگه با سنت نویسندگان اخلاقی نویس از مادام دولافایت تا استاندال و پروست تجدید عهدی جاودانه می کند.
دومین و آخرین کتاب رمون رادیگه که یک سال پس از مرگ او منتشر شد و در نحوه نویسندگی این نابغه ادبیات فرانسه جایگاه والایی دارد کتاب «مجلس رقص کنت دورژل» است. اما این کتاب از جهاتی با شاهکار رادیگه تفاوت دارد. در کتاب دیو در تن نویسنده با مقاصدی آشکارا ضد رمانتیک و ضدمعانی و بیان به مضمون نوجوان درگیر با عشقی بی اندازه بزرگ پرداخته است. اما در مجلس رقص کنت دورژل تنها به تجزیه و تحلیل محض می پردازد.
رمانی که تنها روانشناسی در آن داستانی است و تمام کوشش خیال در راه القای احساسات صرف شده است و نه حوادث خارجی. بدین سان رمان یا اگر بهتر و دقیق تر گفته باشیم حکایت عاری از هرگونه طرح و توطئه است، فرانسوا پسر جوان آرام و خوش ذوق که تنها با مادرش زندگی می کند و به حد کافی پول دارد که مجبور نباشد کار کند یک شب در تئاتر تصادفاً با کنت دورژل آشنا می شود که نمونه بدیعی از اشرافی است که کارشان در زندگی رعایت وسواس آمیز و عاقلانه یک رشته تکالیف خاص مجامع مرفه است.
کنت سالخورده فرانسوا را به خانه خود می برد و فرانسوا در آنجا با همسر جوان دوست جدیدش آشنا می شود. چند نگاه برای شعله ور ساختن آتش عشق کفایت می کند اما درک وظیفه و درستکاری موجب سرکوب این عشق می شود. در یک مجلس رقص عاشق و معشوق به این یقین درونی و عمیق می رسند که عشق آنها هراندازه که تقدیر در ایجاد آن دخیل باشد باز باید قربانی وظیفه اخلاقی شود.
در واقع هرگز چیزی بین آنها اتفاق نمی افتد و فاجعه صرفاً درونی باقی می ماند. کتاب سرشار از تجزیه و تحلیل های دقیق روانشناختی است.رادیگه با این کتاب کوچک، نمونه خاصی از یکی از گرایش هایی را ارائه داده است که بر رمان معاصر فرانسه حاکم شد و آن کلاسیسم نو است که اینجا قصد پرداختن به آن را نداریم و سخن آخر اینکه عمر کوتاه و مرگ زودهنگام رمون رادیگه او را در کنار نوابغ برجسته یی چون آلن فورنیه، شارل پگی، پل نیزان و بوریس ویان قرار می دهد که هر چند در سبک نوشتار و شیوه اندیشگی از هم متفاوتند اما دست کم در سه حوزه مشترکند؛ اول پرتو نبوغ، دوم جوانمرگی و سوم تاثیر فراوانی که بر نویسندگان پس از خود به جای گذاشته اند.
آرش نقیبیان
عنوان مقاله برگرفته از لقبی است که کوکتو بر رادیگه جوان گذاشته بود.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید