پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بنیادی ترین آسیب‌های دانشگاه


بنیادی ترین آسیب‌های دانشگاه
دانشگاه ما به مثابه یک ساختار اجتماعی، کارویژه هایی را در حوزه«معرفت»و«فرهنگ» برعهده دارد. چنانچه دانشگاه نتواند کارویژه های خود را به انجام برساند، نیروهای انسانی جایافته در درون آن نیز نخواهند توانست، برای نظام اجتماعی، نقش های کارکردی ایفا کنند. به عبارت دیگر، در صورت معیوب بودن ساختار اجتماعی، برون دادها و محصولات ان نیز مطلوب و مفید نخواهند بود.متأسفانه در جامعه معاصر ایران، دانشگاه همواره دارای عیوب و نواقصی بوده که تا کنون نیز از اسارت آن ها رهایی نیافته است. اهمیت مطالعه این معضل در آن جاست که دانشگاه، گونه ای خاص از ساختار اجتماعی ست که قادر است به«نسل جوان جامعه»، شخصیت و هویت ببخشد و از این طریق،«آینده فرهنگی جامعه»، را طراحی و ترسیم نماید. به همین سبب است حضرت امام خمینی(ره) در (بند واو) وصیت نامه خویش تصریح کردند:«نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور و ملت است.» در امتداد همین نگرش، در این نوشتار، نگاهی گذرا به برخی از بنیادی ترین بیماری ها و آسیب های دانشگاه ها می افکنیم:
۱) در تفکر اسلامی و قرآنی، نه تنها «تعلیم» صرف نمی تواند به تکامل و تعالی انسان بینجامد و «تربیت» نیز ضرورت دارد، بلکه تربیت بر تعلیم «تقدّم» دارد. از نظر اسلام، آنچه اصالت دارد عبارت است از تزکیه و تهذیب و تربیت و پرورش. در مقابل، در ساختار آموزشی سکولاریستی، علم و تعلیم، مستقلاً و ذاتاً اصالت می یابد و راه «دانش» از «ارزش» جدا می گردد. به سبب وجود رویکرد سکولاریستی در نظام آموزشی، امروز دانشگاه های ما سخت نیازمند بازتولید«معرفت و معنویت اسلامی» در فضای درونی خود هستند.
۲) فاصله گیری«حوزه» و «دانشگاه« از یکدیگر، تا کنون به زیان هر دو نهاد اجتماعی مذکور تمام شده است. امام راحل(ره) به عنوان معمار و خالق انقلاب اسلامی، از اوایل خیزش انقلاب آفرین خویش، به روشنی دریافته بود که یکی از مهم ترین ریشه های ناکامی و عدم توفیق حوزه و دانشگاه، گسستگی و شکاف میان این دو است. از این رو، ایشان نظریه«وحدت حوزه و دانشگاه» را مطرح ساختند که تاکنون، آنچنان که بایسته است تحقق نیافته است. آن هنگام که وحدت و یکپارچگی حوزه و دانشگاه تحقق یابد، متفکران حوزه می توانند «هدایت معرفتی و معنوی دانشگاهیان»را بر عهده گیرند و دانشگاه را به پایگاهی برای«بسط فکر و فرهنگ دینی» - در مقابل بسط فکر و فرهنگ غربی - تبدیل کنند. دانشگاه در صورتی می تواند با«سنت اسلامی» ارتباط برقرار نماید و از ذخایر و درون مایه های آن توشه برگیرد که دست به سوی متفکران و عالمان حوزه - که حاملان حقیقی اسلام اصیل هستند - دراز کند.
۳) دانشگاه های ما به پایگاه های«مصرف علم» تبدیل شده اند و از«تولی»« و «خلاقیت» و «نوآوری» دور مانده اند. روشن است دانشگاهی که خود گرفتار«تقلید» و «ترجمه» و «تکرار» است هرگز نخواهد توانست گامی در امتداد جامعه پردازی دینی بردارد. در مقابل این آسیب، باید گفتمان«جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم» را در دانشگاه ها بسط داد و تثبیت کرد.
۴) معضل پیشین، یعنی ترجمه و تکرار غرب در دانشگاه، سبب گردیده تا در حوزه علوم انسانی، دانشگاه نتواند با«نیازها و مقتضیات جامعه معاصر ایران» تناسب و همخوانی داشته باشد. علوم انسانی غرب از شرایط خاص تاریخی و اجتماعی آن دیار برخاسته است؛ از این رو، این علوم نمی توانند در بستر فرهنگی جامعه ایران، جایگاه ریشه دار و مستحکمی داشته باشند. به همین دلیل است که علوم انسانی غرب نتوانسته با جامعه ما ارتباط و پیوند برقرار کند و از چارچوب تئوری و مباحثات روشنفکری فراتر رود.
۵) جنبش دانشجویی تاکنون نتوانسته غلظت«سیاست» را در گفتمان های دانشگاهی، به صورت معقول و شایسته ای تنظیم نماید. از این رو، گاه سیاست سهم اندکی دریافت کرده و معضل«سیاست گریزی» رواج یافته و گاه سهمی بسیار به آن داده شده و معضل «سیاست زدگی » متداول شده است. حال آن که دانشگاه باید گفتمانی را بپروراند که جامه «جامعیت» به تن کند و از «یک سویه نگری» و «تک ساحتی بودن» روی بگرداند.
البته افراط و تفریط در این زمینه، خاص مقوله سیاست نیست، چرا که در دانشگاه های ما، با مقولات دیگر نیز چنین معامله ای شده است؛ بطوری که، «عدالت خواهی محض»، «علم زدگی»، «معیشت زدگی»، «عمل گرایی»، «مصلحت گرایی» و ... را نیز باید در فهرست این معضلات مقطعی و موسمی گنجانید.
۶) یکی از ریشه ها و علل آسیب پیشین،«نارسایی ها و نقایص معرفتی» فعالان سیاسی - اجتماعی دانشگاه ها و جنبش دانشجویی است. از آن جا هنوز ضرورت و اهمیت «مطالعه» در دانشگاه ها و در میان دانشجویان روشن نشده، هیچ گونه برنامه جدی، عمیق و بلند مدت در این باره، پای در میدان عمل ننهاده است. در نتیجه،«اندک بودن مطالعات دینی، فلسفی و اجتماعی» موجب گردیده تا دانشجویان چندان به«بلوغ معرفتی و اجتماعی» لازم برای گفتمان پروری دست نیابند و نقادی، پرسشگری و پیشتازی آن ها گاه با ناپختگی ها و کج روی های برجسته ای همراه باشد. در دانشگاه اسلامی - که مورد نظر امام راحل (ره) است - کنش سیاسی و اجتماعی دانشجویان باید مبتنی بر مبانی نظری اسلام و تفکر اصیل اسلامی باشد، اما لازمه این ابتناء و اتکاء، برخورداری از«شناخت صحیح و عمیق نسبت به جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی» است.
مهدی جمشیدی
منبع : روزنامه کیهان