شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


چاره ای جز تسلیم نیست


چاره ای جز تسلیم نیست
سروش صحت به عنوان بازیگر و نویسنده مجموعه های مختلف تلویزیونی، پس از سالها فعالیت در این عرصه که انصافا فعالیت تقریبا موفقی هم بوده است، تصمیم گرفت با ساخت مجموعه ای نود شبی (که ظاهرا اسم جدید این مجموعه ها از نود شبی به هر شبی! تغییر کرده است) بخت خود را در عرصه کارگردانی نیز بیازماید.
چارخونه ماجراهای خانواده ای را روایت می کند که برپدر و مادرخانواده به همراه فرزندان و دامادهایشان در یک آپارتمان رخ می دهد و اتفاقاتی که در پوششی از طنز، تلاش می کند تا خستگی کار روزانه را از تن مخاطب گرفته و در عوض خنده ای را بر لبانش بنشاند. پرداختن به زندگی شهری و اجتماعی، مسائل گوناگونی که جامعه امروز به لحاظ فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی با آن ها درگیر است، گستره بسیار خوبی را برای نویسندگان و سازندگان این مجموعه تلویزیونی فراهم آورده تا با بهره گیری از این مسائل بتوانند از سوژه های متنوع و گوناگون برای روایت داستان های خود استفاده کنند. اما متاسفانه یا خوشبختانه به دلایل مختلفی که در پی خواهد آمد، دست اندرکاران این سریال نتوانسته اند به طور تمام و کمال به اهداف خود دست یابند.
چارخونه هم به لحاظ متن، هم به لحاظ ساختار و هم از منظر جذب مخاطب نتوانسته آنچنان که باید و شاید تاثیر گذاری خوبی داشته باشد و این مساله درست در جایی رخ می دهد که در میان تمام شبکه های تلویزیونی، برنامه چارخونه، تنها برنامه طنز هرشبی محسوب می شود که اگر سازندگان آن قدر این فرصت طلایی را می دانستند و می توانستند در این عرصه بدون رقیب، کار متفاوت و خوبی را ارائه دهند بدون تردید، اینک این مجموعه تلویزیونی تبدیل به مهمترین اتفاق خبری مجموعه های اینچنینی در تلویزیون شده بود اما این فرصت طلایی به سادگی از کف رفت.
اما چارخونه در کجا موفق بود و در چه بخشی ناموفق؟ ابتدا به بازیگران می پردازیم.
▪ حمید لولایی:
چهره آشنای مجموعه های طنز تلویزیونی در سال های اخیر، آنگونه که باید و شاید نتوانسته نمایش موفقی در این سریال داشته باشد. ایفای نقش منصور جمالی با دغدغه ها و روحیات خاص خودش، می توانست به یکی از نقش های خوب و مثال زدنی لولایی تبدیل شود. اما به قدری نقش، کمرنگ بوده و دیالوگ های ضعیفی برای این کاراکتر نوشته شده که لولایی با تمام تلاشی که به خرج داده نتوانسته خود و نقشش را نجات دهد و از طرف دیگر بیننده هیچ نشانی از خلاقیت های بازیگری لولایی که به وفور در سریال های قبلی دیده بود در کاراکتر منصور جمالی نمی بیند. نقشی که می توانست تبدیل به یک فرصت شود اما اینک یک فرصت طلایی این مجموعه به سادگی سوخته است.
▪ مریم امیرجلالی:
در نقش شکوه مادر خانواده، دیگر به ورطه تکرار افتاده است. خانم امیر جلالی به واقع هرچه که در توان داشته در این سریال نیز در طبق اخلاص گذاشته اما مشکل اینجاست که بیننده همان چهره آشنایی را می بیند که بازی، بیان، دیالوگ، میمیک، کنش و واکنش هایش هیچگونه تفاوتی با نقش های پیشین این بازیگر ندارد و به نوعی تمام آن نقش ها در اینجا باز هم تکرار شده است و از بد حادثه به دلیل اینکه تماشاگر، کارهای پیشین را که اتفاقا بسیار نیز موفق بودند، به خاطر سپرده است، نمی تواند این بار با کاراکتر شکوه خانم همراهی کند و بنابر این یک مریم امیر جلالی تکراری را در این مجموعه پیش روی خود دارد. به جد معتقدم که اگر روی بازی امیر جلالی هدایت صحیح تری صورت می گرفت و او از شکل کلیشه ای خود خارج می شد، به عنوان یکی از محورهای اصلی داستان می توانست بسیار موفق باشد که البته این اتفاق رخ نداده است.
▪ فلامک جنیدی:
رعنا همسر حامد. بدون هیچ نشانی از یک بازیگر خلاق، و ظاهرا برای خالی نبودن عریضه! همین و بس. چرا که بیش از نمی توان در خصوص کاراکتر رعنا که گاهی نیست و هر موقع هم که هست در حاشیه قرار دارد داد سخن داد.
▪ بهنوش بختیاری:
بهنوش بختیاری که در این مجموعه نقش پرستو دیگر دختر خانواده جمالی را ایفا می کند بازیگر خوبی بود (و البته هنوز هم هست). بختیاری این استعداد را دارد که برای هر نقش خود نشان ویژه ای را بگذارد و آن را به گونه ای برجسته سازد که تا مدتها در کوچه و خیابان ورد زبان مردم شود و البته در این مجموعه نیز نشان های ویژه این بازیگر را شاهد هستیم. با همه این احوال اما به نظر می رسد که بهنوش بختیاری اندک اندک گام در مسیر تکرار گذاشته است و ایفای نقش های مشابه در مجموعه های هر شبی می تواند به مثابه خطری بزرگ برای این بازیگر با استعداد تلقی شود که اگر وی آن را دست کم بگیرد بدون تردید اقبال عمومی از او در کارهای آتی روی بر می گرداند. ولی در مجموع در سریال چارخونه، بختیاری یکی از خوبهای مجموعه بوده و به هر حال، به هر شکلی توانسته گلیم خودش را از آب بیرون بکشد.
▪ اردلان شجاع کاوه:
ایفای نقش فرزاد در مجموعه چارخونه آنهم توسط بازیگری که پیش ازاین هیچگاه در چنین مجموعه ها و چنین نقش هایی ظاهر نشده بود می توانست به خودی خود خطری بسیار بزرگ برای این بازیگر خوب سینما و تلویزیون باشد. خطری که می توانست تمام اعتبار و تجربه بازیگری شجاع کاوه را یکجا به زیر سئوال برده و یکجا آن را کمرنگ کند. اما خوشبختانه تجربه سالیان این بازیگر به مددش آمده و علیرغم تمام مشکلاتی که کاراکتر فرزاد در متن دارد، وی توانسته است از پس آن برآمده و فرزاد را به یکی از بخش های خوب مجموعه چارخونه تبدیل کند و از این خوان پرخطر نیز به سلامت گذرکند.
محمد شیری: بازیگر آشنای سریال های تلویزیونی و تئاتر، بدون تردید و بی اغراق بدترین نقش سریال را قبول کرده و بدترین بازی عمر بازیگری خود را نیز ارائه داده است. اگر در اصل از همان ابتدا نقش فرخ اینقدر کمرنگ و ناپیدا و بی خاصیت بود واقعا شیری چه دلایلی برای پذیرش ایفای کاراکتر فرخ داشت؟ کاراکتری که بسیار زیاد در حاشیه است و اصلا و ابدا نیز جای کار ندارد و تازه بی رمقی و بی حس و حالی شیری را هم به این ماجرا اضافه کنید تا با بزرگترین سئوال مجموعه چارخونه از منظر مخاطب مواجه شوید سئوالی با این مضمون: دیگه شیری چرا؟
▪ رضا شفیعی جم:
بمب خنده مجموعه های طنز هر شبی. بازیگری با استعداد خارق العاده و توانایی بسیار در تیپ سازی و کسی که می تواند هر نقش مرده ای را چنان زنده کند که به دیدنی ترین نقش تبدیل شود. شفیعی جم در چارخونه نیز با صداقت تمام تلاش کرده تا با ایفای نقش حامد و استعدادهای فراوان خود بار کمی و کاستی های فراوان مجموعه را بر دوش خود حمل کند. وی تا چندی پیش نیز به تنهایی ایفای این وظیفه را بر عهده داشت که البته با پیوستن جواد رضویان به مجموعه از اواسط کار، این مسوولیت را با وی تقسیم کرد. اما نکته دردآور اینکه مشکلات متن و کارگردانی ضعیف سروش صحت به قدری در این بخش خود را نمایان ساخت که برای اولین بار شاید در این سریال از وجود شفیعی جم آنچنانکه باید و شاید استفاده مطلوب و بهینه به عمل نیامد و ارزش های فراوان این بازیگر در چارخونه دیده نشد. هر چند که خود شفیعی جم تلاش بسیاری را به خرج داده و می دهد که نقشش به حاشیه نرود و بتواند خود و کارش را برجسته سازد اما متاسفانه مشکل مجموعه تلویزیونی چارخونه در جای دیگری است و به همین دلیل اگر شفیعی جم، ده برابر این هم تلاش می کرد، تماشاگر نمی توانست و نمی تواند حامد را به عنوان یکی از نقش های خوب و به یاد ماندنی رضا شفیعی جم در خاطرش نگاه دارد.
▪ جواد رضویان:
به نظر می رسد زمانی که از سازندگان مجموعه چارخونه، آبی برای جذب مخاطب و ارتباط با تماشاگر گرم نشد به صرافت نجات دادن خود و کارشان افتادند و از همینجا به سرعت، مقدمات کار فراهم شد تا رضویان به کار بپیوندد و آبروداری کند و ایفای نقش نظیر شنبه نیز عاملی شد تا مجموعه نجات پیدا کند و آبرو و حیثیت حرفه ای سازندگان این مجموعه حفظ شود. به جرات باید اذعان داشت که جواد رضویان در سریال چارخونه نه به عنوان نظیر شنبه بلکه در سمت ناجی غریقی بسیار حرفه ای به میدان آمد تا سروش صحت را از غرق شدن نجات دهد و اجازه ندهد او بیش از این در این گرداب، دست و پا بزند و آب اضافی نوش جان نماید!
اما متن های نوشته شده برای چارخونه علیرغم اینکه برگرفته از مسائل روز جامعه و مجموعه سوژه هایی هستند که در زندگی بخش اعظمی ازمردم جا دارد یا آن مسائل را از دور و نزدیک می شناسند، می توانست فرصت بسیار خوبی باشد برای طرح مسائل روزمره اجتماعی در بستر طنز و مطایبه اما متاسفانه متن های چارخونه آنقدر بی رمقند که نتوانسته اند مسائل مورد اشاره را به خوبی و به شکل راحت طرح نمایند و یکی از اصلی ترین مشکلات سریال مذکور نیز در همین بخش رخ داده است. متونی که سوژه های خوبی را دستمایه قرار داده اند اما در مرحله پرداخت داستان و تکمیل فیلمنامه نتوانسته اند راه به جایی ببرند و به نوعی در سطح باقی مانده اند. تصور می کنم با این تیم خوب بازیگری چنانچه تیم خوبی هم برای نگارش متون انتخاب می شد اینک چارخونه به یکی از ماندنی ترین و بهترین مجموعه های تلویزیونی بدل شده بود که متاسفانه این اتفاق در اینجا رخ نداده و یکی از مقصران اصلی ضعف های پنهان و آشکار این مجموعه تلویزیونی متن های آن است.
کارگردانی سریال نیز چنگی به دل نمی زند و شاید با جرات و با کمال تاسف باید گفت که اصلی ترین مقصر تمام ناکامی های مجموعه چارخونه و به واقع متهم ردیف اول سروش صحت است. اینکه چرا صحت که نویسنده ای خوب و بازیگری تواناست تصمیم گرفته به یکباره در این مجموعه همه چیز را رها کند و یک راست به سراغ کارگردانی برود از هنرمند سرد و گرم چشیده ای مثل صحت عجیب است. آیا واقعا رویای کارگردانی و وسوسه پشت دوربین قرار گرفتن، صحت را قانع ساخته که از بازیگری و نویسندگی دست بکشد و به سمت و سوی جدیدی برود؟ عرصه کارگردانی عرصه ای آسان و بی خطر نیست و بطور قطع و یقین سروش صحت اینک به خوبی با سختی های آن آشنا شده و به مشکلات کار در این عرصه پی برده است. اما آیا به راستی ارزش داشت که سروش صحت تمام اعتبار و آبروی حرفه ای خود را برای اینکار به خطر اندازد؟ چرا وی از مشاوران کارآزموده بهره نبرد؟ چرا وی در اولین تجربه کارگردانی خود به سراغ مجموعه نود شبی رفت؟ آیا او به این نکته واقف نبود که کارگردانی این مجموعه ها علاوه بر اینکه توان، تجربه و انرژی زیادی می طلبد به نوعی حرکت بر روی لبه تیغ است؟ آیا وی تجربه ناموفق سری دوم و سوم زیر آسمان شهر مهران غفوریان را از یاد برده بود؟ مهران غفوریان اینک کجاست؟ چه می کند؟ آیا نامی از او باقی مانده است؟ تمام این مشکلات و نقایص بسیار زیاد فیلمنامه ها و داستان های چارخونه سبب شد تا اولین تجربه کارگردانی سروش صحت به عنوان یک شکست فنی و حرفه ای برایش محسوب شود و در کارنامه کاریش درج گردد. فقط امیدوارم وی از این شکست پند لازم را گرفته باشد و فعلا و تا اطلاع ثانوی سراغ کارگردانی چنین مجموعه هایی نرود.
در خصوص مسائلی همچون استقبال مردم از این سریال نیز حرف و حدیث فراوان وجود دارد. اینکه چارخونه دقیقا در زمانی به نمایش درآمد که هیچ یک از شبکه های سیما مجموعه هرشبی (حال چه طنز چه در ژانر دیگر) بر روی آنتن خود نداشتند و چارخونه در این عرصه یکه تاز بود. حال زمانی که از بین آن همه شبکه تلویزیونی تنها یک شبکه مجموعه هر شبی به روی آنتن می فرستد که این مجموعه نیز بنای خود را بر روی طنز مطایبه نهاده و اتفاقا تماشاگران ایرانی در عرصه نمایش، از ژانرکمدی در سینما، تئاتر و تلویزیون استقبال می کنند، بدیهی است که احتمالا تماشاگران بخت برگشته از روی اجبار و برای پرکردن اوقات فراغت خود در شبهای بلند تابستان به این برنامه روی خوش نشان دهند و از آن استقبال کنند و لبخندی هم به خاطر هنرنمایی رضویان و شفیعی جم بر روی لب آورند و در چنین وضعیتی که شرحش آمد به قول دایی جان ناپلئون مرحوم: " غیر تسلیم و رضا کو چاره ای"؟ اما اگر آمارها نشان از استقبال ۶۰ و هفتاد درصدی مخاطبان از این سریال دارد که البته باید گفت متاسفانه آمارهای ارائه شده از سوی سازمان صدا و سیما آماری علمی نیست. چرا که نسبت صحیحی میان مخاطبان این برنامه با نمونه های آمارگیری وجود ندارد و طبیعی است که در چنین وضعیتی اعداد و درصدهای رضایت نسبی و مطلق، بسیار بالا باشند.
حال بر فرض محال اگر هم آمارگیری سازمان کاملا صحیح و مبتنی بر روش های آمارگیری علمی باشد و باز هم چنین درصد استقبال بالایی از آن استخراج شود باید به حال ما تماشاگران محترم تاسف خورد که سطح سلیقه و ذائقه هنریمان این همه نزول داشته است که استقبال بسیار مطلوبی از هر کار سطحی نازلی می کنیم.
خدا بخیر کند.
نویسنده : مصطفی محمودی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید